هادی سلگی
روزنامه‌نگار
گسترش و تحولات اخیر در دنیای ارتباطات مجازی اشکال روابط انسانی را با تغییرات و تنوع بسیاری همراه کرده است. کنش‌ها و اشکال زبانی روابط انسانی مانند شعر، موسیقی و... همگام با این تحولات و تغییرات اجتماعی در فرم و محتوا دگرگون شده‌اند به همین طریق یکی دیگر ازگونه‌های کنش زبانی که در ایران تکامل و تنوع بیشتری یافته است لطیفه‌گویی و جوک‌پردازی است که می‌تواند مانند هر پدیده جدید اجتماعی دیگر مورد مطالعه و توجه قرار گیرد. این شکل جدید جوک‌سازی که به نظر نگارنده جدا از دیگر ساختارهای اجتماع نیست دارای خصایصی نوظهور است که آن را با گذشته آن متفاوت می‌کند. در گذشته به دلیل امکانات موجود جوک‌ها را بیشتر در شکل گفتاری و با حدود محتوایی بسته‌تری مشاهده می‌کردیم اما اکنون نه تنها به برکت ابزارهای جدید به‌صورت نوشتاری از کانال‌های مختلفی دست به دست می‌شوند بلکه تنوع زیادی در ساختار و محتوای آنها هم رخ داده است. به‌طوری که از جوک‌های قومیتی به سمت موضوعات متنوع‌تر و با دلالت‌های فرهنگی گسترده‌تر و پیچیده‌تری رفته است.
بیشترین مطالعات و صحبت‌هایی که کارشناسان ایرانی در زمینه لطیفه و جوک‌سازی انجام داده‌اند مانند بیشتر مطالعات رسانه‌ای دیگر در ایران بر روی تاثیرات آنها بوده است. در این زمینه هم دو نظر مختلف وجود دارد به این صورت که آیا جوک‌گویی می‌تواند در راستای آگاهی بخشی به جامعه و کشش هدفمند اجتماعی باشد که به نوعی اعتراضی به وضعیت موجود تعبیر شود یا نه این نوعی ابتذال و بی‌قیدی را نشان می‌دهد. مردم شناسان و جامعه شناسانی مانند دکتر ناصر فکوهی و دکتر رنانی پاسخ‌هایی داده‌اند. این دو نظرهایی تقریبا متضاد به این موضوع دارند به گونه‌ای که یکی آن را نمودی طبیعی و بهنجار از دنیای مدرن می‌داند اما دیگری آن را رفتاری نابهنجار و ضدارزشی قلمداد می‌کند البته نکته مهم و مشترکی که در این دو نظرگاه وجود دارد مرزکشی بین شوخی و توهین است.دکتر فکوهی جوک‌سازی را در چشم انداز تاثیرات بی‌شمار مدرنیته می‌داند. از نظر این مردم شناس یکی از مهم‌ترین ابعاد مدرنیته انتقاد در همه اشکال و شدیدترین انواع آن است که نباید با توهین یکی تلقی شود. بنابراین بااینکه فکوهی معتقد است داشتن جامعه‌ای که افراد در آن نخندند امری است کاملا در حد غیر ممکن و اینکه یک جامعه باز و آزاد و دموکراتیک که در آن هنر و اندیشه و فرهنگ در شکوفایی بالایی هستند، جامعه‌ای است که قاعدتا باید مردمانی شاد و باقابلیت بالای تحمل «شوخی» و «طنز» داشته باشد، اما بین شوخی و توهین خط‌کشی و تفاوت قائل است که البته مهم‌ترین قسمت بحث دکتر فکوهی همین تقسیم‌بندی است چون معتقد است بین این دو مرز مبهمی وجود دارد. دلیل این ابهام را فکوهی وجود فضای گسترده در داخل خطوط قرمز می‌داند که با شوخی و توهین نیز مبهم‌تر می‌شود، به این دلیل که ایجاد حساسیت نسبت به همه مسائل و همه افراد و... کنشگران اجتماعی را در موقعیتی قرار می‌دهد که پیوستار جرم را تشخیص نمی‌دهند.

