«دنیای اقتصاد» به بهانه روز سینما بررسی میکند:
سفری به دل تاریخ سینما
دنیای اقتصاد، عماد نصرآبادی- تاریخ هر رشتهای از فعالیتهای بشری، از زمان معینی (معلوم)، یا تقریبا از دوره مشخصی آغاز میشود، اما تعیین کردن نقطههای آغاز یا همیشه ممکن نیست، یا بر سر آنها همیشه اتفاق نظر نیست.
نام سینما برای جهانیان با برادران لومیر و ادیسون پیوند خورده است؛ اشخاصی که برای این صنعت تلاش و پشتکار فراوانی داشتند و اولین تصاویر متحرک را به جهانیان نشان دادند. آنها میدانستند که این مدیوم وسیعتر خواهد شد و به همین دلیل دست از تلاش برنداشتند و آثار زیادی را در آن زمان تولید کردند.
نام سینما برای جهانیان با برادران لومیر و ادیسون پیوند خورده است؛ اشخاصی که برای این صنعت تلاش و پشتکار فراوانی داشتند و اولین تصاویر متحرک را به جهانیان نشان دادند. آنها میدانستند که این مدیوم وسیعتر خواهد شد و به همین دلیل دست از تلاش برنداشتند و آثار زیادی را در آن زمان تولید کردند.
دنیای اقتصاد، عماد نصرآبادی- تاریخ هر رشتهای از فعالیتهای بشری، از زمان معینی (معلوم)، یا تقریبا از دوره مشخصی آغاز میشود، اما تعیین کردن نقطههای آغاز یا همیشه ممکن نیست، یا بر سر آنها همیشه اتفاق نظر نیست.
نام سینما برای جهانیان با برادران لومیر و ادیسون پیوند خورده است؛ اشخاصی که برای این صنعت تلاش و پشتکار فراوانی داشتند و اولین تصاویر متحرک را به جهانیان نشان دادند. آنها میدانستند که این مدیوم وسیعتر خواهد شد و به همین دلیل دست از تلاش برنداشتند و آثار زیادی را در آن زمان تولید کردند. از این آثار کم و بیش به همت آرشیوداران بزرگ ردی باقی مانده است و پژوهشگران هر زمان که خواستار گپ و گفتوگو پیرامون روزهای آغازین این صنعت هستند به آنها رجوع میکنند. فرانسویها در آن سالها (1895 به بعد) میهمان سینما بودند و کم و بیش با تحول و پیشرفت دستگاهها و آپاراتها وقت خود با این هنر میگذراندند؛ همان تماشاچیهایی که وقتی قطاری را دیدند که با سرعت به سمت آنها میآید برای حفظ جان خود به سر و صدا پرداختند و سالن سینما را ترک کردند.
حال این تماشاچیها دیگر تماشاچیهای دیروز نیستند. تبدیل شدهاند به اشخاصی که هیجان طلب میکنند و با فیلمهای عظیم و پروداکشنهای خارقالعاده سعی در گذران وقت و طلب تفریح دارند و دیگر میدانند قطار روی پرده که به با سرعت بالا به سمت آنها میآید، آسیبی برایشان به همراه ندارد و فقط جزئی از هیجان و تخلیه انرژیهای درونی آنها است.آنها این را میخواهند و دست اندرکاران هم به خوبی برایشان فراهم میکنند.
ورود سینما به ایران
مظفرالدین شاه که طی اولین سفرش به اروپا اولین تصاویر سینماتوگراف(تصاویر دوربین متحرک) را تماشا کرد شگفت زده شد و اینگونه نوشت:
« به عکاسباشی فرمودیم آن شخصی که به توسط صنیعالسلطنه از پاریس سینمافوتوگراف و(لانترن ماژیک) آورده است اسباب مزبور را حاضر کند که ملاحظه نمائیم. رفتند و رفتیم به محلی که نزدیک مهمانخانه است که نوکرهای ما در آن جا شام و نهار میخوردند. نشستیم. هر دو اسباب را تماشا کردیم. بسیار چیز بدیع خوبی است. اغلب امکنه را بهطوری در عکس بهشخص تماشا میدهد و مجسم مینماید که محل کمال تعجب و حیرت است اکثر دورنماها وعمارات حالت باریدن باران و رودخانه سن و غیره و غیره را نشان می دهد.
