جدال سایز متوسطهای نیسان و جیپ
موش و گربه بازی ژاپنیها و آمریکاییها
برخی تصورات نادرستی وجود دارد که شاسیبلندهای کوچک، محصولاتی محافظهکار و مخصوص خانمها تعریف میشوند. البته طبیعی است که میدسایزها یا کراساوورها به دلیل ابعاد کوچکترشان از موتورهایی کمحجمتر نیز بهره میبرند، اما این به معنی ضعف در تواناییهای آنها نیست. بهترین مثال را میتوان نیسان جوک و جیپ رنِگید معرفی کرد. اولی یک ژاپنی بسیار بحثبرانگیز با طراحی عجیب و غریب و دیگری یک آمریکایی ساختارشکن. نیسان به پشتوانه مهندسی اخیرشان در زمینه ساخت خودروهای اسپرت در مقیاس کوچک، جوک را روانه بازار کرده است.
برخی تصورات نادرستی وجود دارد که شاسیبلندهای کوچک، محصولاتی محافظهکار و مخصوص خانمها تعریف میشوند. البته طبیعی است که میدسایزها یا کراساوورها به دلیل ابعاد کوچکترشان از موتورهایی کمحجمتر نیز بهره میبرند، اما این به معنی ضعف در تواناییهای آنها نیست. بهترین مثال را میتوان نیسان جوک و جیپ رنِگید معرفی کرد. اولی یک ژاپنی بسیار بحثبرانگیز با طراحی عجیب و غریب و دیگری یک آمریکایی ساختارشکن. نیسان به پشتوانه مهندسی اخیرشان در زمینه ساخت خودروهای اسپرت در مقیاس کوچک، جوک را روانه بازار کرده است. جیپ نیز به لطف سالها تجربه در زمینه آفرودسازی، رنگید را به جنگ کوه و کمر فرستاده است. این دو خودرو را باید پیشگامان میدسایزهای اسپرت و آفرود دنیا نامید. خودروهایی نهچندان کهنهکار و قدیمی که در همین چند ساله عمرشان با فروشی فوقالعاده روبهرو شدهاند. این دو سایه بهسایه همدیگر را تعقیب میکنند. هر کدام مترصد فرصتی برای قاپیدن مشتری طرف مقابل هستند. جدال آنها در سراسر دنیا گرد و خاک به پا کرده است. اما سوال مهم این است که چرا یک نفر باید سراغ شاسیبلند سایز متوسطی برود که کارآیی مانند یک کوپه جوانپسند دارد؟ و سوال مهمتر آنکه، اگر گزینه دیگری برای انتخاب نباشد، کدامیک لقب برنده را از آن خود میکند؟ آیا چشم بادامیهای تیزهوش به لطف این چهره فضایی مدال طلا را بر گردن میآویزند یا یانکیها با آن همه شهرت و محبوبیت؟
جیپ رنگید؛ گربه آمــریکایی
شاید خودروی تازهواردی باشد، ولی نامش چندان غریبه نیست. اولینباری که جیپ از عبارت Renegade استفاده کرد، سال ۱۹۷۰ روی یکی از تیپهای خاص آفرود «سی.جی» خود بود. نسخه منحصر به فردی که از تایرهای چهار فصل و رنگبندی بدیعی استفاده میکرد. از این سری تنها ۲۵۰ دستگاه ساخته شد. بار دیگری که جیپ را در کنار یک رنگید دیدیم، سال ۱۹۹۰ و روی یکی از تیپهای عالی رنگلر بود. خودرویی جانسخت با یک قلب فوقالعاده ۴ لیتری شش سیلندر خطی. اینبار عبارت فوق به دنیا نشان داد که هربار اسم رنگید میآید باید منتظر یک تحول باشیم. سال ۹۴ میلادی آخرین برخورد شرکت با این تیپ بود. تا اینکه در نمایشگاه دیترویت سال ۲۰۰۸ جیپ از یک مفهومی بسیار زیبا با اسم مستقل رنگید پردهبرداری کرد، البته کمی سخت بود که بتوان ماهیت اصلی آن را از روی طراحی فضایی نمونه کانسپت درک کرد. با این حال کمتر