تقریبا ۵۰ سالی است که بی‌وقفه برای هم رجزخوانی می‌کنند. دو هموطن. یکی فرماندار باواریا و آن‌ یکی شهردار اشتوتگارت. مرسدس‌بنز و بی‌‌ام‌و. هر بار که یکی محصول جدیدی را رو می‌کند،‌ دیگری تب می‌‌کند و تا چیزی برای مغلوب کردنش دست و پا نکند،‌ آرام نمی‌گیرد. فرقی ‌هم ندارد که شاسی‌بلندهای غول‌آسای آفرود باشد یا سواری‌های سایز کوچک شهری. فول‌اسپرت‌های جوان‌کُش باشد یا استیشن‌های خانواده‌دوست. بالاخره یک‌ چیزی پیدا می‌شود که این دو را در معرکه‌ای با هم گلاویز کند. اگر مرسدس لوکسی مثل Sکلاس دارد، بی‌‌ام‌و هم رقیبی همچون سری ۷ دارد. اگر مرسدس‌ سدان مدیریتی زیبایی مانند Eکلاس دارد، بی‌‌ام‌و هم هماوردی به اسم سری ۵ دارد. از آن‌ طرف، وقتی بی‌‌ام‌و X۶ خود را رو می‌کند،‌ مرسدس‌ هم می‌رود سراغ GLE. وقتی باواریایی‌ها X۳‌ را رو می‌کنند، اشتوتگارتی‌ها دست می‌گذارند روی GLC. در مهم‌ترین جدال، وقتی مرسدس بخش تیونینگ معروفی به اسم AMG دارد، بی‌‌ام‌و از واحد موتوراسپرت خود Mپاور کمک می‌گیرد. تاریخ نشان می‌دهد قدیمی‌ترین جدال بین این دو آلًمانی، برمی‌گردد به کل‌کل مرسدس‌بنز Cکلاس و بی‌‌ام‌و سری ۳. آن هم مدل‌های تقویت‌شده ای‌.ام‌.جی و ام‌پاور آنها.


شهردار اشتوتگارت

هنوز ۲۳ سالش هم تمام نشده که تبدیل به یکی از درخشان‌ترین محصولات مرسدس‌بنز ۱۰۰ ساله شده است. سدان جوان‌پسند، خانواده‌گرا، ایمن، زیبا و باکیفیت Cکلاس. خودرویی که در اوایل دهه ۹۰ میلادی قبل از آنکه شرکت چیزی به اسم Aکلاس داشته باشد، کوچک‌ترین خودروی آنها بود. سابقه تولید این خودرو به اواسط دهه ۸۰ میلادی برمی‌گردد. زمانی‌که مرسدس با ۱۹۰ رویایی خودش کل دنیا را زیر و رو کرده بود. خودرویی که بعدها پایه‌گذار سری معروف Eکلاس شد. ۱۹۰ کم‌کم به روزهای آخر تولیدش نزدیک می‌شد ولی شرکت اصلا دلش نمی‌خواست که از آن دست بردارد. به همین خاطر آمد و کمی ابعادش را کوچک‌تر کرد و آن را در قالب کلاسی جدید رونمایی کرد. ایده فوق‌العاده ساده‌ای که از قضا فوق‌العاده هم موفقیت‌آمیز بود. طراحی‌اش مثل ۱۹۰ مغرورانه و مختص افراد مسن نبود. چشمه‌های ریزی از اسپرت‌ بودن را نشان می‌داد. شرکت خیلی زود از شرایط به وجود آمده بهر‌ه‌برداری کرد و لیستی بلند‌بالا از آپشن‌ها، موتورها و شاسی‌ها برای مشتری در نظر گرفت. دو سه سال بعد از رونمایی بود که برای اولین‌بار پیوند بینAMG و Cکلاس برقرار شد. خودرویی که حالا با آن پیشرانه ۶/ ۳ لیتری ۲۸۷ اسب‌بخاری‌اش می‌توانست کاملا ادعای اسپرت بودن کند. نسل اول با فروشی چشمگیر در سال ۲۰۰۰ به کار خودش پایان داد. همان سال بدون کوچک‌ترین وقفه‌ای نسل دوم با کد W۲۰۳ آمد. خودرویی که با آن چراغ‌های دایره‌ای به هم چسبیده‌اش محبوبیتی جهانی پیدا کرد. اضافه شدن نمونه کوپه ۲در بُرد این مدل را بیش از قبلی کرد. جای تعجبی هم نداشت که شرکت روی این یکی انبوهی از آپشن‌های مدرن که روی هیچ خودروی دیگر نمی‌شد دید، را نصب کرده باشد. ۷ سال موفقیت برای این سدان زیبا، تولید نسل سوم را ضمانت کرد. آنچه در ۲۰۰۷ با عنوان Cکلاس کد W۲۰۴‌ وارد بازار شد را باید یک پدیده در کل تاریخ مرسدس قلمداد کنیم. نسل جدید به غایت زیبا بود. دور شدن از فرم دایره‌ای چراغ‌ها و رفتن به سمت زبان مکعبی کلاسیک، نسخه جدید را با فروشی غیر قابل وصف روبه‌رو کرد. درباره اقبال این خودرو همین بس که با آمار تولید بیش از ۴/ ۲ میلیون دستگاه تبدیل به پرفروش‌ترین خودروی شرکت شده بود. سال ۲۰۱۴، سال دگرگونی شرکت بود. حضور کلاس‌های جدید و تغییر و تحول انقلابی در طراحی‌ها، موجی بود که به نسل چهارم نیز سرایت کرد. سدان سایز متوسط اشتوتگارتی‌ها با ظاهر مدرن و لوکس خود، همان Sکلاس تجملی در ابعادی کوچک شده بود.

