بزرگترین قدم برای تغییر نظام ترکیه برداشته شد
دستاندازهای سلطانی
راز پیروزی اردوغان در چیست؟ او چگونه توانسته است در مدت ۱۴ سال بیوقفه بر کشوری حکومت کند که پیش از آن نشانه بارز آن کشور فروپاشی دولتها بوده است؟اردوغان نه تنها تاکنون دولتهایش از هم متلاشی نشده است، حتی توانسته است یک کودتا علیه دولت قانونی این کشور را نافرجام بگذارد. اگر در ترکیه دولتی خودبهخود به مرز اضمحلال نمیرسید، این وظیفه ارتش بود تا هرچه زودتر پایان یک دولت را اعلام کند. دلیل این مدعا نیز سه کودتای خونین بوده است. اگر از این زاویه به اوضاع امروز ترکیه نگاه کنیم، اردوغان یک پیروز سرافراز است اما این تمام ماجرا نیست.
راز پیروزی اردوغان در چیست؟ او چگونه توانسته است در مدت ۱۴ سال بیوقفه بر کشوری حکومت کند که پیش از آن نشانه بارز آن کشور فروپاشی دولتها بوده است؟اردوغان نه تنها تاکنون دولتهایش از هم متلاشی نشده است، حتی توانسته است یک کودتا علیه دولت قانونی این کشور را نافرجام بگذارد. اگر در ترکیه دولتی خودبهخود به مرز اضمحلال نمیرسید، این وظیفه ارتش بود تا هرچه زودتر پایان یک دولت را اعلام کند. دلیل این مدعا نیز سه کودتای خونین بوده است. اگر از این زاویه به اوضاع امروز ترکیه نگاه کنیم، اردوغان یک پیروز سرافراز است اما این تمام ماجرا نیست. این تنها بخشی از داستان اردوغان است که سودای سلطانی مدرن در سر دارد. اردوغان، چه در قامت نخستوزیر، چه حالا که رئیسجمهور این کشور شده است اهداف جاهطلبانه زیادی در سر داشته و دارد. همین اهداف جاهطلبانه اگرچه برای وی موفقیتهایی به همراه داشته اما مدتی است که جهت عکس به خود گرفته و اردوغان را در برزخی مبهم نگه داشته است.
دوران اردوغان باید به دو دوره تقسیم شود: پیش از بهار عربی و پس از آن. حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان، تا پیش از بهار عربی به عنوان یک الگوی خوب برای توسعه معرفی شده بود. اردوغان تا پیش از بهار عربی اعتقاد داشت که برای پیشبرد توسعه نیاز به ژنرال دارد، نه سرباز. او ژنرالهایی همچون داووداوغلو را در کابینه خود داشت که میتوانستند با یک تئوری نبض بازار خاورمیانه را به دست بگیرند و میلیونها دلار سرمایه را به این کشور بکشانند.سیاست به صفر رساندن مشکلات منطقهای با همسایگان برای آنکارا بسیار کارساز بود. این کشور توانسته بود با جلب توجه رهبران کشورهای منطقه، ترکیه را به عنوان نقطهای امن برای سرمایهگذاری معرفی کند. بیراه نیست که بگوییم رابطه خوب بشار اسد و اردوغان ناشی از این سیاست بود. تا پیش از بهار عربی اردوغان و بشار اسد رابطهای بسیار صمیمانه داشتند و حتی برخی به خاطر گرمی این رابطه از آن با عنوان رابطه خانوادگی یاد میکردند. نتیجه این سیاست موجب شد درآمد سرانه ترکها افزایش یابد، سرمایهگذاران خارجی در کمتر از ده سال به ترکیه هجوم بیاورند و ترکیه نیز با تحکیم زیرساختهای خود، به سوی مقصد نهایی این کشور یعنی چشمانداز ۲۰۲۳ ریلگذاری کند.
اما داستان اردوغان و حزب عدالت و توسعه در سال ۲۰۱۱ عوض شد. با سرنگونی دیکتاتورهایی همچون قذافی در لیبی، بنعلی در تونس و مبارک در مصر، اردوغان رویای پوشیده خود را علنی کرد. او با بها دادن به گروه اخوانالمسلمین قصد داشت این کشورها را تبدیل به حیاط خلوت خود کند.پیروزیهای اولیه اخوانیها نیز در این کشورها موجب شد اردوغان در فردای سقوط دیکتاتورها همچون یک سلطان عثمانی قدم به این کشورها بگذارد و بیآنکه هزینهای کند خود را فاتح بهار عربی قلمداد کند. او زمانی که پا به تونس گذاشت با استقبال عجیبی روبهرو شد. مردم آن کشور عکسهای وی را در مسیر حضور اردوغان نصب کرده بودند و جایجای پایتخت بنرهایی از وی نصب شده بود. اردوغان نیز مانند یک رهبر فاتح به پشت تریبون رفت و گفت ترکیه پشت سر آنها ایستاده است. او گفت تونس میتواند روی سرمایهگذاری آنها حساب باز کند. اردوغان همچنین یک توصیه هم داشت و آن این بود که تونس مدل ترکیه را به عنوان الگو برای تعیین سیستم خود قرار دهد: یعنی سازگاری سکولاریسم و مذهب، یعنی مسلمانانی که در یک سیستم سکولار فعالیت میکنند. البته این سیستم در داخل این کشور هم یک طرفدار سرسخت داشت و او کسی نبود جز راشد الغنوشی، رهبر اخوانیها در تونس.
