راه دور نروید!
راهنمای ساده و جامع ریگردی
نیوشا امینیان
راهنمای گردشگری
گاهی با خودمان فکر میکنیم برای سفر حتما باید به راههای دور برویم یا از جادههای پر و پیچ و خم بگذریم؛ اما گاهی در نزدیکی ما مقاصدی وجود دارد که تاکنون به آن سر نزدهایم و اتفاقا بسیار دیدنی هم هستند. یکی از سفرهای مورد علاقه من سفرهای درون استانی است؛ البته از منظر یک پایتختنشین. وقتی زمان کافی یا بودجه زیادی ندارم اما از خیر یک سفر هم نمیتوانم بگذرم، سعی میکنم همین اطراف تهران جایی را برای گردش پیدا کنم. یکی از بهترین گردشهایی که در استان داشتهام، سفر به شهر ری بوده است؛ ری، این عروس شهرهای دنیای قدیم که حالا در حاشیه شهر بزرگتری قرار گرفته و در نهان خود عجایبی شگفت را نهان دارد که کمتر گردشگرانی از آن مطلع میشوند.
نیوشا امینیان
راهنمای گردشگری
گاهی با خودمان فکر میکنیم برای سفر حتما باید به راههای دور برویم یا از جادههای پر و پیچ و خم بگذریم؛ اما گاهی در نزدیکی ما مقاصدی وجود دارد که تاکنون به آن سر نزدهایم و اتفاقا بسیار دیدنی هم هستند.یکی از سفرهای مورد علاقه من سفرهای درون استانی است؛ البته از منظر یک پایتختنشین. وقتی زمان کافی یا بودجه زیادی ندارم اما از خیر یک سفر هم نمیتوانم بگذرم، سعی میکنم همین اطراف تهران جایی را برای گردش پیدا کنم. یکی از بهترین گردشهایی که در استان داشتهام، سفر به شهر ری بوده است؛ ری، این عروس شهرهای دنیای قدیم که حالا در حاشیه شهر بزرگتری قرار گرفته و در نهان خود عجایبی شگفت را نهان دارد که کمتر گردشگرانی از آن مطلع میشوند.
اولین سوال: چگونه برویم؟
صبح یک روز پاییزی با تعدادی از دوستان راهنما تصمیم گرفتیم این بار ری را جور دیگری ببینیم. برای وسیله نقلیه نیاز به هیچ هماهنگی نبود؛ چرا که خط متروی تهران تا ری ادامه یافته و سفر را برای شما آسان و دلنشین میکند. تنها باید به ساعات شلوغی مترو دقت کنید و بتوانید در زمان مناسبی با این مترو به ری بروید. برای این سفر، ما سوار خط یک متروی تهران شدیم که از ایستگاه تجریش شروع و تا ایستگاه کهریزک ادامه دارد. مترو سریع و امن ما را به ری رساند. در ایستگاه متروی شهر ری ماشین دودی قدیمی را که در واقع اولین تراموای ایران است، بهعنوان یک یادمان از روزگاران کهن قرار دادهاند. از کنار ماشین دودی که رد میشدیم انگار هنوز صدای زائرانی که از تهران به قصد زیارت شاه عبدالعظیم میآمدند به ری میآمدند را میشنیدم. تصمیم داشتیم تا ما هم مثل همان مردمان قاجار که با ماشین دودی خود را به ری میرساندند، ابتدا به زیارت برویم. با پرس و جو فهمیدیم هم تاکسی و هم اتوبوس که ترمینال آن دقیقا روبهروی ایستگاه متروی شهر ری بود، میتوانند ما را به حرم شاهعبدالعظیم برسانند. اما ما راه دیگری را انتخاب کردیم و آن، یک پیادهروی حدودا نیمساعته تا حرم بود.
