منتقدان و مدافعان فروشنده درباره دومین فیلم اسکاری فرهادی چه میگویند؟
فروشنده؛ پنج نقد پنج پاسخ
فیلم سینمایی فروشنده هم منتقدانی جدی دارد و هم مدافعانی جدی. منتقدان این فیلم عمدتا فیلمنامه این فیلم را مورد نقد قرار دادهاند و مدافعانش رویکرد گفتمانی و درونمایه آن را. در این میان نیز شیوه کارگردانی فیلم برای هر دو گروه دستمایه ارزیابیهای متعددی بوده است. در گزارشی که در ادامه میخوانید مهمترین نکات مورد توجه سینماگران و منتقدان سینمای ایران چه در نقد این فیلم و چه در دفاع از آن مطرح شده است. سعی کردهایم تا هر نقد را که از سوی یک منتقد یا سینماگر مطرح شده است با دفاعیه فیلمساز، منتقد یا سینماگری دیگر در یک تراز قرار بدهیم تا به این شکل روایت نسبتا کاملی از واکنشها به فیلم اسکاری اصغر فرهادی ارائه کرده باشیم.
فیلم سینمایی فروشنده هم منتقدانی جدی دارد و هم مدافعانی جدی. منتقدان این فیلم عمدتا فیلمنامه این فیلم را مورد نقد قرار دادهاند و مدافعانش رویکرد گفتمانی و درونمایه آن را. در این میان نیز شیوه کارگردانی فیلم برای هر دو گروه دستمایه ارزیابیهای متعددی بوده است. در گزارشی که در ادامه میخوانید مهمترین نکات مورد توجه سینماگران و منتقدان سینمای ایران چه در نقد این فیلم و چه در دفاع از آن مطرح شده است. سعی کردهایم تا هر نقد را که از سوی یک منتقد یا سینماگر مطرح شده است با دفاعیه فیلمساز، منتقد یا سینماگری دیگر در یک تراز قرار بدهیم تا به این شکل روایت نسبتا کاملی از واکنشها به فیلم اسکاری اصغر فرهادی ارائه کرده باشیم.
فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس
فیلم «فروشنده» هم در محتوا و فیلمنامه و هم در کارگردانی در راستای همان خطی است که اصغر فرهادی در فیلم قبلیاش؛ «گذشته» پی گرفته است. البته تصورم این است که این فیلم دستکم در تکنیک فیلمنامهنویسی از «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» عقبتر است. این در واقع چهارمین یا حتی میتوانم بگویم پنجمین فیلم فرهادی است که این کارگردان با پلاتی مشابه سراغ داستانش میرود. در واقع ترکیبی از پلات معمایی که با پیوند درونی حوادث داستان و شخصیتها آمیخته شده است. این شیوه فیلمسازی یا به بیان بهتر این پلات ترکیبی که در چهار، پنج فیلم اخیر فرهادی اسکلت و چارچوب اصلی فیلمنامه را تشکیل داده است برای مخاطب آشنا شده است و غافلگیری و جذابیت فیلمهای گذشته را ندارد. بنابراین وقتی مخاطب با فیلم مواجه میشود، با توجه به شناختی که نسبت به این نوع فیلمسازی پیدا کرده، بیشتر از آن که مقهور فیلم شود بهدنبال خلل و فرج آن میگردد. به همین دلیل است که بخش قابلتوجهی از مخاطبان فیلم، آن را در حد و اندازه فیلمهای قبلی فرهادی نمیبینند. من تصور می کنم اگر فرهادی بخواهد فیلم بعدیاش را که در اسپانیا میسازد، با همین شیوه پیش ببرد با نارضایتی بسیاری از مخاطبان و منتقدان فیلمهایش روبهرو شود.
اصغر فرهادی، نویسنده و کارگردان فیلم
به هر حال من همان فیلمساز هستم، با همان سلیقه و دغدغهها و علایق در فیلمسازی. بنابراین فیلم فروشنده هم در ادامه مسیری است که با فیلمهای قبلی طی کردهام. برخی از آن موضوعات، نه بهعنوان موضوع اصلی، بلکه بهعنوان موضوعات فرعی، همچنان در این فیلم نیز مورد اشاره قرار گرفته که البته موضوع اصلی فیلم، با موضوعات قبلی، متفاوت است. معمولا فضای کلی و ایدههای فیلمهایم قبلتر در ذهنم بوده است. برای مثال بعد از «جدایی...» جرقههایی در مورد «فروشنده» در ذهن من بود. یعنی قبل از اینکه فیلم «گذشته» را بسازم. این ممکن است شباهتهایی در شیوه فیلمسازی ایجاد کند.