کسی فکر میکرد که این خودرو پایهگذار یک محصول کاملا جدید در ۶ سال بعد از خود است. جیپ بعد از آغاز همکاری با فیات، سعی کرد کمی وارد دنیای شهریها بشود و با تولید مدلهای سبکتر، خانوادهها را هم پوشش بدهد. پروژه نهایی شاسیبلند رنگید دقیقا پیرو همین طرز تفکر بود، چراکه این خودرو به کلی در ایتالیا تولید میشود. یک شاسیبلند ریزاندام با طراحی که شاید توی ذوق نزند ولی در قیاس با رنگلرها و چیروکیها به معنی واقعی کلمه بیاحساس است. شرکت برنامهای هم برای خاص کردن این مدل روی میز نداشت. لیست پیشرانههای آن که از ۴/۱ لیتر شروع میشوند و حداکثر به ۴/۲ لیتری ختم میشوند، مصداق خوبی برای محافظهکاری بیش از حد این آمریکایی-ایتالیایی است. پایینترین قدرت یک جیپ رنگید ۱۳۸ اسببخار و در بهترین حالت کمی بیشتر از ۲۰۰ اسببخار خواهد بود، اما وقتی مدیریت در سطح جهانی باشد، این اعداد و ارقام دیگر مفهومی ندارد. در سال اول عرضه این خودرو فروش جهانیاش تنها ۹ هزار و ۵۶۸ دستگاه بود ولی سال گذشته میلادی این عدد به ۱۵۸ هزار و ۳۵۱ دستگاه رسید که به طرزی اعجابانگیز نزدیک به ۶۰ هزار دستگاه آن فقط در بازار آمریکای شمالی بود. رنگید بهترین حربه برای خلاص شدن از فشار همکار اروپایی جیپ به حساب میآمد، چراکه اگر چنین چیزی تولید نمیشد باید شرکت سراغ رنگلر و چروکی میرفت و ابهت و وقار آنها را دستکاری میکرد.
نیسان جوک؛ مــوش ژاپنــی
تقریبا میتوان ادعا که در این شرکت همه نوع خودرو وجود دارد. از سواریهای فوقلوکس با برند اینفینیتی (زیرمجموعه نیسان) و سدانهای سبک شهری مثل « ورسا» گرفته تا شاسیبلندهای فولسایز مانند «مورانو» و حتی یک سوپراسپرت به اسم جیتیآر. این یعنی شرکت فوق در همه زمینهها تخصص قابل قبولی دارد. پیش از پایان اولین دهه از قرن 21، مدیران و مهندسان یک فکر دیگر به سرشان زد و آن هم ترکیب دنیای اسپرتها و شاسیبلندها بود. اما برای این کار پلتفرم خوبی در دست و بالشان نبود. حتی نمیدانستند که محصول جدید قرار است چه شکلی و به چه اسمی باشد. تحقیق و بررسی از سال 2007 استارت خورد. سال 2009 دفتر انگلستان نیسان اعلام کرد که مجموعه به یک جمعبندی درباره عرضه محصول جدید رسیده است. اما درباره نحوه فروش و زمان رونمایی از آن هنوز تصمیمی گرفته نشده است. این بازیهای کش و قوسدار مشتریها را به این سمت و سو کشاند که شاید اساسا ساخت چنین خودرویی بیمعنی است و شرکت میخواهد جو بازار را به سود خودش تغییر دهد. اما ناگهان در ابتدای ماه ژوئن سال 2010 اولین نمونه از خودروی مورد نظر نیسانیها در ژاپن بدون هیچ برنامه قبلی، رونمایی شد. او یک شاسیبلند بود. ولی یک شاسیبلند ریزاندام با طراحی بیاندازه چالشبرانگیز. استفاده از سبک طراحی تند و تیز در کنار زوایای دایرهای، خیلیها را در همان نگاه اول دلزده کرد. البته در گروه مقابل خیلیها هم بودند که از دیدنش لذت میبردند. کارشناسان به زبان طراحی اینگونه خودروها «بطری نوشابه» میگویند. به این معنی که جلوی آنها بسیار باریک، در قسمت میانی درشت