راهکار مدیریت ترافیک پایتخت

محمد میرزایی
کارشناس ارشد برنامه‌ریزی شهری

گزارش جامع «دنیای اقتصاد» در روز یکشنبه تحلیل کاملا روشن و شفافی مبتنی بر داده‌های قابل اتکا ارائه کرده بود که به درستی دلایل ترافیک تهران را مورد بررسی قرار داده بود. آنچه که ماحصل قابل اتکای این گزارش بود عامل ترافیک تهران را در تحریک تقاضای سفر به‌وسیله خودروی شخصی می‌دانست نه اساسا وجود خودرو در شهر. چرا که نسبت سرانه خودرو در تهران در مقایسه با کلانشهرهای دنیا آماری پایین‌تر را نشان می‌دهد. درحالی‌که حجم تردد همین تعداد خودرو در تهران 4 برابر ظرفیت بزرگراهی پایتخت است که به روشنی نشان‌دهنده تقاضای سفر با خودروی شخصی است که آمار ارائه شده توسط پلیس راهور مبنی بر سهم 40 تا 50 درصدی استفاده از خودروی شخصی برای حمل‌ونقل در تهران، این موضوع را تایید می‌کند.

این جانب در حدود یکسال پیش در یادداشتی در «دنیای اقتصاد» نسبت به انحراف از طرح جامع حمل‌ونقل تهران هشدار دادم که در آن به رشد ناهمگون مجموعه زیرساخت‌های حمل‌ونقل اعم از بزرگراه‌سازی و حمل‌و‌نقل عمومی و همچنین رشد جمعیت در تهران که تناسبی با زیرساخت‌های حمل‌ونقل عمومی ندارد به صراحت اشاره نمودم. زمانی که 10 سال زودتر از افق 1404 به جمعیت افق (10 میلیون نفر در تهران) می‌رسیم و زیر ساخت‌های افق 1404 را که پیش‌بینی کرده است 75درصد جمعیت می‌بایست با حمل‌ونقل عمومی مسافرت کنند، هنوز به 30 درصد هم نرسانده‌ایم، روشن است که شهر اسیر غول ترافیک می‌شود، و زندگی شهروندی مختل می‌گردد و حجم وسیعی از منابع تلف می‌شود. زمان عمده‌ای از زندگی شهروندی در ترافیک صرف می‌شود و از همه مهمتر سلامت شهروندی در روزهای آلودگی هوا که محصول همین ترافیک است به مخاطره می‌افتد.

آنچه که افکار عمومی در این مواجهه مشاهده می‌کنند انداختن توپ توسط مدیران شهری و دولتی در زمین یکدیگر است. هیچ‌کس از شهری که ساخته‌ایم دفاع نمی‌کند. این شهر محصول یک فرآیند شهری 10 میلیون نفری است که مدیران نیز بخشی از آن هستند اما برای مشکلات شهر خود، بر چشم به هم زدنی صدها مقصر می‌یابیم. چون آفت جامعه ایرانی گفتن ایرادها و نپذیرفتن آنهاست در تسلسلی گرفتار شده‌ایم که ذره ذره سلامت و روح و جان همه شهروندان را به مخاطره انداخته‌ایم. این عرصه، عرصه وزن‌کشی سیاسی نیست. به ما مردم چه ارتباطی دارد که رقابت‌های جناحی عده‌ای را بر دفاع از این فرآیند و عده‌ای را بر تخریب آن می‌گمارد.مردم در کف خیابان محصول این فاصله- ما و آنها - را با ریه‌های ضعیف خود استشمام می‌کنند. گزاره «با مایی یا برمایی» ظاهرا به همه چیز اولویت دارد. اساسا مفهوم کارشناسی مستمسک سازوکار جناحی کودکانه می‌شود. می‌گویی سلامت مردم، می‌گویند با مایی یا بر مایی، می‌گویی آلودگی هوا می‌گویند با مایی یا بر مایی، می گویی ترافیک شهر می‌گویند با مایی یا برمایی، می‌گویی ریل اشتباه حمل‌ونقل می‌گویند با مایی یا بر مایی.

