وفاداری دو سویه
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
سال ۱۳۳۱ بود. جوان قبراق و ورزیده خراسانی دو سال پیاپی پهلوان کشور شده و آمده بود تا با رسیدن به این مقام در سومین سال متوالی بازوبند پهلوانی را برای همیشه از آن خود کند. شاه که دلخوشی از این مسأله نداشت تمام تلاش خود را به کار بست تا احمد بدین مهم نائل نشود. او از طریق رئیس اداره ورزش خود به تمام پهلوانان ریز و درشت پایتخت دستور داد تا در مسابقات پهلوانی کشور آن سال شرکت کنند تا شاید یکی از آنان مانع وقوع این واقعه ناگوار شود.
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
سال ۱۳۳۱ بود. جوان قبراق و ورزیده خراسانی دو سال پیاپی پهلوان کشور شده و آمده بود تا با رسیدن به این مقام در سومین سال متوالی بازوبند پهلوانی را برای همیشه از آن خود کند. شاه که دلخوشی از این مسأله نداشت تمام تلاش خود را به کار بست تا احمد بدین مهم نائل نشود. او از طریق رئیس اداره ورزش خود به تمام پهلوانان ریز و درشت پایتخت دستور داد تا در مسابقات پهلوانی کشور آن سال شرکت کنند تا شاید یکی از آنان مانع وقوع این واقعه ناگوار شود.
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
سال ۱۳۳۱ بود. جوان قبراق و ورزیده خراسانی دو سال پیاپی پهلوان کشور شده و آمده بود تا با رسیدن به این مقام در سومین سال متوالی بازوبند پهلوانی را برای همیشه از آن خود کند. شاه که دلخوشی از این مسأله نداشت تمام تلاش خود را به کار بست تا احمد بدین مهم نائل نشود. او از طریق رئیس اداره ورزش خود به تمام پهلوانان ریز و درشت پایتخت دستور داد تا در مسابقات پهلوانی کشور آن سال شرکت کنند تا شاید یکی از آنان مانع وقوع این واقعه ناگوار شود. آخر رفتار خاص پهلوان خراسانی هنگام بسته شدن بازوبند بر دستان او توسط شاه و عدمتملقگویی، محمدرضا را ناراحت میکرد.
او حتی شرایط را بهگونهای فراهم کرد که غلامرضا تختی دوست گرمابه وگلستان وفادار نیز وارد گود شد تا شاید مانع ثبت سه قهرمانی متوالی رفیق خود شود. مسابقات یکی بعد از دیگری برگزار شد و از یک سو غلامرضا و از سوی دیگر احمد پشت حریفان را یک به یک به خاک مالیدند تا نوبت به مسابقه نهایی رسید. مسابقهای که باید در حضور شاه برگزار میشد و در پایان، او بازوبند را بر بازوی برنده میبست. قبل از مسابقه نزدیکان دربار به هر دو حریف پیام دادند که اگر آسایش و راحتی میخواهید باید پس از پیروزی، بازوبند را به اعلیحضرت تقدیم کنید. کسی از پاسخ دو پهلوان به نمایندگان شاه چیزی نمیداند، فقط روایت پهلوان وفادار از آن مسابقه اکنون در دسترس است.
معامله سرنوشتساز
او این دوره از رقابتها را جالبترین مسابقات خود عنوان کرده ودرباره آن گفته است: «بیش از دو هزار نفر از مردم پایتخت، پهلوان تختی را در حالیکه روی دست بلند کرده بودند با سلام و صلوات به محوطه دارالفنون که محل برگزاری مراسم پهلوانی بود، آوردند، که شاید با تشویقهای آنچنانی خود بتوانند روحیهای به تختی دهند که مرا به زمین بزند و بازوبند پهلوانی را نگذارند از تهران خارج شود. شاخههای گل و اسکناسهای رنگارنگ و تشویقهای جورواجور بود که از مرحوم تختی به عمل میآمد. اما من کسی را نداشتم، لذا پشت به آن جمعیت کرده، رو بهسوی خراسان نمودم و پس از عرض سلامی که از ته قلبم برخاست، گفتم یا امام رضا، ای ضامن آهو، تو راضی مشو که من مغلوب این تهرانیها شوم، من به غیر از تو کسی را ندارم. لحظهای بعد با سوت داور، مسابقه شروع شد و من و مرحوم تختی به هم آویختیم. شرط پیروزی در مسابقات کشتی پهلوانی فقط ضربه کردن حریف بود و مدت زمان کشتی ۸۰ دقیقه. در دقیقه بیستویکم بود که تختی را روی سر بلند کرده و یا علی گویان بر زمینش زدم، که بانگ شور و غلغله و آفرین مردم برخاست و همان مردمی که مرحوم تختی را با چنان شور و عشقی به میدان آورده بودند، ریختند وسط میدان و مرا بوسیدند و روی دست بلند کردند و تشویقم نمودند.» مسابقه تمام شد و وفادار برای دریافت بازوبند نزد شاه رفت، بازوبند بسته شد و پس از آن پهلوان به سخن آمد و گفت: «قبل از مسابقه با خود عهد کردم در صورت پیروزی و دریافت اولین بازوبند مادامالعمر پهلوانی کشور آن را به یگانه یاورم در این مسابقه اهدا کنم.» سپس از سکو پایین آمد و رهسپار خراسان شد تا طبق پیمانی که از خلوص نیت با امام رضا(ع) بسته بود، بازوبند پهلوانی را که برای همیشه از آن خود ساخته بود، تقدیم موزه آستان قدس رضوی کند، بازوبندی که هنوز هم آنجا نگهداری میشود.
