محمدعلی کشاورز چگونه در ذهن مردم به خاطرهای ماندگار بدل شد؟
مرد هزار نقش
محمد غلامی پور محمدعلی کشاورز بودن سخت است و در مورد محمدعلی کشاورز نوشتن سختتر. مردی که یک تنه میتواند به بازیگری سینما و تلویزیون و تئاتر ایران اعتبار بدهد. او در جلد هر نقشی رفته، خاطرهای شیرین را در ذهن مردم به یادگار گذاشته است. از محمدعلی کشاورز نوشتن سخت است؛ چه کسی جرأت دارد در مورد پدرسالار سینما حرف بزند. شاید یکی از مهمترین اتفاقات جشنواره امسال را میتوان برگزاری بزرگداشت برای این چهره ماندگار فرهنگ و هنر کشور دانست. او با سختی توانست خودش را به جشنواره برساند و دست در دست حمید فرخنژاد و بهرام رادان به روی سن آمد و مورد استقبال باشکوه مردم قرار گرفت.
محمد غلامی پور محمدعلی کشاورز بودن سخت است و در مورد محمدعلی کشاورز نوشتن سختتر. مردی که یک تنه میتواند به بازیگری سینما و تلویزیون و تئاتر ایران اعتبار بدهد. او در جلد هر نقشی رفته، خاطرهای شیرین را در ذهن مردم به یادگار گذاشته است. از محمدعلی کشاورز نوشتن سخت است؛ چه کسی جرأت دارد در مورد پدرسالار سینما حرف بزند. شاید یکی از مهمترین اتفاقات جشنواره امسال را میتوان برگزاری بزرگداشت برای این چهره ماندگار فرهنگ و هنر کشور دانست. او با سختی توانست خودش را به جشنواره برساند و دست در دست حمید فرخنژاد و بهرام رادان به روی سن آمد و مورد استقبال باشکوه مردم قرار گرفت. همانهایی که همیشه گفته هرچه دارد از همانهاست. شنبه شب هم همان حرفها را تکرار کرد و مردم برایش کف زدند و ایستادند. حیف بود در ویژهنامه امسال جشنواره کاری برای او انجام ندهیم و به این خاطره همیشگی سینما و تئاتر و تلویزیون ادای دین نکنیم. آنچه میخوانید مروری است گذرا بر چند حضور درخشان محمد علی کشاورز در عرصه هنر... روایتی تاریخی از اینکه مرد متفاوت چگونه در ذهن فرهنگی ما خودش را به تثبیت رسانده است.
دایی جان سرهنگ خاطرهسازسال54،کشاورز به یکی از پرمخاطبترین مجموعههای تلویزیونی یعنی «دایی جان ناپلئون» میپیوندد. یکی از ماندگارترین سریالهای ایرانی که یک طنز اجتماعی به کارگردانی «ناصر تقوایی» بر اساس رمانی به همین نام از «ایرج پزشکزاد» بود. داستان این فیلم بر محور دایی جان ناپلئون با بازی غلامحسین نقشینه میگردد که ستوان سوم بازنشسته قزاق و بزرگ خانواده است که بر این خیال است که در بسیاری از جنگهای جنوب ایران مقابل انگلیسها جنگیده است. وی گرفتار توهم است و شباهتهای زیادی بین خود و ناپلئون میبیند. دایی جان به مرور زمان دچار این توهم میشود که امپراتوری بریتانیا، به خاطر خرده حسابهای قدیمی، قصد دارد او را از بین ببرد. محمدعلی کشاورز در این فیلم نقش دایی جان سرهنگ را بازی میکند؛ او نقش برادر دایی جان ناپلئون را بازی میکند که در واقع سرگرد ارتش است اما بنا به حکم دایی جان در یک مهمانی که وی را سرهنگ خطاب میکند، به این باور میرسد که سرهنگ است و به همین دلیل همه او را سرهنگ خطاب میکنند.