امیر ابیلی،روزنامه نگار
یکی از اشکالات فیلمنامه «فروشنده» در بعد شخصیتپردازی این است که متجاوز بودن آن پیرمرد با آن میزان از وخامت حال اساسا امکان منطقی ندارد. ولی فیلم اصرار دارد که بگوید این پیرمرد متجاوز است چون برای فرهادی موقع نوشتن فیلمنامه گفتن حرف و مضمون مورد نظرش مهمتر از رعایت روند منطقی داستان بوده است. اینجا چون فرهادی یک پیامی در ذهن دارد و زدن حرفش برایش مهم است، بنابراین میخواهد که ما-مخاطب- به اینجا برسیم که برای متجاوز دلسوزی کنیم و به شخصیت عماد برای پیگیری موضوع حق ندهیم. پس فیلمساز چارهای نداشته که روند منطقی داستان و شخصیتپردازی را به هم بزند و یک شخصیتپیرمرد، آن هم نه یک پیرمرد سالم بلکه پیرمردی که یک چک بزنند میمیرد، بدبختترین نوع پیرمرد که وقتی وارد می شود و ما میفهمیم متجاوز اوست به حالش دلسوزی میکنیم را در این نقش قرار دهد.
شادمهر راستین، فیلمنامهنویس و منتقد
شخصیتپردازی در فیلمهای مدرن کاملا متفاوت با شخصیتپردازی در سینمای کلاسیک است. کسانی که میگویند شخصیتها ناقص هستند و ناکامل میمانند در واقع شخصیتها را نشناختهاند. آنها شخصیتهای فیلم را نمیشناسند چون هرچه میگردند در اطراف خودشان و در کنار دستشان نمیتوانند ما به ازای بیرونی شخصیتهای فیلم را پیدا کنند. خود فیلم هم نمیخواهد که شخصیتها عین به بیرون داشته باشد. اصولا الگوها و شیوههای پرداخت شخصیت در سینمای مدرن، این گونه است که بخش عمده پرداخت شخصیتها به عهده کسی است که با آن شخصیت همذاتپنداری میکند، یعنی تماشاگر فیلم. شخصیتهای مدرن سینما در ذهن مخاطبان سینما تکامل پیدا میکنند نه روی پرده. بخش عمده از زوایای شخصیت فیلم در ذهن بیننده کامل میشود و بنا هم بر این است که تماشاگر خودش را در جایگاه شخصیت قصه قرار بدهد، یعنی تماشاگر به این نتیجه برسد که شخصیت قصه فیلم چقدر به او شبیه است و تماشاگر بخشی از قصه فیلم میشود. بنابراین پرسش فیلم را هم خود بیننده باید پاسخ بدهد نه کارگردان! در واقع به این دلیل که ما به ازای بیرونی شخصیت بسیار شبیه تماشاگر است و بنابراین خودش باید در موقعیت شخصیت فیلم قرار بگیرد و درباره مساله و گره فیلم پاسخگو باشد و البته پاسخی هم ندارد یا شرم میکند که خودش را در موقعیت شخصیتهای فیلم قرار بدهد، طبیعتا میگویند که شخصیتپردازی کامل نبوده است.
مسعود فراستی، منتقد
اصل فیلمنامه که درباره تجاوز بوده است اساسا حذف شده است. این اصلا ترفند فرهادی است که نمیتواند تعلیق یا سوسپانس ایجاد کند و بنابراین با حذف یک بخش اصلی، غافلگیری در بخش انتهایی فیلم ایجاد میکند. تعلیق، آدم خودش را میخواهد و کارگردانی خودش را میطلبد. واکنش ما به مساله اساسا «چه» هست، نه «چگونه.» چه چیز اتفاق افتاده است؟ او خوشحال است که مردم پرسوال از سالن سینما بیرون میآیند. پرسوال از چه چیز؟ مخاطبان هنوز نمیدانند درحقیقت چه روی داده است. او در مصاحبههایش یک جا میگوید تجاوز شده، یک جا میگوید نشده و او از این سوالاتی که ساخته کیف میکند. ما فیلم میبینیم تا شیوه و چگونگی را تجربه کنیم نه «چه» را. تمام سوالات حول فیلم فرهادی درباره «چه» است.
اصغر فرهادی، نویسنده و کارگردان فیلم
در زمان ساخت «فروشنده» تصور نمیکردم عدهای اینطور برداشت کنند که تجاوز صورت گرفته است. برای من اینطور بود که این مرد وارد حمام شده است، اما قبل از اینکه اتفاقی بیفتد ناچار به فرار شده است. شخصیتها، رعنا و عماد و خود مردی که وارد حریم این خانواده شده، ماجرا را روایت میکنند. آن مرد زمانی که ناچار است توضیح دهد چه اتفاقی افتاده، میگوید وسوسه شد و به حمام رفت، اما پیش از اینکه اتفاقی بیفتد، بهدلیل اینکه زن از ترس خود را در شیشه پرت کرده، مجبور شده آنجا را ترک کند. حتی در جملهای عماد به مرد میگوید «معلوم نیست که اگر رعنا خودشو و از ترس پرت نکرده بود تو شیشه چه بلایی سرش بیاری.» کاملا واضح و روشن است که قبل از اینکه تجاوزی رخ بدهد مرد آنجا را ترک کرده. خیلی از تماشاگران هم همین برداشت را دارند، البته به هر حال مرد وارد حریم خصوصی آنها شده و خود این اتفاقی وحشتناک و ویرانکننده است حتی اگر تجاوزی هم رخ نداده باشد.
