واکاوی رمان «زندگی اسرارآمیز» نوشته سو مانککید
عشق زنانه به زندگی
دکتر اعظم کریمی عضو هیات علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)قزوین «زندگیاسرارآمیز» نخستین و مشهورترین رمان سو مانک کید و یکی از پدیدههای ادبیات معاصر آمریکا که به تازگی با ترجمه عباس زارعی توسط انتشارات «آموت» در ایران به چاپ رسیده، بسیاری از خوانندگان و منتقدین را مسحور خود کرده است. این رمان به مدت بیش از دو سال و نیم در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز بوده و بیش از ۶ میلیون نسخه از آن به بیش از ۳۶ زبان مختلف ترجمه شده و به فروش رسیده است. همچنین، بخشهایی از کتاب بهعنوان بهترین داستانهای کوتاه آمریکایی به چاپ میرسند و خود کتاب ششمین کتاب پرفروش دهه حاضر لقب گرفته است.
دکتر اعظم کریمی عضو هیات علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)قزوین «زندگیاسرارآمیز» نخستین و مشهورترین رمان سو مانک کید و یکی از پدیدههای ادبیات معاصر آمریکا که به تازگی با ترجمه عباس زارعی توسط انتشارات «آموت» در ایران به چاپ رسیده، بسیاری از خوانندگان و منتقدین را مسحور خود کرده است. این رمان به مدت بیش از دو سال و نیم در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز بوده و بیش از 6 میلیون نسخه از آن به بیش از 36 زبان مختلف ترجمه شده و به فروش رسیده است. همچنین، بخشهایی از کتاب بهعنوان بهترین داستانهای کوتاه آمریکایی به چاپ میرسند و خود کتاب ششمین کتاب پرفروش دهه حاضر لقب گرفته است. علاوهبر اجرای زنده آن در سالنهای تئاتر، بر اساس قصه رمان، فیلمی ساخته و برنده جایزه شده است. سو مانک کید جوایز و افتخارات بسیاری را به واسطه نگارش این رمان از آن خود کرده که از جمله آنها میتوان به نامزدی جایزه اُرنج (the Orange Prize) انگلستان (2002)، برنده فینالیست جایزه کتاب آفریقای جنوبی (2003)، برنده فینالیست جایزه بوک سنس بوک (Book Sense Book) سال به خاطر قصهپردازی منحصربهفرد و ترکیب تخیل با فلسفه (2003)، برنده
جایزه سیبای (SEBA) کتاب سال (2003)، و برنده جایزه بوک سنس بوک کتاب سال (2004) اشاره کرد.
نثر انگلیسی رمان که برگرفته ازگویش جنوب آمریکا است بسیار زیبا و هنرمندانه، شخصیتها متنوع و قصه داستان بسیار غیرمعمول است چرا که با زندگی رنگین پوستان عجین میشود، پرستش مجسمه یک مریم سیاهپوست با حکایات غریب مربوط به آن را به تصویر میکشد و با ورود به زندگی زنبورها خواننده را با عجایب بسیاری در رابطه با دنیای این موجودات و شباهت عجیب زندگیشان با زندگی انسانها آشنا میکند. داستان به دور از اصول محافظهکارانه کلیسای باپتیست (Baptist)، به روایت بخشی از زندگی لیلی اونز چهارده ساله، از ماه جولای ۱۹۶۴ در کارولینای جنوبی میپردازد. در پی تصویب قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ و همزمان با رشد تعصبات نژادپرستانه سفیدها، داستان شعلههای روزافزون آشوب را به تصویر میکشد. در سراسر «زندگی اسرارآمیز»، لیلی مجبور به آزمودن افکاری است که با نهادینه کردن بیعدالتی نسبت به رنگین پوستان