ایسنا- کالبدش را میان آب رودخانه رها می‌کند این زن دیگر توانی برای مبارزه کردن ندارد، اما معشوقه‌اش می‌خواهد بشکافند کالبدش را تا دریابد چه شد که رودخانه او را در خود پذیرفت. اشتباه است شکافتن جسمش آن‌ها باید ببینند در پس ذهن «اوفلیا» چه گذشت شاید اوفلیا زنی بود که دیگر توان ایستادن نداشت.اولین شب نمایش چرخه سودایی به کارگردانی محمد جواد صرامی در حالی روی صحنه رفت که بیشتر صندلی‌های سالن اصلی مجتمع فرهنگی هنری فرشچیان را مخاطبان این کار به خود اختصاص داده بودند جمعیتی که حتی گروه اجرا را هم شگفت زده کرده بود.نمایش چرخه سودایی که نگاهی تازه به نمایشنامه هملت شکسپیر دارد اینک می‌خواهد نقطه ای را به اوج برساند که در نمایشنامه اصلی چندان بر آن پا فشاری نشده است و حال می‌توان در نمایش چرخه سودایی، چرخه یک جنون را در ذهن یک زن دید.

محمد جواد صرامی در گفت و گو با ایسنا اظهار کرد: در نمایشنامه هملت اتفاقی رخ می‌دهد که مرگ اوفلیا است و من در نمایش چرخه سودایی نگاهی به این موضوع کردم، موضوعی که در نمایشنامه هملت شاید خود شکسپیر اصلاً نگاهی به این موضوع نمی‌کند این که آیا هملت از مرگ اوفلیا نارحت می‌شود یا نه آیا اوفلیا بخاطر هملت خودکشی کرد یا نه بخاطر پدرش دست به این کار زد. تهیه کننده، طراح نویسنده و کارگردان ادامه داد: البته ما هم خیلی به این موضوع‌ها نپرداختیم ما یک عشقی را نشان دادیم که انگار در اوفلیا وجود دارد. این عشق کاملاً در یک چرخه دنیوی قرار می‌گیرد و تمایلات او به مرگ شهوت و ... را در لحظه مرگ نشان می‌دهیم و در واقع یک لحظه را بسط و گسترش داده‌ایم که شاید خیلی از مخاطبان این کار متوجه این موضوع شده باشند که ما یک لحظه را در ۷۰ دقیقه نشان داده‌ایم.

وی با اشاره به طراحی روی صحنه گفت: ما سعی کردیم که مغز اوفلیا را روی صحنه ببریم ما یک سردخانه ای را نشان می‌دهیم که در این سردخانه به جای اینکه کالبد او شکافته شود ذهن اوفلیا را می‌شکافند و در آن ذهن ما افکار مالیخولیایی را می‌بینیم که اوفلیا در آن درگیر است و با قرار دادن یک شوفاژ که به جایی وصل نیست و گرم کننده ای که نمی‌تواند گرم کند و این مغز اینقدر سرد شده است که می‌برد و دست به خودکشی می زند.صرامی با اشاره به موسیقی هولناک کار شده در متن کار بیان کرد: در سه نقطه موسیقی جوری پخش می‌شود که تماشاگر لحظه ای به خود بپیچد و چون دیالوگ‌ها سنگین هستند، اگر مخاطب ذهنش به خواب می‌رود توسط موسیقی بیدار شود و مخاطب تپش قلب خود را احساس کند.تهیه کننده، طراح نویسنده و کارگردان افزود: وقتی در شب اول با چنین مخاطبی روبرو می‌شویم، قطعاً استقبال در شب‌های دیگر هم ادامه خواهد داشت. تئاتر اصفهان و کارگردان‌های تئاتر اصفهان خودشان مخاطب را فراری می‌دهند یا مخاطب را عادت می‌دهند که کارهایی را ببینند که فلسفه ای پشت آن وجود ندارد. تئاتر یعنی فلسفه تئاتر یعنی پیچیدگی و ما باید عوض شویم و اصفهان با شهرهای دیگر هیچ فرقی ندارد.