اسطورههای آسمانهای ایران
نیروی هوایی ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ بهدلیل جذابیتهای فراوان اعم از زیبایی محیط کار، عشق پرواز، نو بودن تجهیزات و ساختمانها و مزیتهای مالی، سبب جذب هزاران داوطلب جوان شد که از بین این افراد کمتر از ۵ هزار نفر مراحل سخت خلبانی را با موفقیت پشتسر گذاشتند و باز از بین آنها افراد کمی موفق به دریافت نشان خلبان جلوی جتهای جنگی شدند. سایرین عمدتا خلبان هواپیماهای ترابری و کمک خلبان و حتی ناوبر و مهندس پرواز شدند که انصافا بهجز به دلایل «فیزیک بدنی» در سایر موارد هیچ دستکمی از خلبانان جلو نداشتند.
نیروی هوایی ایران در دهههای 40 و 50 بهدلیل جذابیتهای فراوان اعم از زیبایی محیط کار، عشق پرواز، نو بودن تجهیزات و ساختمانها و مزیتهای مالی، سبب جذب هزاران داوطلب جوان شد که از بین این افراد کمتر از 5 هزار نفر مراحل سخت خلبانی را با موفقیت پشتسر گذاشتند و باز از بین آنها افراد کمی موفق به دریافت نشان خلبان جلوی جتهای جنگی شدند. سایرین عمدتا خلبان هواپیماهای ترابری و کمک خلبان و حتی ناوبر و مهندس پرواز شدند که انصافا بهجز به دلایل «فیزیک بدنی» در سایر موارد هیچ دستکمی از خلبانان جلو نداشتند.در حقیقت خلبانان ایرانی در آن سالها نخبگان و سرآمد جوانان کشور بوده و بسیاری از آنها در کنکور یا آزمونهای مختلف قادر به تحصیل در رشتههای پزشکی و مهندسی بودند و چه بسا اگر ادامه میدادند در سایر بخشها نیز منشا خدمت بودند. البته عنصر شجاعت و تهور و میهندوستی آنها را به راهی هدایت کرد که انتهای آن دنیای خاکی نبود. در ادامه با نام چند تن از بهترینها آشنا میشوید. محمود اسکندری
در بین خلبانان بزرگ ایران شاید نام برخی را کمتر شنیده شده باشد. دلایل این امر متفاوت است. میتوان دلایل امنیتی و حفاظتی را یکی از این موارد دانست، اما شاید دلیل دیگران تفکر کاملا حرفهای و تا حدودی متفاوت آنها با دیگر خلبانان باشد تا آنجا که اصلا علاقهای به رسانهای شدن نداشتند و شانس این را هم نداشتند که در جنگ شهید شوند تا نامشان جاودانه شود. سرگرد محمود اسکندری یکی از این مردان بود که بارها فرشته مرگ را ناکام گذاشت. او خلبان فانتوم بود و نهتنها خلبانان فانتوم؛ بلکه حتی خلبانان اف ۱۴ و اف ۵ او را یک معجزه میدانستند. از هر خلبانی که سالهای جنگ را در پایگاهها و عملیات سپری کرده باشد اگر سوال کنید یکی از بهترین خلبانان ایران کیست تنها یک پاسخ خواهید شنید؛ «محمود اسکندری» . در هنگام انتخاب ماموریت، «نه» در کارش نبود.او بارها به ماموریتهای غیرممکن اعزام شد و نهتنها سالم بازگشت؛ بلکه ماموریت را کامل انجام داد. در حمله به اچ ۳ به همراه سرگرد براتپور با طی بیش از ۴ هزار کیلومتر و سه بار سوختگیری، دورترین پایگاه هوایی عراق در مرز عراق-اردن را بمباران کرد، اما شاهکار او حمله به پل اروند - خرمشهر در آخرین روزهای اردیبهشت ۶۱ بود هنگامی که لشکرهای ارتش و سپاه، خرمشهر را چون نگینی در بر گرفته بودند و شهر در آستانه آزادسازی بود، مانع بزرگ بر سر راه پیروزی کم تلفات و گرفتن اسرای فراوان یک پل راهبردی روی اروند بود که مهندسی عراق با ساخت این پل نهتنها به مدافعان عراقی کمک میرساند؛ بلکه این پل میتوانست در صورت لزوم نقش تخلیهکننده لشکر ۱۱ از سپاه سوم عراق را نیز بازی کند.
