بازها  بر فـراز آسـمان سیاسـت
در کشوری مانند عربستان سعودی که به لحاظ سیاسی کشوری محافظه‌کار است، جابه‌جایی‌های اخیر را می‌توان یک انقلاب تصور کرد. کشوری سنتی محصور در صحرا، با انقلابی مواجه شده که ممکن است در آینده‌ای نه چندان دور آثار آن را در خاورمیانه دید. پادشاه عربستان سعودی در یکصدمین روز پادشاهی خود در اقدامی غیرمنتظره دست به تغییراتی گسترده در ترکیب حاکمیت خاندان این کشور زد و شماری از مقامات از جمله ولیعهد و وزیر خارجه را از سمت خود برکنار کرد. به نوشته روزنامه نیویورک تایمز «اقدام ملک سلمان در عزل و نصب‌ها نشان می‌دهد که او در حال فاصله گرفتن از میراث ملک عبدالله است.» ملک سلمان تلاش دارد تا بازماندگان عبدالله را به تدریج از میدان رقابت خارج و جایگاه فرزند خود در قدرت را تثبیت کند. این روزنامه می‌نویسد: «تمام این تغییرات و سازماندهی دوباره به سلسله مراتب قدرت، احتمالا در درون خاندان سلطنت سخت بازتاب خواهد داشت و واکنش‌هایی را سبب خواهد شد. سلمان می‌خواهد رقابت میان شاخه‌های مختلف قدرت را در کنترل خویش درآورد تا در موعد مقرر شرایط را برای فرزند خود برای نشستن بر قدرت هموار سازد.»شاهزاده مقرن فردی نزدیک به ملک عبدالله بود و از سوی پادشاه قبلی به‌عنوان «معاون ولیعهد» منصوب شد؛ پستی که تا آن زمان اصلا وجود خارجی نداشت. سلمان او را کنار زد تا آرام آرام فرآیند انتقال قدرت به فرزند خود را طی کند. گفته می‌شود محمد بن نایف، 55 ساله، در زمره اولین نوادگان ملک عبدالعزیز، پایه‌گذار پادشاهی عربستان، است. او در درون خاندان سلطنت احترام زیادی دارد؛ چرا که رویکرد سختی در قبال القاعده در پیش گرفته بود. او نقش فعالی هم در سیاست خارجی دارد. آنچه در خانه‌تکانی قدرت مهم است انتخاب عادل بن جبیر به‌عنوان وزیر خارجه است که البته از خاندان سلطنت نیست.«خلیل جهشان»، مدیر اجرایی «مرکز عربی» در واشنگتن، به الجزیره می‌گوید این عزل و نصب‌ها «زلزله سیاسی با شدتی بالا بود.» او می‌گوید: «آن عربستانی که ما می‌شناختیم تغییراتی جدی را از سر می‌گذراند. این تغییرات تاثیرات داخلی و بین‌المللی خواهند داشت.» اگرچه بسیاری سخن از زوال عقل پادشاه عربستان می‌گفتند، اما به نظر می‌رسد این تصمیمات در نهایت دقت و ظرافت گرفته شده است. جهشان می‌گوید: «اقدام ملک سلمان پاسخ به تردیدهایی است که برخی کارشناسان از زمان به قدرت رسیدن او ابراز می‌کردند که او سالم نیست. حال آن که قاطعیت و کنترل او بر امور سیاسی در پادشاهی روشن شد.»برخی کارشناسان دلایلی برای این تغییرات در هرم قدرت در عربستان می‌بینند. اولین دلیلی که اعلام شده تثبیت قدرت از سوی سلمان برای فرزندش است. اصولا پادشاهان عربستان همگی فرزندان بنیان‌گذار این کشور بودند؛ اما کهنسالی خاندان
آل سعود وحضور شاهزاده‌های جوان (که برخی آمارها تعداد آنها را ۵ هزار نفر تخمین می‌زند)‌گذار را اجتناب‌ناپذیر کرده است. بسیاری از این شاهزاده‌ها اگرچه در ناز و نعمت زیسته‌اند و از تجربه و سواد کافی برخوردار نیستند، اما بسیاری از این شاهزاده‌ها علاوه بر غوطه‌ور بودن در نعمت‌های بادآورده نفتی تجربه تحصیل و زندگی در کشورهای اروپایی و آمریکایی را دارند. این دسته از شاهزاده‌ها چالشی برای پادشاهان کهنسال بودند. بنابراین، انتقال تدریجی و مدیریت شده قدرت به نسل سوم چاره‌ای گریزناپذیر بود. از این منظر، تغییرات فعلی را می‌توان در راستای تضمین قدرت فرزند سلمان دانست که می‌رود تا در آینده‌ای نزدیک به جانشین پدر و پادشاه آینده تبدیل شود.