همچنین دلیل این امر در آن است که برای آنکه طنز و شوخی تبدیل به توهین نشود (یا به مثابه توهین در نظر گرفته نشود ولو قصد کسی که آنها را انجام داده توهین بوده باشد) باید از ساختارهای قدرتمند و سالم دموکراتیک به ویژه در قوانین، اجرای آنها و همین‌طور از آزادی کامل یا نسبتا کاملی در بیان عقاید و افکار برخوردار بود، بنابراین در بیان فکوهی جامعه باید به بلوغی برسد که میزان خطوط قرمز را کاهش داده و وضعیتی را ایجاد کند که این گونه شوخی‌ها به خودی خود مخاطبی نداشته یا مخاطبانشان محدود باشد و نه برعکس. دکتر رنانی هم در بررسی‌هایی که در زمینه توسعه ایران داشته جمله معروفی دارد: «جوک بگویید، توسعه نیابید.» البته رنانی هم بین دو مفهوم «جوک سفید و سیاه» تمایز قائل می‌شود ولی بیشتر جوک‌هایی که در ایران تولید می‌شود را از دسته سیاه می‌داند. جوک‌های سفید همانند موسیقی، شعر و... وارد شده و باعث پیشرفت و جلای یک جامعه می‌شود، اما جوک‌های سیاه دو کار را انجام می‌دهند؛ یا مثل یک گلوله شلیک می‌کنند یا مثل یک سم رسوب کرده و آرام آرام از پای در می‌آورند. جوک‌های سیاه آرام آرام هویت، غیرت و ارزش‌های کشور را نابود می‌کنند. این جوک‌ها شامل جوک‌های قومیتی، مذهبی و جنسیتی می‌شوند. رنانی چون معتقد است توسعه نیازمند انسان‌های دارای اعتماد به نفس، مدیرانی که ریسک‌پذیر باشند و سرمایه‌گذاران پر دل و جرات که بتوانند به مدیران اعتماد داشته باشند، است بنابراین اگر جامعه متخصص ساخت جوک‌های سیاه شد باید نگران این جامعه بود زیرا به دست خود مردمانش از توسعه یافتگی باز می‌ماند. جوک سیاه اعتماد به نفس، اتحاد و همبستگی ملی را از بین می‌برد. جوک‌گویی کنشی زبانی و اجتماعی است که براساس نظریه کنش متقابل نمادین در یک فرآیند تفسیری ظهور و تکثیر شود. در این نظریه افراد جامعه براساس دلالت‌های معنایی مشترکی که دارند عمل می‌کنند به این شکل که هر شخص از طریق نمادهایی که در جامعه تعریف شده است رفتار و گفتار دیگری را تفسیر و براساس آن عمل می‌کند. بنابراین در یک جامعه تا نمادهای مشترکی که برای کنشگران آن قابل تفسیر و دارای معنا نباشد، وجود نداشته باشد، نمی‌تواند هیچ ارتباط یا کنش زبانی شکل بگیرد. (البته در اینجا زبان تنها به معنای صورت کلامی ارتباطی نیست بلکه می‌تواند شامل تصاویر و حرکات غیرکلامی و...نیز باشد. )جوک‌ها هم از همین خاصیت نمادین برخوردارند بدین شکل که تا زمانی که بین جامعه‌ای اشتراکات معنایی و ارزشی و هنجاری وجود نداشته باشد نمی‌تواند این شکل بیانی تولید و تکثیر شود.

