نابرابری درآمدی در کشورها رو به گسترش است
بمب ساعتی برای حکومتهای جهان
باران عقیلی نابرابری درآمدی در جامعه با افزایش میزان خشونت و جرم و جنایت و همچنین کاهش میزان تحرک و نشاط اجتماعی رابطه مستقیم دارد از میان چالشهای فراوانی که جهان در سالهای آینده با آن روبهرو خواهد بود، یک چالش مهم و همگانی وجود دارد که تاکنون کمتر به آن توجه شده، اما میتواند بیشترین تهدید را برای ثبات و آرامش و امنیت کشورهای جهان داشته باشد. این چالش، مشکلی است که تاکنون تنها برخی کشورهای در حال توسعه با آن روبهرو بودهاند و پیش از این تصور میشد که این چالش، یک چالش اقتصادی است؛ اما اکنون معلوم شده که این چالش میتواند به یک بحران سیاسی تبدیل شود.
باران عقیلی نابرابری درآمدی در جامعه با افزایش میزان خشونت و جرم و جنایت و همچنین کاهش میزان تحرک و نشاط اجتماعی رابطه مستقیم دارد از میان چالشهای فراوانی که جهان در سالهای آینده با آن روبهرو خواهد بود، یک چالش مهم و همگانی وجود دارد که تاکنون کمتر به آن توجه شده، اما میتواند بیشترین تهدید را برای ثبات و آرامش و امنیت کشورهای جهان داشته باشد. این چالش، مشکلی است که تاکنون تنها برخی کشورهای در حال توسعه با آن روبهرو بودهاند و پیش از این تصور میشد که این چالش، یک چالش اقتصادی است؛ اما اکنون معلوم شده که این چالش میتواند به یک بحران سیاسی تبدیل شود. از نابرابری درآمدی صحبت میکنیم، چالشی که جهان را تهدید میکند و چنان گسترده شده که نهادهای جهانی را به فکر مطالعه و هشدار انداخته و به یک اپیدمی اجتماعی فراگیر در سطح دنیا تبدیل شده است.
مجمع جهانی اقتصاد در گزارش اخیر خود، با عنوان دورنمای برنامه جهانی سال ۲۰۱۴، اعلام کرده که نابرابری رو به رشد درآمدی در ۱۲ تا ۱۸ ماه آینده مهمترین منبع بیثباتی در جهان خواهد شد و بعد از تنشهای خاورمیانه و شمال آفریقا، بیشترین ناآرامی را در جهان ایجاد خواهد کرد. دلیل اینکه نابرابری درآمدی چنین پیامد تخریبکنندهای را به دنبال خواهد داشت؛ این است که طبقههای متوسط و پایین جامعه را در سراسر جهان نسبت به نظامهای اقتصادیشان بیاعتماد میکند و درنتیجه آنها را به فکر درخواست تغییرات گسترده میاندازد. از این موضوع نباید تعجب کرد. این مساله تازهای نیست. چندی پیش موسسه تحقیقاتی آکسفورد گزارشی منتشر کرد با عنوان «کار کردن با دستمزد کم» در این گزارش آمار تکاندهندهای درباره نابرابری درآمدی جهان آمدهاست. از جمله اینکه، یک درصد از جمعیت جهان صاحب تقریبا نیمی از ثروت جهان هستند و ۸۵ نفر از ثروتمندترین افراد جهان به اندازه ۵۰ درصد جمعیت جهان ثروت دارند.
