اهمیت انتخابات میاندورهای در آمریکا چیست؟
رفراندومی برای رئیسجمهور
مریم رضایی انتخابات کنگره آمریکا که به دلیل برگزاری در فاصله دو انتخابات ریاستجمهوری در این کشور به انتخابات میاندورهای مشهور است، به مدت دو سال تعیینکننده قالب سیاسی آمریکا است، اما بهرغم اهمیتی که این انتخابات به دلیل تاثیرش بر انتخابات ریاستجمهوری دو سال بعد دارد، تعداد مشارکت مردمی نسبت به انتخابات ریاستجمهوری با کاهش قابلتوجهی مواجه میشود و این از مهمترین ویژگیهای انتخابات میاندورهای است. این موضوع نتیجه انتخابات امسال را نیز قابل پیشبینی کرده بود؛ بهطوریکه کارشناسان تخمین زده بودند به دلیل کاهش تعداد رایدهندگان نسبت به انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۲، احتمالا دموکراتها در مقابل جمهوریخواهان شکست خواهند خورد.
مریم رضایی انتخابات کنگره آمریکا که به دلیل برگزاری در فاصله دو انتخابات ریاستجمهوری در این کشور به انتخابات میاندورهای مشهور است، به مدت دو سال تعیینکننده قالب سیاسی آمریکا است، اما بهرغم اهمیتی که این انتخابات به دلیل تاثیرش بر انتخابات ریاستجمهوری دو سال بعد دارد، تعداد مشارکت مردمی نسبت به انتخابات ریاستجمهوری با کاهش قابلتوجهی مواجه میشود و این از مهمترین ویژگیهای انتخابات میاندورهای است. این موضوع نتیجه انتخابات امسال را نیز قابل پیشبینی کرده بود؛ بهطوریکه کارشناسان تخمین زده بودند به دلیل کاهش تعداد رایدهندگان نسبت به انتخابات ریاستجمهوری سال 2012، احتمالا دموکراتها در مقابل جمهوریخواهان شکست خواهند خورد. بهطور کلی، آمارها نشان میدهند در انتخابات میاندورهای معمولا احتمال پیروزی جمهوریخواهان بیشتر است و تعداد کم شرکتکنندگان این موضوع را تقویت میکند. حتی گفته میشد در انتخابات امسال، نسبت به سالهای 2006 و 2010 که جنگ عراق و طرح سلامت رئیسجمهور موضوعاتی محرک برای رایدهندگان به شمار میرفت، تعداد کمتری از مردم مشارکت میکنند.
میزان مشارکت در گذشته و حالبه هر حال، نمودار مقایسهای ۱ نشان میدهد، در دهههای نخست آغاز جمهوری در آمریکا این روند برعکس بوده و میزان مشارکت در انتخابات کنگره بیش از انتخابات ریاستجمهوری بوده است. در آن زمان، بیشتر ایالتها فقط به ثروتمندان و افرادی که دارایی زیادی داشتند حق رای میدادند و به جای رئیسجمهور، کنگره مرکز قدرت اصلی دولت مرکزی و کمپینهای انتخاباتی تلقی میشد. این شرایط از دهه ۱۸۲۰ به بعد بهتدریج تغییر کرد؛ چراکه شرایط داشتن دارایی برای رای دادن لغو شد و علاقه عمومی به سیاست بهطور کلی افزایش یافت.
بر این اساس، همانطور که در نمودار 2 مشاهده میشود، در انتخابات ریاستجمهوری سال 2008، 1/57 درصد از جمعیت واجد شرایط آرای خود را به صندوقها ریختند که بیشترین تعداد در چهار دهه گذشته بود و منجر به پیروزی باراک اوباما، اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا شد، اما دو سال بعد از آن، تنها 9/36 درصد در انتخابات کنگره شرکت کردند که باعث شد جمهوریخواهان سنا را پس بگیرند. این در حالی است که در دور دوم پیروزی اوباما در انتخابات سال 2012، تعداد رایدهندگان دوباره به 7/53 درصد افزایش یافت.