مشکل در زدن این پل، عرض کم آن و انبوه موشکها و توپهای مستقر در اطراف آن بود؛ بهگونهای که خلبان مهاجم به محض ورود به منطقه با انبوهی از آتش روبهرو میشد که کلا تمرکز خود را برای زدن پل از دست میداد. اسکندری در حمله تک فروندی به این پل چنان دقیق و با شجاعت به پل مذکور یورش برد که تنها با یک «رفت» و بدون گردش مجدد، پل را دونیم کرد و سپاه سوم عراق را به دام انداخت. جالب اینکه تا مدتها فرماندهان زمینی این اقدام نهاجا را باور نداشتند تا اینکه عکسهای گردان شناسایی را دیدند. او در پرواز عجیب دیگری، تنها جنگنده صدمه دیده از حمله به اچ ۳ را که در سوریه زمینگیر شده بود به ایران بازگرداند. سرگرد اسکندری در سومین اقدام، با مانوری باور نکردنی (به شکل غیررسمی گفته میشود با چسبیدن به هواپیمای مسافری) خود را از دید رادارها پنهان کرد و عرض عراق را از غرب به شرق آمد (کاری که هیچ خلبانی قبل از آن گذشته نکرده بود). او درست روی بغداد پس سوزها را روشن کرده و با دادن ناسزایی روی کانال عمومی به صدام سمت همدان را گرفت حال آنکه میدانست ممکن است در مرز نیز برخی پدافندهای داخلی منتظر او نباشند و هدف قرار بگیرد، اما در نهایت او هواپیما را سالم نشاند.سومین پرواز پرمخاطره او همراهی با شهید سرهنگ عباس دوران برای زدن بغداد در تیر ۶۱ بود. او نهتنها در کلیه بخشهای این پرواز مرگبار همراه دوران آمد؛ بلکه با غلتهای پیدرپی از کمند موشکها گریخت و درحالیکه عباس با هواپیمای زخم خورده، خود را به محل برگزاری اجلاس سران کوبید با هواپیمای آسیب دیده و کمک خلبان از هوش رفته و زخمی از چنگ ۳ میگ ۲۳ گریخت و بدون سوخت به تانکرهای هوایی رسید.خلبانان پایگاهها میگویند، او به مانند فرشته نجات هر روز در یک پایگاه بود و ماموریتهای بسیار سخت «sm» را انجام میداد تا جوانترها زنده بمانند. او در کارنامهاش بمباران کرکوک، پتروشیمیهای مختلف عراق و حمله به اهداف عمقی را دارد. این مرد بزرگ در سال ۱۳۸۰ در سانحه تصادف درحالیکه پیاده بود، آسمانی شد.
جلیل زندی
برخلاف خلبانان اف ۴، خلبانان اف ۱۴ تقریبا از مرز خارج نمیشدند؛ چراکه وظیفه این هواپیمای ۲۵ میلیون دلاری (در آن سالها) و موشکهای ۵/ ۱ میلیون دلاری فونیکس آن، حفاظت از خاک میهن و اهداف ارزشمند اقتصادی بود، اما این به آن معنا نبود که کار خلبانان تامکت ساده است. آنها باید در گشتهای ۸ تا ۱۲ ساعت با ۳ تا ۴ سوختگیری در روز و شب بدون پلک زدن از کل آسمان ایران حفاظت میکردند. ماشین جنگی زیر دست آنها بسیار پیچیده و حتی گاهی دردسرآفرین بود و کار با آن دقت و مهارت زیادی میخواست. عمده خلبانان نسل اول اف ۱۴ ایران، خلبانان با ساعت پرواز بالا و رزمدیده بودند که از اف ۴ و اف ۵ به گردانهای تامکت منتقل شده بودند. یکی از سرآمدان این مردان سروان جلیل زندی بود که بعدها تا سرتیپی پیش رفت. او متولد گرمسار و بزرگ شده تهران بود. درباره پیروزیهای هوایی او سخن زیاد است و منابع غربی تا ۸ پیروزی او را تایید کردهاند، اما تا ۱۱ پیروزی بهنام او ثبت شده است. شکار ۴ میگ ۲۳، ۲ سوخوی ۲۲، چند میگ ۲۱ و ۳ میراژ در کارنامه او ثبت شده است.او یکبار با اتهام تمرد نیز مواجه شد، اما بعدها از اتهامات مبرا شد و تا پست معاونت طرح و برنامه ستاد نهاجا پیش رفت.