بسیاری همچنان به اشتباه از تقسیم ثروت میان شمال و جنوب و شرق و غرب صحبت میکنند. اگرچه تفاوتها در روندهای درآمدی میان کشورها بسیار بیشتر است تا درون کشور و میان افراد یک جامعه و اگر چه همچنان تفاوت و نابرابری زیادی میان کشورهای توسعهیافته و کشورهای در حال توسعه وجود دارد، اما در سالهای اخیر کشورهای توسعهیافته نیز با بحران نابرابری داخلی روبهرو شدهاند. این موضوع در بسیاری از کشورهای اروپایی و در آمریکا به چالش روبهرشدی تبدیل شده که رفتهرفته بیشتر توجه مردم را به خود جلب میکند. نابرابری اجتماعی و درآمدی در این کشورها اکنون به چنان حد بالایی رسیده که از اواخر دهه 1920، تاکنون و از زمان رکود بزرگ، بیسابقه است. بحران مالی سالهای اخیر، این روند را تشدید کردهاست. بهطوریکه از سال 2009 تاکنون نزدیک به 95 درصد از ثروتی که در آمریکا تولید شده به یک درصد ثروتمند جامعه تعلق یافتهاست. در سال 2011، این گروه کوچک یک درصدی، 40 درصد از کل ثروت آمریکا را در اختیار داشتهاند و تقریبا یک چهارم درآمد سالانه این کشور را کسب کردهاند. این روند را میتوان سوءاستفاده سیستماتیک از ثروت ملی توسط یک طبقه کوچک برتر جامعه نامید.
دلایل زیادی برای زیر سوال بردن درستی این روند تجمع ثروت در دست عدهای کم و خاص وجود دارد. اولین و مهمترین این دلایل آن است که وقتی یک نفر به چنین حدی از حجم درآمدی میرسد، طول عمر و احساس کامیابی و خوشبختیاش هم افزایش مییابد. این یعنی بخشی کوچک از جامعه چنین احساسی را تجربه میکند. تجمع ثروت در دست عدهای خاص اما پیامدهای منفی جدیتری برای جامعه دارد.
نابرابری درآمدی در جامعه به شدت با کاهش میزان اعتماد به ساختارهای اجتماعی ارتباط مستقیم دارد. همچنین نابرابری درآمدی در جامعه با افزایش میزان خشونت و جرم و جنایت و همچنین کاهش میزان تحرک و نشاط اجتماعی رابطه مستقیم دارد. این موضوع اهمیت زیادی دارد؛ زیرا تجمع ثروت در دست عدهای محدود، به آنها امکان تصاحب قدرت اجتماعی و سیاسی را میدهد و این یعنی از بین رفتن فرصتهای برابر در جامعه. آمار و اطلاعات درباره سابقه خانوادگی افرادی که به مناصب دولتی انتخاب شدهاند یا آنها که در بهترین دانشگاههای جهان وارد شدهاند، نشان میدهد که میان ثروت آنها و حضورشان در مناصب قدرت و همچنین استفاده از فرصتهای آموزشی نسبت معنیداری وجود دارد. این مساله به ویژه برای اروپا بسیار نگرانکننده و خطرناک است؛ زیرا استفاده از فرصتهای برابر یکی از اصلیترین ارزشهایی است که جامعه اروپایی به آن افتخار میکند.
دلایل نابرابری درآمدی چیست؟
بروز چنین نابرابری درآمدی در جامعه دلایل زیادی دارد که نظام سرمایهداری یکی از این دلایل است، اما مهمترین دلیل را میتوان پدیده جهانیشدن دانست. جهانی شدن، قدرت دولتها را محدود کردهاست. در فضایی که ثروتمندان میتوانند منابع را در میان مرزها منتقل کنند و از پاسخگویی و پرداخت مالیات فرار کنند، دولتها امکان زیادی برای توزیع ثروت درون جوامعشان ندارند. قدرت دولتها در جهان امروز وقتی موثر خواهد بود که بتوانند سیاستهایی برای توزیع مناسب ثروت میان طبقه پایین یا متوسط جامعه به اجرا بگذارند. یک درصد ثروتمند جامعه که طبقه بالای جامعه خوانده میشوند، میتوانند برای فرار از مالیات به لوکزامبورگ یا یکی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس فرار کنند و ثروتشان را در آنجا سپردهگذاری کنند و از مالیات بر درآمد بگریزند. این طبقه همچنین میتواند با دولت وارد لابی شود تا سیاستهایی در جهت کاهش مالیات ثروتمندان را تصویب کند. نتیجه کلی این میشود که یک طبقه ویژه جهانی ایجاد میشود که میتواند از مشارکت منصفانه در امور جهان و تعهداتش نسبت به جامعه شانه خالی کرده و فرار کند. این طبقه میتواند با لابی کردن، برای خود جایگاه ویژهای ایجاد کند.
