فرار از مسوولیت کاهش میل به فرزندآوری
گفت‌وگو:آسیه اسحاقی آمار جمعیت ایران روندی کاهشی دارد. امروزه بسیاری از زوج‌های جوان تمایلی به بچه دار شدن ندارند که این یا به‌دلیل ترس از هزینه‌های این موضوع است یا بچه را مزاحم زندگی خود می‌دانند؛ قطعا خانواده‌ها عاملی را برای نداشتن فرزند در نظر دارند. کارشناسان معتقدند که یکی از مهم‌ترین دلایلی که زوج‌های جوان میل به بچه‌دار شدن ندارند، ترس از بحران‌های مالی و از دست دادن شغل است اما تمایل نداشتن خانواده‌ها به زادآوری پیامدهایی در مسائل خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی کشور دارد که نباید از آن غافل ماند. باید دید که چه مواردی باعث ایجاد چنین تفکری در جوانان شده که برخی از زوج‌های جوان عنوان می‌‌کنند میلی به داشتن فرزند ندارند و برخی از خانواده‌ها هم به تک فرزندی اکتفا می‌کنند، دکتر فرید براتی سده روانشناس و رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان بهزیستی کشور در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» عنوان می‌کند که فرار از مسوولیت دلیل کاهش میل به فرزندآوری در میان خانواده‌های جوان است. این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید:
طبق آماری که ثبت احوال کشور در سال گذشته ارائه کرد ۱۴ درصد خانوارهای ایرانی میل به فرزندآوری ندارند، چه عاملی باعث شده تا زوجین جوان تمایلی به فرزندآوری نداشته باشند؟
اینکه چه عاملی باعث شده تا زوج‌های ما به سمت فرزندآوری گرایش نداشته باشند، دلایل متفاوتی دارد و این مساله نیاز به بررسی و آسیب شناسی دارد. اساسا در جامعه امروز باید این موضوع را در نظر گرفت که مفهوم خانواده در شرایط فعلی و در جوامع کنونی با تغییراتی روبه‌رو شده است و خانواده‌ها مفهوم جدیدی را از خانواده تجربه می‌کنند. این مفاهیم در گذشته وجود نداشت و می‌توان به عنوان نمونه استفاده از فضای مجازی و گرایش خانواده‌ها به سمت شبکه‌های اجتماعی را مثال زد که در گذشته شاهد آن نبودیم. از طرفی امروز ارزش‌های خانواده در حال تغییر است و بخشی از این ارزش‌ها نیز به زادآوری و فرزندآوری خانواده‌ها مربوط است. در واقع نگرش‌ها و نگاه جوانان به خانواده و حتی آنهایی که می‌خواهند تشکیل زندگی دهند، تغییر کرده است، بسیاری از جوانان تمایل به فرزند ندارند و متأسفانه عاملی که جامعه ما خیلی درگیر آن است و این روزها رواج پیدا کرده نوعی خود شیفتگی میان جوانان است که در حال حرکت به سمت آن هستند.
مفهوم جدیدی از خانواده که به آن اشاره کردید، چیست و چرا این مفهوم شکل گرفته است؟
مفهوم جدیدی از خانواده در میان بسیاری از جوانان شکل گرفته و حتی از آن به‌عنوان یک اصل تبعیت می‌کنند. این مفهوم حرکت به سمت این تفکر است که فرد به خود می‌گوید: «من خودم هستم و کاری به بقیه ندارم» و در واقع این مساله نوعی خودشیفتگی جوانان را نسبت به داشتن بچه نشان می‌دهد. به‌طوری‌که برخی از جوانان فقط خود و منافع آنی خود را می‌بینند. این جوانان از منافع دراز مدت جمعی و منافع اجتماعی فاصله می‌گیرند و روانشناسان اجتماعی به آن «تله یا دام اجتماعی» می‌گویند و این امر با خودشیفتگی ارتباط دارد. از طرفی بسیاری از جوانان به زندگی و آینده دوردست نگاهی ندارند و اهداف کوتاه‌مدتی را برای خود در نظر گرفته و به فکر مسائل درازمدت و برنامه‌های طولانی‌تر نیستند که این امر هم نیاز به توجه ویژه دارد.
