ارزیابی ملازهی از گروگانگیری سربازان ایرانی توسط جیشالعدل
پاکستان از رشد رادیکالیسم در مناطق مرزی بهره میبرد
سعیده فهری تقریبا نزدیک به دو هفته از گروگانگیری ۵ سرباز ایرانی در مرز سیستان و بلوچستان توسط گروه شبهنظامی جیشالعدل، میگذرد. مسالهای که شاید به واسطه پررنگ شدن آن در شبکههای اجتماعی بیش از پیش برای مردم مهم شده است. در رابطه با ماهیت جیشالعدل، اهداف و گرایشهای آنها و همچنین نقش پاکستان در چنین مسائلی گفتوگویی با پیرمحمد ملازهی، تحلیلگر مسائل پاکستان، انجام دادیم. او تفکرات این گروه شبه نظامی، را نزدیک به القاعده میداند و میگوید که پایگاه آنها تنها در پاکستان نیست. بلکه بهدلیل سهولت در عبور و مرور، آنها در دو طرف مرز ایران و پاکستان سکونت و رفت و آمد دارند.
سعیده فهری تقریبا نزدیک به دو هفته از گروگانگیری 5 سرباز ایرانی در مرز سیستان و بلوچستان توسط گروه شبهنظامی جیشالعدل، میگذرد. مسالهای که شاید به واسطه پررنگ شدن آن در شبکههای اجتماعی بیش از پیش برای مردم مهم شده است.
در رابطه با ماهیت جیشالعدل، اهداف و گرایشهای آنها و همچنین نقش پاکستان در چنین مسائلی گفتوگویی با پیرمحمد ملازهی، تحلیلگر مسائل پاکستان، انجام دادیم. او تفکرات این گروه شبه نظامی، را نزدیک به القاعده میداند و میگوید که پایگاه آنها تنها در پاکستان نیست. بلکه بهدلیل سهولت در عبور و مرور، آنها در دو طرف مرز ایران و پاکستان سکونت و رفت و آمد دارند. همچنین ملازهی معتقد است که دولت مرکزی پاکستان بهدلیل تفکرات جدایی طلبی که در بلوچستان وجود دارد خیلی بی میل نیست که برای خنثی کردن تفکر قومی جدایی طلب چنین گروههای رادیکالی در آنجا شکل بگیرند. در نهایت این کارشناس راه نجات سربازان ایران را راهحل سیاسی و گفتوگو میداند
نه راهحل نظامی.
در ابتدا لطفا کمی راجع به گروه جیشالعدل توضیح دهید؟
جیشالعدل گروهی است شبیه گروه جندالله که عبدالمالک ریگی آن را پایه گذاشته بود؛ اعضای این گروه شبهنظامی تروریستی، بسیار تندرو، ظاهرا سنی و بلوچ هستند. درحقیقت این گروه بعد از نابودی جندالله، با سازماندهی مجدد نفرات آن، شروع به فعالیت و اعلام موجودیت کرد. البته ریگی چند سال پیش بازداشت و کشته شد. به دنبال این اتفاق، این گروه مدتی در منطقه به حالت اغما درآمد، اما مجددا افرادی از همان گروه جندالله سازمان دهی شده و گروهی به نام جیشالعدل را تشکیل دادند.
خط مشی این گروه چیست و چه اهدافی را دنبال میکنند؟
خط مشی این گروه مطابق آنچه که خودشان اعلام کردهاند، دفاع از حقوق اهل سنت ایران است. آنها مدعیاند نظام شیعی در ایران حقوق اهل سنت را به رسمیت نمیشناسد و در بسیاری موارد این حقوق را نقض میکند. البته این برداشت آنهاست و به همین خاطر نیز خودشان را مدافع حقوق اهل سنت و بهخصوص بلوچهای اهل سنت در استان سیستان و بلوچستان میدانند.