و در قسمت انتهایی نیز کمی باریک هستند. بیوک ریویرا مدل 1963، شورولت کوروت 1978 و فورد تورینو 1971 از این سبک طراحی استفاده کرده بودند. برای پلتفرم نیز ترجیح داده شد از سری B شرکت که پیشتر مدلهایی مانند کیوب و میکرا روی آن ساخته شده بود، استفاده شود. هرچه هست، محصول جدید با اسم Juke روانه بازار شد. اگرچه هنوز فرصتی برای عرضه آن در اروپا و آمریکا مهیا نشده بود، ولی استقبال عجیب و غریب چینیها، مدیران شرکت را از ترس شکست خوردن آن نجات داد. جوک منهای آن قیافه بزرگنمایی شدهاش، از مشخصات فنی خوبی بهره میگرفت. استفاده از پیشرانههای کمحجم، ولی تقویتشده، ایدهای بود که آلمانها بسیار روی آن سرمایهگذاری کرده بودند و نیسان بهعنوان یکی از اولین خودروسازان آسیایی به فناوری آن دست پیدا کرد. این ساختار در عین افزایش قدرت به دلیل نصب توربوشارژ، مصرف اندک سوخت به دلیل حجم پایین بلوک را نیز در پی داشت. باید اینگونه توصیف کرد که نیسان در حقیقت جوک را به دنیا قبولاند. آنها تقریبا هر 6 ماه یک فیسلیفت (نسخه تغییر شکل یافته) از آن را با آپشنهایی جدیدتر عرضه میکردند. یکی از بهترین تولیدات جوکسری مسابقهای نیسمو آن است که با همان پیشرانه 6/1 لیتری توربو میتواند 197 اسببخار نیرو و 249 نیوتنمتر گشتاور تولید کند. این محصول میتوانست صفر تا صد را در 8/7 ثانیه بپیماید و بعد از آن به مرز سرعت نهایی 215 کیلومتر در ساعت نیز برسد.
جدال روی پیست
رنگید از نسل دوم پیشرانههای مالتی ایر کرایسلر (مالک برند جیپ) درون سینهاش استفاده کرده است. یک قلب ساده ۴/۲ لیتری تنفس طبیعی با پاشش نامتقارن سوخت. ساختاری که برایش قدرت ۱۸۰ اسببخار در ۶۴۰۰ دور در دقیقهای و گشتاور ۲۳۷ نیوتنمتر در ۴۴۰۰ دور در دقیقهای را فراهم آورده است. در مقابل جوک از یک قلب کم حجم ولی توربوشارژ ۱.۶ لیتری ۱۸۷ اسببخار در ۵۶۰۰ دور در دقیقهای با گشتاور ۲۴۰ نیوتنمتری در ۱۶۰۰ دور در دقیقه استفاده کرده است. از نظر تئوری، بازده پیشرانه جیپ ۷۶.۳ اسببخار و ۱۰۰.۴ نیوتنمتر به ازای هر لیتر از حجم موتور است. بازده پیشرانه نیسان نیز ۱۱۶ اسببخار و ۱۴۸.۳ نیوتنمتر گشتاور به ازای هر لیتر از حجم موتور است. سیلندرهای ۸۸ میلیمتری رنگید کاری کردهاند که ضریب تراکم به عدد ۱۰ بر یک برسد. این در حالی است که ضریب تراکم ۵/۱۰ بر یکی جوک به دلیل سینلدرهای ۷/۷۹ میلیمتری آن است. یک حساب و کتاب ساده نشان میدهد که هر سیلندر این خودروی ژاپنی گنجایش ۵/۴۰۴ سیسی سوخت را دارند در حالی که داخل هر سیلندر رقیب آمریکایی ۵۹۰ سیسی سوخت جا میگیرد. با در نظر گرفتن وزن ۱۵۱۹ کیلوگرمی جیپ به این نتیجه میرسیم که نسبت قدرت به وزنش ۱۱۸.۵ اسببخار به ازای هر ۱۰۰۰ کیلوگرم از وزن است. جالب آنکه نیسان با وزن کمتر ۱۳۶۱ کیلوگرمی به نسبت بهتر ۱۳۷.۷ اسببخار به ازای هر ۱۰۰۰ کیلوگرم دست پیدا کرده است. جوک با طول، عرض و ارتفاع ۴۱۲۵، ۱۷۶۵ و ۱۵۷۰ میلیمتر بسیار جمع و جورتر از رنگیدی است که طول، عرض و ارتفاعش ۴۲۳۲، ۱۸۸۵ و ۱۶۸۹ میلیمتر شده است.