این تعاریف، نشان می‌دهد که برخی از زوجین جوان زیربار مسوولیت فرزندآوری نمی‌روند، این مساله چقدر به واقعیت این روزهای جامعه ما نزدیک است؟
بله. همان‌طور که به آن اشاره شد بحثی که به مساله کاهش فرزندآوری مربوط است، موضوع فرار از مسوولیت‌پذیری است و این مساله در شرایط کنونی جامعه رو به افزایش است. بحث فرار از مسوولیت، زوج‌هایی که دنبال فرزندآوری نیستند را تحت تاثیر خود قرار داده و خانواده‌ها این استدلال را برای خود تعریف کرده‌اند که فقط خودمان باشیم و نیاز به بچه نداریم.
به موضوع فرار از مسوولیت تربیت فرزند و زادآوری از سوی زوج‌های جوان اشاره کردید، بفرمایید که تربیت فرزند در نسل‌های مختلف چه تفاوتی باهم دارد و چرا جوانان امروزی این تمایل را ندارند؟
بسیاری از زوج‌های جوان به‌دلیل اینکه بسترهای فرزندآوری برای آنها فراهم نیست از آوردن فرزند امتناع می‌کنند، اما مساله‌ای که وجود دارد این است که در دهه 60 و 70 شمسی، ما خانواده‌ها در تربیت فرزندانمان به موضوعی دامن زدیم که روانشناسان از آن به عنوان سندروم بچه لوس نام می‌برند. به اعتقاد ما روانشناسان در این دهه‌ها هر چه فرزندان از پدرها و مادرها می‌خواستند برای آنها فراهم می‌کردند و به اصطلاح والدین نمی‌گذاشتند که آب توی دل فرزندشان تکان بخورد. فرزندان دهه 60 و 70 هم‌اکنون در سن ازدواج قرار دارند و افرادی هستند که می‌خواهند تشکیل خانواده دهند و صاحب بچه شوند اما این افراد همان نگاه لوس مآبانه را به نوع دیگری به فرزندان خود خواهند داشت و سختی تربیت یک بچه برای آنها قابل درک نیست و نمی‌توانند به راحتی فرزند را قبول کنند. بسیاری از زوجین جوان نمی‌توانند بپذیرند که نیمه شب با گریه بچه از خواب بیدار شوند و سختی‌های کودک داشتن را تحمل کنند، بنابراین از مسوولیت داشتن بچه شانه خالی می‌کنند.
عوامل مختلفی در کاهش فرزندآوری دخیل است که یکی از آن عوامل اقتصاد خانواده است، این موضوع چقدر در کاهش میل به فرزندآوری دخیل است و خانواده‌ها چقدر تحت‌تاثیر قرار دارند؟
یکی از مهم‌ترین مسائلی که خانواده‌ها تمایلی به داشتن فرزند ندارند، مسائل اقتصادی و ضعف خانواده‌ها در تامین نیازهای خود و فرزندانشان است، بنابراین نمی‌توانیم این مساله را نادیده بگیریم. پدر و مادر جوانی که به سختی کاری را پیدا کرده‌اند و در بسیاری از موارد امنیت شغلی ندارند و شغلشان ناپایدار است، پیش خود فکر می‌کنند که چرا باید بچه دار شوند. به هر حال ناامنی اقتصادی عامل مهمی در شکل‌گیری فکر جوانان برای نداشتن فرزند است. در حال حاضر نسل جوان ما معمولا کسانی هستند که عمل‌گراتر از نسل قدیمی‌تر هستند و در واقع به نوعی محافظه کار نیز هستند. جوانان قدیم آرمان‌گراتر بودند و دیدگاه‌های خاص خود را داشتند و معتقد بودند که «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» اما جوانان امروز این دیدگاه را ندارند. بنابراین نگاه جوانان به زندگی و داشتن فرزند بر اساس واقعیت‌های اجتماعی شکل می‌گیرد. به نظر می‌رسد مجموعه این عوامل دست به دست هم داده تا دیدگاه خانواده‌های جوان تغییر کند و ضرورت ارائه آموزش به خانواده‌های جوان در این بخش انکارناپذیر است.
