تهران به شهری نفس‌گیر بدل شده و نشانه‌های آن هم انتشار آمارهایی از کاهش مطلوبیت زندگی در این شهر است. فوت سالانه دو هزار و300 نفر و افزایش آمار ابتلا به آلزایمر و پارکینسون به علت آلودگی هوا، رکوردزنی آمار ابتلا به سرطان، ابتلای چهار هزار نفر شهروند تهرانی به اختلالات روانی، تنها جامعه آماری کوچکی از هزاران پیامد زندگی در شهر تهران در این چند سال است. گروهی تهران امروز را غیرقابل سکونت می‌دانند و معتقدند به دلیل تهدید این شهر توسط حوادث طبیعی همچون زلزله بهترین گزینه حل مشکلات تهران، انتقال پایتخت سیاسی- اداری است. اما برخی دیگر گزینه انتقال پایتخت را راه‌حل مناسبی نمی‌دانند و هنوز هم به موثر بودن راه‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت برای تغییر وضع کنونی شهر تهران امیدوارند. برای همین اولین اقدام خود را در این راه استارت زده‌اند. کاهش نرخ جمعیت‌پذیری از 12 میلیون و 900 هزار نفر پیش‌بینی شده در طرح تفصیلی به 10 میلیون و 500 هزار نفر (مطابق با طرح جامع شهر تهران) و جلوگیری از ساخت‌وسازهای بی‌رویه تدابیری است که گروه دوم در صدد اجرای آن برآمده‌اند. در حالی که راهکارهای فراوانی برای حل مشکلات تهران پیشنهاد می‌شود دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری راهکاری عملیاتی برای این موضوع پیشنهاد می‌کند.

ماجرا از کجا شروع شد؟
نزدیک به یک قرن از تاسیس نهاد مدیریت شهری و ۴۷ سال از شروع برنامه‌ریزی شهری در کشور- به صورت قانونی در قانون بلدیه، سپس شهرداری- می‌گذرد. اما هنوز هم با گذشت چهاردهه از عمر تهیه طرح‌های شهرسازی معضلات شهری همچنان باقی است و نظام مدیریت شهری همچنان در اجرای این طرح‌ها ناتوان است. از این رو این سوال به ذهن خطور می‌کند که اساسا علت اصلی بروز مشکلات در مجموعه شهری تهران طی سال‌های گذشته چه بوده است؟ تا پیش از انقلاب طرح جامعی، معروف به طرح جامع «فرمان فرمایان» اجرایی شد که متعلق به دهه چهل بوده و در سال ۴۹ به تصویب رسید و در سال ۷۲ تحت عنوان طرح «ساماندهی تهران» مورد بازنگری و اصلاحات قرار گرفت. به طور طبیعی این طرح هر ۱۰ سال یک بار مورد بازبینی قرار می‌گرفت که در دهه ۶۰ به دلیل عدم انطباق با سیاست‌های مورد توجه شهردار وقت عملا به بایگانی رفت. با این وجود در فاصله سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۵ جمعیت تهران ۱۳ برابر شد و از ۲۰۰ هزار نفر در سال مبدا به ۷/۲ میلیون نفر رسید. به‌عنوان مثال کرج در این سال ۴۴ هزار نفر جمعیت داشت. از نیمه دوم دهه چهل به بعد بنا به تاثیر توسعه راه‌ها و امکانات جابه‌جایی و انتقال و استقرار صنایع در خارج از محدوده تهران، پس از تصویب طرح جامع اول تهران و شروع گرانی زمین در داخل این محدوده به دلیل افزایش رشد جمعیت و مهاجرت گروه‌های کم‌درآمد، عرصه استقرار جمعیت و فعالیت تا شعاع ۴۰ کیلومتری تهران گسترش یافت و مجموعه شهری تهران شکل گرفت. در ادامه، اما تمرکز فقر در حاشیه پایتخت به دلیل کمبود شدید زیرساخت‌ها، خدمات، تاسیسات و تجهیزات شهری منجر به کاهش کارآیی اقتصادی این مجموعه و نزول کیفیت محیط کالبدی و اجتماعی آن شد. براساس مطالعات صورت گرفته، علت بروز مشکلات، فقدان برنامه و طرح در اداره این کانون‌های جمعیتی خود رو، نارسایی نظام مدیریتی و اسکان غیررسمی عنوان شده است به‌گونه‌ای که در روند شکل‌گیری مجموعه شهری تهران ۴۰ درصد از ۵ میلیون نفر اضافه جمعیت تهران در سال‌های پس از انقلاب به صورت غیررسمی در این نقاط اسکان یافتند که به عوارض سیاسی و اجتماعی و مشکلات کارکردی و زیست‌محیطی که هم اکنون در محدوده تهران با آن روبه رو هستیم، منجر شد.
باید‌ها و نبایدهای اداره شهر
پیروز حناچی دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری کنونی کشور نیز با تائید این فرآیند معتقد است: مشکلات تهران به نحوه اداره آن باز می‌گردد. بنابراین باید شیوه مدیریت شهر را اصلاح کرد.
او خرد شدن تقسیمات کشوری را یکی از نبایدهای مدیریت شهرها عنوان می‌کند و می‌گوید: اگر اعتقاد داریم که مجموعه شهری تهران دچار مشکل است باید شیوه مدیریت آن را تغییر دهیم، نه اینکه یک استان را به دو استان تبدیل کنیم یا اینکه 32 شهرداری را به 58 شهرداری افزایش دهیم یا آنکه تعداد فرمانداری‌ها را از 12 به 18 برسانیم و مدام تقسیمات خرد را خردتر کردیم. مسلما هماهنگی بین تقسیمات خرد بسیار سنگین‌تر است. علاوه بر این در شرایط کنونی بار مالی ناشی از این اقدام به شدت سنگین است و همین مساله هم یکی از مواردی است که اجرای این طرح را سخت‌تر می‌کند. حناچی یکی از راهکارهای مدیریت مشکلات شهر تهران را «سرمایه‌گذاری در سایر کلان‌شهرها و ایجاد قطب رقیب» می‌داند و می‌گوید: باید شرایطی را ایجاد کنیم که افراد به طور طبیعی به جای اینکه در تهران زندگی کنند ترجیح دهند به مناطق رقیب تهران بروند. برای مثال، وقتی عسلویه ساخته شد، بسیاری از مهندسان ساکن شهر تهران تا زمانی که بازار سرمایه‌گذاری خارجی در عسلویه داغ بود، به آنجا مهاجرت می‌کردند و مثلا سه هفته آنجا بودند و یک هفته برای دیدن خانواده به تهران می‌آمدند. در زمان حاضر نیز می‌توان با ایجاد قطب رقیب جمعیت تهران را کنترل کرد. یعنی با توسعه‌یافتگی در دیگر نقاط کشور می‌توان مشکلات شهر تهران را تعدیل کرد.
به گفته او علاج مشکل حال حاضر تهران در توسعه‌یافتگی سایر نقاط کشور نهفته است و هر طرح دیگری بدون توجه به این نکته، درمانی را برای تهران در پی نخواهد داشت.
او در پاسخ به این سوال که «آیا همه مشکلات تهران به دلیل پایتخت بودن آن است یا خیر؟» تاکید می‌کند: همه مشکلات تهران به دلیل پایتخت بودن آن نیست. وقتی که از یکسو شرایط ویژه‌ای در حوزه اقتصاد وجود دارد و از سوی دیگر در کلانشهری نظیر تهران، امکاناتی مانند اشتغال و خدمات وجود دارد، همین امر فرصتی را ایجاد می‌کند که مهاجرپذیری را افزایش می‌دهد.