این یک معضل جهانی است که برای حل آن، تلاشی جهانی نیاز است. تلاشهای اخیر گروه ۸ و گروه ۲۰ برای جلوگیری از فرارهای مالیاتی، تنها بخش کوچکی از اقداماتی است که باید صورت گیرد. فشار هماهنگ و حسابشده برای تعطیل کردن بهشتهای مالیاتی مانند لوکزامبورگ، ادغام روندها و هماهنگی قوانین مالیاتی شرکتها در سراسر جهان و تلاش هماهنگ بینالمللی برای تقسیم اطلاعات و کاهش تخلفات مالیاتی از جمله تدابیر جهانی است که میتواند صورت گیرد. بدون این تلاشهای بینالمللی هماهنگ، دولتها نمیتوانند به تنهایی با نابرابری اجتماعی و نابرابری درآمدی مقابله کنند. فعلا ثروتمندان جهان که شمارشان اندک است از وضعیت موجود سود میبرند.
هشدار درباره نابرابری درآمدی در انگلیس
سازمان خیریه آکسفام اخیرا در گزارشی به دولت انگلیس درباره افزایش نابرابری درآمد و ثروت در جامعه انگلیس هشدار دادهاست. در این گزارش که به صورت علنی منتشر شده آمده است، پنج خانواده ثروتمند اصلی جامعه انگلیس به اندازه ۲۰ درصد فقیر جامعه ثروت دارند. نام این پنج خانواده ثروتمند در این گزارش آمده و گفته شده که آنها ثروتی بیشتر از ۶/۱۲ میلیون انگلیسی دارند. آکسفام از وزیر دارایی انگلیس خواسته با اصلاح نظام مالیاتی، به این نابرابری درآمدی سامان دهد. در این گزارش آمدهاست که ۲۰ درصداز فقرای جامعه انگلیس، ثروتی معادل ۱/۲۸ میلیارد پوند دارند. ثروت پنج خانواده ثروتمند اول انگلیس رقمی بیش از ۲۸ میلیارد پوند برآورد شدهاست. در گزارش آکسفام که عنوانش داستان دو انگلیسی است، به ریز فهرست اموال و داراییهای این پنج خانواده ثروتمند انگلیسی هم اشاره شدهاست.(جدول یک)
ثروتمندان بیشتر عمر میکنند
در ایالت ویرجینیای غربی در آمریکا، دو شهر فیرفاکس و مکداول حدود ۵۰۰ کیلومتر با هم فاصله دارند یعنی به اندازه نصف روز رانندگی. از فیرفاکس که سوار ماشین شوید باید از تاسیسات نظامی و مزارع کشاورزی عبور کنید تا به شهر مکداول که محل معادن زغالسنگ است، برسید؛ اما فاصله میان این دو شهر تنها فاصله جغرافیایی نیست. فیرفاکس شهر داراهاست و مکداول شهر ندارها. فیرفاکس در خارج از واشنگتن واقع شده و شرکتهای ثروتمند پیمانکار دولتی و همچنین شرکتهای بخش تکنولوژی، درآمدی تا ۱۰۷ هزار دلار در سال کسب میکنند که این بالاترین رقم در آمریکا است. مکداول اما وضعیت متفاوتی دارد. با توجه به روند رو به کاهش مصرف زغالسنگ، وضعیت اقتصادی و درآمدی مکداول رو به افول است. بیکاری در این شهر بالاست و شمار معتادان رو به افزایش. متوسط درآمد خانوارها در این شهر، یکپنجم شهر فیرفاکس است.
اما این نابرابری درآمدی را میتوان در متوسط طول عمر ساکنان این دو شهر هم دید. شهروندان فیرفاکس بیشترین طول عمر را در میان شهروندان کل آمریکا دارند. متوسط طول عمر مردان دراین شهر 82 سال و زنان 85 سال است. این میزان طول عمر، برابر با طول عمر شهروندان کشور سوئد است. در شهر مکداول، اما متوسط طول عمر مردان 64 سال و زنان 73 سال است. این یعنی برابر با طول عمر مردم در کشور عراق. آمار نشان میدهد که هرچه وضعیت رفاه اقتصادی شهروندان فیرفاکس و شاخصهای درآمدی و اقتصادی این شهر بالاتر رفته، طول عمر ساکنان شهر هم بیشتر شدهاست.
روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی درباره این دو شهر به نقل از استاد عدالت اجتماعی دانشگاه مریلند که در این باره تحقیق کرده مینویسد: فقر، عمر انسانها را میدزدد. فقر نه تنها شانس زندگی افراد را نابود میکند بلکه از سالهای عمر آنها هم کم میکند.
این واقعیتی است که اکنون در سراسر آمریکا دیده میشود. مطالعات نیویورکتایمز نشان دادهاست که دهکهای درآمدی بالای جامعه طول عمر بیشتری دارند. مردان 65 سالهای که در میان دهکهای بالای جامعه هستند، 6 سال بیشتر عمر میکنند. این موضوع اخیرا مورد توجه نمایندگان کنگره آمریکا و کارشناسان اقتصادی که مشغول تدوین قوانین تامین اجتماعی و بازنشستگی هستند قرار گرفته است. رابطه میان سطح درآمد افراد و طول عمر آنها به روشنی تایید شدهاست. افراد فقیر بیشتر سیگار میکشند، دسترسی کمتری به نظام سلامت و درمان دارند و به افزایش وزنشان اهمیتی نمیدهند. آنها در معرض خطر استرس و نگرانیهای زندگی هستند. به همین خاطر افراد کمدرآمد وفقیر عمر کوتاهتری دارند. این فقط مختص آمریکا نیست و مطالعاتی که در کشورهای مختلف از کارگران بنگلادشی تا کارگران کمدرآمد هلندی صورت گرفته، این نتیجه را تایید میکند.
اما این تحقیقات پرسشهایی را هم ایجاد کردهاست. آیا نابرابری درآمدی رو به رشد در جوامع و کشورها، باعث چنین فراز و فرودی در طول عمر افراد طی سه دهه گذشته در جهان بودهاست؟ آیا اگر تدابیر اقتصادی، شکاف میان دارا و ندار را در جامعه کم کند، طول عمر افراد آن جامعه بیشتر میشود ؟ آیا گسترش بیمه درمانی، شکاف درآمدی و تفاوت طول عمر افراد را کاهش میدهد؟ و آیا افزایش حقوق کارگران باعث افزایش عمر آنها میشود؟
چندین گروه مطالعاتی و کارشناس، اکنون مشغول مطالعه و تحقیق برای یافتن پاسخ این پرسشها هستند. اما آنچه فعلا مشهود و مشخص است اینکه، زندگی در شهر ثروتمندان با زندگی در شهر فقرا متفاوت است. زندگی در شهر فیرفکس با زندگی در شهر مکداول متفاوت است. در شهر فیرفکس، پزشکان متخصص، بیمارستانهای پیشرفته، مراکز تفریحی، فروشگاهها، رستورانها، میوه و سبزی فروشیها، مراکز نگهداری سالمندان و مراکز خصوصی و دولتی برای ارائه خدمات به جامعه به وفور وجود دارد. شرکتهای پیمانکاری طرف قرارداد با دولت در بخشهای امنیتی و نظامی، اقتصاد این شهر را میچرخانند. هر خانوادهای دست کم یک نانآور دارد که کار میکند و حقوق خوبی میگیرد. مشاغل علاوه بر حقوق ماهانه مرتب و کافی، بیمه درمانی و مزایای بازنشستگی دارند و همه از نظام آموزشی خوبی برخوردارند.
آمار و ارقام بهداشتی و سلامتی این دو شهر هم قابل توجه است. در شهر فیرفاکس، میزان افزایش وزن بزرگسالان ۲۴ درصد است و از هر ۸ نفر یک نفر سیگار میکشد اما در شهر مکداول، میزان چاقی بین بزرگسالان بیش از ۳۰ درصد است و از هر سه نفر یک نفر سیگاری است.
