چهار اشتباه بزرگ در دنیای حرفه‌ای که نشان ازغیرحرفه‌ای بودن افراد دارد

میترا فتحی
مربی بین‌المللی هوش هیجانی و اجتماعی
info@mitrafathi.com

متاسفانه یکی از بیماری‌های شغلی در جامعه ما این است که غالبا افراد می‌خواهند همه کار انجام دهند و در هر موضوعی دستی بر آتش داشته باشند. حتی زمانی که به‌عنوان شغلی افراد در شبکه‌های اجتماعی نگاه می‌کنیم عمدتا متوجه می‌شویم که افراد ظاهرا حرفه‌ای ما و حتی افرادی که دوست دارند در کار و حرفه خود موفق شوند ایراد‌های بزرگی را در نوع کار خود به نمایش گذاشته‌اند که موفقیت در کار خود را به چالش کشیده‌اند. در این مقاله می‌خواهیم به چند مورد از موارد مهمی اشاره کنیم که موجب می‌شود ما حداکثر کیفیت را در کار و حرفه خود نداشته باشیم و همیشه حداکثر در حد یک مصرف‌کننده پنجاه درصدی بمانیم!

همه کاره و هیچ کاره. برخی از افراد جامعه ما گمان می‌کنند که اگر در عنوان شغلی خود چندین شغل را ذکر کنند، یعنی فردی حرفه‌ای و عالم دهر هستند. این یکی از اشتباهات رایج افراد است. مثلا می‌بینیم که فردی در عنوان شغلی خود نوشته است: مدیر عامل شرکت X، مشاور کسب‌وکار در حوزه برندینگ، مربی مهارت‌های نرم، رفتارشناس و رفتار درمانگر و... یا حتی در حوزه‌ای خاص، مثلا روانشناسی، می‌بینیم که افراد همه حوزه‌ها را می‌خواهند پوشش دهند. دورنمای این افراد چنین است که آنها خود نمی‌دانند چه کاری می‌خواهند انجام دهند و به هر دستاویزی چنگ می‌زنند تا در دنیای حرفه‌ای وجود داشته باشند. برخی از افراد چندین مدرک از آکادمی‌ها و تخصص‌های مختلف را مقابل اسم خود می‌نویسند، اما در عمل کار چندانی برای رشد جامعه انجام نداده‌اند. اینها درد‌های جامعه حرفه‌ای ما هستند، درد‌هایی که بیان آن نیز دردآور است. نکته قابل‌توجه این است که اگر می‌خواهید در حوزه کاری خود فرد باکیفیت، حرفه‌ای و موفقی باشید بهتر است هر چه زودتر تکلیف خود را روشن کنید که بالاخره چه کاری انجام می‌دهید، بر همان شاخه تمرکز کنید و در همان شاخه فعالیت خود را گسترش دهید. کسی که چندین شاخه را پوشش می‌دهد مجبور است انرژی خود را بر همه آنها تقسیم کند و در نهایت در ذهن مخاطب هم ابهام ایجاد می‌کند، اما کسی که بر یک مسیر متمرکز می‌شود، انرژی خود را در یک مسیر سرمایه‌گذاری کرده و جایگاه خود را در جامعه شفاف می‌سازد.

از این شاخه به آن شاخه پریدن. افرادی که به جای دنبال کردن یک مسیر دائما در حال تغییر مسیر هستند به مقصدی مشخص نمی‌رسند. این افراد راه پیشرفت و موفقیت در مسیری مشخص را از خود گرفته و بالطبع چیز‌هایی را از دست می‌دهند. آنها زمانی که باید مسیر آغاز شده را ادامه دهند تا به نتیجه برسند، آن را با دستاوردی کوتاه و کم رها می‌کنند. در حالی که کسانی موفق می‌شوند که یک مسیر را پر قدرت و تا دستیابی به موفقیت‌ها و تولید جدید ادامه ‌دهند. افرادی که دائما شغل و حرفه خود را تغییر می‌دهند هیچ‌وقت نمی‌توانند خود را به‌عنوان یک نمونه و الگو در دنیای حرفه‌ای معرفی کنند. از لحاظ روانی، آنها هنوز نمی‌دانند چه کسی هستند، چه توانایی‌ها و چه علایقی دارند. آنها اعتماد به نفس پایینی نیز دارند. برخی از آنها می‌خواهند بدون تلاش و گذر از سختی‌های کار به مراتب بالا برسند و در رویاهای خود سیر می‌کنند. برخی از آنها را ترس منجمد کرده است و اجازه نمی‌دهد که حرکت کنند.

