بدن‌های بدلی، رفتارهای مصنوعی
سارا مالکی sarah.maaleki@gmail.com رونی کلمن؛ رویای بدنسازان دنیا بعد از تورهایی که به گوشه و کنار دنیا داشته، در اولین روزهای اردیبهشت سال جاری وارد تهران شد تا بدنسازان ایرانی نیز بتوانند این اسطوره عضلات را از نزدیک ملاقات کنند. ا گرچه برنامه او به ملاقات با طرفداران خلاصه نمی‌شده و قرار بر برگزاری یک سمینار تخصصی در دانشکده تربیت بدنی تهران و همچنین برپایی کلاس‌های آموزشی برای مربیان بدن‌سازی نیز بوده، اما در نهایت با ورود او به ایران چنان هیاهویی برپا شد که هیچ‌کدام از برنامه‌های پیش‌بینی شده عملی نشدند. حتی گل گذاشتن قهرمان هشت دوره مستر المپیای دنیا بر مزار شهدا نیز نتوانست هیاهوی به پا شده از ورود او را کم کند و در نهایت آتش انتقادها را شعله‌ورتر هم کرد. اگرچه رونی کلمن به دعوت «بخش خصوصی» ایران و با موافقت مسوولان رسمی کشور از جمله مسوولان وزارت ورزش و جوانان با برگزاری کلاس‌های آموزشی او در ایران وارد کشور شد، اما در نهایت اتفاقات به گونه‌ای رقم خوردند که سفر کلمن به ایران هیچ دستاورد مثبت ورزشی به همراه نداشت. کلمن از ایران رفت و گفته می شود با این توجیه که هیچ کدام از برنامه هایش در ایران عملی نشده تنها یک سوم از مبلغ قرار دادش را دریافت کرد؛ او رفت اما در عوض مجموعه‌ای از اعتراض‌ها، نظرات متضاد، مخالفت‌ها و بی‌برنامگی‌ها را عیان کرد که بررسی هرکدام از آنها به تنهایی می‌تواند نوعی مطالعه برای ریشه‌یابی بسیاری از مشکلات مدیریتی کشور باشد. از این منظر سفر رونی کلمن به ایران اگرچه سرخوردگی فراوانی برای «بخش خصوصی» طراح آن و همینطور طرفداران او به همراه داشت، اما از سویی سوالاتی را به همراه آورد که تلاش برای یافتن پاسخ آنها می‌تواند تا حدودی ریشه بسیاری از مشکلاتمان را روشن کند، مشکلاتی که همواره باعث می‌شوند حاشیه‌ها از متن‌ها پررنگ‌تر باشند.
یکی از مهم‌ترین سوالاتی که در این میان ایجاد می‌شود این است که اگر ورود یک بدنساز آمریکایی به کشور اشتباه و به منظور پیشبرد اهداف اقتصادی بوده ، چرا در رایزنی‌های اولیه بخش خصوصی با دولت برای اجرای این برنامه، وزارت ورزش و جوانان به‌عنوان نماینده‌ای مرتبط از سوی دولت با اجرای این برنامه موافقت کرده و حتی وظیفه نظارت بر اجرای برنامه را نیز پذیرفته است؟ ریشه این تناقض‌ها کجاست و چرا هماهنگی‌های لازم در ابتدا انجام نمی‌شود تا پس از اجرای یک پروژه افراد و مسوولان یکدیگر را متهم و به پاسخگویی موظف نکنند؟ آیا وزیر ورزش و جوانان از ورود کلمن به‌عنوان یک ورزشکار آمریکایی به ایران بی‌خبر بوده که اعلام نارضایتی خود از این اتفاق را به بعد از سفر موکول کرده و فدراسیون بدنسازی و پرورش اندام را موظف به پاسخگویی می‌داند؟
