تنوع حیات در کره خاکی و خطرات انسان برای آن (بخش سوم)
زیستگاهمان را نابود نکنیم
آناهیتا جمشیدنژاد
Anahita. jamshidnezhad@gmail. com
زندگی، این معجزه خداوند در جهان حدود چهار میلیارد سال قبل بهوجود آمد. ما انسانها دویست هزار سال پیش بهوجود آمدیم. با این حال توانستهایم تعادل طبیعت را به هم بزنیم؛ تعادلی که برای حیات زمین بسیار ضروری است. میخواهیم این داستان عجیب را که مربوط به ماست برایتان شرح دهیم. آنگاه تصمیم بگیرید که چه کنید.
ما از دنیای زیر دریا و آنچه سه چهارم سیاره را پوشانده، غیر از آنچه در بیرون آب میبینیم، چه میدانیم؟ اعماق اقیانوسها هنوز مانند یک راز است؛ آنها حاوی هزاران گونه هستند که وجود آنها برای ما بهصورت یک راز باقی مانده است.
آناهیتا جمشیدنژاد
Anahita.jamshidnezhad@gmail.com
زندگی، این معجزه خداوند در جهان حدود چهار میلیارد سال قبل بهوجود آمد. ما انسانها دویست هزار سال پیش بهوجود آمدیم. با این حال توانستهایم تعادل طبیعت را به هم بزنیم؛ تعادلی که برای حیات زمین بسیار ضروری است. میخواهیم این داستان عجیب را که مربوط به ماست برایتان شرح دهیم. آنگاه تصمیم بگیرید که چه کنید.
ما از دنیای زیر دریا و آنچه سه چهارم سیاره را پوشانده، غیر از آنچه در بیرون آب میبینیم، چه میدانیم؟ اعماق اقیانوسها هنوز مانند یک راز است؛ آنها حاوی هزاران گونه هستند که وجود آنها برای ما بهصورت یک راز باقی مانده است. از سال ۱۹۵۰ صنعت ماهیگیری ۵ برابر شده و از ۱۸تن به ۱۰۰ میلیون تن در سال رسیده است. هزاران شرکت ماهیگیری در حال تخلیه اقیانوسها هستند. سه چهارم مناطق ماهیگیری از بین رفته یا کاهش یافته یا در حال از بین رفتن هستند. بسیاری از گونههای ماهیهای بزرگ که بیش از حد صید شدهاند به این دلیل که فرصتی برای تولیدمثل نداشتند منقرض شدهاند. انسان در حال نابود ساختن چرخه حیاتی نعمتهایی است که هدیه خدادادیاند. همه ذخایر شیلات در خطر مصرف بیرویه قرار دارند. جمعیت پستانداران دریایی درحال کمتر شدن است. آنها با سکونت مردم در سواحل و آلودگی هر روز آسیبپذیرتر میشوند. آنها در حال حاضر با یک خطر جدید روبهرو هستند؛ قحطی آنها در نبرد نابرابر با ماهیگیران.
پانصد میلیون انسان در زمینهای بیابانی دنیا زندگی میکنند که این جمعیت بیش از جمعیت کل اروپاست. آنها ارزش آب را میدانند. آنها میدانند که چگونه از آن استفاده کنند. زندگی آنها در آنجا وابسته به چاههایی است که با آب حاصل از بارانی که روزهای قبل باریده، تغذیه میشود. آبهای زیرزمینی منابع غیرقابلتمدیدی هستند که بهشدت در حال کاهشند. یکی از رودخانههای پر آب اردن اکنون باریکهای بیش نیست و آب آن به فروشگاههای اروپا و آمریکا در سبدهای میوه وسبزیجات سرازیر شده است. این سرنوشت فقط مختص اردن نیست. در سیاره ما از هر ۱۰ رودخانه طبیعی یکی برای چند ماه در سال خشک است و به دریا نمیریزد. در نتیجه دریایی که از این منابع آب محروم است، هر سال یک متر از سطح آن کاسته میشود و شوری آن افزایش مییابد. به علت گرما، آب آن تبخیر شده و سبب بهوجود آمدن جزایر زیبا ناشی از تبخیر شدن نمک میشود. جزایر زیبا اما بایر. در راجستان هند، شهر اودایپور، وجود آب نوعی معجزه محسوب میشود که توسط سدها و کانالها به این شهر میآید. به صورتی که یک دریاچه مصنوعی بهوجود آورده است. آیا برای معماران این شهر، آب آنقدر ارزش دارد که یکی از کاخهایشان را به آن اختصاص دهند؟