فرماندار باواریا
قصه این بی‌‌ام‌و درست مانند میتسوبیشی لنسر است. همان‌طور که یک دنیا تفاوت بین لنسر استاندارد و نسخه اوولوشن آن وجود دارد، بین بی‌‌ام‌و سری ۳ استاندارد و ویرایش M۳‌ آن نیز از زمین تا آسمان فرق است. سری ۳ محبوب‌ترین، پرفروش‌ترین و به عبارتی موفق‌ترین خودروی تاریخ بی‌‌ام‌و است. محصولی که به تنهایی هر سال ۳۰درصد کل تولیدات شرکت را به خودش اختصاص می‌دهد. خودرویی که نزدیک به ۲۰ سال قبل از تولد Cکلاس رقیب وارد بازی شده بود. جالب آن است که سری ۳ اولیه اساسا یک خودرو سایز متوسط با شاسی دو در بود. یک کوپه جوان‌گرا که گوشه‌چشمی هم به خانواده‌ها داشت. چیزی که باید آن را ویژگی همه بی‌‌ام‌وها بدانیم. حتی آن سری ۷ فوق تجملی. نسل اول این خودرو در حالی تولید شد که شرکت اولین تجربیات درخشان خود در زمینه مسابقه را پشت سر گذاشته بود. به همین خاطر استراتژی این خودرو از همان اولش اسپرت‌گرایی بود ولی با اغراق‌ در طراحی. باواریایی‌ها نسل اول را بین ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۱ روی خط تولید نگه داشتند. با شروع نسل دوم در سال ۱۹۸۲ بود که ناگهان مدل‌های روباز، سدان و استیشن همه را شوکه کرد. اولین حضور بخش موتور اسپرت شرکت و در حقیقت شکل‌گیری نماد معروف M۳ با همین نسل بود. اتفاقی که سری ۳ را از برادرش ام‌۳ به کلی جدا کرد. کمتر از ۱۰ سال بعد نسل سوم با طراحی خارق‌العاده جوانان اروپایی و آمریکایی را اسیر خودش کرد. باید این‌طور تعریف کرد که در دهه ۹۰ میلادی افرادی که واقعا‌ ادعای اسپرت‌بازی داشتند،‌ اگر در گاراژشان یک سری ۳ با کد E۳۶ نمی‌داشتند، از بازی بیرون می‌افتادند. بی‌‌ام‌و با این نسل از فرم چراغ‌های دایره‌ای جدا از هم دست کشید. سال ۹۸ زلزله‌ای موسوم به E۴۶ به مرکزیت باواریا آغاز شد. یکی از اساتید ریس و مسابقه و یکی از دیوانه‌کننده‌ترین سدان‌های اسپرت در کل صنعت خودروسازی. بی‌‌ام‌و از این تاریخ کاری با سری ۳ کرد که کوروت با شورولت نکرده بود. نسل بعدی بهتر و زیباتر و جذاب‌تر شد. نسل پنجمی که در ۲۰۰۵ رونمایی شد سبک و سیاق تیونینگ را یک‌تنه تغییر داد. و سرانجام در سال ۲۰۱۲ بعد از حدود ۳۷ سال از اولین حضور سری ۳، ششمین نسل از این خودرو آمد و شلاقی شد برای هر کسی که حتی خواب اسپرت‌سازی می‌دید. گویی بی‌‌ام‌و با این فرزندش می‌خواهد کار تمام هم‌کلاسان اروپایی، آمریکایی و آسیایی‌اش را یکسره کند. چون علاوه بر آلمان، ۱۱ خط تولید در دیگر نقاط جهان نیز تدارک دیده است.