بهعکاسباشی فرمودیم که همه آن دستگاهها را ابتیاع نماید» میرزا ابراهیم عکاس باشی صبح روز چهارشنبه(۱۵ اوت ۱۹۰۰) دوربین خود را علم کرد تا از مظفرالدین شاه فیلم بگیرد که متاسفانه این فیلم تاکنون پیدا نشده است و ردی از آن نیست. اماسه روز بعد در مراسم جشن گل از مظفرالدین شاه فیلم برداری شد. او با هیأت همراه و سبیلهای خوشتراش آنچنان به دوربین نگاه میکند که گویی کشور را برای چند نسل آباد کرده و دیگر کاری نیست که نکرده باشد و حال باید وام بگیرد و اینگونه سرمایه مملکت را به فنا دهد. او برای این مراسم اینگونه میگوید :« امروز مراسم جشن گل است. به میرزا ابراهیم خان عکاس باشی فرمودیم که از مراسم سینمافوتوگراف اندازی کند. جدا خوش گذشت.» و اینگونه بود که این سفرها در انتها یک دستاورد داشت و آن هم ورود نخستین دوربین فیلمبرداری و نمایش در ایران، و میرزا ابراهیم خان عکاس باشی نخستین فیلمبردار ایرانی شد.
عمومی شدن سینما
نخستین اقدام برای عمومی شدن سینما و دیده شدن فیلمها بر روی پرده توسط میرزا ابراهیم صحاف باشی انجام گرفت. او بعداز سال ۱۲۷۶ به اروپا اعزام شد و پس از بازگشت از اروپا نخستین سینمای عمومی را در ایران راهاندازی کرد. وی در مهر ۱۲۸۳ اولین سالن نمایش فیلم را در حیاط پشت مغازهاش دایر کرد و اینگونه مردم را به دیدن دعوت کرد. او دارای تفکر آزاد ولیبرال بود وهر ازگاهی برای تجارت به خارج مسافرت میکرد. بعد از آن دوره نمایش در حیاط خانه اولین سینما توسط همین شخص در رمضان ۱۳۲۲ برابر با نوامبر۱۹۰۴ در خیابان چراغ گاز تهران (امیرکبیر فعلی) افتتاح شد. او به مدت یک ماه فیلمهای کمدی یا نسخه ۱۰ دقیقهای اصلاح شده فیلمهای خبری را پخش کرد که تقریبا تمام آنها را از کمپانیهای روستو واودیسه به دست آورده بود. در میان کسانی که از خانه تصاویر متحرک او بازدید کردند افرادی مانند عبدالله انتظام ومحمدعلی جمالزاده حضور داشتند که بعدها به ترتیب به سیاستمدار و نویسنده برجستهای تبدیل شدند. آنها با دو قران میتوانستند هم لیموناد بنوشند وهم شهرفرنگ ببینند.
روسی خان مردی که یک صندوق فیلم خرید
یکی از نمایش دهندگان فیلم که در این راه مقاومت زیادی نشان داد، مهدی روسیخان با نام خانوادگی ایوانف بود که از پدر ومادری انگلیسی وروسی زاده شده بود. او کارش را از شاگردی عبدالله قاجار، عکاس محمدعلی شاه، آغاز کرد تا این که سرانجام یک دستگاه نمایش فیلم (پروژکتور) و۱۵ فیلم ازشرکت pathe در پاریس خرید تا در حرم نمایش دهد. او در رمضان ۱۳۲۵ زمینی را در کنار مغازه عکاسیاش در خیابان علاء الدوله (فردوسی امروز) اجاره کرد تا برای حدود ۲۰۰ نفر هر بعدازظهر فیلم نمایش دهد. روسىخان سالن جدیدى در خیابان ناصرى تأسیس کرد و بعد به روسیه رفت و یک صندوق فیلم خرید. وقتى به ایران بازگشت اهمیت سینما زیاد شده بود و او در اندیشه ایجاد سالن جدیدى برآمد. این سالن که داراى دستگاه، مولد برق و بادبزن و رستوران و بوفه بود، بعدها به «فاروس» معروف شد.