مسعود فراستی، منتقد
رعنا از فردای حادثه، بعد از یک باندپیچی نمایشی سر و صورت و به دلیل «تعهد»، سر کار تئاترش میرود. فقط از حمام خانه میترسد و حداکثر از نگاه یکی از تماشاگران تئاتر. نگاه چه کسی؟ نمیفهمیم. آیا منطق لحظه، پس از جمله رعنا درباره «نگاه»، حکم نمیکرد که چهره او را در کلوز ببینیم، نه مدیوم؟ شاید لو میرفت که قضیه جدی نیست و جمله «اذیت می شم بخوام قضیه را تعریف کنم» نیز. همچنان که در انتهای فیلم هم پس از دیدن پیرمرد متجاوز، مشوش نمیشود که هیچ، دلش هم میسوزد. علی القاعده از این به بعد باید شاهد فروپاشی روانی او باشیم و وارد فضای ذهنی او شویم، که نمیشویم. فقط مغموم و افسرده بهنظر میرسد که از اول فیلم هم کمی بوده. تجاوزی- یا تعرضی-در کار نیست یا اگر هم هست، «نسبی» است. چندان مهم نیست. با یک «ببخشید» حل میشود.
اصغر فرهادی، نویسنده و کارگردان فیلم
جوی درست شده است که گویا این فیلم مدافع غیرت نداشتن و گذشت نسبت به متجاوز است. اصلا اینگونه نیست. خوشبختانه آدمهایی که فیلم را دیدهاند، غالبا گفتهاند چنین حاشیهای به فیلم نمیچسبد. بحث، بحث حریم خصوصی است و بارها درباره آن صحبت میشود. حریم خصوصی که عماد به آن اعتقاد دارد. در اینجا حریم خصوصی عماد مورد آسیب قرار میگیرد. عماد هرچه تلاش میکند فراموش کند، نمیتواند و فراموش شدنی نیست. او اصلا کنجکاو است که بداند چه اتفاقی در آنجا رخ داده است، چون احساس میکند شاید چیزی هست که همسرش به او نگفته است. عماد آن مرد را پیدا میکند. نکته مهم در این است که مخالفت رعنا با عماد در این نیست که این مرد را ببخش چون خطایی نکرده است، حتی وقتی مرد متجاوز میخواهد از خانه خارج شود و خطاب به رعنا میگوید ببخشید، رعنا جواب او را نمیدهد چون مشخص است که او را نبخشیده است و آن انزجار در رعنا همچنان وجود دارد. اعتراض رعنا به انتقام گرفتن است به جای جزا کردن یک آدم. فراموش شدن اصل موضوع است.
روزنامه کیهان
فیلم قبلی فرهادی نیز یک فیلم سفارشی بود که هزینه ساخت آن برای اولینبار از سوی اتحادیه اروپا به کمپانی «ممنتو» پرداخت شد تا فیلمی درباره مشکلات و بزهکاریهای مهاجران مسلمان در فرانسه ساخته شود و خطر نزدیکی و وصلت با آنها گوشزد شود که متاسفانه فیلم «گذشته» با چنین مضمونی و البته با اطلاق تهمتهای ناروا به جامعه ایرانی و مسلمان خارج کشور ساخته شد. فیلم «فروشنده» نیز با همان سفارش و سرمایه کمپانی «ممنتو» ساخته شده، با این تفاوت که اینبار پولهای جشنواره قطر نیز (ولو با عنوانی فریبنده) پشت ساخت فیلم قرار گرفته است.
اصغر فرهادی، نویسنده و کارگردان فیلم
اینکه اگر مردی در یک فیلم ایرانی ببینیم، برایمان تصویری باشد از مرد ایرانی، هر زنی در فیلم، تعمیم پیدا کند به زن ایرانی، هر خانهای بشود ایران یا جامعه، بعضی مواقع، خود فیلمساز هم بدش نمیآید که اثر او اینگونه دیده شود. اما در فیلمی که بیشتر متمرکز تصمیمها و کنشهای فرد است، این تعمیم دادنها درست نیست. عماد و رعنا یک زوج طبقه متوسط ایرانی هستند و نمیتوان گفت آنها نماینده اکثریت زوجها در این طبقه اجتماعی هستند... اینکه «فاوند» یک فستیوال به فیلم که در مقابل سرمایه کلی فیلم قابلتوجه نیست و ابراز خوشحالی مدیر فستیوال دوحه نسبت به جایزه گرفتن این فیلم، تبدیل میشود به اینکه تهیهکننده و سرمایهگذار فیلم «فروشنده» کشور قطر است، جز بیاخلاقی نمیتواند باشد.
ارسال نظر