عباس دوران
عباس دوران متولد شیراز و دوره دیده اف۴ در آمریکا بیشک یکی از بهترینهای نهاجا بود.او در ماههای اول جنگ یک پای ثابت حملات عمقی و ویژه (SPECIAL MISSION) به عراق بود. دسته یاسینی- دوران - بختیاری برای متجاوزان عراقی حامل تنها یک پیام بودند؛ «مرگ»در آغاز جنگ او بیش از ۵۰ ماموریت بسیار سنگین را بهپایان رساند و در آذر ۵۹ به همراه علیرضا یاسینی، حسین خلعتبری، علی بختیاری و چند خلبان دیگر و ناوچه جاوید پیکان، نیروی دریایی عراق و اسکلههای دریایی این کشور را به زیر آب بردند. او با یاسینی یکبار تنها با هدف کم کردن روی صدام که به بیبیسی گفته بود شهرهای ما نفوذ ناپذیرند، کمربندهای موشکی را پشتسر گذاشته و نیروگاه اصلی بصره(یا شاید بغداد) را منهدم کردند.در تیر ماه ۱۳۶۱ پس از آنکه صدام از راه دیپلماسی برخی روسای غیرمتعهدها را متقاعد کرده بود که بغداد امن است و میتوان اجلاس دورهای را در آن برگزار کرد به دستور ستاد ارتش به همراه سرگرد محمود اسکندری و سروان توانگریان در پروازی سه فروندی عازم پالایشگاه بغداد میشوند. به گفته سرتیپ آزاده منصور کاظمیان کمک عقب دوران، او در ابتدای پرواز به او گفت «من اسیر نمیشوم، اگر مورد اصابت قرار گرفتیم، تو اجکت کن»صبح ۳۰ تیر ۳ خلبان و سه کمک خلبان به قصد هدف بلند میشوند که توانگریان از همان ابتدا با مشکل در فرامین هواپیما مواجه میشود و دو هواپیمای دیگر پرواز را ادامه میدهند. با ورود به خاک عراق دهها سامانه موشکی روی آنها قفل میشود، اما چهار خلبان با کمک سیستمهای گمراهکننده و جنگ الکترونیک همه خطرات را پشتسر میگذارند و با پرواز «سطح پایین» (ارتفاع پست) روی بغداد میرسند. در بغداد شرایط کاملا متفاوت بود. انواع کالیبرهای توپ به سمت آنها شلیک شدو دو خلبان پس از آنکه پالایشگاه را بمباران کردند تازه با آتشبارهای فرانسوی رولاند مواجه شدند.
اسکندری با چرخشهای بینظیر همه حملات را ناکام گذاشت تا آنکه یک گلوله توپ (یا شاید ترکش موشک مجاورتی) به هواپیمای او آسیب رساند و کمکش مجروح شد؛ اما دوران عقب افتاد و دو موشک رولاند با حرکتی قوسی انتهای هواپیمای او را به آتش کشیدند. قدرت موتور مرتب در حال کاهش بود و کاظمیان با ناامیدی منتظر اجکت عباس؛ اما سرهنگ دوران با ناامیدی بهدنبال هدایت هواپیما به مرکز بغداد بود. حتی لاشه این جنگنده نیز میتوانست بمبی مخوف باشد. «پس چرا معطلی بپر» این آخرین جمله بود و ثانیهای بعد کاظمیان در اجکتی ناخواسته در آسمان معلق بود. او حتی تا مدتها بیهوش بود و نفهمید که چه بر سر دوران آمده، اما بعد پی برد فانتوم شعله ور به چند ساختمان محل اجلاس صدمه زده و از پیکر شهید دوران چیزی نمانده است. کاظمیان ۱۰ سال در اسارت ماند و تنها در این اواخر بود که تنها بازمانده آن پرواز از آخرین لحظات شهید بزرگ نیروی هوایی برای دیگران گفت.
سرتیپ فرجالله براتپور
یکی از بهترین خلبانان اف ۴ ایران و از لیدرهای بزرگ پروازی، سرتیپ فرج الله براتپور متولد کنگاور از استان کرمانشاه است.وی از جمله فرماندهان هوایی بود که توامان پروازجنگی و مدیریت را انجام میداد. وی لیدر عملیات منحصر به فرد حمله به اچ ۳ یا همان پایگاه معروف «الولید» در غربیترین نقطه عراق در فروردین ۶۰ بود. این پرواز طولانی که با چند بار سوختگیری هوایی همراه بود به فرماندهی سرگرد براتپور با کمترین هزینه (تنها یکی از جنگندهها با مشکل مواجه شد، اما خلبانان و هواپیما سالم بر زمین نشستند) و بیشترین تلفات به دشمن (حداقل ۲۲ هواپیمای دشمن نابود شدند) انجام شد. براتپور سالها معاون عملیات پایگاه و جانشین فرمانده پایگاه بود تا آنکه در سال ۶۴ فرمانده پایگاه همدان شد و پس از آن تا سالها در پستهای فرماندهی ماند.ویژگی او حرکت پابهپا با خلبانان در سختترین ماموریتها بود تا آنجا که با از خود گذشتگی ماموریتهای بسیار سخت و با احتمال بازگشت اندک را به جوانترها نمیداد و خود داوطلب میشد. وی هم اکنون بهرغم بازنشستگی همچنان در ارتباط با جوانان است و یکی از بهترین منابع تاریخی زنده در اختیار محققان است.
