جملاتی که مدیران از شنیدن آنها نفرت دارند
مترجم: رویا مرسلی برخی از عباراتی که کارمندان میتوانند بهکار ببرند و به واسطه آن موجب خشم رئیس خود شوند، چنین هستند: «در شغل قبلیام این کار را اینگونه انجام نمیدادیم. »
«فلانی کارش را انجام نمیدهد. »
«چه کار کنم؟»
«این شغلی نیست که برای آن درخواست داده بودم. »
«آیا شخص دیگری نیست که بتواند این کار را انجام دهد؟»
«اگر این کار را انجام دهم ترفیع یا ارتقای درجه خواهم گرفت؟»
«این وظیفه من نیست. »
چنین عباراتی در عین حال که آزاردهنده هستند، در آنها کمی مبالغه هم شده است.
«فلانی کارش را انجام نمیدهد. »
«چه کار کنم؟»
«این شغلی نیست که برای آن درخواست داده بودم. »
«آیا شخص دیگری نیست که بتواند این کار را انجام دهد؟»
«اگر این کار را انجام دهم ترفیع یا ارتقای درجه خواهم گرفت؟»
«این وظیفه من نیست. »
چنین عباراتی در عین حال که آزاردهنده هستند، در آنها کمی مبالغه هم شده است.
مترجم: رویا مرسلی برخی از عباراتی که کارمندان میتوانند بهکار ببرند و به واسطه آن موجب خشم رئیس خود شوند، چنین هستند: «در شغل قبلیام این کار را اینگونه انجام نمیدادیم.»
«فلانی کارش را انجام نمیدهد.»
«چه کار کنم؟»
«این شغلی نیست که برای آن درخواست داده بودم.»
«آیا شخص دیگری نیست که بتواند این کار را انجام دهد؟»
«اگر این کار را انجام دهم ترفیع یا ارتقای درجه خواهم گرفت؟»
«این وظیفه من نیست.»
چنین عباراتی در عین حال که آزاردهنده هستند، در آنها کمی مبالغه هم شده است. حتی یک رئیس بی هنر هم تنها به خاطر چند عبارت نامانوس از کارمندش، از وی تنفر پیدا نمیکند. در این مورد اکثر رئیسان پاسخ به این عبارات را به خوبی میدانند:
کارمند: «در شغل قبلیام این کار را اینگونه انجام نمیدادیم.»
رئیس: «اکنون این گونه انجام میدهیم. برگرد سر کارت.»
کارمند: «فلانی کارش را انجام نمیدهد.»
رئیس: «این مشکل من است نه تو. برگرد سر کارخودت.»
کارمند: «چه کار کنم؟»
رئیس: «بسیار خوب. برگرد سر کارت.»
کارمند: «این شغلی نیست که برای آن درخواست داده بودم.»
رئیس:«در هر صورت این کاری است که من میخواهم انجام شود. بهتر است زودتر آن را به انجام برسانی.»
کارمند: «آیا شخص دیگری نیست که بتواند این کار را انجام دهد؟»
رئیس: «نه. برگردسر کارت.»
کارمند: «اگر این کار را انجام دهم ترفیع یا ارتقای درجه خواهم گرفت؟»
رئیس: «احتمالا نه. برگرد سر کارت.»
کارمند: «این وظیفه من نیست.»
رئیس: «از حالا هست. برگرد سرکارت.»
از شوخی گذشته، میخواهیم در اینجا به دو عبارت بسیار معمول در شرکتها اشاره کنیم که رئیسها واقعا از شنیدن آن متفرند؛ چرا که آنها بیش از هرکس در سازمان مسوول شکستها هستند:
«سعی میکنم...» این عبارت بیانگر شکست از همان ابتداست. شاید این عبارت را بی منظور بهکار ببرید؛ اما در هر مثالی نکتهای نهفته است: «سعی نکن. تصمیم بگیر انجام بده یا انجام نده. سعی کردن معنی ندارد.»
«بله، اما...» این عبارت بیانگر آن است که در ظاهر با رئیس خود موافقت میکنید، اما بعد بهانه میآورید که چرا مایل هستید این کار شکست بخورد.
شما را نمیدانم؛ اما خود من ترجیح میدهم یک عبارت کاملا صریح و روشن مانند «این وظیفه من نیست» را بشنوم تا اینکه یک کارمند از عبارات دوپهلویی استفاده کند که متضمن یک قول دست و پا شکسته یا یک توافق نیم بند باشد.
منبع: cnI
«فلانی کارش را انجام نمیدهد.»
«چه کار کنم؟»
«این شغلی نیست که برای آن درخواست داده بودم.»
«آیا شخص دیگری نیست که بتواند این کار را انجام دهد؟»
«اگر این کار را انجام دهم ترفیع یا ارتقای درجه خواهم گرفت؟»
«این وظیفه من نیست.»
چنین عباراتی در عین حال که آزاردهنده هستند، در آنها کمی مبالغه هم شده است. حتی یک رئیس بی هنر هم تنها به خاطر چند عبارت نامانوس از کارمندش، از وی تنفر پیدا نمیکند. در این مورد اکثر رئیسان پاسخ به این عبارات را به خوبی میدانند:
کارمند: «در شغل قبلیام این کار را اینگونه انجام نمیدادیم.»
رئیس: «اکنون این گونه انجام میدهیم. برگرد سر کارت.»
کارمند: «فلانی کارش را انجام نمیدهد.»
رئیس: «این مشکل من است نه تو. برگرد سر کارخودت.»
کارمند: «چه کار کنم؟»
رئیس: «بسیار خوب. برگرد سر کارت.»
کارمند: «این شغلی نیست که برای آن درخواست داده بودم.»
رئیس:«در هر صورت این کاری است که من میخواهم انجام شود. بهتر است زودتر آن را به انجام برسانی.»
کارمند: «آیا شخص دیگری نیست که بتواند این کار را انجام دهد؟»
رئیس: «نه. برگردسر کارت.»
کارمند: «اگر این کار را انجام دهم ترفیع یا ارتقای درجه خواهم گرفت؟»
رئیس: «احتمالا نه. برگرد سر کارت.»
کارمند: «این وظیفه من نیست.»
رئیس: «از حالا هست. برگرد سرکارت.»
از شوخی گذشته، میخواهیم در اینجا به دو عبارت بسیار معمول در شرکتها اشاره کنیم که رئیسها واقعا از شنیدن آن متفرند؛ چرا که آنها بیش از هرکس در سازمان مسوول شکستها هستند:
«سعی میکنم...» این عبارت بیانگر شکست از همان ابتداست. شاید این عبارت را بی منظور بهکار ببرید؛ اما در هر مثالی نکتهای نهفته است: «سعی نکن. تصمیم بگیر انجام بده یا انجام نده. سعی کردن معنی ندارد.»
«بله، اما...» این عبارت بیانگر آن است که در ظاهر با رئیس خود موافقت میکنید، اما بعد بهانه میآورید که چرا مایل هستید این کار شکست بخورد.
شما را نمیدانم؛ اما خود من ترجیح میدهم یک عبارت کاملا صریح و روشن مانند «این وظیفه من نیست» را بشنوم تا اینکه یک کارمند از عبارات دوپهلویی استفاده کند که متضمن یک قول دست و پا شکسته یا یک توافق نیم بند باشد.
منبع: cnI
ارسال نظر