خوابگزار اعظم
یکی دیگر از سریالهای به یادماندنی دهه 60، مجموعه طنز «سلطان و شبان» به کارگردانی «داریوش فرهنگ» است که کشاورز در این فیلم نقش «خوابگزار اعظم» را برعهده دارد. داستان سلطان کوتهفکر و خوشگذرانی که یک کابوس عجیب میبیند و خوابگزار اعظم تعبیر آن را تیرهای بلایی میداند که در تاریخ معینی از ماه بر سرش فرود خواهند آمد. سلطان از این موضوع وحشت کرده و در بستر بیماری میافتد. وزیر اعظم، سلطان بانو و خوابگزار اعظم راهحل این مشکل را جایگزین کردن شخص دیگری به جای سلطان میدانند تا خطر بگذرد.
شعبون استخونی
اواخر دهه 60، یکی از سریالهای ماندگار «علی حاتمی» پس از 8 سال به پایان رسید. این سریال که در محیط بازسازی شده تهران قدیم می گذرد؛ به داستان زندگی رضا خوشنویس، که شخصیتی تخیلی مبتنی بر شخصیتی تاریخی بهنام کریم دواتگر است می پردازد، و نظریه توطئهای مبنی بر دست داشتن شخصیتی به نام خان مظفر در وقایع پشت پرده سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قاجار و پهلوی در آن مطرح می شود. این سریال به جز محمدعلی کشاورز، گنجینهای پربها از بازیگران چون جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، علی نصیریان، جعفر والی، جهانگیر فروهر و... بود. این فیلم در دوره تاریخی احمد شاه و آغاز حکومت رضا شاه و در بخش دیگر آغاز دوره محمد رضا شاه روایت میشود. شعبون استخونی یکی از شخصیتهای اصلی این سریال با بازی درخشان محمدعلی کشاورز است که بر مبنای تخیل و دراماتیزه کردن یکی از شخصیتهای تاریخی(شعبان جعفری) به یک کاراکتر صرف داستانی و کلیدی در این سریال بدل شده است. کاراکتری میانسال که در بستر فیلمنامه هزاردستان در اواخر حکومت قاجار قرار دارد و به دلیل قدرت خود به عضویت کمیته انقلابی مجازات در میآید و در بسیاری از ترورهای حکومتی نقش مهمی ایفا میکند. اما با گذشت زمان، روش و عقیده او دچار تحول میشود و در جهت سرنگونی دولت مصدق فعالیت گستردهای میکند و تاثیر زیادی در سلطنت مجدد محمدرضا پهلوی از خود برجا میگذارد. به عقیده بسیاری شعبان استخوانی همان شعبان بیمخ است اما هیچگونه سند تاریخی مبنی بر عضویت چنین شخصیتی در کمیته مجازات که با هدف مبارزه با استبداد حاکم از طریق حذف فیزیکی شکل گرفته بود وجود ندارد.
اتابک کمالالملک
از شخصیتهای سینمایی محمدعلی کشاورز در دهه 60 باید باز هم به فیلم دیگری از علی حاتمی به نام «کمالالملک» اشاره کرد. کمالالملک همانطور که از نامش پیداست به زندگی نقاش برجسته ایرانی و مشهورترین و پرنفوذترین شخصیت تاریخ هنر معاصر ایران با بازی درخشان جمشید مشایخی میپردازد که در آن کشاورز در نقش اتابک اعظم به ایفای نقش میپردازد. اتابک یکی از صدراعظمهای مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه بود که نزدیکی بسیاری به شاه داشت و در مواجهه کمالالملک با شاه میترسید که وی چشمی به منصب وی داشته باشد و مقامش را از او بستاند.
محمد ابراهیم نامهربان مادر
فیلم «مادر» علی حاتمی یکی دیگر از نکات قابل اعتنای کارنامه درخشان محمدعلی کشاورز در اواخر دهه 60 است و او را تا آستانه دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر پیش برد. این فیلم داستان پیرزنی است که در سرای سالمندان زندگی میکند به خانه برمیگردد تا روزهای پایانی عمرش را در خانهاش و کنار فرزندانش که هر کدام گوشهای به زندگی خود مشغولند بگذراند. کشاورز که نقش «محمد ابراهیم» مادر را برعهده دارد، پسر بزرگ خانواده است که شخصیتی خشن و نامهربان دارد و رگههایی از شوخطبعی در رفتارهایش مشهود است و با زبانی تلخ و گزنده اهالی خانواده را به سخره میگیرد. محمدابراهیم یکی از شخصیتهای تاثیرگذار و ماندگار کشاورز در فیلم مادر و حافظه سینمای ایران است.
