10 سال زندگی با ریزگرد
حالا نزدیک به 10 سال است که گرد و غبار شده است، یکی از همنشینان هر روز مرزنشینان. نخستین بار در حوالی سال 83، گرد و غبار غیر معمول در غرب ایران رویت و بعد تنفس شد. بماند که مدت زمان زیادی نگذشت تا این مهمان ناخوانده آنقدر شتاب بگیرد و غلظت که پایش به پایتخت برسد. رسیدن گرد و غبار به تهران اگرچه برای تهرانی‌ها بدیمن بود و آخرین روزهای بهار ۸۸، پایتخت را به تعطیلی کشاند، اما در عوض پای گرد و غبار را به مطبوعات باز کرد. پیش از رسیدن گرد و غبار به تهران و مفقود شدن برج میلاد در پس آن، آن چه غرب نشینان تنفس می‌کردند، چندان مورد توجه نبود، نه در مورد آن اطلاعی داده و نه عوامل آن به طور جدی بررسی می‌شد. به هر حال تعطیلی تهران در بهار پرغبار ۸۸ فصل تازه ای در آن چه «ریزگرد عربی» خوانده می‌شد، گشود. این زمان مقارن بود با روی کار آمدن دولت دهم و رییس تازه سازمان محیط زیست آن: «محمدجواد محمدی زاده». انتظار این بود که سازمان محیط زیست اقدامی درخور در این زمینه انجام دهد، در جایی که به تازگی ریزگرد به عنوان معضلی برای سلامت شناخته می‌شد. ریزگردهای عربی از مرزهای غربی وارد می‌شدند، از کشورهای عراق، سوریه و عربستان. مهم ترین متهم در این میان، اما عراق بود. تالاب‌های خشک شده این کشور یکی از منابع بی‌چون و چرای گرد و غبار سبکی بوده و هست که به همراه بادی آرام، مرز جغرافیایی را کنار می‌زند و مستقیم به ریه ایرانی‌ها می‌رود. در همان زمان اکثریت کارشناسان محیط زیست و منابع طبیعی معتقد بودند که بخش اعظم این گرد و غبار، منشا خارجی دارد. بسیاری از آنها در این مورد هم عقیده بودند که روند شتابان سدسازی کشورهای ترکیه و سوریه بر سرشاخه‌های دجله و فرات و مهم تر از همه رعایت نشدن «حق آبه» تالاب‌ها در کشور عراق که به تبع یکی از تاثیرات سال‌های طولانی جنگ در این کشور بوده است، به علاوه مدیریت نادرست حاکم بر منابع طبیعی و برداشت بی‌رویه از آب سفره‌های زیر زمینی در منطقه سبب شده است تعداد کانون‌های تولید گرد و خاک در کشور عراق به طرز چشمگیری افزایش یابد. بررسی آمارهای موجود هم تاییدی بر این گفته بود چنان که بررسی‌ها نشان می‌داد این کانون‌ها از ۶ کانون در سال ۱۳۶۸ به بیش از ۲۰۰ کانون در سال ۱۳۸۷ رسیده است. خشک شدن تالاب ۵۰۰ هزار هکتاری هورالعظیم و تالاب‌های اقماری آنکه نتیجه مدیریت ناپایدار سرزمین در کشورهای همسایه ایران بوده، موجب شده است تا علاوه بر عراق، صد‌ها کیلومتر دور‌تر، مردم و زیستمندان گیاهی و جانوری ۱۸ استان ایران نیز میزبان این میهمان ناخوانده و خطرناک باشند. بر همین اساس، سازمان محیط زیست به ریاست محمدی زاده با تاکید بر این موضوع به برگزاری جلسات چند جانبه با مسوولان ترکیه، سوریه و عراق اقدام کرد، هرچند این جلسات هیچ خروجی قابل توجهی نداشت و طی چهار سال ریاست او در این سازمان، ماجرای ریزگردهای عربی نه تنها حل نشد که وخیم‌تر نیز شد، هرچند که بسیاری از ساکنان غرب و جنوب غرب می‌گویند تابستان امسال به لحاظ گرد و غبار وضع بهتری داشته اند و این بابت اقدامات عراق در مالچ پاشی بخشی از کانون‌های گرد و غبار بوده است. به هر حال اگر پیش از این شهروندان استان‌های غرب و جنوب غرب با معضل ریزگرد دست و پنجه نرم می‌کردند، در چند سال اخیر ماجرا نه تنها شهروندان تهرانی که حتی شهروندان بام ایران، چهارمحال و بختیاری را نیز درگیر کرد. بیشتر از دو سال پیش بود که پای ریزگردها به سرزمین آب‌ها رسید. بعد از آن با هشدار در مورد اینکه ریزگردها به زودی به شمال می‌رسند، به نظر می‌رسید هیچ جایی از ایران از این آسیب در امان نمانده و نخواهد ماند. اما ماجرای تخریب ریزگردها محدود به انسان و جانداران نبود، گیاهان نیز از خطر گرد و غبار به شدت آسیب دیدند. هرچند گفته می‌شود زاگرس سدی عظیم در برابر ریزگردهای عربی است، اما به اعتقاد کارشناسان محیط زیست، جنگل‌های زاگرس نیز از بلای ریزگردها در امان نمانده و آن قدر آسیب دیده‌اند که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. در کنار تمامی مسائل معمول زیست محیطی و تاثیر ریزگردهای عربی بر سلامت مردم، در چند سال اخیر موضوع آلوده بودن ریزگردها به اورانیوم نیز شدت گرفته است. هرچند گفته می‌شود این موضوع در حد بررسی آزمایشگاهی در یکی از دانشگاه‌های غرب ایران است؛ اما هنوز هیچ منبع رسمی در مورد صحت و سقم آن اظهار نظری نکرده است. احتمالا در کنار معضلات ریز و درشت دیگری مانند دریاچه ارومیه و وضعیت اسفبار آن، ریزگردهای عربی یکی از مسائلی است که مدیریت آن از مهم‌ترین درخواست‌های شهروندان ایرانی از مسوولان تازه سازمان حفاظت محیط زیست خواهد بود.