با مرور تمام اتفاقاتی که پس از ورود کلمن به ایران رخ داد، به‌نظر می‌رسد وجود چنین تناقضاتی آن هم در سطح وزارتخانه‌ و فدراسیون و همچنین مخالفت‌های دقیقه نودی برای لغو یک برنامه از پیش تعیین شده، نه تنها نشان از اقتدار یک ارگان یا سازمان ندارد؛ بلکه به نوعی بی‌نظمی در سازمان‌های بالادستی و تصمیم‌گیرنده کشور اشاره دارد که از نظر اصولی قابل‌قبول نیست. نکته‌ای دیگر که در کنار سوالات مطرح شده ایجاد می‌شود، این است که اگر مسوولان ورزشی کشور تفاوت میان ورزش و تجارت را درک کرده و به این ترتیب ورود قهرمان بدنسازی دنیا به ایران را با جنبه‌های تجاری آن می‌سنجند، چرا به انبوه باشگاه‌های بدنسازی در شهرهای کوچک و بزرگ و نوع فعالیت آنها اشاره‌ای ندارند؟ با نگاهی به فعالیت‌های باشگاه‌های بدنسازی مشخص می‌شود که فعالیت بسیاری از آنها جنبه تجاری دارد و کمتر شامل ابعاد ورزشی می‌شود. این را می‌توان از بررسی نحوه برخورد جوان‌ها با این رشته ورزشی دریافت که دسته دسته به باشگاه‌های بدن‌سازی رفته و با ثبت‌نام در یکی از صدها باشگاه، بعد از چند ماه در حالی که تن‌های نحیف‌شان پف کرده است در قامت یک قهرمان و با نمایش بدن بدلی خود، و با دست‌هایی باز در خیابان راه می‌روند. به‌نظر می‌رسد چنین رفتاری جز با معیارهای تجاری و مصرفی قابل سنجش نیست. این شرایط در حالی در رشته بدن‌سازی کشور وجود دارد که مشکل بیماری‌های بی‌شمار ناشی از مصرف مکمل‌های ورزشی برای رشد سریع‌تر و بیشتر عضلات نیز غیرقابل اغماض است. حال مخالفت با برگزاری کلاس‌‌های یک‌روزه یک بدنساز که از قضا آمریکایی نیز هست در شرایطی رخ می‌دهد که فرهنگ و شیوه آن ورزشکار مدت‌ها قبل از او وارد کشور شده و حالا تبدیل به الگویی برای جوانان شده است. آیا مسوولان با این شیوه مخالفت ندارند و نگران سلامت روحی و جسمی جوانانی نیستند که این دست الگوهای تجاری را انتخاب می‌کنند؟گذشته از اینکه دعوت از شخصیتی مانند رونی کلمن به کشور صحیح بوده یا ناصحیح و اینکه حضور او در کشور چقدر می‌توانسته به ارتقای کیفی یک رشته ورزشی کمک کند، چیزی که به‌نظر می‌رسد در انتهای این سفر باقی‌ مانده است، پررنگ‌تر شدن بی‌نظمی‌ها و بی‌برنامگی‌ها در ارگان‌های تصمیم‌گیرنده و البته در کنار آن پررنگ‌تر شدن فردی به نام «رونی کلمن» در ذهن ایرانی‌ها است.
در این میان جوانانی هم که هرچه بیشتر به دنبال تطبیق خود با معیارهای دنیای امروز هستند و نپذیرفتن این معیارها را با انزوا برابر می‌دانند، الگویی عظیم‌الجثه آن هم از نوع آمریکایی‌اش را بهتر شناخته‌اند و چه‌بسا هیاهوی ایجاد شده آنها را به سیستم ورزش کشور بدبین‌تر و به قهرمان خود خوش‌بین‌تر کرده است. در نهایت باید دید، برخوردهای قهری با یک موضوع و همچنین نداشتن برنامه‌ای منسجم برای مقابله با آن، چه نتایجی در پی خواهد داشت.