پدرسالار سینما
شیرینترین و بهیادماندنیترین شخصیت کشاورز که لقب «پدرسالار سینمای ایران» را به وی داد،سریال تلویزیونی پدرسالار در اوایل دهه 70 به کارگردانی اکبر خواجویی است. داستان فیلم درباره پدر میانسالی به نام «اسدالله» است. اسدالله خان پدری مهربان، خانوادهدوست و دلسوز و در عین حال سختگیر و پرصلابت است. او بر این باور است که همه پسرانش پس از ازدواج باید در خانه بسیار بزرگ او زندگی کنند، اما او چنین سیاستی را درمورد دخترانش در پیش نگرفته و به همین دلیل دو دخترش به صورت مستقل زندگی میکنند. اسدالله در این سریال نماد و مظهری از سنت و فضای حاکم در جامعه ایران آن سالهاست که استادانه و هنرمندانه توانسته نماینده جامعه سنتزده آن روزگار باشد اما در مقابل عروس خانواده به این سنتها میتازد و مشکلاتی را در خانواده به وجود میآورد. پدرسالار یکی از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیونی ایران به شمار میرود. از دیگر نقشهای مهم کشاورز باید به «زیر درختان زیتون» عباس کیارستمی اشاره کرد. فیلمی که به واقعه زلزله سال 69 رودبار اشاره دارد. کشاورز در این فیلم نقش کارگردانی را دارد که با عوامل خود به روستایی در رودبار میرود تا با استفاده از بچههای به جا مانده از زلزله مستند داستانی خود را بسازد.
هزار دستان به کارگردانی علی حاتمیبا دوبله منوچهر اسماعیلی
در نقش شعبون استخونی
شعبان استخوانی در سگدانی خود مشغول است. مرد نمک فروش با خر خود وارد می شود پای خر شکسته و نمک فروش از شعبان می خواهد تا خلاصش کند: قبوله، آسوده کسی که خر نداره، از کاه و جویش خبر نداره. خوب جفتتون دارید از دست هم خلاص می شید. آخَم نگفت زبون بسته، بسلامتی خرت سقط شد، مصیبت آدمیزاد و نداره، روز جزا، حساب و کتاب پس نمی ده. آ بارک الله حالا شدی خر خودتو خرک خودت، توبره و سفره ت شد یکی. جونشو خودت می کنی، نونشم خودت می خوری. حالا دیگه بسته به خواست خودته که تو طویله جاگیر شی یا زیر طاقی، دو خرجه نیستی با این خرج سنگین. دیگه دست خودته که خر باشی یا خرک چی.
«مادر» به کارگردانی علی حاتمی با دوبله منوچهر اسماعیلی
در نقش محمد ابراهیم برادر بزرگ خانواده
محمدابراهیم: خورشید دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمیشه، مهتابیش اضطراریه، دوساعته باتریش سهست، بذارین حال کنه این دمای آخر، حال و وضع ترنجبین بانو عینهو وقت اضافی بازی فیناله، آجیل مشگل گشاشم پنالتیه، گیرم اینجور وجودا، موتورشون رولز رویسه، تخته گازم نرفتن سربالایی زندگی رو، دینامشون هم وصله به برق توکل، اینه که حکمتش پنالتیه، یه شوت سنگین گله، گلشم تاج گله!
محمدابراهیم در هشتی در اتاق با لباس خواب رو به مادر: آبلیموی حالــُبرت رفت... سراغ بهار نارنج کیچا، آبجی خانم مرباش... دست خوش! هل و گلابم میزاییدی حریف هفته بیجارت نمیشد ترنجبین بانو!... سهره مهره یه دوجین بچه میزاد یکیش میشه بلبل، ننه ما کت سهره رو بست زایید گل و بلبل و سنجر ! دهن مهن... کولون مولون ! آخه توروخدا از این جسد مرده شور خونه برمیومد زابراش کردین؟ آمبولانس تو خیابون ببیندش جلبش میکنه...