تا این لحظه اردوغان بر روی ابرها سیر میکرد. تونس به دست اخوانیها افتاده بود و در مصر نیز محمد مرسی یکی دیگر از اخوانیها به مقام ریاستجمهوری رسیده بود و تا سال ۲۰۱۲ دو سوم از پازل اردوغان تکمیل شده بود. اگرچه اردوغان میتوانست با تمرکز کردن بر روی این دو کشور موفقیت بیشتری در آنها به دست آورد و بازار این کشورها را به دست بگیرد اما اردوغان تمرکز خود را بر روی سوریه قرار داد. سوریه کشوری که تا پیش از بهار عربی یک دوست خوب به حساب میآمد، حالا با آغاز بهار عربی به یک دشمن تبدیل شده بود. اردوغان در این اثنا روزگار خوشی که با بشار اسد داشت را به دست فراموشی سپرده بود و حالا نیاز داشت تا روند اخوانی کردن منطقه را با سرنگونی دولت دمشق محقق کند.اما جنس سوریه با تونس و مصر فرق داشت. سوریه دو حامی بسیار قوی پشت سر خود داشت: یکی ایران و دیگری روسیه.ترکیه بهرغم اینکه با هواخواهان بشار اسد رابطه خوبی داشت اما خواستار سرنگونی دولت اسد نیز بود. اما روسیه و ایران به شدت با این جاهطلبیهای اردوغان مخالفت کردند. ایران اگر به لحاظ اخلاقی حامی بشار اسد بود (سوریه تنها کشور عرب زبانی بود که در طول جنگ تحمیلی حامی ایران بود)، اما روسیه در آن کشور دارای منافع استراتژیکی بود.
افزون بر این روسیه نتوانسته بود تا آن لحظه از بهار عربی بهرهبرداری کند و پیروز این انقلابها تا آن سال آمریکا و ترکیه بودند که از اخوانیها حمایت میکردند.با این حال اردوغان زمانی که در سوریه به بنبست رسیده بود دست به یک بازی پیچیده زد. او با باز گذاشتن درهای این کشور، استانبول و سایر شهرهای مرزی را به مکانی برای حضور تروریستها تبدیل کرد. در این زمینه گزارشهای زیادی از نهادهای اطلاعاتی غربیها وجود دارد که تایید میکند اردوغان اجازه عبور این نیروها را به سوریه داده است. آمریکا به عنوان متحد ترکیه بارها از این کشور خواسته بود مرزهای خود را سفت و سخت رصد کند و اجازه عبور به این نیروها را ندهد اما اردوغان تنها به یک هدف میاندیشید: پیوستن سوریه به باشگاه اخوانیها. سیاست اشتباه آنکارا اما زمانی بیشتر نمود پیدا کرد که اردوغان برای رسیدن به هدف خود دست به تجهیز تندروترین قشر مخالفان زد. داعشیها و جبهه النصره روزبهروز بیشتر در سوریه قدرت پیدا میکردند و ترکیه نیز محلی برای ترانزیت این افراد شده بود. سیاست ترکیه در قبال سوریه نه تنها صدای روسیه را به عنوان حامی اسد درآورد، بلکه با انتقادهای تندی نیز از سوی غربیها مواجه شد.
حالا سیاست خارجی ترکیه که زمانی نقطه روشن این کشور بود، به چشم اسفندیار آنکارا تبدیل شده بود. سوریه هر روز بیشتر در بحران پیش میرفت اما تبعات این بحران اثر بازگشتی بر روی ترکیه داشت. همزمان با ناکامی ترکیه در سوریه، اخوانیها در مصر و تونس نیز قدرت را از دست دادند. مرسی با یک کودتا جای خود را به سیسی داد و حالا در انتظار یک سرنوشت ناخوشایند است و در تونس نیز اخوانیها در یک رقابت دموکراتیک، شکست سختی از نیروهای سکولار خوردند. آنکارا که با سیاست به صفر رساندن مشکلات منطقهای به اوج رسیده بود، حالا با سیاست جاهطلبانهاش به یک ورشکسته تبدیل شده بود. داستان اما زمانی پیچیدهتر شد که ترکیه یک جنگنده روسیه را نیز در مرزهای سوریه سرنگون کرد و یکی از خلبانان آن جنگنده نیز توسط ترکمانهای مورد حمایت آنکارا کشته شد.حالا روسیه نیز به جمع مخالفان سرسخت سیاستهای آنکارا پیوسته بود. پیش از آن، رهبران دو کشور سعی داشتند اختلافات خود را پشت لبخندهای تصنعی و سیاسی پنهان کنند اما با سرنگونی سوخوی روسی، داستان شکل دیگری به خود گرفت.