با این حال نقش آموزش به خانواده‌ها برای افزایش میل به فرزندآوری و تغییر نگاه آنها به مقوله فرزندآوری چقدر اهمیت دارد؟
در کنار همه این عواملی که به آن اشاره شد، آموزش‌های صحیح به خانواده نقش مهمی دارد و باید تاکید کنم که آموزش‌های ما آن‌گونه نبوده که خانواده‌ها نگرششان نسبت به فرزندآوری تغییر کند. آموزش‌های ما باید با محتوای مطلوب ارائه شود و در این راستا باشد که فرد چگونه تشکیل خانواده دهد و فرزند خود را تربیت و مشکلات خانواده را مدیریت کند. به همین دلیل آموزش نکته بسیار مهمی است که وقتی نباشد و شرایط اقتصادی کشور نیز مطلوب نباشد، این می‌شود که جوانان به فکر زادآوری نباشند و البته نمی‌توان همه آنها را نیز محکوم کرد و در مواقعی باید به این زوج‌های جوان حق داد. متاسفانه در این سال‌ها ادعای آموزش دادن به خانواده‌های جوان بسیار مطرح شده اما باید تاکید کرد که اگر آموزش‌ها موثر بوده چرا تاثیر آن را ندیدیم و محتوای آموزش‌ها بر چه اساسی ارائه شده است که این خود جای تامل دارد. یکی از اصلی‌ترین دلایل هر انسانی برای تشکیل زندگی خانوادگی، بقای نسل است و اگر در بقای نسل کوتاهی شود نه در کوتاه‌مدت، بلکه در درازمدت دچار مشکل خواهیم شد.
یکی از تهدیدهایی که کمبود جمعیت جوان در کشور به وجود می‌آورد، پیری جمعیت است، این مساله چه آسیبی به جامعه می‌زند؟
آسیبی که رخ می‌دهد این است که ممکن است بین نسل جدید و نسل قدیم فاصله زیادی و شکاف بیفتد و این شکاف برای برنامه‌های راهبردی و استراتژیک و حتی جاهایی خدایی نکرده در برنامه‌های سیاسی و امنیتی کشور مشکل ایجاد کند. نکته بعدی این است که نبودن جمعیت جوان می‌تواند پیشرفت کشور را تحت تاثیر قرار دهد. وقتی جمعیت جوان کشور کم باشد جمعیت سالخورده زیاد می‌شود و در واقع پدیده‌ای که تا 1410 در کشورمان رخ می‌دهد بحران سالمندی است.
پدیده سالمندی کشور بر چه اساسی سنجیده می‌شود و در حال حاضر وضعیت کشور ما چگونه است؟
وقتی در کشوری 12 درصد جمعیت آن کشور را سالمندان تشکیل دهند، بحران سالمندی رخ می‌دهد و سالمندی جمعیت بر اساس تعداد سالمندان و جمعیت جوان یک کشور سنجیده می‌شود. در حال حاضر 8 درصد جمعیت کشور را سالمندان تشکیل می‌دهند و ما در حال ورود به محدوده پیری جمعیت هستیم. بنابراین باید برای بحران سالمندی نیز برنامه‌های خاصی داشته باشیم، چرا که در آینده نه‌چندان دور با 15 میلیون سالمند مواجه خواهیم بود.