سبد کالا، گدا پروری نیست
علی دینی ترکمانی عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی معتقد است علت آنچه را در زمینه سبد کالای رایگان رخ داد باید در «فقر ذهنی» مردم و نبود ساختار فرهنگی مناسب برای این تفکر جست‌و‌جو کرد که می‌گوید: «اگر نیاز نداریم نباید دریافت کنیم.» او می‌گوید: «رفتار ایرانی‌ها با کالای رایگان مختص ایرانی‌ها نیست و در همه جای دنیا دیده می‌شود.» این اقتصاددان، با ارائه نقدهایی به شیوه اجرای سبد کالایی می‌گوید: «سبد کالا، گداپروری نبود؛ فقط با اجرای بد همراه شده و این اتفاقات افتاد.»
در یک ماه گذشته، دو رخداد اقتصادی اجتماعی در ایران وجود داشته که تصاویر آن از نگاه جامعه‌شناسی و رفتارگرایی مردم ایران قابل‌بررسی و نقد است: اول طرح «سینمای رایگان» که با عنوان «سلام سینما» اجرا شد و دوم «توزیع سبد رایگان کالا» که از ۱۲ بهمن‌ماه آغاز شد. وجه مشترک این دو طرح صف‌های بلند و شلوغی و ازدحامی بود که مقابل مراکز عمده توزیع کالا یا سینما ایجاد شد و حتی کار به خشونت هم کشید. در ادامه مصاحبه با علی دینی ترکمانی را می خوانید:
از نظر شما علت تشکیل صف های طویل برای گرفتن خدمات رایگان در چه تحلیلی می‌گنجد و آیا از منظر اقتصادی قابل‌بررسی است؟
تصور من بر این است که بخشی از مردم درگیر فقر معیشتی هستند و این نحوه رفتار از جانب آنها که مشتمل بر استقبال بالا و شلوغی صف‌های کالای رایگان بوده، طبیعی است. حالا چه یک کالای فرهنگی مثل فیلم رایگان باشد چه یک کالای خوراکی مثل توزیع سبد کالا؛ اما بخشی از مردم نیز در این صف‌ها وجود داشتند که جزو طبقه متوسط محسوب می‌شوند و درخواست زیادی از جانب آنها برای این کالاها وجود داشت. این نشان می‌دهد که جامعه ایران از نظر ذهنی نیز، درگیری جدی با موضوعی به نام «کالای رایگان» دارد. بخشی از مردمی که در صف توزیع کالای رایگان می‌ایستند، از نظر درآمدی در سطح بالایی هستند. شما می‌توانید اینگونه افراد را به‌راحتی در اطراف خود بیابید که نیازی به اینگونه کمک‌های دولتی ندارند، اما اینکه طبقه متوسط تمایل به درخواست کالای رایگان کند نشاندهنده آن است که به لحاظ ذهنی، در جامعه فقر وجود دارد و فقط بحث فقر معیشتی نیست.
این « فقر ذهنی» که اشاره کردید به چه دلیل به وجود آمده و چگونه برطرف می‌شود؟
شاید یکی از دلایل این «فقر ذهنی» به سابقه جامعه ایران به سال‌های دهه ۶۰ و شیوه توزیع کالا به صورت جیره‌بندی بازمی‌گردد. بارقه‌های نوعی از رفتار فرهنگی تحت‌عنوان «جا گرفتن» و «زنبیل گذاشتن» از همان موقع آغاز شده است. بخش دیگر به بحث شخصیتی افراد بازمی‌گردد، البته تمام افرادی که متقاضی سبد کالای خوراکی بوده‌اند، رفتار نادرستی از خود نشان ندادند؛ اما بخش دیگر که نیازی به این کالا نداشتند؛ قابل‌بحث است. به‌ویژه اینکه مبلغ این سبد کالایی رایگان زیاد بالا نیست؛ مثلا در کل، برای یک خانوار ۸۰ هزار تومان هزینه دارد و اساسا یارانه‌ای هم محسوب نمی‌شود. رسانه‌ها می‌توانند روی این مساله مانور دهند. اگر مکانیزمی وجود داشت که کار توزیع این کالاها شفاف‌تر می‌شد؛ قطعا خیلی‌ها از این کار دست می‌کشیدند، نه تنها در این مورد بلکه در مورد یارانه نقدی. تعداد افراد مشمول کالای رایگان زیاد است و نمی‌توان اعلام کرد. اگر مشمولان این سبد به‌طور شفاف به سرپرستان خانوارها اعلام می‌شد شاید خود آنها سازوکاری تعریف می‌کردند که نحوه مواجهه با این سبد کالا، اصلاح شود. چون هزینه اجتماعی و منزلتی دریافت این سبد کالا در حلقه‌های آشنایی و فامیلی خیلی زیادتر از نفع مختصر و غیر قابل‌ذکری است که در این قضیه وجود دارد.