روسىخان با قدرت دو سالن خود را اداره مىکرد. نمایشدهنده رقیب او کاکاسیان آقایف که سینمایش را در خیابان ناصری ( ناصرخسرو فعلی) راهاندازی کرد. روسیخان از شاه مستبد و قزاقهای روس که بیشتر اوقات در سینمای او شامپاین میخوردند، حمایت کرد. او در محرم ۱۳۲۷، هشتادمین فیلم را درباره مراسم عزاداری در محرم ساخت که در روسیه به نمایش درآمد ولی هیچگاه در ایران پخش نشد. درسالهای بعد، در جریان خلع شاه از سلطنت وبه دنبال آن، وقوع انقلاب مشروطه، مغازه روسیخان غارت شد وبسیاری از فیلمهایی که او شخصا تولید کرده بود، مفقود گردید و در پایان همان سال، سینما نیزبه اجبارتعطیل شد. درسال ۱۳۲۹، روسی خان تبعید شد و اینگونه ارتباطش با سینما قطع گردید.
نخستین سینمای مشهد
در مشهد سینماهای زیادی وجود داشته است.کسانی که از آن سالها ماندهاند و اسنادی که بهجا مانده این مسأله را تایید میکند که هر چهار و یا پنج سال در مشهد سینما ساخته شده و مردم از آن استفاده میکردهاند.
نخستین سینمای مشهد را آوانف در تالار اعتبارالسلطنه بنا کرد که مردم آن را شهرفرنگ مینامیدند و دومین سینما را هم در خیابان شاهرضا، در سال ۱۳۰۹ تأسیس کرد. بنابر اطلاعات یک سند، فردی به نام نصیر بکوف(قراباغی) ضمن اعتراض و شکایت از آستان قدس رضوی خواستار توجه به خرابی دیوار منزلش در پی ساخت این سینما میشود. در بهار ۱۳۱۳، آوانف آنجا را تخلیه میکند و این محل با ماهی ۴۰۰ریال به اداره دخانیات اجاره داده میشود. در همین زمان شخصی به نام ابراهیم علیزاده که خود را مؤسس سینما ملی مشهد معرفی کرده، خواستار اجاره آن محل میشود، ولی چون مِلک پیش از آن به اداره دخانیات اجاره داده شده، به درخواست وی رسیدگی نمیشود. طبق این اسناد، سینما شاهرضا از سال ۱۳۰۹ دایر بوده است و در اوایل ۱۳۱۳ این سینما تغییر کاربری میدهد و به انبار تبدیل میشود.
سینماهای رادیو سیتی ، سینما ملی (بعد ها به هما معروف شد)سینما شهرزاد،سینما کریستال و... از جمله سینماهای مشهد بودند که حال هر کدام تبدیل به ساختمانی دیگر شدهاند.سینما آسیا هم یکی از دیگر سینماهایی بود که با فیلم «بزن بریم هالیوود» افتتاح شد.این سینما در آن زمان یک ویژگی خاص داشت که آن را در بین سینماهای زمان خودش برجسته میکرد. پرده مخمل سورمه ای رنگی وجود داشت که بعد از شروع فیلم کنار میرفت و پرده نمایش ظاهر میشد.
اولین کارگردان مشهدی
آوانس اوهانیان معروف به «آوانف» در سال ۱۲۷۶ در مشهد (به روایتی در عشق آباد) به دنیا آمد. او در پنجسالگی به همراه پدر به عشقآباد ترکمنستان رفت و پس از پایان تحصیلات در مسکو به مشهد بازگشت. در صنعت فیلم روسیه کارآموزی کرده بود و مدیریت تالار اعتبارالسلطنه را به عهده گرفت. نخستین سالن سینمای مشهد تالار اعتبارالسلطنه بود که در سال ۱۲۸۹ افتتاح شد و پس از تبریز و تهران جزو نخستین سالنهای سینما در ایران بود. در سال ۱۳۰۹ مدرسه بازیگران سینما (پرورشگاه هنری سینما) را برای مردان وزنان جوان راهاندازی کرد .
