وقتی بازار راه چاره فرهنگ میشود
آلمانیها کتاب در دست به دنیا نمیآیند
بابک مفیدپور مدیرفروشگاه و روابط عمومی نشر مولی برای توضیح دلایل پایین بودن سطح مطالعه و کتابخوانی در ایران تنها نمیتوان به بحث گرانی و ممیزی و. . . اتکا کرد، بلکه مجموعهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با هم جمع میشوند تا ما به نقطهای برسیم که اکنون در آن ایستادهایم و آن آمار پایین سرانه مطالعه در ایران است. محیط مدرسه: از نسل من کمتر آدمهایی جذب کتاب شدند و این ریشه در مدرسه و وضعیت آموزشی ما داشت. فضای مدرسه در دوره ما به شدت مخوف بود، به دانشآموزان دشنام داده میشد و تنبیه بدنی صورت میگرفت؛ ما گمان میکردیم به خاطر نمرهای که باید بگیریم و کتابی که باید بخوانیم بدترین تحقیرها را از سوی مدیر، ناظم و معلم آن هم به بهانه کسب دانش متحمل میشویم.
بابک مفیدپور مدیرفروشگاه و روابط عمومی نشر مولی برای توضیح دلایل پایین بودن سطح مطالعه و کتابخوانی در ایران تنها نمیتوان به بحث گرانی و ممیزی و... اتکا کرد، بلکه مجموعهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با هم جمع میشوند تا ما به نقطهای برسیم که اکنون در آن ایستادهایم و آن آمار پایین سرانه مطالعه در ایران است.
محیط مدرسه: از نسل من کمتر آدمهایی جذب کتاب شدند و این ریشه در مدرسه و وضعیت آموزشی ما داشت. فضای مدرسه در دوره ما به شدت مخوف بود، به دانشآموزان دشنام داده میشد و تنبیه بدنی صورت میگرفت؛ ما گمان میکردیم به خاطر نمرهای که باید بگیریم و کتابی که باید بخوانیم بدترین تحقیرها را از سوی مدیر، ناظم و معلم آن هم به بهانه کسب دانش متحمل میشویم. از این جهت بود که بسیاری از همدورههای ما از کتاب نفرت پیدا کردند. پس این یک عامل در ذکر دلایل سرانه پایین مطالعه است. البته من درباره مدارس کنونی نمیتوانم قضاوتی کنم، اما معتقدم مطالعه همانند دموکراسی یک فرهنگ است که برای درونی شدن آن باید سازمانهای مختلف دستبه دست هم دهند، متاسفانه رویهای که در آن سالها وجود داشت، در این راستا حرکت نمیکرد، بلکه در جهت عکس آن بود به گونهای که ما در چهارشنبه سوریها کتاب آتش میزدیم.
نامطلوب بودن فضاهای فرهنگی: به نظر من در محلهایی که قطب فرهنگی هستند یا کتابفروشی بیشتری دارند، باید مخاطبان به لحاظ روانی احساس راحتی کنند. این در حالی است که ما در راسته انقلاب چنین فضایی را نمیبینیم. این راسته کوچکترین جذابیتی برای کسانی که میخواهند کتاب بخرند ندارد. بوق ممتد ماشینها و عدم امنیت داخل پیاده رو به خاطر تردد پیکها، دستفروشها و موتوریها از عوامل این امر هستند. تازه بعد از سه دهه در این راسته صندلی گذاشتهاند. در تابستان این خیابان همانند بازار شام است و حتی یک سرویس بهداشتی هم در آن وجود ندارد. ضمن اینکه کتابفروشیها با وجود گسترش تیراژ کتابها همچنان فضای محدودی دارند و نمیتوانند طیف گوناگونی از کتابها را در کنار هم جای دهند.