مصطفی اردستانی
در بین خلبانان جنگی ایران بیشک سختترین کار را خلبانان اف ۵ داشتند.اف ۵ بهدلیل عدم برخورداری از رادار قدرتمند، سیستمهای هشداردهنده کافی و برد کم، در برابر موشکهای زمین به هوا و شکاریهای دشمن آسیبپذیرتر بود. میگ ۲۳، میراژ و سوخوهای جدید همگی توان بالایی در برابر این هواپیما داشتند، اما این مسایل به معنای دست و پا بسته بودن این هواپیماها در برابر دشمن نبود؛ چراکه خلبانان این جنگندهها از بهترینهای اف ۵ یا همان تایگر در جهان بودند.یکی از همین خلبانان، مصطفی اردستانی بود که در بین خلبانان به «شیر» معروف بود. آغاز شهرت اردستانی به قبل از انقلاب بازمیگردد. زمانی که در حرکاتی نمایشی بهترین خلبان پاکستان موسوم به «هیرو» را مقهور مانورهای خود کرد. اردستانی ۳۵ روز اول جنگ تقریبا هر روز به اهداف سخت نظیر پالایشگاه کرکوک، پایگاه هوایی کرکوک، گردانهای زرهی لشکرهای جنوبی عراق و پادگانهای دشمن حمله کرد. بسیاری از خلبانان پایگاههای تبریز و دزفول که همپای او ماموریتها را انجام دادند، هرگز ماههای پایانی سال ۵۹ را ندیدند. اردستانی بارها در پروازهای ارتفاع پست تا مرز برخورد با درختان پیش رفت و حتی در یک مورد هواپیمای او برخورد اندکی با زمین داشت، اما خدا یارش بود. در عملیات فاو هدفی در دوردستها را در آسمان بارانی بهمن ۶۴ فاو زد درحالیکه هیچ کس امیدی به بازگشت او نداشت و سرهنگ بابایی تا لحظه بازگشت او ناامیدانه به زمین نشسته بود.تقدیر چنین بود که در سال ۱۳۷۳ او به همراه سرتیپ یاسینی و سرتیپ ستاری در هواپیمایی که خلبان آن نبودند به شهادت برسند.
برخی از بهترینهای هوایی
سرلشکر شهید عباس بابایی: مرد با گذشت و اخلاص نیروی هوایی. کسی که اجازه نداد حتی یک خلبان اف ۱۴ در ماههای پر فراز و فرود اول انقلاب کنار گذاشته شود. طرحهای ابداعی او بسیار بهکار نهاجا آمد.
سرتیپ محمد مسبوق: کمک خلبان اف 14، بهترین بهکار گیرنده فونیکس و همراه بهترین خلبانان اف 14. او با یک موشک فونیکس 3 هواپیمای دشمن را ساقط کرد.
سرهنگ فریدون مازندرانی: از تکخالهای اف ۱۴، کسی که ۹ پیروزی ثبت شده و چند پیروزی غیرثبت شده دارد. او شکار دشمن با توپ هواپیما را در کارنامه دارد.
سرتیپ اسماعیل موسوی: خلبان اف 5 که در روزهای ابتدایی جنگ بیشترین پروازها را داشت و بارها هواپیماهای صدمه دیده را سالم بر زمین نشاند.
سرتیپ یدالله خلیلی: از بهترینهای اف ۱۴، شرکتکننده در گشتهای طولانی هوایی، بارها با توپ هواپیما به تنهایی چند میگ دشمن را فراری داد.
سرتیپ حسین خلیلی: خلبان اف 5 که بعدها خلبان اف 14 شد و در هر دو هواپیما پیروزیهای بزرگی بهدست آورد. از جمله شکار 2 تا 3 هواپیمای دشمن با ساید وایندر از فاصله نزدیک در دو ماموریت به فاصله چند ساعت.
سرتیپ سیاوش مشیری: از خلبانان اف ۴ که در طول سالهای جنگ از هیچ ماموریتی گریزان نبود. او بارها هواپیماهای زخمی را به باند رساند و در یک مورد نادر یک هواپیما را بدون چرخ بر باند نشاند.
سرلشکر علیرضا یاسینی: خلبان اف 4 و بهترین بهکارگیرنده ماوریک در کنار خلبانانی چون شهید خلعتبری، او از ابتدای جنگ تا آخرین روزها در کلیه عملیات شرکت داشت. او از آخرین خلبانانی بود که در مرداد 1367 در فاو بر سر دشمن بمب ریخت.