شما از سابقه ذهنی افراد از دهه ۶۰ و سیستم توزیع کالا در آن زمان صحبت کردید. سوال این است که با توجه به «مطلوبیت» برای کالای جیره‌بندی و حتی رایگان در ایران، آیا نحوه مواجهه با این قبیل کالاها در همه جای دنیا اینگونه است؟
طبیعی است که کالای مجانی همیشه خوب است و طبیعی است که مطلوبیت یک سبد کالای رایگان زیاد باشد. این مختص ایرانی‌ها نیست؛ همه جای دنیا اگر به کسی یا قشر خاصی از مردم یک هدیه یا کالای رایگان داده شود، طبعا آن دسته از مردم را شادتر می‌کند، اما کالای رایگان، به‌طور کامل «رایگان» نیست؛ این کالاها هزینه‌ای برای افرادی که درگیر این کار ‌هستند دارد؛ چون با دریافت این کالاها، آنها به لحاظ فردی خود را فقیر محسوب می‌کنند و سطح خود را پایین می‌آورند. این جای سوال دارد که چرا جامعه ایران خود را فقیر جلوه می‌دهد؟ در کشورهای پیشرفته، عده زیادی این کالاهای رایگان را به‌دلیل احترامی که فرد به خود می‌گذارد دریافت نمی‌کنند. در جامعه توسعه‌یافته فردی که می‌خواهد در صف دریافت کالای رایگان بایستد، اول این درگیری ذهنی را دارد که آیا مستحق دریافت این کالای رایگان که برای آن هزینه زیادی از طرف پرداخت دولت شده؛ هست یا نه؟ در این دسته از جوامع، رفتار مردم متناسب با پاسخ به این سوال تغییر می‌کند.
بی‌بضاعت‌ها و کم‌درآمدها کمک‌های رایگان دولت را دریافت می‌کنند و کسانی که در صف گرفتن این کالاها می‌ایستند از خود می‌پرسند که آیا بی‌بضاعت هستند یا کم‌درآمد که باید در این صف باشند؟
این بحث پیش از این در جریان یارانه نقدی در ایران تکرار شد و دیدیم که همه مردم برای یارانه نقدی ثبت‌نام کردند.یارانه نقدی طی فرآیندی به مردم پرداخت شد که به آنها گفته می‌شد این «پول نفت» است و افراد حس کردند که این پول متعلق به همه است؛ بنابراین کلیه لایه‌های جمعیتی و طبقات اجتماعی را توجیه کرد که باید این یارانه نقدی را دریافت کنند؛ اما در مورد سبد کالای خوراکی اینکه بخش قابل‌توجهی از طبقه متوسط به دلایل مختلف درگیر دریافت این کالاها شوند و برای آنها دغدغه باشد؛ مهم است؛ چراکه این نشان می‌دهد «فقر ذهنی» در جامعه ما وجود دارد.
پس با این حساب باید دلایل شکل‌گیری اینچنین رفتارهایی را در کجا جست‌و‌جو کرد؟
من فکر می‌کنم فراتر از این موضوع، باید به نوسان رشد جامعه ایران و به اصطلاح «الاکلنگی» بودن این رشد دقت کرد. اینگونه رشد ناهماهنگ، همواره عدم تعادل‌های جدی در رفتارها ایجاد می‌کند که نمونه‌های آن را می‌توان در جامعه دید. خیلی از افراد مالک خودروهای گران‌قیمت هستند؛ اما فرهنگ استفاده از این خودروها از نظر رعایت قوانین و مقررات و به‌ویژه رعایت حقوق شهروندان نزد آنها وجود ندارد. مصداق‌های این رشد نامتوازن را می‌توان در همین حوزه توزیع سبد کالای خوراکی دید. اینکه فقر به لحاظ درآمدی برطرف شده، اما به لحاظ ذهنی همچنان پابرجا است. کسی که بالای چند میلیون تومان درآمد و دارایی دارد و وارد این چرخه می‌شود، خود را در سطح فقیرترین افراد جامعه تنزل می‌دهد؛ این یک مساله فرهنگی است. برخی به لحاظ اقتصادی ممکن است رشد کنند؛ اما به لحاظ فرهنگی ممکن است فقیر باشند.