برخی میگویند ترکیه قصد داشت تا با سرنگونی جنگنده روسی، غرب را رودرروی کرملین قرار دهد. ترکیه به عنوان کشور عضو ناتو میتواند زمانی که از سوی کشوری دیگر مورد تهدید قرار میگیرد درخواست کمک از این نهاد غربی کند. اگر ناتو به درخواست ترکیه پاسخ مثبت میداد ترکیه میتوانست از این فضای مبهم سود ببرد. این اعتقاد وجود داشت که حمایت ناتو از ترکیه موجب شد روسیه کمی در سیاستهای خود در سوریه انعطاف نشان دهد. اما این تیری که آنکارا در تاریکی فرستاده بود همچون بومرنگ به سمت خود او بازگشت.ناتو نه تنها از ترکیه دفاعی به عمل نیاورد، بلکه روسیه دست به اقدامات عملی بیشتری زد و این کشور را به شدت تحریم کرد. صادرات ترکیه به روسیه قطع شد، روسها نیز تمامی پروازهای توریستی را به مقصد ترکیه به حالت تعلیق درآوردند. اگرچه تا یکماه پس از این تحریمها نشانی از آشتیپذیری آنکارا مشاهده نمیشد اما به مرور زمان لحن آنکارا تغییر کرد، تا جایی که رئیسجمهوری این کشور طی یک نامه رسمی از پوتین بهدلیل سرنگونی جنگنده روسیه عذرخواهی کرد.
دور برگردان در آنکارا
اردوغان را باید سلطان ناکام لقب داد. او با سیاستهای متخذه در دوران موسوم به پس از بهار عربی نتوانست به سلامت از این بحران عبور کند. حالا این کشور یک دوربرگردان در سردر سیاست خارجی خود نصب کرده و دوباره رو به سمت شرق آورده است. مذاکرات آستانه میتواند نشانهای از این تغییر باشد. با پیشرویهای فوقالعاده ارتش سوریه در این کشور و شکست مخالفان اسد و داعش در سوریه، ترکیه در یک عقبنشینی آشکار به سمت روسیه و ایران آمده است. حالا این کشور کمتر در خصوص تغییر اسد صحبت میکند و مذاکرات آستانه را یک پیشرفت برای خود قلمداد میکند. این در حالی است که پیش از این ایران و روسیه گفته بودند تنها راه عبور از مشکلات سوریه، مذاکرات سوری-سوری است. آنکارا با این دوربرگردان قصد دارد فضای ملتهب سیاست خارجی را آرام کند و به مسائل داخلی بپردازد، مسائلی چون سقوط شدید ارزش پول ملی و کشوری که مدام عملیات تروریستی در آن صورت میگیرد و مناطق کردنشین هم شبیه بشکه باروت شده است.
آنکارا به خوبی میداند که غرب از تحولات داخلی ترکیه ناراضی است. دستگیری روزنامهنگاران مخالف و دستگیریهای فلهای که پس از دوران کودتای نافرجام صورت میگیرد، همه و همه مورد انتقاد کشورهای غربی قرار گرفته است.همچنین تسویه حساب اردوغان با یک یار قدیمی به نام فتحالله گولن، عملا دولت این کشور را یکدست کرده است. اگر روزگاری این روحانی آمریکایینشین حامی اردوغان بود و این دو مانند دو رفیق گرمابه و گلستان به حساب میآمدند، حالا تبدیل به دو دشمن خونین شدهاند.گولن از آمریکا دولت را نفرین میکند و اردوغان نیز گولنیستها را از تمامی عرصههای اجرایی و خدماتی جارو میکند.او برای اینکه بتواند ناکامی خارجی خود را جبران کند نیاز به یک پیروزی اساسی دارد. برای اردوغان پیروزی در رفراندوم تغییر قانون اساسی این کشور میتواند یک راه نجات باشد. او در داخل هم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند هم مشکلات امنیتی. کردها از یک سو و نیروهای وابسته به داعش از سوی دیگر در این کشور میتوانند مانند یک دینامیت عمل کنند.
او باید هرچه زودتر این پیروزی را نصیب خود کند تا بتواند با یکدست شدن حکومت از نو جاهطلبیهای خود را پی بگیرد. رئیسجمهوری ترکیه برای این منظور دیگر نیازی به ژنرالهایی مانند داووداوغلو ندارد، بلکه برای رسیدن به این امر نیاز به سربازان وفاداری دارد تا منویات وی را به اجرا در آورند. سربازان وی تاکنون یک پیروزی به دست آوردهاند؛ یک پیروزی که راه را برای برگزاری رفراندوم در این کشور باز کرده است. پارلمان ترکیه اخیرا در میان زدوخوردهای فیزیکی نمایندگانش راه را با تصویب یک رفراندوم برای تغییر قانون اساسی باز کرد، راهی که اردوغان را به خواست دیرین خود میرساند؛ از بین بردن میراث آتاتورک و نظام پارلمانی و برقراری میراث جدید اردوغانی و نظام ریاستی.
ارسال نظر