و دادن هرگونه حقی به جامعه سفیدپوست، افکار و موجودیت او را تحتالشعاع خود قرار میدهند (الکساندر، ۲۰۰۴). روایت داستان خواننده را در جریان تلاشهای لیلی برای شناخت خود و درک حقیقت مربوط به گذشته پرفراز و نشیبش قرار میدهد. اما او قبل از هر چیز، باید با حقیقت تلخی راجع به مادرش و مرگ اسرارآمیز او روبهرو شود. لیلی که مادر خود را در سن چهار سالگی از دست داده، با پرستار آفریقاییآمریکایی خود روزالین و پدر سادیست خود تی.ری که یک مزرعهدار است، زندگی میکند. روزالین هنگام تلاش برای رای دادن دستگیر شده و مورد ضرب و شتم چند سفیدپوست نژادپرست قرار میگیرد. لیلی به واسطه هراس از پیامدهای مرگبار این مساله، او را از بیمارستان فراری داده و با هم به طرف شهر تیبورون، نامی که پشت قاب عکس متعلق به مادر لیلی نوشته شده، میگریزند. روی قاب عکس تصویر مریم سیاهپوستی است که اتفاقا روی ظرف شیشه عسلی که محصول یکی از ساکنان سیاهپوست تیبورون با نام آگوست بوت رایت است نیز به چشم میخورد. لیلی که مطمئن است میتواند اسرار گذشته مادرش را در تیبورون جستوجو کند، آگوست را ترغیب میکند آنها را به داخل خانه ببرد. با گذشت چند روز، لیلی در امر زنبورداری به آگوست و خواهرانش کمک میکند، با یک پسر خوشقیافه آفریقاییآمریکایی به نام زک آشنا میشود و متقاعد میشود که مادرش آگوست را میشناخته است. او به ستایش بانوی زنبورها رو میآورد، مجسمهای که از زمان بردهداری دارای قدرتهای ماورایی بوده و قصههای عجیبی راجع به آن نقل میشود. تا پایان تابستان، لیلی راجع به زندگی اسرارآمیز زنبورها اطلاعات بسیاری کسب میکند و راجع به گذشته مادر خود چیزهای عجیبی میشنود.
کید در طول داستان تمامی سمبلهایش، بهخصوص سمبلهای مربوط به لیلی، زنبورها و مجسمه سیاه را با دقت هر چه تمام درهم میآمیزد و در نهایت جستوجوی او برای یافتن مادرِ همه مادرها از جستوجوی درونیاش فراتر رفته به کاوش وی برای یافتن مذهبی که تصویری از خود اوست میانجامد. روایت داستان بر اساس ترکیب بسیار زیبایی از نژاد، عشق، مامن، اسرار و آرزوهای انسانی در فراز و نشیبهای زندگی است. رمان کید برای به تصویر کشیدن آگاهی اجتماعی و رشد روانی لیلی طی سفرش، به خوبی از زاویه دید، زبان و گویش اول شخص بهره میجوید. کید توانایی خاصی دارد که شخصیتهای رمانهای خود را با شفافیت هر چه تمامتر و بیواسطه به خوانندگان بنمایاند. این شخصیتپردازیها همراه با توصیفات و پلات قصه، روایت داستان را به شیرینی عسل میکنند. شبهای تابستان در جنوب در این روایت بسیار زندهاند و شخصیتهای بسیار دوستداشتنی بهخوبی توصیف شدهاند. فضای رمزآلود و ابهامآمیز داستان مانع از درونگرایی بیش از اندازه آن میشود.
مسائل مربوط به تبعیض نژادی در سراسر داستان مشهودند. رابطه لیلی با زنان و مردان سیاهپوست و بیتوجهی مردم شهر نسبت به آنها، بیعدالتیها و تنشهای موجود در مناطق جنوب آمریکا را در دهه ۷۰ بهخوبی به تصویر میکشند. لیلی در طول زندگی کوتاه خود همواره شاهد چالشهای نژادی بسیاری بوده، اما انسانها را نه براساس رنگ پوستشان بلکه آنگونه که هستند، میبیند.