با چقدر پول چند سال بیشتر عمر میکنید؟
به دنبال انتشار گزارشهایی درباره نسبت طول عمر با ثروت افراد در رسانههای آمریکایی، نشریه آتلانتیک در گزارشی تحقیقی سعی کرد به این سوال پاسخ دهد که برای هر سال اضافه عمر کردن، چقدر پول لازم است. این سوال عجیبی است چون همه میدانند که در عالم واقعی نمیتوان با پول، عمر را خرید یا علیه بیماری، تصادف یا حادثه، مصون شد اما این نشریه با محاسبه آماری که درباره نسبت طول عمر با میزان ثروت افراد تهیه شده، سعی کرد فرمولی ریاضی و عددی خاص در این باره به دست آورد. نتیجه این شد که برای مردان طبقه متوسط که در دوره شصتسالگی یا بیشتر هستند، هر ۴ هزار دلار درآمد اضافه در سال؛ یعنی یک سال عمر بیشتر.
مجمع جهانی اقتصاد در گزارش اخیر خود، با عنوان دورنمای برنامه جهانی سال ۲۰۱۴، اعلام کرده که نابرابری رو به رشد درآمدی در ۱۲ تا ۱۸ ماه آینده مهمترین منبع بیثباتی در جهان خواهد شد و بعد از تنشهای خاورمیانه و شمال آفریقا، بیشترین ناآرامی را در جهان ایجاد خواهد کرد. دلیل اینکه نابرابری درآمدی چنین پیامد تخریبکنندهای را به دنبال خواهد داشت؛ این است که طبقههای متوسط و پایین جامعه را در سراسر جهان نسبت به نظامهای اقتصادیشان بیاعتماد میکند و درنتیجه آنها را به فکر درخواست تغییرات گسترده میاندازد. از این موضوع نباید تعجب کرد. این مساله تازهای نیست. چندی پیش موسسه تحقیقاتی آکسفورد گزارشی منتشر کرد با عنوان «کار کردن با دستمزد کم» در این گزارش آمار تکاندهندهای درباره نابرابری درآمدی جهان آمدهاست. از جمله اینکه، یک درصد از جمعیت جهان صاحب تقریبا نیمی از ثروت جهان هستند و ۸۵ نفر از ثروتمندترین افراد جهان به اندازه ۵۰ درصد جمعیت جهان ثروت دارند.
بسیاری همچنان به اشتباه از تقسیم ثروت میان شمال و جنوب و شرق و غرب صحبت میکنند. اگرچه تفاوتها در روندهای درآمدی میان کشورها بسیار بیشتر است تا درون کشور و میان افراد یک جامعه و اگر چه همچنان تفاوت و نابرابری زیادی میان کشورهای توسعهیافته و کشورهای در حال توسعه وجود دارد، اما در سالهای اخیر کشورهای توسعهیافته نیز با بحران نابرابری داخلی روبهرو شدهاند. این موضوع در بسیاری از کشورهای اروپایی و در آمریکا به چالش روبهرشدی تبدیل شده که رفتهرفته بیشتر توجه مردم را به خود جلب میکند. نابرابری اجتماعی و درآمدی در این کشورها اکنون به چنان حد بالایی رسیده که از اواخر دهه 1920، تاکنون و از زمان رکود بزرگ، بیسابقه است. بحران مالی سالهای اخیر، این روند را تشدید کردهاست. بهطوریکه از سال 2009 تاکنون نزدیک به 95 درصد از ثروتی که در آمریکا تولید شده به یک درصد ثروتمند جامعه تعلق یافتهاست. در سال 2011، این گروه کوچک یک درصدی، 40 درصد از کل ثروت آمریکا را در اختیار داشتهاند و تقریبا یک چهارم درآمد سالانه این کشور را کسب کردهاند. این روند را میتوان سوءاستفاده سیستماتیک از ثروت ملی توسط یک طبقه کوچک برتر جامعه نامید.