سرتیپ فضلالله جاویدنیا
خلبان اف ۱۴ از جمله خلبانانی که پروازهای طولانی آنها بر سر زبانها بود. چندین پیروزی هوایی داشت و یکبار با از جان گذشتگی اف ۱۴ بدون استیک (فرمان) را نشاند حال آنکه حتی شهید بابایی به او دستور اجکت داده بود.
سرلشکر شهید ذوالفقاری
بهترین خلبان گردان شناسایی و اسطوره خلبانان «ار اف ۴ ای.» هواپیمای بدون اسلحه. ذوالفقاری بارها از کمین دشمن گریخت و تنها زمانی مقهور حریف شد که در مرکب بدون سلاحش در کمین ۵ هواپیمای میراژ افتاد. دشمن از قبل با شنود از ماموریت او مطلع شده بود. عکسهای معروف از بغداد و خطوط دشمن همگی محصول از جان گذشتگی او بود.
در بین خلبانان بزرگ ایران شاید نام برخی را کمتر شنیده شده باشد. دلایل این امر متفاوت است. میتوان دلایل امنیتی و حفاظتی را یکی از این موارد دانست، اما شاید دلیل دیگران تفکر کاملا حرفهای و تا حدودی متفاوت آنها با دیگر خلبانان باشد تا آنجا که اصلا علاقهای به رسانهای شدن نداشتند و شانس این را هم نداشتند که در جنگ شهید شوند تا نامشان جاودانه شود. سرگرد محمود اسکندری یکی از این مردان بود که بارها فرشته مرگ را ناکام گذاشت. او خلبان فانتوم بود و نهتنها خلبانان فانتوم؛ بلکه حتی خلبانان اف ۱۴ و اف ۵ او را یک معجزه میدانستند. از هر خلبانی که سالهای جنگ را در پایگاهها و عملیات سپری کرده باشد اگر سوال کنید یکی از بهترین خلبانان ایران کیست تنها یک پاسخ خواهید شنید؛ «محمود اسکندری» . در هنگام انتخاب ماموریت، «نه» در کارش نبود.او بارها به ماموریتهای غیرممکن اعزام شد و نهتنها سالم بازگشت؛ بلکه ماموریت را کامل انجام داد. در حمله به اچ ۳ به همراه سرگرد براتپور با طی بیش از ۴ هزار کیلومتر و سه بار سوختگیری، دورترین پایگاه هوایی عراق در مرز عراق-اردن را بمباران کرد، اما شاهکار او حمله به پل اروند - خرمشهر در آخرین روزهای اردیبهشت ۶۱ بود هنگامی که لشکرهای ارتش و سپاه، خرمشهر را چون نگینی در بر گرفته بودند و شهر در آستانه آزادسازی بود، مانع بزرگ بر سر راه پیروزی کم تلفات و گرفتن اسرای فراوان یک پل راهبردی روی اروند بود که مهندسی عراق با ساخت این پل نهتنها به مدافعان عراقی کمک میرساند؛ بلکه این پل میتوانست در صورت لزوم نقش تخلیهکننده لشکر ۱۱ از سپاه سوم عراق را نیز بازی کند.
مشکل در زدن این پل، عرض کم آن و انبوه موشکها و توپهای مستقر در اطراف آن بود؛ بهگونهای که خلبان مهاجم به محض ورود به منطقه با انبوهی از آتش روبهرو میشد که کلا تمرکز خود را برای زدن پل از دست میداد. اسکندری در حمله تک فروندی به این پل چنان دقیق و با شجاعت به پل مذکور یورش برد که تنها با یک «رفت» و بدون گردش مجدد، پل را دونیم کرد و سپاه سوم عراق را به دام انداخت. جالب اینکه تا مدتها فرماندهان زمینی این اقدام نهاجا را باور نداشتند تا اینکه عکسهای گردان شناسایی را دیدند. او در پرواز عجیب دیگری، تنها جنگنده صدمه دیده از حمله به اچ ۳ را که در سوریه زمینگیر شده بود به ایران بازگرداند. سرگرد اسکندری در سومین اقدام، با مانوری باور نکردنی (به شکل غیررسمی گفته میشود با چسبیدن به هواپیمای مسافری) خود را از دید رادارها پنهان کرد و عرض عراق را از غرب به شرق آمد (کاری که هیچ خلبانی قبل از آن گذشته نکرده بود). او درست روی بغداد پس سوزها را روشن کرده و با دادن ناسزایی روی کانال عمومی به صدام سمت همدان را گرفت حال آنکه میدانست ممکن است در مرز نیز برخی پدافندهای داخلی منتظر او نباشند و هدف قرار بگیرد، اما در نهایت او هواپیما را سالم نشاند.سومین پرواز پرمخاطره او همراهی با شهید سرهنگ عباس دوران برای زدن بغداد در تیر ۶۱ بود. او نهتنها در کلیه بخشهای این پرواز مرگبار همراه دوران آمد؛ بلکه با غلتهای پیدرپی از کمند موشکها گریخت و درحالیکه عباس با هواپیمای زخم خورده، خود را به محل برگزاری اجلاس سران کوبید با هواپیمای آسیب دیده و کمک خلبان از هوش رفته و زخمی از چنگ ۳ میگ ۲۳ گریخت و بدون سوخت به تانکرهای هوایی رسید.خلبانان پایگاهها میگویند، او به مانند فرشته نجات هر روز در یک پایگاه بود و ماموریتهای بسیار سخت «sm» را انجام میداد تا جوانترها زنده بمانند. او در کارنامهاش بمباران کرکوک، پتروشیمیهای مختلف عراق و حمله به اهداف عمقی را دارد. این مرد بزرگ در سال ۱۳۸۰ در سانحه تصادف درحالیکه پیاده بود، آسمانی شد.
