روشهایی برای تغییر تفکر کارمندی به مدیریتی
مترجم: هوتسا عسکری نسب
هنگام تغییر سبک زندگی از تفکر کارمندی به کارآفرینی با چالش بزرگی روبهرو خواهید شد، زیرا به جای اینکه مدیر اهداف کسبوکار را تعیین کند و درباره عملکرد شما بازخورد دهد، این شما هستید که باید دیدگاهها و فاکتورهای یک مدیر را کسب کنید. اکثر کارآفرینان از احساس ریاست لذت میبرند، اما تغییر و عمل به «تفکر مدیریت» به مراتب دشوارتر از انتظاراتشان به نظر میرسد. حتی اگر در محل کار پیشین خود جزو کارمندان درجه یک و عالی هم بوده باشید، همکاران و مدیرانی در کنار شما مدیریت سازمان را بهعهده داشتند.
مترجم: هوتسا عسکری نسب
هنگام تغییر سبک زندگی از تفکر کارمندی به کارآفرینی با چالش بزرگی روبهرو خواهید شد، زیرا به جای اینکه مدیر اهداف کسبوکار را تعیین کند و درباره عملکرد شما بازخورد دهد، این شما هستید که باید دیدگاهها و فاکتورهای یک مدیر را کسب کنید. اکثر کارآفرینان از احساس ریاست لذت میبرند، اما تغییر و عمل به «تفکر مدیریت» به مراتب دشوارتر از انتظاراتشان به نظر میرسد. حتی اگر در محل کار پیشین خود جزو کارمندان درجه یک و عالی هم بوده باشید، همکاران و مدیرانی در کنار شما مدیریت سازمان را بهعهده داشتند. Rick Crossland که در زمینه توسعه، استخدام و مدیریت فرهنگهای کارآمد در شرکتهای بزرگ تجربه فراوانی دارد، در کتاب خود به عناصر و دیدگاههایی که هر کارمند لایقی برای تفکر مالکیت به آن نیاز دارد، اشاره میکند. هر کارآفرینی برای رشد و توسعه کسبوکار باید استراتژیهایی را در دستور کار خود قرار دهد. موارد بسیار مهمی که اغلب برای شروع هر استارت آپی ضروری است عبارتند از:
1. تمام کارها در راستای هدف کسبوکار انجام گیرد
هر کارآفرینی لازم است با هدفی مشخص کسبوکار خود را آغاز کند. برای مثال داشتن هدفی والاتر از کسب درآمد یا کار روی برنامه خود. کارآفرینان هم باید دقیقا همانند کارمندانی باشند که قصد بهترین شدن را دارند و در پی مسائلی فراتر از انجام وظایف ضروری باشند. بهتر است هدف هر کسبوکاری بر پایه مشتری محوری و حتی نوع دوستی، استوار باشد.
2. علاوهبر صرف زمان برای کسبوکار، برای پیشرفت در کسبوکار همزمان بگذارید
اکثر کارآفرینان چه افرادی که متخصصان فناوری هستند و چه صاحبان رستوران ها، به جای برنامهریزی جهت انجام بهترین اقدامات و تدبیرات در گام بعدی و آینده کسبوکار، زمان زیادی را صرف کسبوکار میکنند. اگر کارمندان بهطور کامل متوجه مسائل استراتژیک شوند و به همان نسبت بر مسائل تمرکز کنند به مراتب میتوانند سازندهتر باشند.
3. درک نیاز به یک سرمایهگذاری از مدتها پیش
متاسفانه در دورهای زندگی میکنیم که خواستههای افراد باید بلافاصله برآورده شود و برای هر تلاشی که صورت میگیرد، انتظار نتایج فوری داریم. از طرفی کارآفرینان لازم است حجم سرمایهگذاری و چرخههای پرداختهای آینده را ارزیابی کنند، درحالیکه کارمندان هم باید بدانند برای پیشرفت، به سرمایهگذاری در یادگیری و مهارت نیاز است.
4. تعیین کمیت بازگشت سرمایه پیش از هر اقدامی
در استارت آپ ها، اغلب کارآفرینان فنی صرفا کالاهایی را میسازندکه توانایی ساخت آنها را دارند. بهطور قابل مقایسه ای، در کسبوکارهای بزرگتر، کارمندان روی مواردی به سختی تلاش میکنند که بازگشت سرمایه اندکی برای خود یا کسبوکار دارند. انجام هر دوی این کارها لازم است، اما در ابتدا باید معادله ارزش را برای کسبوکار ارزیابی کرد تا به جایگاه مطلوب دست یافت.
5. پذیرش اینکه پیشرفت فردی با رشد کسبوکار ارتباط مستقیمی دارد
اگر محیط کسبوکار ناسالم باشد، کارمند عالی بودن بسیار دشوار است. در دنیای به شدت رقابتی، عدم پیشرفت به معنای عقبماندگی از کسبوکار یا حرفه نیست. کارآفرینان کارآمد همیشه روی ابعاد رشد درآمد، تغییر و سود بیشتر تمرکز میکنند.
6. رشد کسبوکار به معنای جذب مشتریان بیشتر است
کارمندان و استارت آپها لازم است بر دو بعد از کانالهای ارتباطی مشتریان تمرکز کنند. اول بررسی شود چند درصد از مشتریان نیازمند آنچه میفروشید هستند و دوم چند درصد از آنها به خاطر رفتار و شیوه عمل شما اقدام به خرید نمیکنند. هرفردی باید بداند اعمال و رفتارش، میتواند تا حدود زیادی مشکلات مشتریان و فروش را حل کند.
7. تقویت تفکر مالکانه بر افزایش بهرهوری کسبوکار
بهعنوان کارمند شایسته یا کارآفرین، روی ساعاتی که میگذرانید، تمرکز نکنید بلکه روی زمان و صرفهجویی در هزینهها بدون رویکرد مدیریت ذرهبینی متمرکز شوید. (مدیریت ذرهبینی نمونهای از ضعف مدیریتی است که مبین کنترل بیش از اندازه و غیرضروری کارکنان از سوی مدیریت و توجه شدید مدیر به جزئیات کاری است) زمانی که کار کارآمدتر روی موارد صحیح انجام گیرد منجر به رضایت بیشتر مشتری، قیمتهای مناسبتر و به ازای هر کارمند سود بیشتری کسب و در نهایت موفقیت میشوید.
8. افزایش تعامل تیم و فرهنگ کسبوکار
در هر کسبوکاری چه بزرگ یا کوچک نباید منافع افراد با دیگران در تضاد باشد. موفقیت تیم در گرو درگیری و همکاری تمام اعضا با یکدیگر است. موفقیت کسبوکار به کارمندان، مدیران، شرکا و مشتریان نیاز دارد نه به مبارزه برای سود از طریق فرهنگ کسبوکار و روابط برنده-برنده. اگر در فکر کارآفرینی در آینده هستید، هماکنون زمان آن است تا تمرکز و مهارتهای خود را که در ارتباط با تفکر مالکیت است تقویت کنید. اگر از عهده انجام این کار به خوبی برآیید مطمئنا در شغل خود به کارمند عالی تبدیل خواهید شد و با شانسهای موفقیت بیشتری در جهان استارت آپ روبهرو خواهید شد. این تعریف صحیحی است از فرصت عبارت برنده برنده.
منبع: Entrepreneur
ارسال نظر