دلایل زیادی برای زیر سوال بردن درستی این روند تجمع ثروت در دست عدهای کم و خاص وجود دارد. اولین و مهمترین این دلایل آن است که وقتی یک نفر به چنین حدی از حجم درآمدی میرسد، طول عمر و احساس کامیابی و خوشبختیاش هم افزایش مییابد. این یعنی بخشی کوچک از جامعه چنین احساسی را تجربه میکند. تجمع ثروت در دست عدهای خاص اما پیامدهای منفی جدیتری برای جامعه دارد.
نابرابری درآمدی در جامعه به شدت با کاهش میزان اعتماد به ساختارهای اجتماعی ارتباط مستقیم دارد. همچنین نابرابری درآمدی در جامعه با افزایش میزان خشونت و جرم و جنایت و همچنین کاهش میزان تحرک و نشاط اجتماعی رابطه مستقیم دارد. این موضوع اهمیت زیادی دارد؛ زیرا تجمع ثروت در دست عدهای محدود، به آنها امکان تصاحب قدرت اجتماعی و سیاسی را میدهد و این یعنی از بین رفتن فرصتهای برابر در جامعه. آمار و اطلاعات درباره سابقه خانوادگی افرادی که به مناصب دولتی انتخاب شدهاند یا آنها که در بهترین دانشگاههای جهان وارد شدهاند، نشان میدهد که میان ثروت آنها و حضورشان در مناصب قدرت و همچنین استفاده از فرصتهای آموزشی نسبت معنیداری وجود دارد. این مساله به ویژه برای اروپا بسیار نگرانکننده و خطرناک است؛ زیرا استفاده از فرصتهای برابر یکی از اصلیترین ارزشهایی است که جامعه اروپایی به آن افتخار میکند.
دلایل نابرابری درآمدی چیست؟
بروز چنین نابرابری درآمدی در جامعه دلایل زیادی دارد که نظام سرمایهداری یکی از این دلایل است، اما مهمترین دلیل را میتوان پدیده جهانیشدن دانست. جهانی شدن، قدرت دولتها را محدود کردهاست. در فضایی که ثروتمندان میتوانند منابع را در میان مرزها منتقل کنند و از پاسخگویی و پرداخت مالیات فرار کنند، دولتها امکان زیادی برای توزیع ثروت درون جوامعشان ندارند. قدرت دولتها در جهان امروز وقتی موثر خواهد بود که بتوانند سیاستهایی برای توزیع مناسب ثروت میان طبقه پایین یا متوسط جامعه به اجرا بگذارند. یک درصد ثروتمند جامعه که طبقه بالای جامعه خوانده میشوند، میتوانند برای فرار از مالیات به لوکزامبورگ یا یکی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس فرار کنند و ثروتشان را در آنجا سپردهگذاری کنند و از مالیات بر درآمد بگریزند. این طبقه همچنین میتواند با دولت وارد لابی شود تا سیاستهایی در جهت کاهش مالیات ثروتمندان را تصویب کند. نتیجه کلی این میشود که یک طبقه ویژه جهانی ایجاد میشود که میتواند از مشارکت منصفانه در امور جهان و تعهداتش نسبت به جامعه شانه خالی کرده و فرار کند. این طبقه میتواند با لابی کردن، برای خود جایگاه ویژهای ایجاد کند.
این یک معضل جهانی است که برای حل آن، تلاشی جهانی نیاز است. تلاشهای اخیر گروه ۸ و گروه ۲۰ برای جلوگیری از فرارهای مالیاتی، تنها بخش کوچکی از اقداماتی است که باید صورت گیرد. فشار هماهنگ و حسابشده برای تعطیل کردن بهشتهای مالیاتی مانند لوکزامبورگ، ادغام روندها و هماهنگی قوانین مالیاتی شرکتها در سراسر جهان و تلاش هماهنگ بینالمللی برای تقسیم اطلاعات و کاهش تخلفات مالیاتی از جمله تدابیر جهانی است که میتواند صورت گیرد. بدون این تلاشهای بینالمللی هماهنگ، دولتها نمیتوانند به تنهایی با نابرابری اجتماعی و نابرابری درآمدی مقابله کنند. فعلا ثروتمندان جهان که شمارشان اندک است از وضعیت موجود سود میبرند.