عدم تولیدکنندگی. اگر خوب دقت کنیم می‌بینیم که ما چندان تولیدی از خود نداریم و بیشتر یک مصرف‌کننده هستیم. ما در حوزه علم تولید چندانی نداریم، در صنعت مد تولیدی نداریم، در ایده‌پردازی تولیدی نداریم، ما بیشتر کپی‌برداری می‌کنیم تا تولید. حتی بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی ما هم از برنامه‌های خارجی الگوبرداری شده است. همین کپی‌برداری‌ها قوه خلاقیت ما را ضعیف می‌کند و باعث می‌شود که فکر نکنیم و ایده‌پردازی قوی‌ای نداشته باشیم. و جالب است که حتی کپی‌برداری‌های ما هم چندان کیفیتی ندارد و با کمی دقت مشخص می‌شود که این جنس اصل نیست. شاید بتوانیم ابتدای کار الگوبرداری کنیم تا کم‌کم یاد بگیریم که خود چگونه تولید کنیم، اما دوام کپی‌برداری به ضرر جامعه، افراد، اقتصاد، فرهنگ و... است. ما زمانی به‌عنوان یک فرد خاص در حرفه‌ای شناخته می‌شویم که حرفی خاص با کیفیتی بالا از خود ارائه دهیم.

سطحی کار کردن‌های پر سر و صدا. دیده شده است که جامعه ما به کمترین‌ها قانع است. این مساله را به خوبی در جلسات روان‌درمانی یا در بدو ورود بسیاری از افراد به دفتر کار مشاوران و روانشناسان می‌توان مشاهده کرد. افرادی می‌آیند که می‌خواهند مشکلاتی را که طی سال‌ها با خود حمل کرده‌اند در ۴ جلسه مشاوره حل‌وفصل کنند. این مساله را در برگزاری کلاس‌های آموزشی می‌توان دید که افراد پس از مطالعه یک کتاب فورا کلاسی آموزشی آن را برگزار می‌کنند. کیفیت و خروجی بلندمدت در این کار مهم نیست، مهم این است که من آموزشی بدهم، دیگران هم انگیزه‌ای کوتاه‌مدت بگیرند و صرفا کاری انجام شده باشد. این مساله را حتی می‌توان در کتاب‌نویسی نیز مشاهده کرد. بسیاری از افراد کتاب می‌نویسند که رزومه خود را پر و پیمان کرده باشند و مهم نیست که این کتاب چقدر قوی باشد. این مساله را در معرفی افراد از خود می‌توان دید، مثلا به جای اینکه من تمایزی علمی و عملی در کار خود ایجاد کنم، می‌خواهم با لحن و فن بیان، یا نوع لباس، یا پر رنگ کردن ویژگی‌های ظاهری، خود را معرفی کرده و خاص جلوه دهم. سطحی کار کردن و داشتن عجله از آفت‌های دنیای حرفه‌ای ما هستند. ما برای انجام کار‌ها به عمق ماجرا نمی‌رویم و بیشتر کاری می‌کنیم که کاری کرده باشیم. هم از دیدگاه دنیای حرفه‌ای و هم از دیدگاه هوش هیجانی، این موارد نشان از غیرحرفه‌ای بودن افراد دارد که بهتر است اصلاح شود.

چهار اشتباه بزرگ در دنیای حرفه‌ای که نشان ازغیرحرفه‌ای بودن افراد دارد