سیر آرزوی انسان برای نگاه از آسمان به زمین
ایران از فراز آسمان
حکیم طوس در شاهنامه آورده است: «کاووس شاه چون از کار جهان پرداخت، عزم تسخیر آسمان کرد و دستور داد چند بچه عقاب گرفتند و پرورش دادند تا بزرگ و پروار شدند. آنگاه تختی ساختند و نیزه بر چهار گوشه آن نصب کردند که بالای هر کدام یک گوسفند بود. آنگاه عقابها را به نیزه بستند و آنها که گرسنه بودند به سمت گوشتها پرواز کردند و تخت کاووس را هم با خود از جای بلند کردند. » این خواست انسان که آهنگ تسخیر آسمان کرده بود را در نقاشیهای داوینچی میتوان دید؛ آنجا که این نابغه به فکر ساخت بالهایی بود که با آنها پرواز کند.
حکیم طوس در شاهنامه آورده است: «کاووس شاه چون از کار جهان پرداخت، عزم تسخیر آسمان کرد و دستور داد چند بچه عقاب گرفتند و پرورش دادند تا بزرگ و پروار شدند. آنگاه تختی ساختند و نیزه بر چهار گوشه آن نصب کردند که بالای هر کدام یک گوسفند بود. آنگاه عقابها را به نیزه بستند و آنها که گرسنه بودند به سمت گوشتها پرواز کردند و تخت کاووس را هم با خود از جای بلند کردند.» این خواست انسان که آهنگ تسخیر آسمان کرده بود را در نقاشیهای داوینچی میتوان دید؛ آنجا که این نابغه به فکر ساخت بالهایی بود که با آنها پرواز کند. ژول ورن هم در کتاب «هشتاد روز دور دنیا» همین ذهنیت و خواست را در داستان خود پرورش داده است و این فکرها تا آنجا ادامه یافت که برادران رایت در اواخر قرن نوزدهم میلادی موفق به ساخت هواپیما شدند و از زمین برخاستند.
اما سفر به آسمان تنها پاسخگوی آرزوی انسان برای فرا رفتن نبود. پرواز به راستی دریچهای تازه به روی او گشود؛ نگریستن به زمین از فراز، دیدن شهرها و دشتها و دریاها از نگاه پرندگان. این تجربه از بنیاد دگرگونه بود. انسان زمین را از آسمان بهگونهای دیگر دید؛ آن سان که روی زمین هرگز شدنی نبود. خود را بیرون از خویش نظر کرد؛ کالبدی دید تو در تو در پهنه طبیعت. در فراز کل را دید و در فرود جزء را شناخت و همه را زیبا یافت و شگفتانگیز. افق تازهای پیش رویش پدیدار شد و دیدنیها - آن آشنایان قدیم - را چنان دید که اندر و هم ناید؛ کوه، دریا، دشت، صحرا، شهر و روستا هم آغوش و سازگار در پیوندی لطیف به لطف پروردگار در قلمرو طبیعت. زیستگاههایی که فراخور عواملی چون اقلیم و فرهنگ هر یک در پهنه طبیعت چهرهای دیگرگونه به خود گرفتند. چنان پیچیده و شگفت که گاه بیش از طبیعتِ پیرامون، ذهن را به کار میگرفتند. آنگاه آدمی کوشید تا این دنیای تازه را به همه بنمایاند و همه ساکنان زمین را از درون تصویرها به سفر بر فراز جهان خاک فراخواند.
در ایران نخستین بار والتر میتل هولزر، خلبان، عکاس و موسس شرکت هواپیمایی سوئیس ایر در سال ۱۳۰۳ هجری خورشیدی به ایران سفر و تصاویر منحصربهفردی از شهرهای قزوین، تهران، کاشان، اصفهان و بوشهر ثبت کرد. او همچنین از مردم کوچه و بازار و دروازههای شهرها عکسهایی گرفته که در نوع خود بینظیر است. او در سال ۱۹۳۰ میلادی کتابی به نام «پرواز برفراز ایران» تالیف کرد. آثار وی در اختیار آرشیو ملی سوئیس است. دومین پرواز را اریک فردریش اشمیت انجام داد که او هم خلبان و عکاسی آلمانی بود و همچنین در باستانشناسی هم تخصص داشت و در خلال سالهای ۱۹۳۵- ۱۹۳۴ میلادی یعنی سالهای ۱۶-۱۳۱۵ هجری خورشیدی عکسهای با ارزشی از محوطههای باستانی و شهرهای تاریخی ایران گرفت. وی کاوشهایی را در محوطههای باستانی نظیر پرسپولیس و نقش رستم انجام داد و در حال حاضر این مستندات در موسسه شرق شناسی شیکاگو نگهداری میشود. عکسهای هوایی او در کتابی به نام «پرواز بر فراز شهرهای تاریخی ایران» در سال ۱۹۴۰ میلادی توسط آن موسسه منتشر شده است.
آلبرت لاموریس فرانسوی نیز در سال ۱۳۴۹ هجری خورشیدی با ساخت فیلم باد صبا، ایران را از آسمان به تصویر کشید. این کارگردان با پرداختی شاعرانه کوشید شکوه و زیبایی چشماندازهای سرزمین پهناور ایران را از آسمان به تصویر درآورد. وی سرانجام در مراحل پایانی کار به هنگام پرواز به درون دریاچه سد کرج سقوط کرد و متاسفانه جان باخت. همچنین در سال ۱۳۵۵هجری خورشیدی، جورج گرشتر آلمانی سفری را در آسمان ایران آغاز کرد و عکسهای بینظیری گرفت و توانست طی ۳۰۰ ساعت پرواز بر فراز شهرها، دشتها و کویرهای ایران، تصاویر بسیار زیبایی تهیه کند. در سال ۲۰۰۹ میلادی عکسهای او در کتابی به نام «بهشت گمشده ایران» از آسمان به چاپ رسیده است. جاسم غضبانپور نیز تلاشی برای ثبت تصاویر شهرهای ایران از آسمان داشت و توانست روی ایران به پرواز درآید. تلاش او در کتاب «از آسمان ایران» در سال ۱۳۸۴ شمسی به چاپ رسید. به این ترتیب بود که از فراز شهرها و روستاها گذشت؛ جنگل و بیابان را پیمود و برای شکار تصویرهایی تلاش کرد که جلوههای ایران را بهگونه دیگر بنمایاند.
ارسال نظر