خط و ربط آنها به کجا منتهی میشود. به بیان دیگر مواضعشان به مواضع کدام گروه تروریستی نزدیکتر است؟
آنها حتی اگر ارتباطات ارگانیکی با سازمانهای دیگر نداشته باشند حداقل مواضع یکسانی با سازمان القاعده دارند و خیلیها معتقدند که ممکن است اینها ارتباطاتی با این سازمان پیدا کرده باشند. عمدتا آنچه که در ایران برداشت میشود این است که این گروه در ایالت بلوچستان پاکستان سکونت دارند و از آنجا عملیاتهایشان را پیگیری میکنند، اما خود آنها مدعیاند که در مناطقی از خاک ایران فعالیت انجام میدهند. حقیقت این است که در مرزهای میان ایران و پاکستان در ایالت بلوچستان و استان سیستان و بلوچستان، بسیاری از اقوام و طوایف در دو طرف مرزها سکونت دارند. اگر ایل ریگی را نیز در نظر بگیریم این افراد هم در ایران هستند هم در افغانستان و هم در پاکستان. بنابراین مرز به آن معنایی که در اصطلاح سیاسی تصور میشود در این مناطق به لحاظ قومی خیلی همخوانی ندارد. این مساله را به مثابه یک امتیاز برای این گروهها نیز میتوان قلمداد کرد که در هر دو کشور حضور دارند. به هر صورت ایرانیها معتقدند این گروهها در پاکستان مستقرند اما آنها به صراحت این موضوع را نمیپذیرند و میگویند در ایران نیز حضور دارند. اما اگر واقعیت منطقه را در نظر
بگیریم این گروهها در هر دو طرف میتوانند رفت و آمد داشته باشند.
آیا میتوان عقاید این گروه را نزدیک به وهابیها دانست؟
من در این زمینه هیچ اطلاعاتی ندارم که آیا این گروه تفکر وهابی دارند یا خیر. چون مکتب غالب در منطقه پاکستان، افغانستان و هند مکتب دیوبندی است. اما باید توجه داشت بر خلاف تصور رایج در ایران این مکتب خیلی با وهابیت ارتباطی ندارد و حتی تضادهایی نیز میان این دو دیده میشود. بنابراین قضاوت در این رابطه کمی دشوار است.البته در این میان شاید برخی که تحصیلاتشان در دانشگاههای عربستان سعودی است تحت تاثیر وهابیت قرار بگیرند و بهطور کل نمیتوان این مساله را منتفی دانست. اما در هر صورت تعداد کسانی که در مکتب دیوبندی آموزش دیدهاند خیلی بیشتر از تعداد کسانی است که در عربستان سعودی تحصیل کردهاند.
این گروه شبه نظامی، از چه منابع مالی تغذیه میشود؟
هیچ اطلاعات موثقی راجع به این مساله وجود ندارد، ولی این واقعیت را باید درنظر گرفت وقتی یک گروهی علیه کشوری وارد جنگ میشود نیاز اصلیاش داشتن یک مکان امن است تا بتواند نیروهایش را از لحاظ نظامی و ایدئولوژیک آموزش دهد. عمدتا داخل کشورها این امکان ضعیفتر است، بلکه یک کشور همسایه بیشتر میتواند این امکان را ایجاد کند. مساله دوم امکانات مالی و تسلیحاتی این گروههاست؛ علی القاعده این گروهها باید به منابعی دست پیدا کنند که هم به لحاظ مالی نیازهایشان برطرف شود و هم به لحاظ تسلیحاتی. برداشت شخصی من این است که بخشی از منابع مالی این گروهها در منطقه یعنی ایران، افغانستان و پاکستان، از طریق تولید و فروش مواد مخدر تامین میشود. لذا اگر یک کشور بهخصوص نیز به آنها کمک مالی نکند میتوانند با داخل شدن در این کار منافعی را کسب کنند. به عنوان نمونه گروه طالبان در افغانستان در مناطقی مانند هلمند، کشت خشخاش را تشدید میکند تا بتواند منابع مالی کسب کند. اما تنها این نیست؛ بلکه شاید این گروهها از برخی کشورها و شبکههای اطلاعاتی کشورها نیز بهدلیل رقابتهایی که در سطح منطقه میان ایران، عربستان سعودی و کشورهای
دیگر وجود دارد، بهره بگیرند تا منابع مالیشان تامین شود. خودشان مدعیاند که از کمکهای مردمی استفاده میکنند ولی این مساله که کمکهای مردمی چگونه و از کجا به دست میآید، جای بحث دارد.