زیارت عبدالعظیم(ع)
حضرت عبدالعظیم حسنی که با چهار واسطه نسبش به امام حسن مجتبی (ع) میرسیده است، در زمان یکی از بدترین خلفای عباسی بهنام متوکل میزیست. وی وقتی به ری رسید که شهری آباد و سرای مسلمانان بود. پس اینجا را برای اقامت مناسب یافت و در همین شهر پس از آنکه به رحمت خدا رفت، به خاک سپرده شد. مرقد شاه عبدالعظیم (ع) معماری چشمنوازی دارد؛ گنبد، منارهها و از همه زیباتر زائرانی که با چشمان اشکبار و دلی امیدوار به زیارت آمدهاند. در حرم یک مرکز نجوم و ستارهشناسی و یک موزه هم ساخته شده که دیدنش خالی از لطف نیست.
در میان افلاک
مرکز نجوم شهر ری در زمینه آموزش و ترویج نجوم نقش موثری دارد و موزه آستان مقدس حرم شاه عبدالعظیم حسنی نیز در نوع خود کم نظیر است. تنوع آثاری که در این موزه نگهداری میشود بسیار زیاد است؛ بهعنوان نمونه میتوان به آثاری با قدمت بیش از چهار هزار سال و دو لنگه در قدیمی خود حرم اشاره کرد. اگر به ری سفر کردید فرصت گشت زدن در این موزه و همچنین موزه مرکز نجوم را از دست ندهید. پس از آن، بازار حرم شاه عبدالعظیم را بهعنوان مقصد بعدی انتخاب کردیم. برای رسیدن به آن کافی بود از یکی از درهای حرم خارج شویم. در راه و در وسط یکی از حوضهای حرم یک ساعت آفتابی که با سنگ مرر ساخته شده بود را دیدیم و سعی کردیم سایه آن را که ساعت را نشان میداد با ساعتهای مچی خودمان تطبیق دهیم.
سوغات نیکو
اما از ورودمان به بازار اطراف حرم شاهعبدالعظیم گفتم. بازار شهر ری شلوغ و پر از زندگی بود. بوی ادویه فضا را پر کرده بود و چند مغازه جلوی دربهای ورودیشان سینیهای بزرگ خرما را به قصد خیرات گذاشته بودند. بازار دارای یک راسته و چند تیمچه کوچک است و بیشتر مغازهها خوراکیهای رنگارنگ میفروختند که در برابر خریدن و امتحان کردن آنها نتوانستیم مقاومت کنیم. کباب بازار شهر ری از خیلی دور با دود به ما علامت میداد که از کجا میتوانیم پیدایش کنیم. از قدیم آنانی که به زیارت میرفتند کباب بازار شهر را حسن ختامی برای سفر میدانستند اما بخش دوم سفر ما تازه بعد از نهار آغاز میشد و ما با صرف کباب شهرری، تازه انرژی تازهای برای ادامه سفر گرفتیم.
تپه میل، آتشکده یا قصر؟
ما پیش از آغاز سفر بناهای زیادی از ری را برای بازدید در نظر گرفته بودیم؛ بناهایی مثل دژ رشکان، چشمه علی، استودان متروکه زرتشتیان، تالاب عشق آباد و حتی کلیسای شهر ری. اما با توجه به برنامه سفر و اینکه پاییز ساعات روشنی هوا کوتاهتر است، مجبور به انتخاب شدیم و تپه میل شهر ری را بهعنوان دورترین مقصد انتخاب کردیم؛ تپه میل ری یا آتشکده که مطابق با جدیدترین کاوشها گفته میشود شاید یک قصر اشکانی در فاصله 12 کیلومتری از سمت جنوب شرق شهر بوده باشد. برای رسیدن به این بنا با یکی از تاکسیهای اطراف حرم صحبت کردیم تا ما را به آنجا ببرد و دوباره بازگرداند. در راه از راننده از وضعیت سفرها به ری پرسیدیم، راننده تاکسی برای ما گفت که بیشتر مسافران ری زائران هستند و مسافران برای مردم ری بسیار مورد تکریم و احترام هستند. با خودم فکر کردم که این تعجبی ندارد؛ چرا که ری یکی از مهمترین نقاط در جاده ابریشم یا شاهراه خراسان بوده و مردم این ناحیه از دیرباز با مسافران و رهگذران دوستی دیرین داشتند.
