راز ماندگاری - ۷ خرداد ۹۴
علی ضیائی همه ما می‌خواهیم بمانیم؛ هیچ کس دوست ندارد از بین برود، همه می‌خواهیم ماندگار شویم. حتی هر آنچه دوست داریم را هم می‌خواهیم ماندگار کنیم. بعضی وقت‌ها هم تلاش می‌کنیم تا با صفت ماندگار وجهی از نامیرایی و جاودانگی به آن ببخشیم. اما واقعا چه چیزهایی برای ما مردم نازنین ماندگار است و چه چیزهایی را فقط با صفت ماندگار ارج می‌نهیم و فکر می‌کنیم که دین مان را به آن ادا کرده‌ایم؟ تلاش ما برای ماندگاری کارها، رفتارها و حتی نام خودمان یا کسان و چیزهایی که دوست داریم تا کجا پیش می‌رود؟



برش اول
خیلی‌ها فکر می‌کردند شب سهمیه بندی بنزین در سال ۸۶ در ذهن‌ها باقی بماند. پیش از آن کارت سوخت معرفی و توزیع شد و به تمام جایگاه‌ها در مدت زمان بسیار کوتاهی مجهز به پمپ‌هایی شدند که کارت خوان بنزین داشتند. از آن روز تا همین هفته حرف و حدیث‌های زیادی پیرامون نفس عمل سهمیه‌بندی، نحوه اجرا خیلی موارد دیگر در این زمینه وجود داشت تا بالاخره اتفاق افتاد و بنزین سهمیه‌ای براساس تازه‌ترین تصمیم دولت به بایگانی رفت. افزایش قیمت بنزین از ۷۰۰ تومان به ۱۰۰۰ تومان به ازای ۶۰ لیتر در ۱۲ ماه سال چیزی معادل ۱۸۰۰۰ تومان اختلاف پرداختی هزینه سوخت برای مردم در سال دارد. رقمی که حدودا معادل دو وعده غذایی برای یک نفر است. دوباره بحث افزایش قیمت کرایه‌ها و حمل‌ونقل بلافاصله بعد از افزایش و اعلام آن در ابتدای سال پیش آمد. این مشکل و البته نحوه اطلاع‌رسانی و انجام تصمیمات به مشکلی ماندگار در زندگی ما مردم نازنین تبدیل شد. حالا باید دید ماندگاری کارت‌های سوخت و پمپ‌های کارتخوان دار چقدر است؟ آیا قاچاق سوخت، استفاده از حمل‌ونقل عمومی، اتلاف انرژی و... همچنان بحث‌های ماندگار مدیریتی خواهد بود؟

برش دوم
اوایل هفته تعدادی از خبرگزاری‌ها از ورود دهه هفتادی‌ها به بازار کار و البته صف کارجویان خبر دادند. عدد 5 میلیون نفر ما را به یاد بعضی کشورها می‌اندازد که حتی جمعیت‌شان اندکی بیشتر از این عدد است. حالا 5 میلیون نفر جوان اکثرا تحصیل کرده آشنا با تکنولوژی‌های روز و البته سرحال به دنبال کار خواهند گشت. این عدد را با بیکاران دهه قبل و قبل‌ترش جمع کنید و با احتساب نرخ ایجاد شغل که وزیر در آمارش ارائه کرد، می‌توانید روی ماندگاری مشکل بیکاری کاملا حساب کنید. حالا مشکل دیگری هم پیش خواهد آمد و آن اینکه جذب نیروهای جوان و پرانرژی و تحصیل کرده و در بعضی موارد ارزان‌تر، بازار کار دهه شصتی‌ها و دهه پنجاهی‌ها را هم به خطر خواهد انداخت. دو روز بعد وزیر بهداشت اعلام کرد پزشکانی هستند که با وجود پیشنهاد 17 میلیون تومانی برای کار در مناطق محروم، آن را رد کرده و در شمار پزشکان بیکار حساب می‌شوند. حالا این دو خبر را کنار هم بگذارید ببینید که چقدر بین ما مردم نازنین جویای کار 720 هزار تومانی و 17 میلیونی در ماه تفاوت نگاه است. چقدر فرق دارد بیکار با بیکار؟

برش آخر
امضای اجازه دخالت و بررسی کنگره آمریکا در توافقات هسته‌ای توسط اوباما در همین هفته ماندگاری بی‌اعتمادی ایران به دولتمردان این کشور را طولانی‌تر کرد. بی‌اعتمادی با سوابق عریض و طویلی که با توجه به تقابل منافع مشترک دو کشور به نظر برطرف نشدنی است. شاید هیچ‌کس حمایت‌های دولت وقت آمریکا از صدام در جنگ تحمیلی را نتواند فراموش کند و حالا در ابتدای خرداد، سالروز فتح خرمشهر ماندگار دیگری است خرمشهر برای ایران و آن صدا که گفت: «شنوندگان عزیز توجه فرمایید! خرمشهر، شهر خون آزاد شد.» برای ما مردم نازنین جزو ماندگارترین‌ها خواهد بود. جدای از همه این موارد اگر جست‌وجویی در حافظه تاریخی و البته مرورگرهای اینترنتی خود بکنید، موارد زیادی از واژه ماندگار خواهید یافت. چهره ماندگار، بنای ماندگار، صدای ماندگار، آهنگ ماندگارو بسیاری موارد دیگر. ما مردم عادت داریم هرچه دوست داریم را ماندگار بخوانیم هرچند واقعا این‌طور نباشد. از آن طرف هم کلی عادات و رفتارها و هنجارهاو البته مشکلات ماندگار داریم که البته به خاطر آنکه لغت «ماندگار» در فرهنگ ما مثبت است، ترجیح می‌دهیم یا آنها را نادیده بگیریم یا این صفت را برای آنها به کار نبریم تا شاید روزی راه‌حلی و مرد عملی برایش پیدا شود. شاید بد نباشد از خودمان بپرسیم که اینها که ماندگار می‌خوانیم برای چه مدت خواهند ماند و اصولا منظور ما از ماندگار چیست.

بیرون قاب
در روزگار مولتی مدیا و ارجحیت‌ تلویزیون بر رادیو بازهم شاید کمتر کسی صدای مهران دوستی را نشنیده باشد. صدایی جادویی که از زمان جنگ تا ماه اردیبهشت گوش‌های مارا نوازش می‌داد. شاید بهتر باشد به جای صدای ماندگار، از تسلط او به‌عنوان گوینده روی متن‌ها، سطح مطالعاتش و البته دینی که به مردمش احساس می‌کرد، یاد کرد. یادش گرامی باد.