دلیل دومی که گفته شده همانا تغییر استراتژی عربستان در مسائل منطقه‌ای است. الجزیره می‌نویسد یکی از دلایل این خانه تکانی در قدرت احتمالا «رقابت دولت عربستان با رقیب منطقه‌ای خود- ایران- بر سر مساله عراق، سوریه، یمن و لبنان و ... بود.» نیویورک‌تایمز می‌نویسد: «با آغاز مذاکرات هسته‌ای ایران، پادشاهی سعودی از این می‌ترسید که توافق نهایی ایران با غرب به جایی برسد که ایران به‌عنوان قدرت برتر در منطقه مطرح شود. دولتمردان سعودی با دامن زدن به بحران یمن می‌خواستند این پیام را به غرب بفرستند که ایران نمی‌تواند و نباید در تحولات عربی نقش داشته باشد.» تصور دولتمردان سعودی این بود که مذاکرات هسته‌ای به معنای به رسمیت شناختن نقش منطقه‌ای ایران و در نهایت بال و پر دادن به متحدان منطقه‌ای ایران است. دلیل سومی که در ادامه دلیل دوم از سوی برخی کارشناسان غربی مطرح شده این است که پس از آغاز بهار عربی و فروریختن حکومت‌های دیکتاتوری عرب، دولتمردان سعودی به نقش آمریکا در مهار اعتراضات مردمی بی‌اعتماد شدند. در واقع، گفته می‌شد آمریکا چندان علاقه‌ای به دخالت در مسائل منطقه ندارد و این کشورهای عربی هستند که باید با انقلاب‌ها و اعتراضات داخلی خود کنار بیایند. مواضع دولت اوباما در قضایای مصر، بحرین و تونس باعث شد آل‌سعود به تدریج سیاست جدایی از آمریکا را در پیش بگیرد، هرچند عربستان بدون پشتیبانی برادر بزرگتر- آمریکا- عملا حرفی برای گفتن ندارد. با این حال، بسیاری از رسانه‌های خارجی به اتفاق بر این باور بودند که عربستان در قضایای یمن مستقل از آمریکا عمل کرده و عملیات «توفان قاطعیت» دهن‌کجی آشکار به آمریکا بود. این کشور حتی قراردادهای کلانی هم با روسیه، فرانسه و بریتانیا بست تا در فردای عقب نشینی آمریکا از منطقه متحدانی برای خود داشته باشد. روزنامه «الاخبار» نیز می‌نویسد حمله عربستان به یمن حمله‌ای «صد درصد عربی- آمریکایی» بود. این روزنامه همچنین پا را فراتر گذاشته است و می‌گوید: محمد بن سلمان، پسر پادشاه و وزیر دفاع، بازیگر اصلی تجاوز علیه یمن است و سعودی‌ها دو ماه پیش و بعد از مشورت با آمریکایی‌ها برای تجاوز علیه یمن تصمیم گرفته‌اند. با این حال، نیویورک‌تایمز و الجزیره متفق القولند که عربستان به دلیل ترس از نفوذ ایران در یمن، عملیات «توفان قاطعیت» را اجرا کرد تا بتواند هم ایران و هم مذاکرات هسته‌ای را تحت‌الشعاع قرار دهد.انتخاب عادل بن جبیر، سفیر عربستان در آمریکا، به‌عنوان وزیر خارجه نیز پیام تهدید به دنبال دارد. الجزیره می‌نویسد انتخاب الجبیر نشان دهنده تمایل هرچه بیشتر مسوولان سعودی برای نزدیک کردن سیاست خارجی خود به آمریکا است. گزارش‌ها حاکی است عادل بن جبیر که از فوریه ۲۰۰۷ به‌عنوان سفیر عربستان در آمریکا مشغول به کار بوده، یکی از نزدیک‌ترین دیپلمات‌های عربستان به واشنگتن محسوب می‌شود و سال‌ها است به‌عنوان نماینده ریاض در غرب به ویژه آمریکا فعالیت می‌کند. دلیل سومی که برشمرده شده هرچند نسبت به دلایل بالا اهمیت اندکی دارد، اما در بُعد داخلی برای خاندان سعودی به مراتب اهمیت زیادی دارد. «القاعده در شبه‌جزیره عربستان» که در یمن استقرار دارد و توانسته در زیر سایه حملات ائتلاف عربی به پیشرفت‌هایی در تسخیر سرزمین‌ها دست یابد، ظهور داعش و ترورهای نافرجام این گروه در عربستان، پیشروی حوثی‌ها و تهدید به تجاوز به خاک عربستان از دیگر دلایلی است که بر اساس آن هامحمد بن نایف به‌عنوان ولیعهد انتخاب شده است. انتخاب او به‌عنوان ولیعهد که همزمان وزارت کشور را هم در دست دارد به مثابه امنیتی کردن سیاست داخلی سعودی است. با افزوده شدن تهدید امنیتی از سوی مرزهای عراق نقش نایف اکنون اهمیت بیشتری یافته است. لینا خطیب، مدیر مرکز کارنگی در بیروت، می‌نویسد: شرایط داخلی (رقابت در خاندان سعود) و خارجی (تهدیدات منطقه‌ای)
بر سیاست پادشاه سعودی در انتخاب مقامات تاثیرگذار است.