گپی با کاظم هژیر آزاد بازیگر پیشکسوت تئاتر به بهانه حضور در نمایش «ترور»
هنوز شانس به من رو نکرده است
کاظم هژیر آزاد سالها است که در عرصه بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون فعال است، هژیر آزاد گواهینامه درجه ۲ (فوقلیسانس) از شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان و شاعران کشور را دارد و هماکنون عضو هیاتمدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر و عضو هیاتمدیره شورای مرکزی خانه تئاتر است، او این روزها در نمایش «ترور» به کارگردانی و نویسندگی حمیدرضا نعیمی، بازی میکند.
حضور شما همین اواخر در سریال خانگی «دندون طلا» در نقش پاسبان، هر چند کوتاه اما بسیار تاثیرگذار بود، میشود کمی از این تجربه بگویید؟ نقش شما در این سریال چه تفاوت یا تفاوتهایی با نقشتان در نمایش «دندون طلا» داشت؟
من در نمایش «دندون طلا» که در سال ۱۳۸۰ به کارگردانی آقای فرید سجادی حسینی و سرکارگردانی آقای داوود میرباقری در سالن مهر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به روی صحنه رفته بود؛ نقشِ «دندون طلا» را بازی میکردم.
حضور شما همین اواخر در سریال خانگی «دندون طلا» در نقش پاسبان، هر چند کوتاه اما بسیار تاثیرگذار بود، میشود کمی از این تجربه بگویید؟ نقش شما در این سریال چه تفاوت یا تفاوتهایی با نقشتان در نمایش «دندون طلا» داشت؟
من در نمایش «دندون طلا» که در سال ۱۳۸۰ به کارگردانی آقای فرید سجادی حسینی و سرکارگردانی آقای داوود میرباقری در سالن مهر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به روی صحنه رفته بود؛ نقشِ «دندون طلا» را بازی میکردم.
کاظم هژیر آزاد سالها است که در عرصه بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون فعال است، هژیر آزاد گواهینامه درجه ۲ (فوقلیسانس) از شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان و شاعران کشور را دارد و هماکنون عضو هیاتمدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر و عضو هیاتمدیره شورای مرکزی خانه تئاتر است، او این روزها در نمایش «ترور» به کارگردانی و نویسندگی حمیدرضا نعیمی، بازی میکند.
حضور شما همین اواخر در سریال خانگی «دندون طلا» در نقش پاسبان، هر چند کوتاه اما بسیار تاثیرگذار بود، میشود کمی از این تجربه بگویید؟ نقش شما در این سریال چه تفاوت یا تفاوتهایی با نقشتان در نمایش «دندون طلا» داشت؟
من در نمایش «دندون طلا» که در سال ۱۳۸۰ به کارگردانی آقای فرید سجادی حسینی و سرکارگردانی آقای داوود میرباقری در سالن مهر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به روی صحنه رفته بود؛ نقشِ «دندون طلا» را بازی میکردم. در حقیقت نقشی که آقای مهدی فخیم زاده در سریال «دندون طلا» بازی میکردند را داشتم؛ اما در سریال «دندون طلا» به صلاحدید و تشخیص آقای میرباقری نقش پاسبان را بازی کردم و امیدوارم که همانطور که شما گفتید، توانسته باشم از عهده نقشم بهخوبی برآمده باشم و کارم مورد پسند واقع شده باشد.
به کارگردانی، بهخصوص کارگردانی تئاتر هم فکر میکنید؟
اصلا به کارگردانی تئاتر فکر نمیکنم؛ زیرا کارگردانی تئاتر مقولهای خاص است که هر کسی نمیتواند کارگردان شود. من در وجود خودم توانایی کارگردانی نمیبینم، اطلاعات کارگردانی هم ندارم؛ بنابراین اصلا جرات کارگردانی هم ندارم. من اگر بتوانم فقط بازیگر خوبی باشم، باید کلاهم را هوا بیندازم. کار هنری، سفر به ناشناختههاست. وقتیکه میبینید نویسندهای یک سال، یا دو سال برای نوشتن متنی تلاش کرده است و آن را به وجود آورده، با اولین برخورد شما با این نویسنده یا متن سفر شما آغاز میشود و به عالم آن نویسنده میروید. کارگردان، نویسنده دوم متن است، با دیدن نمایشی که کارگردان بر صحنه میبرد، وارد دنیای او میشوید. اینکه او چه نگاهی به این نوشته دارد، آیا میخواهد آن نمایشنامه را مطابق نوشته اجرا کند یا میخواهد نظر خود را نسبت به آن اثر ارائه دهد. در حقیقت نویسنده اثر خود را خلق میکند و کارگردان اثر را دوباره از نگاه خود بازسازی میکند. میتوان گفت بازیگر، فرزند متولد شده نویسنده و کارگردان است. حالا فرزندی که از دامن مادر به این جهان پرتاب میشود مراحل رشد را یکبهیک طی میکند. به این مقوله اینطور باید نگاه کرد.