مادر: می مونه یه حلوا، هدیه صاحبان عزا به اهل قبور. این تنها شیرینی ضیافت مرگ، عطر و طعمش دعاست. روغن خوبم تو خونه داریم، زعفرونم هست، اما چربی و شیرینی ملاک نیست، این حرمتیه که زندهها به مردههاشون میذارن. اجرشم نزول صلوات و حمد و قل هوالله ست. فقط دلواپس آردم. خاطر جمع نیستم. میترسم مونده باشه.
محمد ابراهیم خطاب به مادر: این دنیا اینقد کثیفه که با اشکهای تو هم پاک نمیشه...
دایی جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقواییبا دوبله زنده یاد احمد رسول زاده
در نقش دایی جان سرهنگ
دایی جان سرهنگ با عصبانیت میگوید: داداش این سوراخ راه آب کجاست؟
دایی جان ناپلئون در جوابش میگوید: لابد انگلیسها دزدیدنش!
دایی جان سرهنگ میگوید: خان داداش انگلیسها با توپ و تانک و طیاره وارد تهران شدن اونوقت برای اینکه به شما لطمه بزنن میان سوراخ راه آب رو بدزدن؟!
دایی جان سرهنگ خاطرهسازسال54،کشاورز به یکی از پرمخاطبترین مجموعههای تلویزیونی یعنی «دایی جان ناپلئون» میپیوندد. یکی از ماندگارترین سریالهای ایرانی که یک طنز اجتماعی به کارگردانی «ناصر تقوایی» بر اساس رمانی به همین نام از «ایرج پزشکزاد» بود. داستان این فیلم بر محور دایی جان ناپلئون با بازی غلامحسین نقشینه میگردد که ستوان سوم بازنشسته قزاق و بزرگ خانواده است که بر این خیال است که در بسیاری از جنگهای جنوب ایران مقابل انگلیسها جنگیده است. وی گرفتار توهم است و شباهتهای زیادی بین خود و ناپلئون میبیند. دایی جان به مرور زمان دچار این توهم میشود که امپراتوری بریتانیا، به خاطر خرده حسابهای قدیمی، قصد دارد او را از بین ببرد. محمدعلی کشاورز در این فیلم نقش دایی جان سرهنگ را بازی میکند؛ او نقش برادر دایی جان ناپلئون را بازی میکند که در واقع سرگرد ارتش است اما بنا به حکم دایی جان در یک مهمانی که وی را سرهنگ خطاب میکند، به این باور میرسد که سرهنگ است و به همین دلیل همه او را سرهنگ خطاب میکنند.
خوابگزار اعظم
یکی دیگر از سریالهای به یادماندنی دهه 60، مجموعه طنز «سلطان و شبان» به کارگردانی «داریوش فرهنگ» است که کشاورز در این فیلم نقش «خوابگزار اعظم» را برعهده دارد. داستان سلطان کوتهفکر و خوشگذرانی که یک کابوس عجیب میبیند و خوابگزار اعظم تعبیر آن را تیرهای بلایی میداند که در تاریخ معینی از ماه بر سرش فرود خواهند آمد. سلطان از این موضوع وحشت کرده و در بستر بیماری میافتد. وزیر اعظم، سلطان بانو و خوابگزار اعظم راهحل این مشکل را جایگزین کردن شخص دیگری به جای سلطان میدانند تا خطر بگذرد.