اما به تپه میل برگردیم: بنای تپه میل در کناره یک جاده فرعی و در بالای یک تپه قرار دارد. پس از ورود و تهیه بلیت، از کناره یک نیزار گذشتیم و بعد به یک پلکان چوبی طولانی رسیدیم. در انتهای پلهها وارد بنایی شگفتانگیز شدیم. این بنا از دور شبیه یک آتشکده یا قصر است. داخل آن مسیرهای عبور برای بازدید مشخص و در دو طرف آثار مکشوفه قرار داده شده است. آثاری چون کوزهها، سنگنگارهها و چند پایه ستون. انتهای این سالن به قسمت دیگری باز میشود که بعد از گذشتن از یک دالان باریک و چند پله به پشت بام بنا راه دارد. در پشت بام یک چهار طاقی قرار دارد. چهار طاقی بنایی باستانی است که حالت مربع شکل دارد و در شهرهای گوناگونی میتوان شبیه آن را پیدا کرد. در ساخت آن جهت طلوع و غروب خورشید و همچنین چهار جهت اصلی بسیار اهمیت داشته و احتمالا این بناها با کاربردهای نجومی همراه و در ادیان باستانی ایران هم مهم بودهاند.
از بالای بام بنا، مزارع اطراف مشخص بود. نزدیکترها سبز و دورترها زرد بودند و منظرهای چشمنواز ساخته بودند. این فضا برای آفرینش عکسهای گوناگون دوستان عکاس ما را حسابی میخکوب کرده بود. میل، آتشکده یا قصر شهر ری هنوز در حال کاوش است و بنابر اشیای پیداشده و کتیبهها، حدسهای زیادی درباره علت ساخت و استفاده این بنا وجود دارد. حالا هوا داشت سرد میشد و خورشید هم به افق غربی نزدیکتر. تصمیم گرفتیم به خود شهر ری بازگردیم و چند بنای دیگر را هم قبل از تاریک شدن هوا ببینیم. با همان تاکسی که به میل رفته بودیم، به شهر ری بازگشتیم و در مقابل متروی شهر ری پیاده شدیم.
آرامگاه پهلوانی
مقصد بعدی ما آرامگاه ابن بابویه بود. این آرامگاه از متروی شهر ری بهصورت پیاده کمتر از ده دقیقه راه است. ابن بابویه وسیع و آرام بود. در مقابل درب ورودی آن، یک ضریح کوچک وجود دارد که مدفن شیخ صدوق است. جالب است بدانید شیخ صدوق از علمای به نام شیعه و ابن بابویه نام دیگر شیخ صدوق است. اما قبرستان ابن بابویه مدفن جهان پهلوان تختی نیز هست. مزار ایشان هم از دور مشخص است و از هر کسی که میپرسیدیم آن را به ما نشان میداد. این قبرستان پر از قبرهای قدیمی کوچک و بزرگ است و به نوعی برای ما فرصت یک آرامگاهگردی را ایجاد کرده بود. پس از کمی گشت زدن متوجه شدیم به جز جهان پهلوان تختی، این آرامگاه خانه ابدی افراد دیگری چون استاد زبردست نقاشی، حسین بهزاد، دهخدا و... نیز هست. حالا دیگر هوا تاریک و دربهای قبرستان هم باید پیش از غروب بسته میشد. اما ما، مقصد بعدیمان را از دور نشان کرده بودیم و میخواستیم تا پیش از بازگشتمان حتما سری به میراث بازمانده از سلجوقیان بزنیم.