هشدار درباره نابرابری درآمدی در انگلیس
سازمان خیریه آکسفام اخیرا در گزارشی به دولت انگلیس درباره افزایش نابرابری درآمد و ثروت در جامعه انگلیس هشدار دادهاست. در این گزارش که به صورت علنی منتشر شده آمده است، پنج خانواده ثروتمند اصلی جامعه انگلیس به اندازه ۲۰ درصد فقیر جامعه ثروت دارند. نام این پنج خانواده ثروتمند در این گزارش آمده و گفته شده که آنها ثروتی بیشتر از ۶/۱۲ میلیون انگلیسی دارند. آکسفام از وزیر دارایی انگلیس خواسته با اصلاح نظام مالیاتی، به این نابرابری درآمدی سامان دهد. در این گزارش آمدهاست که ۲۰ درصداز فقرای جامعه انگلیس، ثروتی معادل ۱/۲۸ میلیارد پوند دارند. ثروت پنج خانواده ثروتمند اول انگلیس رقمی بیش از ۲۸ میلیارد پوند برآورد شدهاست. در گزارش آکسفام که عنوانش داستان دو انگلیسی است، به ریز فهرست اموال و داراییهای این پنج خانواده ثروتمند انگلیسی هم اشاره شدهاست.(جدول یک)
ثروتمندان بیشتر عمر میکنند
در ایالت ویرجینیای غربی در آمریکا، دو شهر فیرفاکس و مکداول حدود ۵۰۰ کیلومتر با هم فاصله دارند یعنی به اندازه نصف روز رانندگی. از فیرفاکس که سوار ماشین شوید باید از تاسیسات نظامی و مزارع کشاورزی عبور کنید تا به شهر مکداول که محل معادن زغالسنگ است، برسید؛ اما فاصله میان این دو شهر تنها فاصله جغرافیایی نیست. فیرفاکس شهر داراهاست و مکداول شهر ندارها. فیرفاکس در خارج از واشنگتن واقع شده و شرکتهای ثروتمند پیمانکار دولتی و همچنین شرکتهای بخش تکنولوژی، درآمدی تا ۱۰۷ هزار دلار در سال کسب میکنند که این بالاترین رقم در آمریکا است. مکداول اما وضعیت متفاوتی دارد. با توجه به روند رو به کاهش مصرف زغالسنگ، وضعیت اقتصادی و درآمدی مکداول رو به افول است. بیکاری در این شهر بالاست و شمار معتادان رو به افزایش. متوسط درآمد خانوارها در این شهر، یکپنجم شهر فیرفاکس است.
اما این نابرابری درآمدی را میتوان در متوسط طول عمر ساکنان این دو شهر هم دید. شهروندان فیرفاکس بیشترین طول عمر را در میان شهروندان کل آمریکا دارند. متوسط طول عمر مردان دراین شهر 82 سال و زنان 85 سال است. این میزان طول عمر، برابر با طول عمر شهروندان کشور سوئد است. در شهر مکداول، اما متوسط طول عمر مردان 64 سال و زنان 73 سال است. این یعنی برابر با طول عمر مردم در کشور عراق. آمار نشان میدهد که هرچه وضعیت رفاه اقتصادی شهروندان فیرفاکس و شاخصهای درآمدی و اقتصادی این شهر بالاتر رفته، طول عمر ساکنان شهر هم بیشتر شدهاست.
روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی درباره این دو شهر به نقل از استاد عدالت اجتماعی دانشگاه مریلند که در این باره تحقیق کرده مینویسد: فقر، عمر انسانها را میدزدد. فقر نه تنها شانس زندگی افراد را نابود میکند بلکه از سالهای عمر آنها هم کم میکند.