نخستین فیلم کمدی سینمای ایران به نام آبی ورابی را با کمک دانشجویان وفیلمبردارش، معتضدی، کارگردانی کرد. این فیلم کمدی از بازی طنز دو بازیگر هلندی به نامهای هارالد مدسون وکارل شنستروم، در مجموعه فیلمهایی از سوی کمپانی پالادیوم وکارگردانی لو لاریتزِن در سالهای ۱۹۲۰ تا۲۹ الهام گرفته بود. آبی ورابی به عنوان فیلمی پراز حرکت وجلوههای ویژه، موفقیتی محسوب میشد که ابتدا به صورت فیلم کوتاه در حومه تهران وساختمانهای آن به نمایش درآمد. دومین فیلم اوهانیان با نام «حاجی آقا، آکتور سینما» فیلمی بود که با طنز به مسائل داخلی تهران مانند آداب و رسوم و نحوه تفکر آن زمان نگاه میکرد.
سینما دیاموندی که هویزه شد
سینما دیاموند گوهری بود (هست) که در آن زمان با بهترین امکانات پرده نقرهای را به تماشا گذاشت و هنوز هم هستند کسانی در که در خاطرات خود و در گوشهای از ذهن خود نام سینما را با آن پیوند زدهاند. روزگاری «اسپارتاکوس» و« جنگ و صلح » را نمایش میداد، و پدران و مادران ما برای دیدن آن صف میکشیدند. آن سینما به لطف دو ارمنی به نامهای «وارطان پطروسیان» و «ملکن سانطوریان» احداث شد؛ آن هم در یکی از بهترین خیابانهای مشهد. این سینما که عنوان بزرگترین و مجللترین سینمای خاورمیانه را از آن خود کرده بود، در اردیبهشت ۱۳۴۷ با اکران فیلم «جایزه بزرگ» افتتاح شد. این سینمای مجلل با ظرفیت ۲هزار و ۲۰۰صندلی زمانی افتتاح شد که بزرگترین سینمای ایران در تهران به اندازه ۱۸۰۰ صندلی ظرفیت داشت و از لحاظ کیفیت به هیچ وجه نمیتوانست با دیاموند برابری کند.
استفاده از آپاراتهای ۷۰میلیمتری پاناویژن و وایداسکرین ساخت کمپانی بویر آلمان به همراه صدای استریو فونیک ۶باندی، لذت تماشای فیلمهای آن زمان را چندین برابر میکرد و نقطهای روشن را در ذهن مردم مشهد ثبت کرد. پس از انقلاب اگرچه این منبع نور مدتی خاموش شد و یا کم فروغ گردید اما با سه سالن دوباره کار خود را شروع کرد و این روزها پس از بازسازی به صورت «پردیس سینمایی هویزه» جایگاه خود را به دست آورده است و یکی از بزرگترین سالنهای کشور محسوب میشود و استقبال خوبی از آن صورت میگیرد. امید است این روند ادامه داشته باشد.
منابع :
تاریخ سینما در ایران / فرخ غفاری
سفرنامه مظفرالدین شاه
فرهنگ کارگردانهای سینمای ایران / سید مرتضی سید محمدی
فرهنگ سینمای ایران / جمال امید
نام سینما برای جهانیان با برادران لومیر و ادیسون پیوند خورده است؛ اشخاصی که برای این صنعت تلاش و پشتکار فراوانی داشتند و اولین تصاویر متحرک را به جهانیان نشان دادند. آنها میدانستند که این مدیوم وسیعتر خواهد شد و به همین دلیل دست از تلاش برنداشتند و آثار زیادی را در آن زمان تولید کردند. از این آثار کم و بیش به همت آرشیوداران بزرگ ردی باقی مانده است و پژوهشگران هر زمان که خواستار گپ و گفتوگو پیرامون روزهای آغازین این صنعت هستند به آنها رجوع میکنند. فرانسویها در آن سالها (1895 به بعد) میهمان سینما بودند و کم و بیش با تحول و پیشرفت دستگاهها و آپاراتها وقت خود با این هنر میگذراندند؛ همان تماشاچیهایی که وقتی قطاری را دیدند که با سرعت به سمت آنها میآید برای حفظ جان خود به سر و صدا پرداختند و سالن سینما را ترک کردند.