به همین خاطر است که جوک‌ها در بین جوامع و فرهنگ‌ها و همچنین در زمان‌ها و مکان‌های مختلف متفاوت هستند. بر این اساس می‌توان به‌عنوان فرضیه اول گفت هرچقدر در یک جامعه اشتراکات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بیشتری وجود داشته باشد، امکان و ظرفیت شکل‌گیری و بازتولید جوک و لطیفه بیشتر است. بر این اساس می‌توان جوک را به‌عنوان یک پیام تصور نمود. این پیام مانند هر پیام اجتماعی دیگر دارای ۱. فرستنده، ۲. گیرنده(یا مخاطب)، ۳. پیام، ۴. زمینه (زمان و مکان) و ۵. شیوه ارسال پیام است. در این ساختار شخص در مواجهه با یک پدیده اجتماعی بنا بر ضرورتی که تشخیص می‌دهد، پیامی را کدسازی کرده و به مخاطب انتقال می‌دهد. مخاطب نیز پیام را دریافت کرده، کدهای موجود در آن را براساس بستر و دیدگاه اجتماعی خود (عمل تفسیری) باز کرده و پیام را دریافت می‌کند. اما برخلاف بسیاری از پیام‌ها، این پایان ماجرای جوک نیست. بلکه تازه شروع آن است. در صورتی که ۱. کدها به خوبی بازشوند یا آنکه ۲. پیوندی میان گیرنده و پیام ایجاد شود، گیرنده تمایل پیدا می‌کند در مقام فرستنده ظاهر شده و پیام را به مخاطب دیگری منتقل می‌کند. در این مرحله انتقال پیام است که جوک می‌تواند به عاملی حساسیت زا برای عرصه اجتماعی بدل شود. یعنی زمانی که به شکلی گسترده دست به دست می‌شود و به سمت تبدیل شدن به نماد حرکت می‌کند (در اینجا مجال بحث این موضوع نیست که در هر جامعه‌ای قدرت از طریق گفتمان‌سازی میل به سمت سلطه بر روی نمادها دارد که آنها را به خواسته خود معنا دهد. در اینجا جوک‌سازی می‌تواند نوعی حرکت مقاومتی از پایین به بالا داشته باشد.)این مدل ارتباطی از جوک‌سازی برای نشان دادن زمینه‌های جوک‌پردازی بود، به این معنی که این شکل بیانی در چه بستری رشد و نمو پیدا می‌کند. همان‌طور که گفته شد یکی از این بسترها داشتن اشتراکات معنایی در یک جامعه است. یکی دیگر از این عوامل موضوع تنش‌زدایی است، هر فرد از افراد اجتماع در مواجه با پدیده‌ای تنش آفرین (با هر میزان از تنش) چنانچه راهی برای کاهش تنش به‌وجود آمده نداشته باشد، برای کاهش آن دست به تولید جوک می‌زند تا با اشتراک‌گذاری آن با سایر افراد جامعه به دنبال کاهش این تنش باشند.

بنابراین عامل سوم همین ناشناخته ماندن خالق است که بنا بر تعریف برنارد شاو «لطیفه کوتاه‌ترین قطعه ادبی است که نویسنده ندارد»بستر را فراهم می‌کند. این علت در درون خود این فرم ارتباطی (جوک)قرار دارد. این سه عامل هرچندکه به‌صورت جداگانه به آنها پرداخته شد اما ارتباط تنگاتنگی باهم دارند به‌طوری که وقتی در جامعه‌ای فضاهای دموکراتیک و آزادی بیان کمتری وجود داشته باشد مردم میل به سمت اعمال پنهانی و در لفافه صحبت کردن بیشتری دارند و همین‌طور در این‌گونه جوامع که حاکمیت میل به یکسان‌سازی و یک شکل کردن افراد و سلطه بر حوزه‌های خصوصی و عمومی دارد بنابراین می‌تواند اشتراکات فراوانی برای افراد آن جامعه رقم بزند. بنابراین در این مدل یک فرد متوجه وجود یک پدیده تنش آفرین می‌شود، آن را در قالب یک جوک کدسازی می‌کند و به گیرنده انتقال می‌دهد. گیرنده نیز براساس هویت اجتماعی خود و میزان شناختش از اجتماع و آن پدیده تنش‌آفرین، کد را باز کرده و پیام را دریافت می‌کند. در این مرحله این امکان فراهم می‌آید که هم فرستنده و هم گیرنده بار تنش اجتماعی را کاهش داده و به دلیل ایجاز نهفته در جوک، با بروز خنده، تنش را تا حدی کاهش دهند. از اینجا به بعد در صورت ایجاد هرگونه پیوندی میان گیرنده و جوک، امکان بازتولید آن فراهم می‌شود. گیرنده یا پیام را عینا نقل می‌کند یا خود، در مقام فرستنده برآمده و جوک را با کدهای جدید به گیرنده بعدی منتقل می‌کند.