کیان اقتصاد در دست سینه چاکان "پیتزا ۵ هزارتومانی"
نفیسه قانیان- اقتصاد زیرزمینی همواره یکی از حاشیههایی بوده که گاه قدرتمندتر از متن، سر برآورده و دامنه اصلی اقتصاد را تحت تأثیر قرارداده است. هنوز که هنوز است تولیدات زیر پلهای، مشتریان و طرفداران خاص خود را دارد، کالاهای قاچاق بیکیفیت و ارزان، مردم را وسوسه می کند و بازار را از چنگ تولیدکنندگانی در میآورد که در مسیر صحیح و اصولی تولید گام برداشتهاند،این بازار حتی در بخش لوازم آرایشی و بهداشتی یا صنایع غذایی که ناسالم بودن آنها تأثیر بسیار واضحی بر سلامت دارد نیز پر رنگ و پر توان به کار خود ادامه میدهد.
نفیسه قانیان- اقتصاد زیرزمینی همواره یکی از حاشیههایی بوده که گاه قدرتمندتر از متن، سر برآورده و دامنه اصلی اقتصاد را تحت تأثیر قرارداده است. هنوز که هنوز است تولیدات زیر پلهای، مشتریان و طرفداران خاص خود را دارد، کالاهای قاچاق بیکیفیت و ارزان، مردم را وسوسه می کند و بازار را از چنگ تولیدکنندگانی در میآورد که در مسیر صحیح و اصولی تولید گام برداشتهاند،این بازار حتی در بخش لوازم آرایشی و بهداشتی یا صنایع غذایی که ناسالم بودن آنها تأثیر بسیار واضحی بر سلامت دارد نیز پر رنگ و پر توان به کار خود ادامه میدهد. ظهور ارزان فروشیهای کنار خیابانی که انواع خنزر پنزرهای وسوسه برانگیز را با قیمتی به واقع ارزان ارایه میدهد، نمونه خوبی برای این موضوع است. در این به اصطلاح مغازه هایی که گاه فقط یک باریکه از کناره یک پیاده رو را به خود اختصاص داده است، میتوان کرم" نیوآ" برند محبوب آلمانی را با همان بسته بندی و با همان کیفیت ظاهری به قیمت تنها ۲ هزار تومان خرید؛ محصولی که میگویند در همین سه راه سلفچگان خودمان تولید میشود! و البته انواع بدلیجات و مواد آرایشی قاچاق که همان شکل و شمایل را دارند و همان نیازها را با قیمت هایی بسیار ارزان برآورده میکنند.
این نبرد پیدا و پنهان در اصفهان، در چند سال گذشته با برآمدن مراکز عمده تجاری مانند سیتی سنتر و نمایشگاه و هایپرمارکت ها و در مقابل، خزیدن بخشی از تولیدکنندگان و یا واردکنندگان به زیرزمینها علاوه برتشدید جدال سنت و مدرنیته، وارد جدال حاشیه علیه متن نیز شده که قطعاً رفتار فرهنگی مردم اصفهان در این زمینه بیتأثیر نیست. مردم اصفهان این روزها از یک سو تجربه خریدهای اینترنتی، دیجیکالا و نت برگ و امثال آن را از سر میگذرانند و از سوی دیگر کنار بساطیهایی که به بیکیفیت بودن اجناس آنها اطمینان دارند، پا شل میکنند. این رفتار متناقض مصرف کننده، تولیدکننده را نیز در یافتن نبض بازار سردرگم میکند. شاید همین دلیل واضح است که باعث میشود یک تولیدکننده کفش در همین کوچه تلفنخانه، نشان تقلبی از یک برند مشهور را بر روی تولیدات کارگاه بینام و نشان خود بچسباند و چند قدم آن طرف تر در ویترینهای بازار سپه با قیمتی مشتری پسند به فروش برساند؛ بدین ترتیب شما در تنها نقطه ای از جهان ایستادهاید که برند "نایک" فقط ۲۵ هزار تومان قیمت خورده و تازه فروشنده تخفیف هم میدهد!
این فرآیند، محصول همان چندگانگی مصرف کننده و سردرگمی تولیدکننده است. مصرف کننده اصفهانی از یک سو دل در گرو مارک پوشیها و برندبازی هایی دارد که طبقه خاصی از جامعه از خیابان توحید و ویترین های سرسام آورش اقتباس میکنند و از سوی دیگر این رفتار با قدرت خرید او سر ناسازگاری گذاشته است. دقیقاً همین قشر از جامعه مصرفی است که حاضر می شود تولید جعلی را با پوستهای مضحک از برندی مشهور خریداری کند و بر روان پاک شعار حمایت از تولید ایرانی فاتحه بفرستد. چه میشود که همشهری اصفهانی مان، وقتی از افتتاح فست فود " بن اپتی" مطلع میشود، سر از پا نمیشناسد، در اولین فرصتی که میتواند به آن جا میرود، مهمانیهای مهم خانوادگیاش را در آن جا برگزارمیکند، عکس پشت عکس میگیرد، منتشر میکند و به به و چه چه سر میدهد اما همان آدم پیش پای مغازههای پیتزا ۵ هزار تومانی ترمز میکوبد و مشتری پر و پا قرص محصولی میشود که بر اساس دو دو تا چهار تاهای ساده و معادله توجیه اقتصادی که اصفهانیها در آن مهارت کافی دارند، قطعاً با ۵ هزار تومان مواد اولیه با کیفیت و مرغوبی را ارایه نمیدهد و استفاده از بیکیفیت ترین سوسیس و کالباسهای غیر استاندارد و به تاریخ انقضا نزدیک شده را به ذهن میآورد. این شکاف، از توقع تا انتظار و این نوسان میان این سبک و آن سیاق، پارادوکسی به غایت گیج کننده است.
مفهوم غلط صرفهجویی یکی از مسایلی است که در بُعد روانی به این موضوع دامن میزند و ضرب المثل معروف انگلیسی را تداعی میکند؛ "من آن قدر ثروتمند نیستم که جنس ارزان بخرم". این ضرب المثل دقیقاً به این موضوع اشاره دارد که صرفه جوییهای بی اساس و خریدهای به ظاهر ارزان، ضرری به مراتب شدیدتر به سرمایهما وارد خواهدکرد. بیاعتمادی به سازو کارهای کسب و کار شفاف، عامل دیگری است که چنین رفتارها و فرهنگ خریدی را شکل میدهد. تولیدکننده یا واردکنندهای که بیمه و مالیات میپردازد، برای اخذ استانداردها و مجوزهای تولید خود سالها زحمت کشیده و به نظامهای سازمانی و تولیدی کشورش پایبند است، در واقع به مصرف کننده احترام گذاشته و از این رو قطعاً باید از سوی مصرف کننده نیز مورد حمایت قرارگیرد. اما مصرفکننده ایرانی گاه با برهمزدن یکباره این معادله، هم تولیدکننده درستکار و مورد اعتماد را دلسرد میکند و هم به نظامهای غیرقانونی و غیر رسمی، چراغ سبز نشان میدهد. اینجاست که میشود پی برد نه دولت، دلسوز تولیدکننده واقعی است و نه ملت؛ و مسأله قدرت خرید هم برای بخشی از جامعه، بهانهای واهی است چراکه گاه مشتریان تولیدات زیرزمینی، کسانی هستند که قدرت خرید برای آنها واژهای غریب و نا آشناست و چیزی به نام مضیقه مالی را هرگز تجربه نکردهاند.
ارسال نظر