جلیل زندی
برخلاف خلبانان اف ۴، خلبانان اف ۱۴ تقریبا از مرز خارج نمیشدند؛ چراکه وظیفه این هواپیمای ۲۵ میلیون دلاری (در آن سالها) و موشکهای ۵/ ۱ میلیون دلاری فونیکس آن، حفاظت از خاک میهن و اهداف ارزشمند اقتصادی بود، اما این به آن معنا نبود که کار خلبانان تامکت ساده است. آنها باید در گشتهای ۸ تا ۱۲ ساعت با ۳ تا ۴ سوختگیری در روز و شب بدون پلک زدن از کل آسمان ایران حفاظت میکردند. ماشین جنگی زیر دست آنها بسیار پیچیده و حتی گاهی دردسرآفرین بود و کار با آن دقت و مهارت زیادی میخواست. عمده خلبانان نسل اول اف ۱۴ ایران، خلبانان با ساعت پرواز بالا و رزمدیده بودند که از اف ۴ و اف ۵ به گردانهای تامکت منتقل شده بودند. یکی از سرآمدان این مردان سروان جلیل زندی بود که بعدها تا سرتیپی پیش رفت. او متولد گرمسار و بزرگ شده تهران بود. درباره پیروزیهای هوایی او سخن زیاد است و منابع غربی تا ۸ پیروزی او را تایید کردهاند، اما تا ۱۱ پیروزی بهنام او ثبت شده است. شکار ۴ میگ ۲۳، ۲ سوخوی ۲۲، چند میگ ۲۱ و ۳ میراژ در کارنامه او ثبت شده است.او یکبار با اتهام تمرد نیز مواجه شد، اما بعدها از اتهامات مبرا شد و تا پست معاونت طرح و برنامه ستاد نهاجا پیش رفت.
عباس دوران
عباس دوران متولد شیراز و دوره دیده اف۴ در آمریکا بیشک یکی از بهترینهای نهاجا بود.او در ماههای اول جنگ یک پای ثابت حملات عمقی و ویژه (SPECIAL MISSION) به عراق بود. دسته یاسینی- دوران - بختیاری برای متجاوزان عراقی حامل تنها یک پیام بودند؛ «مرگ»در آغاز جنگ او بیش از ۵۰ ماموریت بسیار سنگین را بهپایان رساند و در آذر ۵۹ به همراه علیرضا یاسینی، حسین خلعتبری، علی بختیاری و چند خلبان دیگر و ناوچه جاوید پیکان، نیروی دریایی عراق و اسکلههای دریایی این کشور را به زیر آب بردند. او با یاسینی یکبار تنها با هدف کم کردن روی صدام که به بیبیسی گفته بود شهرهای ما نفوذ ناپذیرند، کمربندهای موشکی را پشتسر گذاشته و نیروگاه اصلی بصره(یا شاید بغداد) را منهدم کردند.در تیر ماه ۱۳۶۱ پس از آنکه صدام از راه دیپلماسی برخی روسای غیرمتعهدها را متقاعد کرده بود که بغداد امن است و میتوان اجلاس دورهای را در آن برگزار کرد به دستور ستاد ارتش به همراه سرگرد محمود اسکندری و سروان توانگریان در پروازی سه فروندی عازم پالایشگاه بغداد میشوند. به گفته سرتیپ آزاده منصور کاظمیان کمک عقب دوران، او در ابتدای پرواز به او گفت «من اسیر نمیشوم، اگر مورد اصابت قرار گرفتیم، تو اجکت کن»صبح ۳۰ تیر ۳ خلبان و سه کمک خلبان به قصد هدف بلند میشوند که توانگریان از همان ابتدا با مشکل در فرامین هواپیما مواجه میشود و دو هواپیمای دیگر پرواز را ادامه میدهند. با ورود به خاک عراق دهها سامانه موشکی روی آنها قفل میشود، اما چهار خلبان با کمک سیستمهای گمراهکننده و جنگ الکترونیک همه خطرات را پشتسر میگذارند و با پرواز «سطح پایین» (ارتفاع پست) روی بغداد میرسند. در بغداد شرایط کاملا متفاوت بود. انواع کالیبرهای توپ به سمت آنها شلیک شدو دو خلبان پس از آنکه پالایشگاه را بمباران کردند تازه با آتشبارهای فرانسوی رولاند مواجه شدند.