هند در قرن آینده کشوری خواهد بود که با خطر شدیدترین کمبود آب مواجه است. آبیاری بیش از حد، تاکنون جمعیت در حال رشد را تغذیه کرده است. در ۵۰ سال گذشته ۲۱ میلیون چاه حفر شده است و در بسیاری از نقاط کشور متهها باید نقاط عمیقتری را برای رسیدن به آب حفر کنند. در غرب هندوستان ۳۰ درصد از چاهها خشک شدهاند. ذخایر آبهای زیرزمینی در حال اتمام هستند. بارانهای موسمی که در ماههای مختلف میبارند، سعی در پر کردن این منابع زیرزمینی دارند. در فصول خشک سال، زنان بومی با دست خالی زمین را در جستوجوی آب میکاوند؛ اما هزاران کیلومتر آنطرفتر، ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ لیتر آب مصرف متوسط روزانه یک نفر است. لاس وگاس روی بیابان ساخته شده است؛ جایی که هم اکنون میلیونها نفر جمعیت دارد و به سرعت بر این تعداد افزوده میشود. ساکنان این منطقه از بزرگترین مصرفکنندگان آب در جهاناند. پالم اسپرینگز در جنوب کالیفرنیا، شهر و بیابان دیگری است که دارای گیاهان استوایی و مناطق سرسبز و زمین گلف بسیار است، اما تا کی این سراب میتواند دوام آورد؟
زمین نمیتواند این اسراف را تحمل کند. رودخانه کلرادو که آب را به این شهرها میآورد، یکی از آن رودخانههایی است که دیگر به دریا نخواهد ریخت. حتی عجیبتر این است که جریان آن در منبع کاهش پیدا کرده است. سطح آب دریاچههای آبی که در مسیر این رود هستند، در حال کاهش است. سطح آب دریاچه پاول که آرام آرام دارد به کف آن میرسد، شرایط خوبی ندارد. کمبود آب میتواند تقریبا بر روی زندگی دو میلیارد انسان اثر منفی بگذارد. تا پیش از سال ۲۰۲۵ سرزمینهای مرطوب ۶ درصد از سطح سیاره ما را تشکیل میدهند. تالاب یا لجنزار این تالابها محیط مناسبی برای بازسازی و پاکسازی آب فراهم آوردهاند. آنها اسفنجها هستند. آنها جریان آب را تنظیم میکنند و آب را در فصول بارندگی جذب و در فصول خشک رها میسازند. آبی که از قلههای کوهها جاری میشود، با خود دانه گیاهان را از مناطق قبلی که در آن جریان داشته حمل میکند. این فرآیند موجب پیدایش چشماندازهای خاصی میشود که در آن تنوع گونههای گیاهی بینظیر است. در زیر آبهای آرام آنها یک کارخانه تمام عیار قرار دارد که در آنجا گیاهان و میکروارگانیسمها در آب فعالیت کرده و همه آلودگیها را حذف میکنند. باتلاقها محیطهای ضروری برای بازسازی و تصفیه آب هستند. این تالابها، که همیشه از آنها بهعنوان مکانهایی ناسالم یاد میشود؛ برای سکونت انسانها نامناسبند. ما در رقابت برای بهدست آوردن سرزمینهای وسیعتر، چراگاههای بیشتری را برای تولید غذای خود و زمینهای بیشتری را برای کشاورزی یا ساختمانسازی نابود میکنیم. در قرن گذشته نیمی از لجنزارهای جهان خشک شدهاند و ما نه از خاصیت آنها اطلاعی داریم و نه از نقششان. همه مواد زنده به هم وابستهاند؛ آب، خاک، هوا، درختان. معجزه جهان درست مقابل چشمان ماست، درختان آب زمین را تنفس کرده و آن را مثل مه در هوا آزاد میکنند و این مهها مثل چتری آسمان را میپوشانند و در نهایت به باران تبدیل میشود. جنگلها، رطوبتی را که لازمه حیات است مهیا میسازند. آنها مادر و پدر باران هستند. ذخیره کربن جنگلها بیشتر از کربن جو زمین است. کربن دیگر عنصر اساسی تشکیلدهنده زندگی ماست. درختان اولیه مکان مناسبی برای زیست سه چهارم گیاهان با تنوع زیستی را فراهم آوردهاند.