حال این تماشاچیها دیگر تماشاچیهای دیروز نیستند. تبدیل شدهاند به اشخاصی که هیجان طلب میکنند و با فیلمهای عظیم و پروداکشنهای خارقالعاده سعی در گذران وقت و طلب تفریح دارند و دیگر میدانند قطار روی پرده که به با سرعت بالا به سمت آنها میآید، آسیبی برایشان به همراه ندارد و فقط جزئی از هیجان و تخلیه انرژیهای درونی آنها است.آنها این را میخواهند و دست اندرکاران هم به خوبی برایشان فراهم میکنند.
ورود سینما به ایران
مظفرالدین شاه که طی اولین سفرش به اروپا اولین تصاویر سینماتوگراف(تصاویر دوربین متحرک) را تماشا کرد شگفت زده شد و اینگونه نوشت:
« به عکاسباشی فرمودیم آن شخصی که به توسط صنیعالسلطنه از پاریس سینمافوتوگراف و(لانترن ماژیک) آورده است اسباب مزبور را حاضر کند که ملاحظه نمائیم. رفتند و رفتیم به محلی که نزدیک مهمانخانه است که نوکرهای ما در آن جا شام و نهار میخوردند. نشستیم. هر دو اسباب را تماشا کردیم. بسیار چیز بدیع خوبی است. اغلب امکنه را بهطوری در عکس بهشخص تماشا میدهد و مجسم مینماید که محل کمال تعجب و حیرت است اکثر دورنماها وعمارات حالت باریدن باران و رودخانه سن و غیره و غیره را نشان می دهد.
بهعکاسباشی فرمودیم که همه آن دستگاهها را ابتیاع نماید» میرزا ابراهیم عکاس باشی صبح روز چهارشنبه(۱۵ اوت ۱۹۰۰) دوربین خود را علم کرد تا از مظفرالدین شاه فیلم بگیرد که متاسفانه این فیلم تاکنون پیدا نشده است و ردی از آن نیست. اماسه روز بعد در مراسم جشن گل از مظفرالدین شاه فیلم برداری شد. او با هیأت همراه و سبیلهای خوشتراش آنچنان به دوربین نگاه میکند که گویی کشور را برای چند نسل آباد کرده و دیگر کاری نیست که نکرده باشد و حال باید وام بگیرد و اینگونه سرمایه مملکت را به فنا دهد. او برای این مراسم اینگونه میگوید :« امروز مراسم جشن گل است. به میرزا ابراهیم خان عکاس باشی فرمودیم که از مراسم سینمافوتوگراف اندازی کند. جدا خوش گذشت.» و اینگونه بود که این سفرها در انتها یک دستاورد داشت و آن هم ورود نخستین دوربین فیلمبرداری و نمایش در ایران، و میرزا ابراهیم خان عکاس باشی نخستین فیلمبردار ایرانی شد.
عمومی شدن سینما
نخستین اقدام برای عمومی شدن سینما و دیده شدن فیلمها بر روی پرده توسط میرزا ابراهیم صحاف باشی انجام گرفت. او بعداز سال ۱۲۷۶ به اروپا اعزام شد و پس از بازگشت از اروپا نخستین سینمای عمومی را در ایران راهاندازی کرد. وی در مهر ۱۲۸۳ اولین سالن نمایش فیلم را در حیاط پشت مغازهاش دایر کرد و اینگونه مردم را به دیدن دعوت کرد. او دارای تفکر آزاد ولیبرال بود وهر ازگاهی برای تجارت به خارج مسافرت میکرد. بعد از آن دوره نمایش در حیاط خانه اولین سینما توسط همین شخص در رمضان ۱۳۲۲ برابر با نوامبر۱۹۰۴ در خیابان چراغ گاز تهران (امیرکبیر فعلی) افتتاح شد. او به مدت یک ماه فیلمهای کمدی یا نسخه ۱۰ دقیقهای اصلاح شده فیلمهای خبری را پخش کرد که تقریبا تمام آنها را از کمپانیهای روستو واودیسه به دست آورده بود. در میان کسانی که از خانه تصاویر متحرک او بازدید کردند افرادی مانند عبدالله انتظام ومحمدعلی جمالزاده حضور داشتند که بعدها به ترتیب به سیاستمدار و نویسنده برجستهای تبدیل شدند. آنها با دو قران میتوانستند هم لیموناد بنوشند وهم شهرفرنگ ببینند.