اسکندری با چرخشهای بینظیر همه حملات را ناکام گذاشت تا آنکه یک گلوله توپ (یا شاید ترکش موشک مجاورتی) به هواپیمای او آسیب رساند و کمکش مجروح شد؛ اما دوران عقب افتاد و دو موشک رولاند با حرکتی قوسی انتهای هواپیمای او را به آتش کشیدند. قدرت موتور مرتب در حال کاهش بود و کاظمیان با ناامیدی منتظر اجکت عباس؛ اما سرهنگ دوران با ناامیدی بهدنبال هدایت هواپیما به مرکز بغداد بود. حتی لاشه این جنگنده نیز میتوانست بمبی مخوف باشد. «پس چرا معطلی بپر» این آخرین جمله بود و ثانیهای بعد کاظمیان در اجکتی ناخواسته در آسمان معلق بود. او حتی تا مدتها بیهوش بود و نفهمید که چه بر سر دوران آمده، اما بعد پی برد فانتوم شعله ور به چند ساختمان محل اجلاس صدمه زده و از پیکر شهید دوران چیزی نمانده است. کاظمیان ۱۰ سال در اسارت ماند و تنها در این اواخر بود که تنها بازمانده آن پرواز از آخرین لحظات شهید بزرگ نیروی هوایی برای دیگران گفت.
سرتیپ فرجالله براتپور
یکی از بهترین خلبانان اف ۴ ایران و از لیدرهای بزرگ پروازی، سرتیپ فرج الله براتپور متولد کنگاور از استان کرمانشاه است.وی از جمله فرماندهان هوایی بود که توامان پروازجنگی و مدیریت را انجام میداد. وی لیدر عملیات منحصر به فرد حمله به اچ ۳ یا همان پایگاه معروف «الولید» در غربیترین نقطه عراق در فروردین ۶۰ بود. این پرواز طولانی که با چند بار سوختگیری هوایی همراه بود به فرماندهی سرگرد براتپور با کمترین هزینه (تنها یکی از جنگندهها با مشکل مواجه شد، اما خلبانان و هواپیما سالم بر زمین نشستند) و بیشترین تلفات به دشمن (حداقل ۲۲ هواپیمای دشمن نابود شدند) انجام شد. براتپور سالها معاون عملیات پایگاه و جانشین فرمانده پایگاه بود تا آنکه در سال ۶۴ فرمانده پایگاه همدان شد و پس از آن تا سالها در پستهای فرماندهی ماند.ویژگی او حرکت پابهپا با خلبانان در سختترین ماموریتها بود تا آنجا که با از خود گذشتگی ماموریتهای بسیار سخت و با احتمال بازگشت اندک را به جوانترها نمیداد و خود داوطلب میشد. وی هم اکنون بهرغم بازنشستگی همچنان در ارتباط با جوانان است و یکی از بهترین منابع تاریخی زنده در اختیار محققان است.