ادامه مقاومت
پس از این ماجرا چرخ گردون بازی بسیاری با وفادار کرد. دولتیها به دستور شاه او را راحت نگذاشتند و حتی حق سفرهاش را که امتیاز ویژه پهلوانان کشور بود، قطع کردند. پهلوان مجبور شد با رانندگی تاکسی امرار معاش کند اما کوتاه نیامد. بارها از طرف حکومت برایش پیغام فرستاده شد که سر بر آستان بساید تا همچون بسیاری دیگر از پهلوانان و قهرمانان پست و مقام بگیرد و در مال و ثروت غوطهور شود اما او در پاسخ میگفت من با کسی معامله کردهام که ضامن و پناه بیکسان است و خود او در موقع نیاز دستگیرم خواهد شد. من را به دستگیری حاکمان نیازی نیست.
عاشق نماز
وفادار در این سالها بارها و بارها در قالب کشتیگیر در مسابقات و اردوهای مختلف حاضر شد و پنجه در پنجه حریفان داخلی و خارجی انداخت. اما آنچه که او را بیش از مدالهای رنگارنگ و عناوین کوچک و بزرگ نزد اهل کشتی محبوب کرد، تقید ویژه او به نماز بود؛ تا حدی که دیگران را نیز به نماز سفارش میکرد و تلاش داشت حتی در مسابقات خارج از کشور نمازش را در ساعات نخست پس از اذان بخواند. تواضع و فروتنی، روی باز و سفرهداری دیگر خصوصیات پهلوان وفادار بود. وی مانند اکثر قهرمانان سابق برای کشتیگرفتن کیسه ندوخته بود.
پس از انقلاب
روزگار گذشت، انقلاب شد و پهلوان ما که از چند سال قبل کارمند راهآهن شده بود بهعنوان مربی و سرپرست در میادینی چند حاضر شد و شاگردان بسیاری را پرورش داد. اما گذشت زمان کمکم اثر خود را بر روی اندام پهلوان گذاشت و او را خانهنشین کرد. البته خانهنشینی که در منزلش به روی همه باز بود. همین خصوصیت نیز باعث شد تا او مال و منالی برای خود نیندوزد. پهلوان سالهای آخر عمر را با بیماری دستوپنجه نرم کرد و بارها عنوان داشت تنها آروزیش این است که در حرم مطهر رضوی دفن شود. امری که پس از درگذشتش در چهارم اسفند ۱۳۸۳ با همت برخی مسئولان محقق شد تا او در فضایی آرامش ابدی پیدا کند که پیش از این با صاحب آن بزرگترین معامله زندگی خود را کرده و وفاداریش را به صاحب آن ابراز داشته بود.
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
سال ۱۳۳۱ بود. جوان قبراق و ورزیده خراسانی دو سال پیاپی پهلوان کشور شده و آمده بود تا با رسیدن به این مقام در سومین سال متوالی بازوبند پهلوانی را برای همیشه از آن خود کند. شاه که دلخوشی از این مسأله نداشت تمام تلاش خود را به کار بست تا احمد بدین مهم نائل نشود. او از طریق رئیس اداره ورزش خود به تمام پهلوانان ریز و درشت پایتخت دستور داد تا در مسابقات پهلوانی کشور آن سال شرکت کنند تا شاید یکی از آنان مانع وقوع این واقعه ناگوار شود. آخر رفتار خاص پهلوان خراسانی هنگام بسته شدن بازوبند بر دستان او توسط شاه و عدمتملقگویی، محمدرضا را ناراحت میکرد.
او حتی شرایط را بهگونهای فراهم کرد که غلامرضا تختی دوست گرمابه وگلستان وفادار نیز وارد گود شد تا شاید مانع ثبت سه قهرمانی متوالی رفیق خود شود. مسابقات یکی بعد از دیگری برگزار شد و از یک سو غلامرضا و از سوی دیگر احمد پشت حریفان را یک به یک به خاک مالیدند تا نوبت به مسابقه نهایی رسید. مسابقهای که باید در حضور شاه برگزار میشد و در پایان، او بازوبند را بر بازوی برنده میبست. قبل از مسابقه نزدیکان دربار به هر دو حریف پیام دادند که اگر آسایش و راحتی میخواهید باید پس از پیروزی، بازوبند را به اعلیحضرت تقدیم کنید. کسی از پاسخ دو پهلوان به نمایندگان شاه چیزی نمیداند، فقط روایت پهلوان وفادار از آن مسابقه اکنون در دسترس است.