تعطیلیهای مداوم: من مخالف تعطیل شدنهای مستمر در حوزه نشر هستم. به عنوان مثال آلودگی هوا میشود پخشیها و ناشران تعطیل میکنند، این امر از آنجا ناشی میشود که ما صنف خود را دست کم میگیریم. این مشکل در میان ناشران دولتی به نحو بارزی به چشم میخورد. برخی از آنها تعطیلات عید را دارند، پس از آن از ابتدای اردیبهشت به واسطه نمایشگاه کتاب تعطیل میشوند، پس از آن یک هفته دوره بازگشت کتابها به سازمان را طی میکنند. تعطیلات تابستانی هم که بعد از این امر اتفاق میافتد. حال مشتری کتاب هست، کتاب هم در انتشارات موجود است، اما پخش یا انتشارات به واسطه این مسائل تعطیل است و مشتریها و به تبع آن شمارگان کتاب کم میشود.
فقدان مهارت ویزیتورها: متاسفانه ما شاهدیم ویزیتورها از اطلاع چندانی درباره کتاب برخوردار نیستند. بسیاری از آنها از سر ناچاری به این شغل روی آوردهاند و حداقلها را هم درباره کار خود رعایت نمیکنند. این در حالی است که ما نیازمند نیروی متخصص و مطلع در این امر هستیم. همچنین روابطعمومیهای انتشارات هم باید اطلاع کامل از کتاب و بازار آن داشته باشند. در کنار این گروه فروشندگان هستند که باید همراهی روانی با خریدار داشته و کار خود را به شکل کار وظیفهای نبینند.
ناتوانی توزیع: سیستم توزیع در ایران بسیار ضعیف و مشابه ۳۰ سال پیش است. این امر به ویژه در توزیع شهرستانها به نحو بارزی مشهود است. به طوری که گاه یک کتاب با فاصله سه ماهه به شهرستان میرسد، این امر فقدان سازمانی که این وظیفه را به انجام برساند، نمایان میسازد.
فقدان اعتماد به واسطه ممیزی: یکی از دلایلی که موجب مخدوش شدن اعتماد مخاطبان کتاب میشود، بحث ممیزی است. آنها فکر میکنند چرا باید برای کتابی که چاپ و صحافی مناسبی ندارد و محتوای آن نیز مخدوش شده، سه برابر قبل پول بپردازند. بسیاری از مشتریان ما چاپ قدیم کتابها را طلب میکنند و توضیح ما مبنی بر اینکه هیچ تغییری میان این دو چاپ نیست، از سوی آنها مورد پذیرش قرار نمیگیرد، چرا که اعتماد آنها به واسطه ماندن کتاب در یک دوره طولانی در ارشاد مخدوش شده است. متاسفانه در سالهای گذشته بحث نظارتی کمرنگ شده بود و بیشتر به مباحث ممیزی پرداخته میشد.
برای رفع این راهکارها به نظر من باید یک کار فرهنگی صورت بگیرد، من با گفته کسانی که میگویند مردم ایران اهل مطالعه نیستند موافق نیستم، مگر مردم آلمان یا ژاپن کتاب به دست به دنیا میآیند؟ یا زمانی که درباره تاثیر اینترنت و... بر کتابخوانی و پایین آمدن سرانه مطالعه سخن میگوییم،آیا در کشورهایی نظیر آمریکا و آلمان امکانات دیجیتال وجود ندارد؟ چطور است که مردم این کشورها برای گرفتن یک نسخه کتاب صف میکشند؟ به نظر من مردم برای آمدن به کتابفروشی دلایلی دارند که در شرایط حاضر این دلایل (که در بالا نیز برشمرده شد) مخدوش شده است. در این سالها جوایزی برای کتابها در نظر گرفته شده که تاثیر اندکی داشته است. برای رشد سرانه مطالعه ما نیازمند کار فرهنگی در فضای مدارس و کم شدن تاثیرات منفی ممیزی هستیم- خوشبختانه آقای جنتی وزیر ارشاد در نظر دارند که این فضای منفی را بشکنند- همچنین ما به پاتوقهای فرهنگی و ایجاد مبلمان شهری مناسب برای این فضاها نیاز داریم تا مخاطب احساس راحتی در این فضاها داشته باشد. راهکار دیگر نیز سپردن کارها به دست بخش خصوصی است. این بخش به واسطه اینکه سرمایهگذاری انجام میدهد، نگران از دست
دادن سرمایهاش است، این در حالی است که در بخش دولتی این نگرانیها به چشم نمیخورد.
ارسال نظر