این در مورد همه انواع حیات روی زمین صدق میکند. هر ساله ما گونههایی را کشف میکنیم که هیچوقت تصورش را نمیکردیم؛ حشرات، پرندگان، پستانداران. این جنگلها داروهایی را تولید کرده که ما را معالجه میکنند. موادی که از این گیاهان آزاد میشوند، توسط بدن ما قابلشناساییاند. سلولهای ما زبان آنها را میفهمند. اما در طول قرن بیستم نصف این جنگلها از بین رفتهاند. از سال ۱۹۶۰ جنگلزدایی با سرعت ثابتی رو به افزایش است. هر سال، ۱۳ میلیون هکتار از جنگلهای گرمسیری یعنی منطقهای به اندازه ایالت ایلینویز به دود و الوار تبدیل شده و نابود میشود. آمازون، بزرگترین جنگل بارانی دنیا، بیست درصد کوچکتر شده است. جنگل تبدیل به مزارع دامپروری یا مزارع سویا شده است. ۹۵ درصد این دانههای سویا در آمریکا، آسیا و اروپا برای تغذیه دامها استفاده میشوند. بنابراین جنگل تبدیل به گوشت شده است. جنگلها و خاک وقتی سوزانده میشوند، مقادیرعظیمی از کربن آزاد میکنند. این کربن، ۲۰ درصد از گازهای گلخانهای را که در تمام کره زمین منتشر شده تشکیل میدهد. جنگلزدایی یکی از عوامل اصلی گرم شدن کره زمین است. صدها گونه گیاهی و جانوری برای همیشه ناپدید میشوند. گونههایی که بدون آنها، یکی از حلقههای زنجیره طولانی تکامل پاره خواهد شد و هر گونه اطلاعاتی از زندگی این گونهها، مانند اینکه از کجا آمدهاند، برای همیشه از بین میرود. ۲۰ سال پیش بورنئو چهارمین جزیره بزرگ جهان را یک جنگل ابتدایی وسیع پوشانده بود و با جنگلزدایی که اخیرا صورت گرفته است، ظرف ۱۰ سال کاملا ناپدید خواهد شد.
مثال دیگری از جنگلزدایی، انبوه جنگل اکالیپتوس است. از اکالیپتوس برای تهیه خمیر کاغذ استفاده میشود. بهدلیل ۵ برابر شدن تقاضای کاغذ در طی ۵۰ سال، تولید آن هم افزایش یافته است. تکپروری درختان در سراسر جهان در حال انجام است؛ اما تکپروری، باعث ایجاد جنگل نمیشود. در واقع یک تفاوت عمده وجود دارد. یک جنگل نمیتواند جایگزین جنگل دیگری بشود. در پای درختان اکالیپتوس هیچ چیز دیگری رشد نمیکند. چون برگهای آنها سمی را تولید میکند که جلوی رشد دیگر گیاهان را میگیرد. رشد آنها خیلی سریع است. اما منابع آبی را هم به سرعت تمام میکنند. دانههای سویا، درختان اکالیپتوس و جنگلزدایی، منابع تولید فوقالعاده ما را از بین برده است؛ اما از سوی دیگر جنگلزدایی گاهی تنها راه ادامه زندگی به حساب میآید. زندگی بیش از ۲ میلیارد نفر یعنی تقریبا یک سوم جمعیت جهان، هنوز وابسته به زغالسنگ است. در هائیتی، یکی از فقیرترین کشورهای جهان زغالسنگ بیشترین مصرف را دارد. هائیتی که زمانی مروارید کارائیب بود، امروز بدون کمکهای خارجی دیگر نمیتواند مردمش را سیر کند. در تپههای هائیتی فقط ۲۰ درصد جنگلها باقی ماندهاند. زمین کاملا خالی شده بدون پوشش گیاهی و بدون ریشه که آنها را تقویت کند، دیگر چیزی خاک را نگه نمیدارد. بارانهای سنگین همه خاک را به سمت پایین تپهها تا نزدیک دریا میشوید. خاک رو به فرسایش است. آنچه باقی میماند به هیچ عنوان مناسب کشاورزی نیست. در برخی از قسمتهای ماداگاسکار فرسایش کاملا مشهود است. تمام کنارههای تپهها به وسعت صدها متر دچار بریدگی شده است. خاک ظریف و شکننده از موادی تشکیل شده است. خاک برگهایی که سالها طول کشیده بود تا این لایه عالی را تشکیل دهند، اکنون با فرسایش در حال از بین رفتن هستند. از سال ۱۹۵۰ جمعیت دنیا تقریبا ۳ برابر شده است و ما شکل بنیادی زمین را با تنها چند هزار سال زندگیمان بر روی آن تخریب کردهایم.
ارسال نظر