کارشناسان چه میگویند؟
چه کسانی در انتخابات کنگره عقبنشینی میکنند و چرا؟ در پاسخ باید گفت در دوره تشدید قطبیگرایی در سیاست، استراتژیستهای هر کمپین باید تصمیم بگیرند که برای تاثیرگذاری بر رایدهندگان مستقلی که طرفدار حزب خاصی نیستند چقدر تلاش کنند و در عین حال طرفداران اصلی حزب خود را نیز که در هر شرایطی رای میدهند، از دست ندهند. پیروزی اوباما در دو انتخابات 2008 و 2012 تا حد گستردهای مدیون موفقیت کمپین انتخاباتی او در جذب رایدهندگان جدید، به خصوص در میان سیاهپوستان بود.
البته اگرچه دانشمندان علوم سیاسی سالها است متوجه کاهش میزان رایدهندگان در انتخابات میاندورهای هستند، اما در مورد معنای آن اتفاق نظر ندارند. «جیمز کمپبل»، در مقالهای تاثیرگذار در سال ۱۹۸۷ این استدلال نظری را مطرح کرد که «افزایش علاقه و میزان اطلاعات در انتخابات ریاستجمهوری» معمولا به نفع یکی از احزاب است؛ در این شرایط، طرفداران آن حزب بیشتر پای صندوقها میآیند، در حالی که تعداد کمتری از طرفداران حزب مقابل در انتخابات شرکت میکنند. رایدهندگان مستقل هم که تعهد حزبی ثابتی ندارند، بهطور نامتناسبی به طرف حزب غالب کشیده میشوند. این در حالی است که به عقیده کمپبل، انتخابات کنگره از چنین فاکتور «جالبی» بیبهره است و تعداد طرفداران هر دو حزب و نیز رایدهندگان مستقل به سطوح و الگوهای عادیتری میرسد.
مقاله تحقیقاتی دیگری توسط «بریان نایت» نوشته شده که تئوری این افزایش و کاهش را ارزیابی کرده و نیز توضیح میدهد چرا حزب رئیسجمهور تقریبا همیشه در انتخابات میاندورهای شکست میخورد: «جریمه کردن رئیسجمهور» یا همان اظهار نارضایتی رایدهندگان از عملکرد او، تضمین اینکه حزب رئیسجمهور کنترل کلیه لایههای دولتی را در دست ندارد و نیز تغییر مداوم ایدئولوژی رایدهندگان بین انتخابات ریاستجمهوری و کنگره، سه دلیل مهم هستند.
نایت نتیجه میگیرد با اینکه هر سه عامل تاثیرگذارند، اما جریمه کردن رئیسجمهور بیشترین نقش را دارد. انتخابات میاندورهای تقریبا همیشه نوعی نظرسنجی درمورد رئیسجمهوری که روی کار است محسوب میشود و این بار هم استثنا نبوده است. به گفته «چارلی هوک»، تحلیلگر انتخابات، در حال حاضر اقتصاد برای آمریکاییها مهمترین موضوع است و مردم احساس خوبی نسبت به آن ندارند. میانگین درآمد واقعی خانوار از سال ۲۰۰۰ افزایش چندانی نداشته و مردم در نظرسنجیها برای اولین بار در تاریخ اعلام کردهاند این نگرانی را دارند که فرزندان یا نوههایشان فرصتهایی مشابه آنان در آینده نداشته باشند. از سوی دیگر، رایدهندگان اسپانیاییتبار از عدم توانایی اوباما برای کمک به مهاجران ناراضی هستند و بسیاری از آنها ناکارآمدی دولت را در اولویتهای خود قرار دادهاند.
قانون طبیعی سیاست
براساس نظر نایت میتوان توجیه کرد با اینکه آمریکاییها در بزرگترین مسائلی که کنگره با آن روبهرو است تقریبا هنوز با دموکراتها موافقند، اما چرا امسال به جمهوریخواهان رای دادند؛ مسائلی مانند افزایش حداقل دستمزد، افزایش مالیات ثروتمندان، پرداختن به امور مهاجران غیرقانونی، انجام اقداماتی در قبال گرم شدن زمین و به سرانجام رساندن قانون بهداشت عمومی و ....