برخورد M‌ با AMG

رسیدیم به سر بزنگاه. جایی‌که جدیدترین سدان‌های سایز متوسط با آخرین سلاح‌های خود می‌‌خواهند جنگی قدیمی را بازسازی کنند. در یکسو مرسدس‌بنز C۶۳ را می‌بینیم که آن را ای.ام.جی تا حد مرگ تقویت کرده است. در سوی دیگر بی‌‌ام‌و M۳ را مشاهده می‌کنیم که توسط ام‌پاور به مرز جنون رسیده است. بیایید دقیق‌تر به این دو نگاه کنیم. آنچه مرسدس‌ برای جنگ‌آوری آماده کرده، سدانی است که درون سینه‌اش یک پیشرانه ۴ لیتری هشت سیلندر Vشکل گنجانده شده است. نیروگاهی که به لطف دو توربوشارژ می‌تواند ۵۰۳ اسب‌بخار نیرو را در ۵۵۰۰ دور در دقیقه و ۷۰۰ نیوتن‌متر گشتاور را در ۱۷۵۰ دور در دقیقه تولید کند. خروجی که ارقام بالایی را در دور موتورهای پایین فراهم می‌کند. این را بگذارید به حساب مهندسی ناب توربوشارژ و سیلندرهایی که هرکدام ۸۳ میلی‌متر قطر دارند. مجموعه‌ای که ضریب تراکم ۱۰/ ۵ بر یک را پدید آورده است. انگار داریم درباره یک موتورسیکلت کلاس موتو جی‌پی صحبت می‌کنیم. بی‌‌ام‌و هم دست خالی نیست. محصولی که او آورده، سدانی است با پیشرانه‌ای دقیق و حساب‌شده. یک قلب ۳ لیتری ۲ توربو با آرایش منحصر به فرد ۶ سیلندر خطی. تولید ۴۲۵ اسب‌بخار قدرت در ۵۵۰۰ دور در دقیقه و ۵۵۰ نیوتن‌متر در ۱۸۰۰ دور در دقیقه برای موتوری که حجم موتورش تقریبا ۱۰۰۰ سی‌سی از رقیب کمتر شده، عالی است. تازه این در حالی است که این خودرو با سیلندرهای ۸۴ میلی‌متری‌اش ضریب تراکمی معادل ۱۰/ ۲ بر یک دارد. طبیعتا برتری اشتوتگارتی‌ها در این قسمت هرچند با موتور حجیم‌تر، به چشم می‌آید. بی‌‌ام‌و که اخیرا تاج لوکس‌سازی را از سر آئودی و مرسدس‌بنز برداشته است، این M۳ را با طول، عرض و ارتفاع ۴/ ۶، ۱/ ۸ و ۱/ ۴ متری طوری طراحی کرده است که گویی داریم درباره یک سدان فول‌سایز ۵ متری صحبت می‌کنیم. در مقابل مرسدسی را هم می‌بینی که طول، عرض و ارتفاعش به ترتیب ۴/ ۷، ۱/ ۸ و ۱/ ۴ متر شده است.‌ هر دو خودرو از سیستم RWD برای انتقال نیروی پیشرانه به چرخ‌های عقب استفاده می‌کنند. اما بی‌‌ام‌و به لطف فاصله محوری که فقط ۲۸ میلی‌متر از رقیب کوتاه‌تر است، نیروی بهتری را به دیفرانسیل عقب ارسال می‌کند. آن مشکل قدیمی را هنوز روی M۳‌ می‌بینیم.مشکلی به اسم دورگیری طولانی فرمان.