نظرتان راجع به دیدن تئاتر و تاثیر آن بر جامعه چیست؟
تئاتر بهترین تفریح دنیاست. تماشاگر میآید، در مکانی معنوی مینشیند، کار را میبیند و وقت خود را صرف میکند و میرود بیرون و تخلیه میشود. انسان وقتیکه کار هنری خوبی میبیند تخلیه روانی میشود؛ بنابراین باید برای مردم هزینه کرد تا آنها با دیدن نمایشی خوب، لذت بصری ببرند. کشورهای دیگر برای اینکه جلوی مفاسد را بگیرند، هنرها را تقویت میکنند. جوانی که پولی برای دیدن یک نمایش خوب یا فیلم ندارد، سر کوچه میایستد، وقتش را به بطالت میگذراند و برای خودش و دیگران خطرآفرین میشود و انرژیاش را اینگونه تخلیه میکند. ما کشور جوانی هستیم و باید به جوانان اهمیت بدهیم تا انرژیشان برای خدمت به هنر و مملکت باشد و تلف نشود.
از کارهای سینمایی و تلویزیونیتان بگویید.
در سینما هنوز شانس و اقبال به من رو نکرده است. هنوز آن نقشی که هم من را اقناع کند و هم تماشاگر را راضی کند، به من پیشنهاد نشده است. در تلویزیون در کارهای «استپان»، «تلهموش»، «معمای یک قتل» و... نقشهای خوبی داشتهام. در تئاتر هم نقشهای خوبی داشتهام. باید اتفاقی بیفتد و آن اتفاق برای من در سینما نیفتاده است، مهم هم نیست. در تئاتر و تلویزیون افتاده است؛ اما اگر در تلویزیون اتفاق خوبی برای من میافتاد بهتبع آن در سینما هم برای من اتفاق خوبی میافتاد.
شما به نوشتن هم علاقه بسیاری دارید و گاهی روزنوشتهایتان را در سایت شخصیتان هم میگذارید، از این علاقه و پیشینه آن بگویید.
زمانی که در کلاسهای استاد مصطفی اسکویی شرکت میکردم، به توصیه آقای دولتآبادی، مهدی فتحی و دوستان دیگر، یادداشتها و قصههایی مینوشتم. این نوشتهها قبل از انقلاب چاپ شدند، بعدها به صرافت افتادم که مجموعهای چاپ کنم. مجموعه داستان «کیف» را سال ۵۸ و مجموعه داستان «مقصر» را سال ۹۲، منتشر کردم. در حال حاضر هم مشغول نوشتن هستم.
کار نویسندگی را حرفهای انجام میدهید یا غریزی مینویسید؟
کار نوشتن را غیرحرفهای و ذوقی انجام میدهم. همه این نوشتهها بر اثر خواندن و ذوق، پدید میآید و من آن را مینویسم. مضمون این نوشتهها عمدتا در ارتباط با اتفاقاتی است که در زندگی خودم افتاده است، من بیشتر از مسائلی که بر زندگیام تاثیر گذاشته الهام میگیرم. این نوشتهها، تقریبا همهاش واقعی است.
چقدر کتاب میخوانید؟
تا جایی که وقت به من اجازه دهد مطالعه میکنم و هر شب چند صفحهای کتاب میخوانم. همیشه از کتابها شرمنده هستم، کتابهایی که در کنارم هستند و من وقت نمیکنم که آنها را بخوانم، گاهگداری از آنها عذرخواهی میکنم. به خاطر اینکه آنها را میخرم، میآورم میگذارم اینجا و وقت نمیکنم بخوانم.
با چه کارهایی مانوس بوده و هستید؟
از دوران جوانی با کارهای آقای دولتآبادی آشنا بودم و هنوز هم آثار ایشان را میخوانم. از کارهای جوانترها هم لذت میبرم.