آیا میتوان گفت که پاکستان به نوعی با این گروه همکاری میکند تا از آنها به عنوان اهرم فشاری بر ایران استفاده کند؟
مخصوصا به خاطر مساله خط لوله صلح و مسائلی که در احداث آن به وجود آمده است. به نظر نمیرسد به خاطر خط لوله صلح، پاکستانیها در این مساله تا این حد پیش بروند؛ مسالهای که وجود دارد این است که از زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق، یک اتحاد استراتژیکی میان ارتش پاکستان و گروههای جهادی به وجود آمد؛ در واقع این اتحاد از آن جهت بود که بتوانند با نفوذ و جنگ در افغانستان یعنی جهاد، روسها را شکست دهند. لذا این ارتباط به آن دوران باز میگردد. دنیای اسلام و غرب نیز از این جهت افغانستان یعنی جهاد در این کشور را حمایت کردند. منتها مشکلی که به وجود آمد پس از خروج روسها و فروپاشی قطب دوم قدرت جهانی بود؛ از دید غربیها دیگر جهاد تمام شده بود، اما از دید خود گروههای رادیکال که قدرت گرفته بودند جهاد ادامه داشت.
در حال حاضر حمایت پاکستان از این گروههای رادیکال چه کارکردی برایشان دارد؟
مطابق سیاستی که ارتش پاکستان در پیش گرفته حمایتش از گروههای رادیکال و جهادی دو کارکرد دارد؛ نخست در ارتباط با مساله کشمیر هند است که پاکستانیها تلاش دارند در آنجا برای هند مساله ایجاد کنند تا به تجزیه آن منطقه و پیوستن آن به پاکستان بینجامد. مساله دیگر نیز افغانستان است؛ در رابطه با افغانستان، پاکستانیها به دنبال آن هستند که در این کشور حکومتی روی کار بیاید که با پاکستان متحد باشد نه با هند و دیگر مراکز قدرت در جهان. بنابراین بخش امنیتی ارتش پاکستان این دو کارکرد را همچنان به عنوان یک استراتژی پیش روی خود دارد و از آن بهرهبرداری میکند. اخیرا یک مورد سوم دیگری نیز پیش آمده که شاید بتوان آن را در رابطه با ایران تحلیل کرد و آن این است که یک بخشی از جامعه بلوچ پاکستان در ایالت بلوچستان معتقدند دولت پاکستان قراردادی را که در زمان استقلال پاکستان بین دو کشور امضا شده بود، نقض کرده بنابراین آنها حق دارند برای استقلال در برابر پاکستان دست به مقاومت بزنند. به نظر میآید ارتش پاکستان برای خنثی کردن تفکر قومی جدایی طلب در ایالت بلوچستان به تقویت نیروهای رادیکال اسلامی روی آورده است. در حال حاضر نیز
این بحث وجود دارد که گروههایی مانند جیشالعدل که علیه ایران هستند یا جندالله، به نوعی با آن گروههای رادیکال ارتباط دارند. به این ترتیب ایران نیز تحت تاثیر این استراتژی پاکستان قرار میگیرد. یعنی اگر اعمال فشاری از جانب پاکستان وجود داشته باشد به این هدف است که به نوعی ایران با پاکستان در جهت تقویت جریان رادیکال همکاری کنند، زیرا آنها معتقدند ایالت بلوچستان پاکستان، استان سیستان و بلوچستان در ایران و همچنین نیمروز افغانستان در طرح تجزیه منطقهای قرار دارند. لذا انتظار پاکستانیها این است که ایران در این جریان کمک کند درحالیکه ایران بهطور کل با این تفکر رادیکال مخالف است. زیرا این نوع تفکر علیه شیعه بهکار میرود و ایران خود مرکز ثقل جریان شیعی است.