در حالی که میدان گردش فرمان بی‌‌ام‌و ۲/ ۱۲ متر است، مرسدس‌ از دایره‌ای به قطر تنها ۲/ ۱۱ متر بهره می‌گیرد. به طرز عجیبی فضای داخلی سی۶۳ کوچک‌تر و تنگ‌تر از ام۳ است. شیب سقف به طرز دردناکی برای سرنشینان عقب آزاردهنده می‌شود. در قسمت جعبه‌دنده به ساختاری تقریبا مشابه به هم برمی‌خوریم. یعنی یک بلوک ۷ سرعته اتوماتیک با قابلیت تعویض توسط اهرم‌های پشت فرمان برای هر دو خودرو. جعبه‌دنده‌ای با کلاچ دوگانه که کمترین افت دور موتور را بین دو دنده خواهد داشت. البته در این میان هر کدام از برندها توانایی‌های خاص برند خود را به رخ دیگری می‌کشد. مثلا‌ مرسدس می‌گوید که فاصله بین هر تعویض دنده فقط ۳/ ۰ میلی‌ثانیه است. بی‌‌ام‌و هم مدعی است که کاری با گیربکس کرده که گشتاور را همیشه به‌صورت الکترونیکی بالا نگه می‌دارد. آقازاده مرسدس با این قد و قواره وزنی در حدود ۱۵۰۰ کیلوگرم پیدا کرده است. به‌صورت رسمی اعلام شده که با این خودرو می‌توان ۵۴۰ کیلوگرم بار حمل کرد. در مقابل بی‌‌ام‌و را می‌بینیم که با وزن بیشتر ۱۶۵۰ کیلوگرمی‌اش می‌تواند وزن بیشتری معادل ۵۲۵ کیلوگرم را جابجا کند. دلیل این اختلاف عجیب را باید گذاشت به حساب توزیع وزن بهتر باواریایی‌ها و کشش بهتر پیشرانه تازه‌نفس آن. بی‌‌ام‌و ام۳ از رینگ‌های ۱۹ اینچی استفاده کرده است. رینگ‌هایی که در محور جلو با تایرهای ۴۰/ ۲۵۵ و در محور عقب با تایرهای ۴۰/ ۲۷۵ میلی‌متر پوشانده شده‌اند. مرسدس سی۶۳ نیز با همین قطر رینگ ولی با تایرهای ۳۵/ ۲۴۵ در جلو و ۳۵/ ۲۶۵ میلی‌متری در عقب وارد بازی شده است. به‌صورت نامحسوس می‌توان مشاهده کرد که مرسدس قصد داشته کمی حس و حال دریفت را به این فرزندش تزریق کند. حجم مخزن سوخت سی۶۳ چیزی حدود ۷۰ لیتر است که با در نظر گرفتن مصرف میانگین ۲/ ۸ لیتر در ۱۰۰ کیلومترش می‌توان روی بازه ۴۸۸ کیلومتر پیمایشی‌اش حساب کرد. بی‌‌ام‌و ام۳ نیز با یک باک ۶۰ لیتری و مصرف میانگین ۳/ ۸ لیتری می‌تواند با یک بار سوخت‌گیری چیزی حدود ۵۴۵ کیلومتر پیمایش داشته باشد. هر دو خودرو برای مسافرت ایده‌آل هستند. در قسمت مهم‌ شتاب اولیه برتری مرسدس با اختلافی بالا به چشم می‌آید. با این خودرو می‌توان صفر تا صد را در ۸/ ۳ ثانیه رفت در حالی‌که بی‌‌ام‌و رکورد ۱/ ۴ ثانیه‌ای را ثبت می‌کند. رکورد صفر تا ۱۶۰، صفر تا ۲۰۰ و صفر تا ۲۷۰ مرسدس سی۶۳ به ترتیب ۱/ ۸، ۶/ ۱۲ و ۲/ ۳۰ ثانیه را نشان می‌دهد. بی‌‌ام‌و برای همین شتاب‌گیری‌ها به ترتیب اعداد ۷/ ۸، ۱۴ و ۵/ ۴۲ را نشان می‌دهد. اختلافی سنگین که می‌تواند باعث رنجش خاطر باواریایی‌ها شود. سرعت نهایی مرسدس‌بنز روی کاغذ ۳۱۱ کیلومتر در ساعت است. بی‌‌ام‌و نیز عدد ۲۹۰ کیلومتر را نشان می‌دهد. سی۶۳ پیمایش یک‌چهارم مایل یا ۴۰۰ متر را ۸/ ۱۱ ثانیه‌ای با سرعت ۱۹۴ کیلومتر در ساعت طی می‌کند. ام۳ نیز همین مسیر را ۲/ ۱۲ ثانیه‌ای با سرعت ۱۸۸ کیلومتر در ساعت می‌پیماید.

قضاوت نهایی

مرسدس‌بنز C ۶۳ آنقدر در قسمت سرعت و شتاب سرتر است که جایی برای ارفاق به بی‌‌ام‌و ام۳ نگذاشته است. اما بیایید منصفانه نظر بدهیم. مرسدس فوق یک محصول شیک و لوکس است که فقط پیشرانه‌ای قوی‌تر دارد. واقعیت آن است که اصلا به چهره‌اش نمی‌آید که برای جوانان برنامه ویژه‌ای داشته باشد. این را می‌شود حتی از نحوه چیدمان و طراحی داخلی‌اش هم فهمید. البته تقصیری هم ندارد، ذاتش به این صورت است که لوکس‌گرا و تجملی می‌سازد. در مقابل بی‌‌ام‌و اصلا نمی‌تواند به دنیای لاکچری‌ها ورود کند. هنوز در حال و هوای جوانان به سر می‌برد غافل از اینکه شاید یک روز کسی بخواهد از آن برای رفت و آمد خانوادگی بهره گیرد.