شعبون استخونی
اواخر دهه 60، یکی از سریالهای ماندگار «علی حاتمی» پس از 8 سال به پایان رسید. این سریال که در محیط بازسازی شده تهران قدیم می گذرد؛ به داستان زندگی رضا خوشنویس، که شخصیتی تخیلی مبتنی بر شخصیتی تاریخی بهنام کریم دواتگر است می پردازد، و نظریه توطئهای مبنی بر دست داشتن شخصیتی به نام خان مظفر در وقایع پشت پرده سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قاجار و پهلوی در آن مطرح می شود. این سریال به جز محمدعلی کشاورز، گنجینهای پربها از بازیگران چون جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، علی نصیریان، جعفر والی، جهانگیر فروهر و... بود. این فیلم در دوره تاریخی احمد شاه و آغاز حکومت رضا شاه و در بخش دیگر آغاز دوره محمد رضا شاه روایت میشود. شعبون استخونی یکی از شخصیتهای اصلی این سریال با بازی درخشان محمدعلی کشاورز است که بر مبنای تخیل و دراماتیزه کردن یکی از شخصیتهای تاریخی(شعبان جعفری) به یک کاراکتر صرف داستانی و کلیدی در این سریال بدل شده است. کاراکتری میانسال که در بستر فیلمنامه هزاردستان در اواخر حکومت قاجار قرار دارد و به دلیل قدرت خود به عضویت کمیته انقلابی مجازات در میآید و در بسیاری از ترورهای حکومتی نقش مهمی ایفا میکند. اما با گذشت زمان، روش و عقیده او دچار تحول میشود و در جهت سرنگونی دولت مصدق فعالیت گستردهای میکند و تاثیر زیادی در سلطنت مجدد محمدرضا پهلوی از خود برجا میگذارد. به عقیده بسیاری شعبان استخوانی همان شعبان بیمخ است اما هیچگونه سند تاریخی مبنی بر عضویت چنین شخصیتی در کمیته مجازات که با هدف مبارزه با استبداد حاکم از طریق حذف فیزیکی شکل گرفته بود وجود ندارد.
اتابک کمالالملک
از شخصیتهای سینمایی محمدعلی کشاورز در دهه 60 باید باز هم به فیلم دیگری از علی حاتمی به نام «کمالالملک» اشاره کرد. کمالالملک همانطور که از نامش پیداست به زندگی نقاش برجسته ایرانی و مشهورترین و پرنفوذترین شخصیت تاریخ هنر معاصر ایران با بازی درخشان جمشید مشایخی میپردازد که در آن کشاورز در نقش اتابک اعظم به ایفای نقش میپردازد. اتابک یکی از صدراعظمهای مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه بود که نزدیکی بسیاری به شاه داشت و در مواجهه کمالالملک با شاه میترسید که وی چشمی به منصب وی داشته باشد و مقامش را از او بستاند.
محمد ابراهیم نامهربان مادر
فیلم «مادر» علی حاتمی یکی دیگر از نکات قابل اعتنای کارنامه درخشان محمدعلی کشاورز در اواخر دهه 60 است و او را تا آستانه دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر پیش برد. این فیلم داستان پیرزنی است که در سرای سالمندان زندگی میکند به خانه برمیگردد تا روزهای پایانی عمرش را در خانهاش و کنار فرزندانش که هر کدام گوشهای به زندگی خود مشغولند بگذراند. کشاورز که نقش «محمد ابراهیم» مادر را برعهده دارد، پسر بزرگ خانواده است که شخصیتی خشن و نامهربان دارد و رگههایی از شوخطبعی در رفتارهایش مشهود است و با زبانی تلخ و گزنده اهالی خانواده را به سخره میگیرد. محمدابراهیم یکی از شخصیتهای تاثیرگذار و ماندگار کشاورز در فیلم مادر و حافظه سینمای ایران است.
پدرسالار سینما
شیرینترین و بهیادماندنیترین شخصیت کشاورز که لقب «پدرسالار سینمای ایران» را به وی داد،سریال تلویزیونی پدرسالار در اوایل دهه 70 به کارگردانی اکبر خواجویی است. داستان فیلم درباره پدر میانسالی به نام «اسدالله» است. اسدالله خان پدری مهربان، خانوادهدوست و دلسوز و در عین حال سختگیر و پرصلابت است. او بر این باور است که همه پسرانش پس از ازدواج باید در خانه بسیار بزرگ او زندگی کنند، اما او چنین سیاستی را درمورد دخترانش در پیش نگرفته و به همین دلیل دو دخترش به صورت مستقل زندگی میکنند. اسدالله در این سریال نماد و مظهری از سنت و فضای حاکم در جامعه ایران آن سالهاست که استادانه و هنرمندانه توانسته نماینده جامعه سنتزده آن روزگار باشد اما در مقابل عروس خانواده به این سنتها میتازد و مشکلاتی را در خانواده به وجود میآورد. پدرسالار یکی از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیونی ایران به شمار میرود. از دیگر نقشهای مهم کشاورز باید به «زیر درختان زیتون» عباس کیارستمی اشاره کرد. فیلمی که به واقعه زلزله سال 69 رودبار اشاره دارد. کشاورز در این فیلم نقش کارگردانی را دارد که با عوامل خود به روستایی در رودبار میرود تا با استفاده از بچههای به جا مانده از زلزله مستند داستانی خود را بسازد.