داستاننویسی و بهطور کلی ادبیات به بازیگریتان هم کمک میکند؟
حتما کمک میکند، حتی ممکن است نوشتن همین خاطرات برای کسانی که چند سال دیگر، میخواهند راه مرا بروند، فایده داشته باشد. برای بازیگران ادبیات لازم و ضروری است. بازیگری که با ادبیات سر و کار نداشته باشد، بازیاش چیزی کم دارد. ادبیات با بازیگری ارتباط دارد، همانطور که سایر هنرها نظیر نقاشی، مجسمهسازی و... با هنر بازیگری در ارتباط هستند. بازیگران باید فیلم خوب زیاد ببینند. آنها باید با تمام هنرها آشنایی داشته باشند تا کاری منسجم، قابل باور و ستودنی ارائه کنند.
خانوادهتان هم کاملا با شما همسو هستند؟
همسر من، خانم زویا امامی، بازیگر است، پسر بزرگم آرش، موزیسین است، پیانو درس میدهد و همسرش نیز ویولن تدریس میکند، آرمان پسر دیگرم در دانشگاه هنر کرج، تار و سهتار میخواند و همهمان به نحوی به هنر وصل هستیم.
حضور شما همین اواخر در سریال خانگی «دندون طلا» در نقش پاسبان، هر چند کوتاه اما بسیار تاثیرگذار بود، میشود کمی از این تجربه بگویید؟ نقش شما در این سریال چه تفاوت یا تفاوتهایی با نقشتان در نمایش «دندون طلا» داشت؟
من در نمایش «دندون طلا» که در سال ۱۳۸۰ به کارگردانی آقای فرید سجادی حسینی و سرکارگردانی آقای داوود میرباقری در سالن مهر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به روی صحنه رفته بود؛ نقشِ «دندون طلا» را بازی میکردم. در حقیقت نقشی که آقای مهدی فخیم زاده در سریال «دندون طلا» بازی میکردند را داشتم؛ اما در سریال «دندون طلا» به صلاحدید و تشخیص آقای میرباقری نقش پاسبان را بازی کردم و امیدوارم که همانطور که شما گفتید، توانسته باشم از عهده نقشم بهخوبی برآمده باشم و کارم مورد پسند واقع شده باشد.
به کارگردانی، بهخصوص کارگردانی تئاتر هم فکر میکنید؟
اصلا به کارگردانی تئاتر فکر نمیکنم؛ زیرا کارگردانی تئاتر مقولهای خاص است که هر کسی نمیتواند کارگردان شود. من در وجود خودم توانایی کارگردانی نمیبینم، اطلاعات کارگردانی هم ندارم؛ بنابراین اصلا جرات کارگردانی هم ندارم. من اگر بتوانم فقط بازیگر خوبی باشم، باید کلاهم را هوا بیندازم. کار هنری، سفر به ناشناختههاست. وقتیکه میبینید نویسندهای یک سال، یا دو سال برای نوشتن متنی تلاش کرده است و آن را به وجود آورده، با اولین برخورد شما با این نویسنده یا متن سفر شما آغاز میشود و به عالم آن نویسنده میروید. کارگردان، نویسنده دوم متن است، با دیدن نمایشی که کارگردان بر صحنه میبرد، وارد دنیای او میشوید. اینکه او چه نگاهی به این نوشته دارد، آیا میخواهد آن نمایشنامه را مطابق نوشته اجرا کند یا میخواهد نظر خود را نسبت به آن اثر ارائه دهد. در حقیقت نویسنده اثر خود را خلق میکند و کارگردان اثر را دوباره از نگاه خود بازسازی میکند. میتوان گفت بازیگر، فرزند متولد شده نویسنده و کارگردان است. حالا فرزندی که از دامن مادر به این جهان پرتاب میشود مراحل رشد را یکبهیک طی میکند. به این مقوله اینطور باید نگاه کرد.
نظرتان راجع به دیدن تئاتر و تاثیر آن بر جامعه چیست؟
تئاتر بهترین تفریح دنیاست. تماشاگر میآید، در مکانی معنوی مینشیند، کار را میبیند و وقت خود را صرف میکند و میرود بیرون و تخلیه میشود. انسان وقتیکه کار هنری خوبی میبیند تخلیه روانی میشود؛ بنابراین باید برای مردم هزینه کرد تا آنها با دیدن نمایشی خوب، لذت بصری ببرند. کشورهای دیگر برای اینکه جلوی مفاسد را بگیرند، هنرها را تقویت میکنند. جوانی که پولی برای دیدن یک نمایش خوب یا فیلم ندارد، سر کوچه میایستد، وقتش را به بطالت میگذراند و برای خودش و دیگران خطرآفرین میشود و انرژیاش را اینگونه تخلیه میکند. ما کشور جوانی هستیم و باید به جوانان اهمیت بدهیم تا انرژیشان برای خدمت به هنر و مملکت باشد و تلف نشود.