این واقعیت گیجکننده همواره وجود داشته است. این نکته درمورد آمریکا مشهور است که در انتخابات میاندورهای مردم تقریبا همیشه به حزب مخالف رئیسجمهوری رای میدهند. همانطور که نایت اشاره میکند، از سال 1842 حزب رئیسجمهور در 40 دوره از 43 دوره انتخابات میاندورهای، شکست خورده و فقط در سالهای 1934، 1998 و 2002 این اتفاق رخ نداده است. بنابراین باید به یاد داشت اتفاقی که برای اوباما رخ داده، یک شکست ویژه نبوده و او از یک قانون طبیعی در سیاست این کشور متضرر شده است.
درواقع، نقشه راه دموکراتها بهطور کلی در انتخابات امسال از ابتدا بد طراحی شده بود. تعدادی از نمایندگان قدیمی و کلیدی دموکرات در این دوره بازنشسته شدند و نیز جوانان و اقلیتها که بیشتر طرفدار دمکراتها هستند، حضور کمتری داشتند.
بنابراین، نمیتوان گفت رایدهندگان با آرا خود نوعی اولویت سیاسی را مطرح کردهاند؛ بلکه فاکتورهای ساختاری و جمعیتی که همواره بر انتخابات میاندورهای تاثیرگذار است، باعث پیروزی کاندیداهای خاص در ایالتهای خاص میشود.
میزان مشارکت در گذشته و حالبه هر حال، نمودار مقایسهای ۱ نشان میدهد، در دهههای نخست آغاز جمهوری در آمریکا این روند برعکس بوده و میزان مشارکت در انتخابات کنگره بیش از انتخابات ریاستجمهوری بوده است. در آن زمان، بیشتر ایالتها فقط به ثروتمندان و افرادی که دارایی زیادی داشتند حق رای میدادند و به جای رئیسجمهور، کنگره مرکز قدرت اصلی دولت مرکزی و کمپینهای انتخاباتی تلقی میشد. این شرایط از دهه ۱۸۲۰ به بعد بهتدریج تغییر کرد؛ چراکه شرایط داشتن دارایی برای رای دادن لغو شد و علاقه عمومی به سیاست بهطور کلی افزایش یافت.
بر این اساس، همانطور که در نمودار 2 مشاهده میشود، در انتخابات ریاستجمهوری سال 2008، 1/57 درصد از جمعیت واجد شرایط آرای خود را به صندوقها ریختند که بیشترین تعداد در چهار دهه گذشته بود و منجر به پیروزی باراک اوباما، اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا شد، اما دو سال بعد از آن، تنها 9/36 درصد در انتخابات کنگره شرکت کردند که باعث شد جمهوریخواهان سنا را پس بگیرند. این در حالی است که در دور دوم پیروزی اوباما در انتخابات سال 2012، تعداد رایدهندگان دوباره به 7/53 درصد افزایش یافت.
کارشناسان چه میگویند؟
چه کسانی در انتخابات کنگره عقبنشینی میکنند و چرا؟ در پاسخ باید گفت در دوره تشدید قطبیگرایی در سیاست، استراتژیستهای هر کمپین باید تصمیم بگیرند که برای تاثیرگذاری بر رایدهندگان مستقلی که طرفدار حزب خاصی نیستند چقدر تلاش کنند و در عین حال طرفداران اصلی حزب خود را نیز که در هر شرایطی رای میدهند، از دست ندهند. پیروزی اوباما در دو انتخابات 2008 و 2012 تا حد گستردهای مدیون موفقیت کمپین انتخاباتی او در جذب رایدهندگان جدید، به خصوص در میان سیاهپوستان بود.
البته اگرچه دانشمندان علوم سیاسی سالها است متوجه کاهش میزان رایدهندگان در انتخابات میاندورهای هستند، اما در مورد معنای آن اتفاق نظر ندارند. «جیمز کمپبل»، در مقالهای تاثیرگذار در سال ۱۹۸۷ این استدلال نظری را مطرح کرد که «افزایش علاقه و میزان اطلاعات در انتخابات ریاستجمهوری» معمولا به نفع یکی از احزاب است؛ در این شرایط، طرفداران آن حزب بیشتر پای صندوقها میآیند، در حالی که تعداد کمتری از طرفداران حزب مقابل در انتخابات شرکت میکنند. رایدهندگان مستقل هم که تعهد حزبی ثابتی ندارند، بهطور نامتناسبی به طرف حزب غالب کشیده میشوند. این در حالی است که به عقیده کمپبل، انتخابات کنگره از چنین فاکتور «جالبی» بیبهره است و تعداد طرفداران هر دو حزب و نیز رایدهندگان مستقل به سطوح و الگوهای عادیتری میرسد.