هزار دستان به کارگردانی علی حاتمیبا دوبله منوچهر اسماعیلی
در نقش شعبون استخونی
شعبان استخوانی در سگدانی خود مشغول است. مرد نمک فروش با خر خود وارد می شود پای خر شکسته و نمک فروش از شعبان می خواهد تا خلاصش کند: قبوله، آسوده کسی که خر نداره، از کاه و جویش خبر نداره. خوب جفتتون دارید از دست هم خلاص می شید. آخَم نگفت زبون بسته، بسلامتی خرت سقط شد، مصیبت آدمیزاد و نداره، روز جزا، حساب و کتاب پس نمی ده. آ بارک الله حالا شدی خر خودتو خرک خودت، توبره و سفره ت شد یکی. جونشو خودت می کنی، نونشم خودت می خوری. حالا دیگه بسته به خواست خودته که تو طویله جاگیر شی یا زیر طاقی، دو خرجه نیستی با این خرج سنگین. دیگه دست خودته که خر باشی یا خرک چی.
«مادر» به کارگردانی علی حاتمی با دوبله منوچهر اسماعیلی
در نقش محمد ابراهیم برادر بزرگ خانواده
محمدابراهیم: خورشید دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمیشه، مهتابیش اضطراریه، دوساعته باتریش سهست، بذارین حال کنه این دمای آخر، حال و وضع ترنجبین بانو عینهو وقت اضافی بازی فیناله، آجیل مشگل گشاشم پنالتیه، گیرم اینجور وجودا، موتورشون رولز رویسه، تخته گازم نرفتن سربالایی زندگی رو، دینامشون هم وصله به برق توکل، اینه که حکمتش پنالتیه، یه شوت سنگین گله، گلشم تاج گله!
محمدابراهیم در هشتی در اتاق با لباس خواب رو به مادر: آبلیموی حالــُبرت رفت... سراغ بهار نارنج کیچا، آبجی خانم مرباش... دست خوش! هل و گلابم میزاییدی حریف هفته بیجارت نمیشد ترنجبین بانو!... سهره مهره یه دوجین بچه میزاد یکیش میشه بلبل، ننه ما کت سهره رو بست زایید گل و بلبل و سنجر ! دهن مهن... کولون مولون ! آخه توروخدا از این جسد مرده شور خونه برمیومد زابراش کردین؟ آمبولانس تو خیابون ببیندش جلبش میکنه...
مادر: می مونه یه حلوا، هدیه صاحبان عزا به اهل قبور. این تنها شیرینی ضیافت مرگ، عطر و طعمش دعاست. روغن خوبم تو خونه داریم، زعفرونم هست، اما چربی و شیرینی ملاک نیست، این حرمتیه که زندهها به مردههاشون میذارن. اجرشم نزول صلوات و حمد و قل هوالله ست. فقط دلواپس آردم. خاطر جمع نیستم. میترسم مونده باشه.
محمد ابراهیم خطاب به مادر: این دنیا اینقد کثیفه که با اشکهای تو هم پاک نمیشه...
دایی جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقواییبا دوبله زنده یاد احمد رسول زاده
در نقش دایی جان سرهنگ
دایی جان سرهنگ با عصبانیت میگوید: داداش این سوراخ راه آب کجاست؟
دایی جان ناپلئون در جوابش میگوید: لابد انگلیسها دزدیدنش!
دایی جان سرهنگ میگوید: خان داداش انگلیسها با توپ و تانک و طیاره وارد تهران شدن اونوقت برای اینکه به شما لطمه بزنن میان سوراخ راه آب رو بدزدن؟!
ارسال نظر