مصطفی اردستانی
در بین خلبانان جنگی ایران بیشک سختترین کار را خلبانان اف ۵ داشتند.اف ۵ بهدلیل عدم برخورداری از رادار قدرتمند، سیستمهای هشداردهنده کافی و برد کم، در برابر موشکهای زمین به هوا و شکاریهای دشمن آسیبپذیرتر بود. میگ ۲۳، میراژ و سوخوهای جدید همگی توان بالایی در برابر این هواپیما داشتند، اما این مسایل به معنای دست و پا بسته بودن این هواپیماها در برابر دشمن نبود؛ چراکه خلبانان این جنگندهها از بهترینهای اف ۵ یا همان تایگر در جهان بودند.یکی از همین خلبانان، مصطفی اردستانی بود که در بین خلبانان به «شیر» معروف بود. آغاز شهرت اردستانی به قبل از انقلاب بازمیگردد. زمانی که در حرکاتی نمایشی بهترین خلبان پاکستان موسوم به «هیرو» را مقهور مانورهای خود کرد. اردستانی ۳۵ روز اول جنگ تقریبا هر روز به اهداف سخت نظیر پالایشگاه کرکوک، پایگاه هوایی کرکوک، گردانهای زرهی لشکرهای جنوبی عراق و پادگانهای دشمن حمله کرد. بسیاری از خلبانان پایگاههای تبریز و دزفول که همپای او ماموریتها را انجام دادند، هرگز ماههای پایانی سال ۵۹ را ندیدند. اردستانی بارها در پروازهای ارتفاع پست تا مرز برخورد با درختان پیش رفت و حتی در یک مورد هواپیمای او برخورد اندکی با زمین داشت، اما خدا یارش بود. در عملیات فاو هدفی در دوردستها را در آسمان بارانی بهمن ۶۴ فاو زد درحالیکه هیچ کس امیدی به بازگشت او نداشت و سرهنگ بابایی تا لحظه بازگشت او ناامیدانه به زمین نشسته بود.تقدیر چنین بود که در سال ۱۳۷۳ او به همراه سرتیپ یاسینی و سرتیپ ستاری در هواپیمایی که خلبان آن نبودند به شهادت برسند.
برخی از بهترینهای هوایی
سرلشکر شهید عباس بابایی: مرد با گذشت و اخلاص نیروی هوایی. کسی که اجازه نداد حتی یک خلبان اف ۱۴ در ماههای پر فراز و فرود اول انقلاب کنار گذاشته شود. طرحهای ابداعی او بسیار بهکار نهاجا آمد.
سرتیپ محمد مسبوق: کمک خلبان اف 14، بهترین بهکار گیرنده فونیکس و همراه بهترین خلبانان اف 14. او با یک موشک فونیکس 3 هواپیمای دشمن را ساقط کرد.
سرهنگ فریدون مازندرانی: از تکخالهای اف ۱۴، کسی که ۹ پیروزی ثبت شده و چند پیروزی غیرثبت شده دارد. او شکار دشمن با توپ هواپیما را در کارنامه دارد.
سرتیپ اسماعیل موسوی: خلبان اف 5 که در روزهای ابتدایی جنگ بیشترین پروازها را داشت و بارها هواپیماهای صدمه دیده را سالم بر زمین نشاند.
سرتیپ یدالله خلیلی: از بهترینهای اف ۱۴، شرکتکننده در گشتهای طولانی هوایی، بارها با توپ هواپیما به تنهایی چند میگ دشمن را فراری داد.
سرتیپ حسین خلیلی: خلبان اف 5 که بعدها خلبان اف 14 شد و در هر دو هواپیما پیروزیهای بزرگی بهدست آورد. از جمله شکار 2 تا 3 هواپیمای دشمن با ساید وایندر از فاصله نزدیک در دو ماموریت به فاصله چند ساعت.
سرتیپ سیاوش مشیری: از خلبانان اف ۴ که در طول سالهای جنگ از هیچ ماموریتی گریزان نبود. او بارها هواپیماهای زخمی را به باند رساند و در یک مورد نادر یک هواپیما را بدون چرخ بر باند نشاند.
سرلشکر علیرضا یاسینی: خلبان اف 4 و بهترین بهکارگیرنده ماوریک در کنار خلبانانی چون شهید خلعتبری، او از ابتدای جنگ تا آخرین روزها در کلیه عملیات شرکت داشت. او از آخرین خلبانانی بود که در مرداد 1367 در فاو بر سر دشمن بمب ریخت.
سرتیپ فضلالله جاویدنیا
خلبان اف ۱۴ از جمله خلبانانی که پروازهای طولانی آنها بر سر زبانها بود. چندین پیروزی هوایی داشت و یکبار با از جان گذشتگی اف ۱۴ بدون استیک (فرمان) را نشاند حال آنکه حتی شهید بابایی به او دستور اجکت داده بود.
سرلشکر شهید ذوالفقاری
بهترین خلبان گردان شناسایی و اسطوره خلبانان «ار اف ۴ ای.» هواپیمای بدون اسلحه. ذوالفقاری بارها از کمین دشمن گریخت و تنها زمانی مقهور حریف شد که در مرکب بدون سلاحش در کمین ۵ هواپیمای میراژ افتاد. دشمن از قبل با شنود از ماموریت او مطلع شده بود. عکسهای معروف از بغداد و خطوط دشمن همگی محصول از جان گذشتگی او بود.
ارسال نظر