روسی خان مردی که یک صندوق فیلم خرید
یکی از نمایش دهندگان فیلم که در این راه مقاومت زیادی نشان داد، مهدی روسیخان با نام خانوادگی ایوانف بود که از پدر ومادری انگلیسی وروسی زاده شده بود. او کارش را از شاگردی عبدالله قاجار، عکاس محمدعلی شاه، آغاز کرد تا این که سرانجام یک دستگاه نمایش فیلم (پروژکتور) و۱۵ فیلم ازشرکت pathe در پاریس خرید تا در حرم نمایش دهد. او در رمضان ۱۳۲۵ زمینی را در کنار مغازه عکاسیاش در خیابان علاء الدوله (فردوسی امروز) اجاره کرد تا برای حدود ۲۰۰ نفر هر بعدازظهر فیلم نمایش دهد. روسىخان سالن جدیدى در خیابان ناصرى تأسیس کرد و بعد به روسیه رفت و یک صندوق فیلم خرید. وقتى به ایران بازگشت اهمیت سینما زیاد شده بود و او در اندیشه ایجاد سالن جدیدى برآمد. این سالن که داراى دستگاه، مولد برق و بادبزن و رستوران و بوفه بود، بعدها به «فاروس» معروف شد.
روسىخان با قدرت دو سالن خود را اداره مىکرد. نمایشدهنده رقیب او کاکاسیان آقایف که سینمایش را در خیابان ناصری ( ناصرخسرو فعلی) راهاندازی کرد. روسیخان از شاه مستبد و قزاقهای روس که بیشتر اوقات در سینمای او شامپاین میخوردند، حمایت کرد. او در محرم ۱۳۲۷، هشتادمین فیلم را درباره مراسم عزاداری در محرم ساخت که در روسیه به نمایش درآمد ولی هیچگاه در ایران پخش نشد. درسالهای بعد، در جریان خلع شاه از سلطنت وبه دنبال آن، وقوع انقلاب مشروطه، مغازه روسیخان غارت شد وبسیاری از فیلمهایی که او شخصا تولید کرده بود، مفقود گردید و در پایان همان سال، سینما نیزبه اجبارتعطیل شد. درسال ۱۳۲۹، روسی خان تبعید شد و اینگونه ارتباطش با سینما قطع گردید.
نخستین سینمای مشهد
در مشهد سینماهای زیادی وجود داشته است.کسانی که از آن سالها ماندهاند و اسنادی که بهجا مانده این مسأله را تایید میکند که هر چهار و یا پنج سال در مشهد سینما ساخته شده و مردم از آن استفاده میکردهاند.
نخستین سینمای مشهد را آوانف در تالار اعتبارالسلطنه بنا کرد که مردم آن را شهرفرنگ مینامیدند و دومین سینما را هم در خیابان شاهرضا، در سال ۱۳۰۹ تأسیس کرد. بنابر اطلاعات یک سند، فردی به نام نصیر بکوف(قراباغی) ضمن اعتراض و شکایت از آستان قدس رضوی خواستار توجه به خرابی دیوار منزلش در پی ساخت این سینما میشود. در بهار ۱۳۱۳، آوانف آنجا را تخلیه میکند و این محل با ماهی ۴۰۰ریال به اداره دخانیات اجاره داده میشود. در همین زمان شخصی به نام ابراهیم علیزاده که خود را مؤسس سینما ملی مشهد معرفی کرده، خواستار اجاره آن محل میشود، ولی چون مِلک پیش از آن به اداره دخانیات اجاره داده شده، به درخواست وی رسیدگی نمیشود. طبق این اسناد، سینما شاهرضا از سال ۱۳۰۹ دایر بوده است و در اوایل ۱۳۱۳ این سینما تغییر کاربری میدهد و به انبار تبدیل میشود.
سینماهای رادیو سیتی ، سینما ملی (بعد ها به هما معروف شد)سینما شهرزاد،سینما کریستال و... از جمله سینماهای مشهد بودند که حال هر کدام تبدیل به ساختمانی دیگر شدهاند.سینما آسیا هم یکی از دیگر سینماهایی بود که با فیلم «بزن بریم هالیوود» افتتاح شد.این سینما در آن زمان یک ویژگی خاص داشت که آن را در بین سینماهای زمان خودش برجسته میکرد. پرده مخمل سورمه ای رنگی وجود داشت که بعد از شروع فیلم کنار میرفت و پرده نمایش ظاهر میشد.