این واقعیتی است که اکنون در سراسر آمریکا دیده میشود. مطالعات نیویورکتایمز نشان دادهاست که دهکهای درآمدی بالای جامعه طول عمر بیشتری دارند. مردان 65 سالهای که در میان دهکهای بالای جامعه هستند، 6 سال بیشتر عمر میکنند. این موضوع اخیرا مورد توجه نمایندگان کنگره آمریکا و کارشناسان اقتصادی که مشغول تدوین قوانین تامین اجتماعی و بازنشستگی هستند قرار گرفته است. رابطه میان سطح درآمد افراد و طول عمر آنها به روشنی تایید شدهاست. افراد فقیر بیشتر سیگار میکشند، دسترسی کمتری به نظام سلامت و درمان دارند و به افزایش وزنشان اهمیتی نمیدهند. آنها در معرض خطر استرس و نگرانیهای زندگی هستند. به همین خاطر افراد کمدرآمد وفقیر عمر کوتاهتری دارند. این فقط مختص آمریکا نیست و مطالعاتی که در کشورهای مختلف از کارگران بنگلادشی تا کارگران کمدرآمد هلندی صورت گرفته، این نتیجه را تایید میکند.
اما این تحقیقات پرسشهایی را هم ایجاد کردهاست. آیا نابرابری درآمدی رو به رشد در جوامع و کشورها، باعث چنین فراز و فرودی در طول عمر افراد طی سه دهه گذشته در جهان بودهاست؟ آیا اگر تدابیر اقتصادی، شکاف میان دارا و ندار را در جامعه کم کند، طول عمر افراد آن جامعه بیشتر میشود ؟ آیا گسترش بیمه درمانی، شکاف درآمدی و تفاوت طول عمر افراد را کاهش میدهد؟ و آیا افزایش حقوق کارگران باعث افزایش عمر آنها میشود؟
چندین گروه مطالعاتی و کارشناس، اکنون مشغول مطالعه و تحقیق برای یافتن پاسخ این پرسشها هستند. اما آنچه فعلا مشهود و مشخص است اینکه، زندگی در شهر ثروتمندان با زندگی در شهر فقرا متفاوت است. زندگی در شهر فیرفکس با زندگی در شهر مکداول متفاوت است. در شهر فیرفکس، پزشکان متخصص، بیمارستانهای پیشرفته، مراکز تفریحی، فروشگاهها، رستورانها، میوه و سبزی فروشیها، مراکز نگهداری سالمندان و مراکز خصوصی و دولتی برای ارائه خدمات به جامعه به وفور وجود دارد. شرکتهای پیمانکاری طرف قرارداد با دولت در بخشهای امنیتی و نظامی، اقتصاد این شهر را میچرخانند. هر خانوادهای دست کم یک نانآور دارد که کار میکند و حقوق خوبی میگیرد. مشاغل علاوه بر حقوق ماهانه مرتب و کافی، بیمه درمانی و مزایای بازنشستگی دارند و همه از نظام آموزشی خوبی برخوردارند.
آمار و ارقام بهداشتی و سلامتی این دو شهر هم قابل توجه است. در شهر فیرفاکس، میزان افزایش وزن بزرگسالان ۲۴ درصد است و از هر ۸ نفر یک نفر سیگار میکشد اما در شهر مکداول، میزان چاقی بین بزرگسالان بیش از ۳۰ درصد است و از هر سه نفر یک نفر سیگاری است.
با چقدر پول چند سال بیشتر عمر میکنید؟
به دنبال انتشار گزارشهایی درباره نسبت طول عمر با ثروت افراد در رسانههای آمریکایی، نشریه آتلانتیک در گزارشی تحقیقی سعی کرد به این سوال پاسخ دهد که برای هر سال اضافه عمر کردن، چقدر پول لازم است. این سوال عجیبی است چون همه میدانند که در عالم واقعی نمیتوان با پول، عمر را خرید یا علیه بیماری، تصادف یا حادثه، مصون شد اما این نشریه با محاسبه آماری که درباره نسبت طول عمر با میزان ثروت افراد تهیه شده، سعی کرد فرمولی ریاضی و عددی خاص در این باره به دست آورد. نتیجه این شد که برای مردان طبقه متوسط که در دوره شصتسالگی یا بیشتر هستند، هر ۴ هزار دلار درآمد اضافه در سال؛ یعنی یک سال عمر بیشتر.
ارسال نظر