یادگار از تاریخ سلجوقی
برج طغرل، این شیر غران نشسته بر دامان ری، بازمانده استوار سلجوقیان و طغرلبیگ سلجوقی موسس اولین سلسله ترک تبار درجهان، مانند آرامگاه ابن بابویه با متروی شهر ری فاصله چندانی ندارد و در سمت دیگر خیابانی که ابن بابویه قرار دارد، این برج نیز واقع شده است. برج طغرل در مرکز یک محوطه پر از درخت و گلهای زیبا است و ورودیهای آن در دو سمت شمال و جنوب قرار داردکه ما می توانستیم برای ورود از یک در و برای خروج از در دیگر عبور کنیم. برج طغرل با آجرچینیهای مقرنس و گوشهسازی، تزیین شده و تعداد پرههای آن 24 عدد است. محافظ بنا که پیرمردی مهربان و با حوصله بود برای ما توضیح داد که این بنا احتمالا کاربردهای نجومی داشته و احتمالا با افتادن سایه در اثر تغییر جهت تابش خورشید روی کنگرههای بالای برج، تغییر فصول یا ساعات را اندازه میگرفتند.
اگر از در پشتی برج وارد شوید شکل بنا شبیه به یک شیر است که با دهانی باز به حالت غرش و چشمانی نافذ به شما مینگرد که همین به ابهت و زیبایی برج افزوده است. در همین حیاط پشتی آرامگاه کوچکی قرار دارد که مدفن استاد محمد حسین محیط طباطبایی است که به دلیل علاقه وافر به این برج وصیت کرده بود در کنار برج طغرل به خاک سپرده شود. برج طغرل مسقف نیست و احتمالا پیش از این گنبدی داشته که در اثر گذر روزگار فرو ریخته است. وقتی داخل برج شدیم و بالای سرمان را نگاه کردیم آسمان صاف و زیبای ری ما را به وجد آورد. از درون برج به دلیل حالت دوار سقف، گویی از داخل یک دوربین شکاری به آسمان نگاه میکردیم و منظره در کنار کبوترهایی که گاه و بیگاه از درون دیواره درونی برج به اطراف پرواز میکردند زیباتر میشد. نگهبان بنا برایمان گفت در طول سال گاهی عکاسان نجومی به این بنا سر میزنند و از درون برج از آسمان و بخصوص گذر ماه از قطر دایرهای که به دلیل نبودن سقف برج ساخته شده عکاسی میکنند. داخل بنا بازدیدکنندگان دیگری هم بودند که با خواندن آوازهای گوناگون علاوه بر تست صدای خودشان، میزان آکوستیک بودن برج را هم امتحان میکردند.
در سمت درب شمالی برج، کتیبهای نصب است که نشان میدهد در زمان قاجار این بنا مرمت شده و احتمالا پیش از این کتیبه دیگری بوده که سال ساخت و معمار اصلی را مشخص میکرده اما متاسفانه این کتیبه قاجاری در این مورد توضیحی نداده است. حالا دیگر آسمان یکدست تاریک بود و ساعت بازدید برج هم پایان یافته بود. ما هم دیگر باید راه بازگشت را پیش میگرفتیم و به سمت تهران بازمیگشتیم. پیش از آن، از محافظ برج طغرل درباره یک اغذیهفروشی پرسیدیم. خوشبختانه این یکی خواسته ما هم در همان حوالی برج مرتفع شد. حالا دیگر زمان رفتن بود، امروز ما با سفر در دوره قاجار و حال وهوای تهران قدیم آغاز شده بود، حرم شاه عبدالعظیم ما را به کودکیها برده بود و کباب بازار حس و حال ما را حسابی دگرگون کرده بود و ما به اینکه چرا بعضی از گردشگران تنها برای تست غذاهای نقاط گوناگون سفر میکنند، پی برده بودیم. بعد از آن هنر معمار چیره دست ساسانی و محیط جادویی تپه میل شهر ری را دیدیم و از آرامگاه شیخ صدوق تا یادآوری تواضع و پهلوانیهای تختی، همچنین برج طغرل را بهعنوان یادمان ایستاده در تاریخ پیمودیم. توصیه میکنم ری را طور دیگری ببینید. ما دیدیم و پشیمان نشدیم، ما گشتیم و لذت بردیم. ری این عروس شهرهای دنیای قدیم حالا هنوز هم دوستداشتنی است.
ارسال نظر