ترجمه خوب آثاری از این قبیل میتواند ضمن بهبود روند ترجمه، به اثرگذاری هرچه بیشتر و دقیقتر این دست از منابع کمک کند. به ادعای تریسی شافر دانشیار دانشگاه ایلینوی جنوبی یکی از جذابیتهای اصلی این رمان استفاده کید از عبارات عامیانه مصطلح است. و نکته قابلتوجه در ترجمه این رمان آن است که «عباس زارعی» مترجم رمان با تسلط بر ادبیات معاصر آمریکا و مسائل بسیاری از جمله تبعیض نژادی، گویش جنوب آمریکا، حتی جزئیات مربوط به فعالیتهای زنبورداری و اصطلاحات رایج آن، همچنین اشراف به اصطلاحات عامیانه دو زبان انگلیسی و فارسی، بهخوبی قادر بوده عناصر مشترک فرهنگی را در سهولت درک قصهای که کید به تصویر کشیده به نمایش بگذارد. این شکل از تلاش برای موازیکاری و یکدستی فرهنگی در ترجمه، با توجه به آسیبهای ناشی از ترجمه تحتاللفظی غیرحرفهای و غیرتخصصی، نشاندهنده آگاهی خوب مترجم رمان از نقش ترجمه در انتقال فرهنگ و تمدن است.
نثر انگلیسی رمان که برگرفته ازگویش جنوب آمریکا است بسیار زیبا و هنرمندانه، شخصیتها متنوع و قصه داستان بسیار غیرمعمول است چرا که با زندگی رنگین پوستان عجین میشود، پرستش مجسمه یک مریم سیاهپوست با حکایات غریب مربوط به آن را به تصویر میکشد و با ورود به زندگی زنبورها خواننده را با عجایب بسیاری در رابطه با دنیای این موجودات و شباهت عجیب زندگیشان با زندگی انسانها آشنا میکند. داستان به دور از اصول محافظهکارانه کلیسای باپتیست (Baptist)، به روایت بخشی از زندگی لیلی اونز چهارده ساله، از ماه جولای ۱۹۶۴ در کارولینای جنوبی میپردازد. در پی تصویب قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ و همزمان با رشد تعصبات نژادپرستانه سفیدها، داستان شعلههای روزافزون آشوب را به تصویر میکشد. در سراسر «زندگی اسرارآمیز»، لیلی مجبور به آزمودن افکاری است که با نهادینه کردن بیعدالتی نسبت به رنگین پوستان و دادن هرگونه حقی به جامعه سفیدپوست، افکار و موجودیت او را تحتالشعاع خود قرار میدهند (الکساندر، ۲۰۰۴). روایت داستان خواننده را در جریان تلاشهای لیلی برای شناخت خود و درک حقیقت مربوط به گذشته پرفراز و نشیبش قرار میدهد. اما او قبل از هر چیز، باید با حقیقت تلخی راجع به مادرش و مرگ اسرارآمیز او روبهرو شود. لیلی که مادر خود را در سن چهار سالگی از دست داده، با پرستار آفریقاییآمریکایی خود روزالین و پدر سادیست خود تی.ری که یک مزرعهدار است، زندگی میکند. روزالین هنگام تلاش برای رای دادن دستگیر شده و مورد ضرب و شتم چند سفیدپوست نژادپرست قرار میگیرد. لیلی به واسطه هراس از پیامدهای مرگبار این مساله، او را از بیمارستان فراری داده و با هم به طرف شهر تیبورون، نامی که پشت قاب عکس متعلق به مادر لیلی نوشته شده، میگریزند. روی قاب عکس تصویر مریم سیاهپوستی است که اتفاقا روی ظرف شیشه عسلی که محصول یکی از ساکنان سیاهپوست تیبورون با نام آگوست بوت رایت است نیز به چشم میخورد. لیلی که مطمئن است میتواند اسرار گذشته مادرش را در تیبورون جستوجو کند، آگوست را ترغیب میکند آنها را به داخل خانه ببرد. با گذشت چند روز، لیلی در امر زنبورداری به آگوست و خواهرانش کمک میکند، با یک پسر خوشقیافه آفریقاییآمریکایی به نام زک آشنا میشود و متقاعد میشود که مادرش آگوست را میشناخته است. او به ستایش بانوی زنبورها رو میآورد، مجسمهای که از زمان بردهداری دارای قدرتهای ماورایی بوده و قصههای عجیبی راجع به آن نقل میشود. تا پایان تابستان، لیلی راجع به زندگی اسرارآمیز زنبورها اطلاعات بسیاری کسب میکند و راجع به گذشته مادر خود چیزهای عجیبی میشنود.