آیا ممکن است چنین مسائل و اختلافاتی، روابط تهران- اسلام آباد را تحت الشعاع قرار دهد؟
این مساله آنقدر مهم نیست که مناسبات کلی دو کشور را تحت الشعاع قرار دهد؛ زیرا ایران و پاکستان بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارند و منطقه، منطقه حساسی است. بنابراین مصلحت هر دو کشور نه به لحاظ استراتژیک و نه به لحاظ موقعیت امنیتی ایجاب نمیکند که اختلافات میانشان افزایش یابد. این در شرایطی است که میان دو کشور از قبل نیز همکاریهایی صورت گرفته و یک تفاهم نامه مرزی میان ایران و پاکستان وجود داشت. در هر حال به نظر نمیرسد پاکستان خواهان آن باشد که مناسبات دو طرف تحت تاثیر این مساله قرار بگیرد.
آیا ارتش پاکستان در چنین مواردی، همکاریهای لازم را انجام داده است؟
باید این مساله را در نظر گرفت که ارتش پاکستان درگیر یک جریان تفکر جداییخواه در بلوچستان است و اولویتش آنها هستند نه این منطقه مرزی. در نتیجه حضور نظامیان پاکستان در مناطق مرزی ضعیف است بهخصوص که این افراطیون در هر دو طرف مرز زندگی میکنند و رفت و آمد دارند.
چرا در برخی مناطق مرزی کشور شاهد شکل گرفتن چنین گروهها و رخ دادن چنین اتفاقاتی هستیم؟
باید در ایران به دنبال زمینههایی بود که این نوع تفکرها در آن شکل میگیرند و دست به سلاح میبرند. در هر حال این منطقه مرزی منطقه فقیری است و منطقهای است که در آن احساس تبعیض سیاسی و مذهبی وجود دارد. لذا تا زمانی که این گونه مشکلات داخل ایران حل و فصل نشود هر گروهی میتواند ادعا کند که در حمایت از مردم دست به عملیات زده است.
به نظر شما چه راهکاری برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی وجود دارد؟
باید توجه داشت که در آن منطقه به راحتی میتوان از مرزها رفت و آمد کرد و به همین خاطر است که بعضا شاهد گروگانگیریهایی هستیم. دلیل دیگر این گروگانگیری را نیز میتوان در خود سربازها جستوجو کرد؛ زیرا اولا این سربازها بومی نیستند و نسبت به این مناطق خیلی آشنایی ندارند ثانیا آموزش کافی و لازم را ندیدهاند که چگونه با چنین وضعیتی مواجه شوند. این مسائل باید داخل ایران مورد توجه قرار گیرد و در نهایت دو طرف همکاریهای لازم را به عمل آورند تا بتوان به این مشکلات پاسخ داد.
فکر میکنید از طریق گفتوگو و راهحل سیاسی بتوان سربازان گروگان گرفته شده را پس گرفت؟
قطعا راهحل سیاسی برای این مساله وجود دارد و مسیر آن از گفتوگو میگذرد. چند سال پیش نیز مشابه چنین گروگانگیری در منطقه روی داد که از طریق گفتوگو حل و فصل و ختم به خیر شد. در این رابطه ذهنیت نیز مهم است؛ به نظر میرسد در ایران این ذهنیت وجود دارد که هیچ مذاکرهای نباید صورت بگیرد لذا تازمانی که چنین ذهنیتی غالب است بیشتر به راهحلهای نظامی میاندیشند. اکنون از طریق مذاکره با پاکستان یعنی هم با حکومت محلی ایالت بلوچستان و هم با دولت مرکزی میتوان به راهحلی دست یافت.
این در شرایطی است که جیشالعدل نیز شرایطش را برای آزادی سربازان ایرانی اعلام کرده که از جمله آزادی ۲۰۰ زندانی که داخل ایران دارند، است. در نهایت برداشت من این است که راهحل آزادی این مرزبانان سیاسی است نه نظامی.
ارسال نظر