اولین کارگردان مشهدی
آوانس اوهانیان معروف به «آوانف» در سال ۱۲۷۶ در مشهد (به روایتی در عشق آباد) به دنیا آمد. او در پنجسالگی به همراه پدر به عشقآباد ترکمنستان رفت و پس از پایان تحصیلات در مسکو به مشهد بازگشت. در صنعت فیلم روسیه کارآموزی کرده بود و مدیریت تالار اعتبارالسلطنه را به عهده گرفت. نخستین سالن سینمای مشهد تالار اعتبارالسلطنه بود که در سال ۱۲۸۹ افتتاح شد و پس از تبریز و تهران جزو نخستین سالنهای سینما در ایران بود. در سال ۱۳۰۹ مدرسه بازیگران سینما (پرورشگاه هنری سینما) را برای مردان وزنان جوان راهاندازی کرد .
نخستین فیلم کمدی سینمای ایران به نام آبی ورابی را با کمک دانشجویان وفیلمبردارش، معتضدی، کارگردانی کرد. این فیلم کمدی از بازی طنز دو بازیگر هلندی به نامهای هارالد مدسون وکارل شنستروم، در مجموعه فیلمهایی از سوی کمپانی پالادیوم وکارگردانی لو لاریتزِن در سالهای ۱۹۲۰ تا۲۹ الهام گرفته بود. آبی ورابی به عنوان فیلمی پراز حرکت وجلوههای ویژه، موفقیتی محسوب میشد که ابتدا به صورت فیلم کوتاه در حومه تهران وساختمانهای آن به نمایش درآمد. دومین فیلم اوهانیان با نام «حاجی آقا، آکتور سینما» فیلمی بود که با طنز به مسائل داخلی تهران مانند آداب و رسوم و نحوه تفکر آن زمان نگاه میکرد.
سینما دیاموندی که هویزه شد
سینما دیاموند گوهری بود (هست) که در آن زمان با بهترین امکانات پرده نقرهای را به تماشا گذاشت و هنوز هم هستند کسانی در که در خاطرات خود و در گوشهای از ذهن خود نام سینما را با آن پیوند زدهاند. روزگاری «اسپارتاکوس» و« جنگ و صلح » را نمایش میداد، و پدران و مادران ما برای دیدن آن صف میکشیدند. آن سینما به لطف دو ارمنی به نامهای «وارطان پطروسیان» و «ملکن سانطوریان» احداث شد؛ آن هم در یکی از بهترین خیابانهای مشهد. این سینما که عنوان بزرگترین و مجللترین سینمای خاورمیانه را از آن خود کرده بود، در اردیبهشت ۱۳۴۷ با اکران فیلم «جایزه بزرگ» افتتاح شد. این سینمای مجلل با ظرفیت ۲هزار و ۲۰۰صندلی زمانی افتتاح شد که بزرگترین سینمای ایران در تهران به اندازه ۱۸۰۰ صندلی ظرفیت داشت و از لحاظ کیفیت به هیچ وجه نمیتوانست با دیاموند برابری کند.
استفاده از آپاراتهای ۷۰میلیمتری پاناویژن و وایداسکرین ساخت کمپانی بویر آلمان به همراه صدای استریو فونیک ۶باندی، لذت تماشای فیلمهای آن زمان را چندین برابر میکرد و نقطهای روشن را در ذهن مردم مشهد ثبت کرد. پس از انقلاب اگرچه این منبع نور مدتی خاموش شد و یا کم فروغ گردید اما با سه سالن دوباره کار خود را شروع کرد و این روزها پس از بازسازی به صورت «پردیس سینمایی هویزه» جایگاه خود را به دست آورده است و یکی از بزرگترین سالنهای کشور محسوب میشود و استقبال خوبی از آن صورت میگیرد. امید است این روند ادامه داشته باشد.
منابع :
تاریخ سینما در ایران / فرخ غفاری
سفرنامه مظفرالدین شاه
فرهنگ کارگردانهای سینمای ایران / سید مرتضی سید محمدی
فرهنگ سینمای ایران / جمال امید
ارسال نظر