ظاهرا هیچ اولویتی بالاتر از این گزینه در اذهان عده‌ای از ما نمی‌گنجد. آفت رفتار توسعه نیافته ما ایرانی‌ها در عدم انجام کار جمعی و بلد نبودن اینکه با نحله‌های فکری گوناگون در چارچوب قوانین کشور بتوانیم پشت یک میز برای منافع جمعی خود تصمیم‌گیری کنیم این بار در محیط زیستمان در چهارراه ترافیک جلوی ما را گرفته است. قابلیت تصمیم جمعی در خصوص موتور سیکلت‌ها را نداریم.قابلیت اجماع بر سر مدیریت ناوگان دیزلی در شهر را نداریم.نهایتا قابلیت اجماع برای راهبری حمل‌ونقل عمومی و تکمیل پروژه مترو را نداریم. گفته می‌شود دولت سهم خود از حمل‌ونقل عمومی را نمی‌دهد. در این میان، منابع موجود در شهر هم آن‌طور که باید با اولویت مترو مدیریت نمی‌شود که اگر می‌شد به جای تکمیل شدن شبکه بزرگراهی تهران که سالهاست در دنیا منسوخ شده منابع در این سال ها برای تکمیل مترو به‌کار می‌رفت.

آیا برای مجموعه مدیریت شهری اعم از شورای شهر و شهرداری و حتی دولت محترم سخت است که درک کند اولویت اول تهران حمل‌ونقل عمومی است؟ آیا پس از درک این گزاره سخت است اولویت بودجه 18 هزار میلیاردی شهرداری و چند ده هزار میلیاردی دولت در کمک به حمل‌ونقل عمومی در ساخت مترو تهران صرف شود تاشهروندان و پایتخت جمهوری اسلامی ایران از این بی سامانی نجات یابند؟ مطابق با طرح جامع حمل‌ونقل، تهران با جمعیت 10 میلیونی می‌بایستی 750 کیلومتر مترو داشته باشد، درحالی‌که هنوز در حوالی 200 کیلومتر هستیم. نمی‌شود این حجم اعتبار شهرداری تهران و دولت را با یک خرد جمعی در برآیندی واحد برای نجات تهران به‌کار بست؟ تا کی و کجا می‌بایست همه جامعه هزینه گزاره «با مایی یا برمایی» که صرف یک رقابت منتهی به باخت شهروندان است را پرداخت کند؟ امروز تهران در مرحله بحرانی است. مجموعه هزینه‌های سلامتی که به شهروندان در غیاب زیرساخت‌های مذکور در گذر زمان تحمیل می‌شود اعداد و ارقام فاجعه آمیزی خواهد بود.

بی تفاوتی به گذار شهری شدن و نبود درک صحیح از این فرآیند، خسارات جبران ناپذیری برای جامعه شهری ما به بار خواهد نشاند. اینها که مرقوم شد اشاره ای به ضرورت توجه به حمل‌ونقل عمومی بود. راهبرد حل ترافیک تهران جلوگیری از جناحی و سیاسی شدن مواجهه با آن است. سلامت مردم جناح پذیر نیست، همه از همین هوا استنشاق می‌کنند و همه در همین ترافیک اسیر می‌شوند.این بار نه با شعار مردم، بلکه برای مردم پشت یک میز بنشینیم و تدبیری کنیم. شاید بتوان تهران را نجات داد که رمز این نجات، کنار گذاشتن با و بر ما‌های شهری و دولتی به نفع مردم است. توسعه کالبدی و زیرساختی در شهر محصول توسعه رفتاری است که ما آموخته باشیم به‌خاطر منافع جمعی به اصول صبر و گفت‌وگو که زیرساخت اولیه توسعه هر جامعه‌ای است پایبند باشیم تا بتوانیم منافع مشترک را که همان منافع عمومی شهروندی است ایجاد کنیم و تمام اسباب و علل (حتی سلامت شهروندی) را وجه المصالحه کنش‌های جناحی نگردانیم.