مقاله تحقیقاتی دیگری توسط «بریان نایت» نوشته شده که تئوری این افزایش و کاهش را ارزیابی کرده و نیز توضیح میدهد چرا حزب رئیسجمهور تقریبا همیشه در انتخابات میاندورهای شکست میخورد: «جریمه کردن رئیسجمهور» یا همان اظهار نارضایتی رایدهندگان از عملکرد او، تضمین اینکه حزب رئیسجمهور کنترل کلیه لایههای دولتی را در دست ندارد و نیز تغییر مداوم ایدئولوژی رایدهندگان بین انتخابات ریاستجمهوری و کنگره، سه دلیل مهم هستند.
نایت نتیجه میگیرد با اینکه هر سه عامل تاثیرگذارند، اما جریمه کردن رئیسجمهور بیشترین نقش را دارد. انتخابات میاندورهای تقریبا همیشه نوعی نظرسنجی درمورد رئیسجمهوری که روی کار است محسوب میشود و این بار هم استثنا نبوده است. به گفته «چارلی هوک»، تحلیلگر انتخابات، در حال حاضر اقتصاد برای آمریکاییها مهمترین موضوع است و مردم احساس خوبی نسبت به آن ندارند. میانگین درآمد واقعی خانوار از سال ۲۰۰۰ افزایش چندانی نداشته و مردم در نظرسنجیها برای اولین بار در تاریخ اعلام کردهاند این نگرانی را دارند که فرزندان یا نوههایشان فرصتهایی مشابه آنان در آینده نداشته باشند. از سوی دیگر، رایدهندگان اسپانیاییتبار از عدم توانایی اوباما برای کمک به مهاجران ناراضی هستند و بسیاری از آنها ناکارآمدی دولت را در اولویتهای خود قرار دادهاند.
قانون طبیعی سیاست
براساس نظر نایت میتوان توجیه کرد با اینکه آمریکاییها در بزرگترین مسائلی که کنگره با آن روبهرو است تقریبا هنوز با دموکراتها موافقند، اما چرا امسال به جمهوریخواهان رای دادند؛ مسائلی مانند افزایش حداقل دستمزد، افزایش مالیات ثروتمندان، پرداختن به امور مهاجران غیرقانونی، انجام اقداماتی در قبال گرم شدن زمین و به سرانجام رساندن قانون بهداشت عمومی و ....
این واقعیت گیجکننده همواره وجود داشته است. این نکته درمورد آمریکا مشهور است که در انتخابات میاندورهای مردم تقریبا همیشه به حزب مخالف رئیسجمهوری رای میدهند. همانطور که نایت اشاره میکند، از سال 1842 حزب رئیسجمهور در 40 دوره از 43 دوره انتخابات میاندورهای، شکست خورده و فقط در سالهای 1934، 1998 و 2002 این اتفاق رخ نداده است. بنابراین باید به یاد داشت اتفاقی که برای اوباما رخ داده، یک شکست ویژه نبوده و او از یک قانون طبیعی در سیاست این کشور متضرر شده است.
درواقع، نقشه راه دموکراتها بهطور کلی در انتخابات امسال از ابتدا بد طراحی شده بود. تعدادی از نمایندگان قدیمی و کلیدی دموکرات در این دوره بازنشسته شدند و نیز جوانان و اقلیتها که بیشتر طرفدار دمکراتها هستند، حضور کمتری داشتند.
بنابراین، نمیتوان گفت رایدهندگان با آرا خود نوعی اولویت سیاسی را مطرح کردهاند؛ بلکه فاکتورهای ساختاری و جمعیتی که همواره بر انتخابات میاندورهای تاثیرگذار است، باعث پیروزی کاندیداهای خاص در ایالتهای خاص میشود.
ارسال نظر