کید در طول داستان تمامی سمبلهایش، بهخصوص سمبلهای مربوط به لیلی، زنبورها و مجسمه سیاه را با دقت هر چه تمام درهم میآمیزد و در نهایت جستوجوی او برای یافتن مادرِ همه مادرها از جستوجوی درونیاش فراتر رفته به کاوش وی برای یافتن مذهبی که تصویری از خود اوست میانجامد. روایت داستان بر اساس ترکیب بسیار زیبایی از نژاد، عشق، مامن، اسرار و آرزوهای انسانی در فراز و نشیبهای زندگی است. رمان کید برای به تصویر کشیدن آگاهی اجتماعی و رشد روانی لیلی طی سفرش، به خوبی از زاویه دید، زبان و گویش اول شخص بهره میجوید. کید توانایی خاصی دارد که شخصیتهای رمانهای خود را با شفافیت هر چه تمامتر و بیواسطه به خوانندگان بنمایاند. این شخصیتپردازیها همراه با توصیفات و پلات قصه، روایت داستان را به شیرینی عسل میکنند. شبهای تابستان در جنوب در این روایت بسیار زندهاند و شخصیتهای بسیار دوستداشتنی بهخوبی توصیف شدهاند. فضای رمزآلود و ابهامآمیز داستان مانع از درونگرایی بیش از اندازه آن میشود.
مسائل مربوط به تبعیض نژادی در سراسر داستان مشهودند. رابطه لیلی با زنان و مردان سیاهپوست و بیتوجهی مردم شهر نسبت به آنها، بیعدالتیها و تنشهای موجود در مناطق جنوب آمریکا را در دهه ۷۰ بهخوبی به تصویر میکشند. لیلی در طول زندگی کوتاه خود همواره شاهد چالشهای نژادی بسیاری بوده، اما انسانها را نه براساس رنگ پوستشان بلکه آنگونه که هستند، میبیند.
ترجمه خوب آثاری از این قبیل میتواند ضمن بهبود روند ترجمه، به اثرگذاری هرچه بیشتر و دقیقتر این دست از منابع کمک کند. به ادعای تریسی شافر دانشیار دانشگاه ایلینوی جنوبی یکی از جذابیتهای اصلی این رمان استفاده کید از عبارات عامیانه مصطلح است. و نکته قابلتوجه در ترجمه این رمان آن است که «عباس زارعی» مترجم رمان با تسلط بر ادبیات معاصر آمریکا و مسائل بسیاری از جمله تبعیض نژادی، گویش جنوب آمریکا، حتی جزئیات مربوط به فعالیتهای زنبورداری و اصطلاحات رایج آن، همچنین اشراف به اصطلاحات عامیانه دو زبان انگلیسی و فارسی، بهخوبی قادر بوده عناصر مشترک فرهنگی را در سهولت درک قصهای که کید به تصویر کشیده به نمایش بگذارد. این شکل از تلاش برای موازیکاری و یکدستی فرهنگی در ترجمه، با توجه به آسیبهای ناشی از ترجمه تحتاللفظی غیرحرفهای و غیرتخصصی، نشاندهنده آگاهی خوب مترجم رمان از نقش ترجمه در انتقال فرهنگ و تمدن است.
ارسال نظر