معامله سرنوشتساز
او این دوره از رقابتها را جالبترین مسابقات خود عنوان کرده ودرباره آن گفته است: «بیش از دو هزار نفر از مردم پایتخت، پهلوان تختی را در حالیکه روی دست بلند کرده بودند با سلام و صلوات به محوطه دارالفنون که محل برگزاری مراسم پهلوانی بود، آوردند، که شاید با تشویقهای آنچنانی خود بتوانند روحیهای به تختی دهند که مرا به زمین بزند و بازوبند پهلوانی را نگذارند از تهران خارج شود. شاخههای گل و اسکناسهای رنگارنگ و تشویقهای جورواجور بود که از مرحوم تختی به عمل میآمد. اما من کسی را نداشتم، لذا پشت به آن جمعیت کرده، رو بهسوی خراسان نمودم و پس از عرض سلامی که از ته قلبم برخاست، گفتم یا امام رضا، ای ضامن آهو، تو راضی مشو که من مغلوب این تهرانیها شوم، من به غیر از تو کسی را ندارم. لحظهای بعد با سوت داور، مسابقه شروع شد و من و مرحوم تختی به هم آویختیم. شرط پیروزی در مسابقات کشتی پهلوانی فقط ضربه کردن حریف بود و مدت زمان کشتی ۸۰ دقیقه. در دقیقه بیستویکم بود که تختی را روی سر بلند کرده و یا علی گویان بر زمینش زدم، که بانگ شور و غلغله و آفرین مردم برخاست و همان مردمی که مرحوم تختی را با چنان شور و عشقی به میدان آورده بودند، ریختند وسط میدان و مرا بوسیدند و روی دست بلند کردند و تشویقم نمودند.» مسابقه تمام شد و وفادار برای دریافت بازوبند نزد شاه رفت، بازوبند بسته شد و پس از آن پهلوان به سخن آمد و گفت: «قبل از مسابقه با خود عهد کردم در صورت پیروزی و دریافت اولین بازوبند مادامالعمر پهلوانی کشور آن را به یگانه یاورم در این مسابقه اهدا کنم.» سپس از سکو پایین آمد و رهسپار خراسان شد تا طبق پیمانی که از خلوص نیت با امام رضا(ع) بسته بود، بازوبند پهلوانی را که برای همیشه از آن خود ساخته بود، تقدیم موزه آستان قدس رضوی کند، بازوبندی که هنوز هم آنجا نگهداری میشود.
ادامه مقاومت
پس از این ماجرا چرخ گردون بازی بسیاری با وفادار کرد. دولتیها به دستور شاه او را راحت نگذاشتند و حتی حق سفرهاش را که امتیاز ویژه پهلوانان کشور بود، قطع کردند. پهلوان مجبور شد با رانندگی تاکسی امرار معاش کند اما کوتاه نیامد. بارها از طرف حکومت برایش پیغام فرستاده شد که سر بر آستان بساید تا همچون بسیاری دیگر از پهلوانان و قهرمانان پست و مقام بگیرد و در مال و ثروت غوطهور شود اما او در پاسخ میگفت من با کسی معامله کردهام که ضامن و پناه بیکسان است و خود او در موقع نیاز دستگیرم خواهد شد. من را به دستگیری حاکمان نیازی نیست.
عاشق نماز
وفادار در این سالها بارها و بارها در قالب کشتیگیر در مسابقات و اردوهای مختلف حاضر شد و پنجه در پنجه حریفان داخلی و خارجی انداخت. اما آنچه که او را بیش از مدالهای رنگارنگ و عناوین کوچک و بزرگ نزد اهل کشتی محبوب کرد، تقید ویژه او به نماز بود؛ تا حدی که دیگران را نیز به نماز سفارش میکرد و تلاش داشت حتی در مسابقات خارج از کشور نمازش را در ساعات نخست پس از اذان بخواند. تواضع و فروتنی، روی باز و سفرهداری دیگر خصوصیات پهلوان وفادار بود. وی مانند اکثر قهرمانان سابق برای کشتیگرفتن کیسه ندوخته بود.
پس از انقلاب
روزگار گذشت، انقلاب شد و پهلوان ما که از چند سال قبل کارمند راهآهن شده بود بهعنوان مربی و سرپرست در میادینی چند حاضر شد و شاگردان بسیاری را پرورش داد. اما گذشت زمان کمکم اثر خود را بر روی اندام پهلوان گذاشت و او را خانهنشین کرد. البته خانهنشینی که در منزلش به روی همه باز بود. همین خصوصیت نیز باعث شد تا او مال و منالی برای خود نیندوزد. پهلوان سالهای آخر عمر را با بیماری دستوپنجه نرم کرد و بارها عنوان داشت تنها آروزیش این است که در حرم مطهر رضوی دفن شود. امری که پس از درگذشتش در چهارم اسفند ۱۳۸۳ با همت برخی مسئولان محقق شد تا او در فضایی آرامش ابدی پیدا کند که پیش از این با صاحب آن بزرگترین معامله زندگی خود را کرده و وفاداریش را به صاحب آن ابراز داشته بود.
ارسال نظر