از کارهای سینمایی و تلویزیونیتان بگویید.
در سینما هنوز شانس و اقبال به من رو نکرده است. هنوز آن نقشی که هم من را اقناع کند و هم تماشاگر را راضی کند، به من پیشنهاد نشده است. در تلویزیون در کارهای «استپان»، «تلهموش»، «معمای یک قتل» و... نقشهای خوبی داشتهام. در تئاتر هم نقشهای خوبی داشتهام. باید اتفاقی بیفتد و آن اتفاق برای من در سینما نیفتاده است، مهم هم نیست. در تئاتر و تلویزیون افتاده است؛ اما اگر در تلویزیون اتفاق خوبی برای من میافتاد بهتبع آن در سینما هم برای من اتفاق خوبی میافتاد.
شما به نوشتن هم علاقه بسیاری دارید و گاهی روزنوشتهایتان را در سایت شخصیتان هم میگذارید، از این علاقه و پیشینه آن بگویید.
زمانی که در کلاسهای استاد مصطفی اسکویی شرکت میکردم، به توصیه آقای دولتآبادی، مهدی فتحی و دوستان دیگر، یادداشتها و قصههایی مینوشتم. این نوشتهها قبل از انقلاب چاپ شدند، بعدها به صرافت افتادم که مجموعهای چاپ کنم. مجموعه داستان «کیف» را سال ۵۸ و مجموعه داستان «مقصر» را سال ۹۲، منتشر کردم. در حال حاضر هم مشغول نوشتن هستم.
کار نویسندگی را حرفهای انجام میدهید یا غریزی مینویسید؟
کار نوشتن را غیرحرفهای و ذوقی انجام میدهم. همه این نوشتهها بر اثر خواندن و ذوق، پدید میآید و من آن را مینویسم. مضمون این نوشتهها عمدتا در ارتباط با اتفاقاتی است که در زندگی خودم افتاده است، من بیشتر از مسائلی که بر زندگیام تاثیر گذاشته الهام میگیرم. این نوشتهها، تقریبا همهاش واقعی است.
چقدر کتاب میخوانید؟
تا جایی که وقت به من اجازه دهد مطالعه میکنم و هر شب چند صفحهای کتاب میخوانم. همیشه از کتابها شرمنده هستم، کتابهایی که در کنارم هستند و من وقت نمیکنم که آنها را بخوانم، گاهگداری از آنها عذرخواهی میکنم. به خاطر اینکه آنها را میخرم، میآورم میگذارم اینجا و وقت نمیکنم بخوانم.
با چه کارهایی مانوس بوده و هستید؟
از دوران جوانی با کارهای آقای دولتآبادی آشنا بودم و هنوز هم آثار ایشان را میخوانم. از کارهای جوانترها هم لذت میبرم.
داستاننویسی و بهطور کلی ادبیات به بازیگریتان هم کمک میکند؟
حتما کمک میکند، حتی ممکن است نوشتن همین خاطرات برای کسانی که چند سال دیگر، میخواهند راه مرا بروند، فایده داشته باشد. برای بازیگران ادبیات لازم و ضروری است. بازیگری که با ادبیات سر و کار نداشته باشد، بازیاش چیزی کم دارد. ادبیات با بازیگری ارتباط دارد، همانطور که سایر هنرها نظیر نقاشی، مجسمهسازی و... با هنر بازیگری در ارتباط هستند. بازیگران باید فیلم خوب زیاد ببینند. آنها باید با تمام هنرها آشنایی داشته باشند تا کاری منسجم، قابل باور و ستودنی ارائه کنند.
خانوادهتان هم کاملا با شما همسو هستند؟
همسر من، خانم زویا امامی، بازیگر است، پسر بزرگم آرش، موزیسین است، پیانو درس میدهد و همسرش نیز ویولن تدریس میکند، آرمان پسر دیگرم در دانشگاه هنر کرج، تار و سهتار میخواند و همهمان به نحوی به هنر وصل هستیم.
مهرداد نصرتی - اعظم حسن تقی
ارسال نظر