برخی دیدگاه‌ها وجود دارد که در ایران به‌دلیل وجود درآمدهای نفتی، این انتظار وجود دارد که «دولت در مقاطع مختلف، کالای رایگان به افراد بدهد.» با این دیدگاه، آیا می‌توان وجود درآمدهای نفتی را مبنای شکل گیری چنین تفکری دانست؟ و اگر چنین فرضیه‌ای را بتوان درست دانست، آیا آن گونه که برخی از فعالان سیاسی منتقد دولت عنوان می‌کنند؛ سبد کالا نوعی از «گداپروری» نیست؟
ببینید مساله کالای رایگان در بسیاری از کشورها پذیرفته شده است. در برخی از ایالت‌های آمریکا نیز یارانه نقدی پرداخت می‌شود. اقتصاددانان بزرگی هم از یارانه نقدی دفاع کرده‌اند نمی‌توان این را به حساب «گداپروری» گذاشت، اما واقعیت امر این است که حتی عده ای در طبقه متوسط یا بالای جامعه با اینکه از وزن بالای اجتماعی و فرهنگی برخوردارند؛ اما به لحاظ شخصیتی قابل‌نقد هستند. می‌توان این گونه گفت که سبد کالا با مکانیزم‌هایی قابل‌دسترسی است؛ اما موج ازدحامی که ایجاد می‌شود که گاه حتی تلفاتی هم به بار می‌آورد نشان می‌دهد که مشکل فرهنگی شخصیتی هم در جامعه ایران وجود دارد. مساله کالای رایگان مختص ایران نیست و در همه جای دنیا برای جبران برخی از هزینه‌ها حمایت از اقشار آسیب‌پذیر این سازوکار، در دستور کار قرار می‌گیرد. این اشکالی ندارد؛ اما دولت می‌توانست که این کار را به نحوی ساماندهی کند که این گونه گره نخورد و اوضاع به هم ریخته نباشد. اگر از نظرات کارشناسانی که در امر توزیع حضور داشته‌اند استفاده می‌شد بهتر بود. اگر این کالا‌ها به تازگی خریداری شده و وارد شده‌اند نیازی به توزیع این چنینی این کالاها نبود؛ یعنی اگر بودجه‌ای به این کار اختصاص یافته بود می‌شد آن را به صورت نقدی به حساب مردم واریز کرد، اما اگر این سبد کالا بخشی از ذخیره‌سازی کالایی بوده که قبلا انجام شده و چاره‌ای جز عرضه این کالاها نبوده است؛ دولت می‌توانست کار را به شکلی سامان دهد که این گونه مشکلات به وجود نیاید. در اینجا نقدی هم به نظام توزیع کالا و نظام مدیریتی ایران وارد است که باید به آن توجه شود. من این سیاست را گداپروری نمی‌دانم گرچه باید تلاش کنیم که جامعه به لحاظ رفاه اقتصادی به جایی برسد که وقتی چنین مواردی اعلام می‌شود درصد کمی برای دریافت کالا، وارد شوند و چنین روندی در صحنه حیات اجتماعی کمتر دیده شود. در عین حال روی ذهنیت مردم هم باید کار شود که به یک بلوغ فردی برسند که آنهایی که نیازی به این گونه کالاهای رایگان ندارند شخصیت خود را آن‌قدر پایین نیاورند. یا اگر آنهایی که نیاز دارند وارد می‌شوند با آرامش و صبوری مطالبه خود را دنبال کنند. این وضعیت نابهنجار از زوایای مختلف قابل‌نقد است. هم نظام حاکمیت و هم به نوعی رفتار نابالغ فرهنگی، چه در طبقه متوسط که بی‌مورد هر چیزی اعلام می‌شود درخواست می‌کند و چه در طبقه آسیب‌پذیرتر جامعه که ممکن است به اشکال خشونت‌آمیزی این مطالبه را دنبال کند.