ارتفاع از سطح زمین ۲۰۱ میلیمتری شاسیبلند آمریکایی مقابل ارتفاع از سطح زمین ۱۷۸ میلیمتر کراساوور ژاپنی، به خوبی نشان میدهد که چشمبادامیها از پایداری به نسبت بهتری برخوردار هستند. داخل کابین جوک فضایی معادل ۴۶/۲ مترمربع قابل دسترسی است، اینجاست که ابعاد بزرگتر رنگید به دادش میرسد و فضای داخلی ۸۳/۲ مترمکعبی را به رخ میکشد. در ضمن فضای صندوق شاسیبلند آمریکایی ۵۲۵ و فضای صندوق رقیب ژاپنی تنها ۳۰۰ لیتر است. نیسان اکیدا توصیه میکند که این خودرو باید با چرخهای ۲۱۵.۵ میلیمتری ۱۷ اینچی باشند. ولی جیپ خیالش از بابت لاستیکهای ۲۱۵.۶۵ میلیمتری ۱۷ اینچی که کمی گوشتدارتر از رقیب شده، راحتتر است. ادعا شده است که روی جوک میتوان تا ۷۳۴ کیلوگرم بار سوار کرد. در حالیکه توان کششی رنگید بیش از ۸۰۰ کیلوگرم است. نیسان با توجه به نصب یک جعبهدنده ۷ سرعته اتوماتیک و سیستم انتقال قدرت چهار چرخ متحرک، صفر تا صد را در ۶/۸ ثانیه، صفر تا ۱۶۰ را در ۵/۲۲ و صفر تا ۲۰۰ کیلومتر در ساعت را در ۶۰ ثانیه میپیماید. آمریکایی امروز به لطف استفاده از جعبهدنده مدرنتر ۹ سرعته اتوماتیک، صفر تا صد را در ۳/۸ ثانیه، صفر تا ۱۶۰ را در ۸/۲۵ و صفر تا ۲۰۰ کیلومتر را در ۶۷ ثانیه طی میکند. به خوبی معلوم است که در شتاب اولیه عملکرد رنگید بهتر از رقیب است ولی در شتاب ثانویه این جوک است که حس بهتر اسپرتبازی را القا میکند. فرزند جیپ در قسمت پیمایش شتاب ۴۰۰ متر رکورد ۱۶ ثانیهای با سرعت ۱۳۷ کیلومتر در ساعت را ثبت میکند. در مقابل آقازاده نیسان همین مسیر را در ۲/۱۶ ثانیه با سرعت ۱۳۹ کیلومتر در ساعت طی میکند.
نظر نهایی
اصلا نیاز به کارشناسی پیچیدهای نیست تا بفهمیم نیسان جوک از نظر اسپرتگرایی یک سر و گردن از رقیب آمریکاییاش بهتر عمل کرده است. در غیر از یکی دو شاخص، این ژاپنی برتری محض خود را در زمینه قدرت و سرعت حفظ کرد. ولی آیا قبول دارید که این خودرو با تمام این تفاسیر اصلا به دل نمینشیند؟ گویی نیسان تمام تلاش خود را برای طراحی زشتترین اتومبیل دنیا به کار بسته است. درباره خودروسازی صحبت میکنیم که مدلهای چشمگیری مانند جیتی-آر و 370زد را در کارنامهاش دارد. حتی در خانواده شاسیبلندهای نیسان مورانو و ایکستریل هم از نظر چهره اوضاعی بهتر از او دارند. رنگید با اینکه نتوانسته پا به پای حریف بیاید، ولی سر جیپ را بالا نگه داشته است. او تجربه سواری با غولی چون رنگلر را در ابعادی کوچکتر میسر کرده است. در مسیرهای ناهمواری که جوک نمیتواند به آن قدم بگذارد، رنگید میرود و برمیگردد. اما بزرگترین نقطه منفی این خودرو، زیادهروی آن در زمینه محفاظهکاریاش است. در حقیقت بعد از شراکت فیات ایتالیا با کرایسلر آمریکا، محصولات یانکیها کمی سر به زیرتر و آرامتر شدند. این در حالی است که طی تاریخ جیپ هرگز شاسیبلندی را نمیدیدی که به یک دیوار راست هم نه بگوید. رنگید در واقع مشتی نمونه خروار است. به این معنی که مشتری باید ابتدا سوار آن شود و سپس سراغ خرید یک جیپ واقعی برود.
ارسال نظر