علیزاده از کجا آمد و چگونه ستاره یک نسل شد
کیمیا مثل ترانه!
تاریخساز شده است. اولین بارها و اولین نفرها همیشه در تاریخ ماندگار هستند. او حالا هردو را با هم دارد اولین بار و اولین نفر. کیمیا روی ابرهاست. نه اینکه دست و پایش را گم کرده باشد، نه اینکه مغرور بشود، نه! او روی ابرها هم خودش را حفظ کرده است. روی ابرها هم به تمام آرزوهایش فکر میکند. او یک دختر ۱۸ ساله است که برخلاف بسیاری از هم سن و سالانش راهی متفاوت را انتخاب کرده و اتفاقا در آن به اوج هم رسیده است. او در ۱۸ سالگی قد و قامت و وزنی بیشتر از همسالانش دارد اما چهرهاش همان چهره معصومانه همسن و سال هایش است.
تاریخساز شده است. اولین بارها و اولین نفرها همیشه در تاریخ ماندگار هستند. او حالا هردو را با هم دارد اولین بار و اولین نفر.کیمیا روی ابرهاست. نه اینکه دست و پایش را گم کرده باشد، نه اینکه مغرور بشود، نه! او روی ابرها هم خودش را حفظ کرده است. روی ابرها هم به تمام آرزوهایش فکر میکند. او یک دختر ۱۸ ساله است که برخلاف بسیاری از هم سن و سالانش راهی متفاوت را انتخاب کرده و اتفاقا در آن به اوج هم رسیده است. او در ۱۸ سالگی قد و قامت و وزنی بیشتر از همسالانش دارد اما چهرهاش همان چهره معصومانه همسن و سال هایش است. آنها که پیش از المپیک هم او و تمریناتش را دیده بودند معترف بودند که گویی هیچ کس جلودارش نیست و نخواهد بود. این دختر بالا بلند حالا اولین زن تاریخ یک کشور است که در المپیک مدال گرفته است. مدالی که خودش با آن طبع بلند چندان به آن روی خوش نشان نمیدهد. چون دنبال چیز دیگری بود. دنبال طلا!
کیمیا کیست و از کجا آمده؟
کیمیا علیزاده دختری است ۱۸ ساله و اهل کرج، خانوادهاش اصالتا از اطراف شهر تبریز هستند اما به گفته خود کیمیا هیچ وقت نتوانسته به این شهر سفر کند و از نزدیک آنجا را ببیند، فرزند ارشد خانواده است و یک برادر کوچکتر از خود دارد که به رشته والیبال میپردازد و اما بقیه داستان از زبان خود کیمیا ...
انتخاب اتفاقی تکواندو
این دختر نابغه ورزش ایران ماجرای تکواندوکار شدنش را این گونه تعریف میکند: تقریبا از هشت سالگی تکواندو وارد زندگی من شد، در کودکی به دلیل اینکه بچه بسیار آرام و مظلومی بودم، خانواده تصمیم گرفتند که مرا در یک باشگاه ورزشی ثبتنام کنند و از این رو در رشته تکواندو اسمنویسی کردم. ۹ سال داشتم که وارد تورنمنتهای کشوری شدم و توانستم مدالهای طلا و برنز را کسب کنم. در آن زمان اتفاقات پیرامونم مثل رفتن به اردو، مدت طولانی در کنار اساتید و دوستانم بودن برایم بسیار جالب و هیجانانگیز بود انگار وارد یک دنیای جدید شده بودم. بعد از آن در سال ۹۱ به تیم ملی نوجوانان دعوت شدم و بهصورت حرفهای به راهم ادامه دادم.
یأس چگونه تبدیل به امید شد؟
او پیش از این هم شکست را تجربه کرده. نابغه تکواندوی ایران تا آستانه وداع با تکواندو هم رفته است. زمانی که امیدهایش ناامید شده بود دوباره همه چیز به حالت اول برگشت. میپرسید چگونه؟ خودش این گونه تعریف میکند: «درست در سالی که موفق به کسب مدال طلای کشوری شدم تورنمنت انتخابی تیم ملی نیز آغاز شد، آن روز گویا بخت با من یار نبود و من به شکل باورنکردنی هر دو رقابتم را به حریف واگذار کردم. به قدری ناامید شده بودم که یک درصد هم احتمال نمیدادم مرا برای تیم ملی انتخاب کنند، اما بعد از پایان مسابقات در اوج ناامیدی نامم را در سالن صدا زدند، همان زمانی که همه چیز برایم به نقطه پایان رسیده بود در واقع استارتی برای شروع ورزش حرفهای شد.»
او هم مانند بسیاری از ورزشکاران دیگر یک مشوق بسیار بزرگ داشت، والدینش. نقش پدر او البته خیلی مهم است. پدری که یک وظیفه تاریخی را به دخترش تذکر داده است: «بعد از اینکه متوجه شدم به اردوی تیم ملی دعوت شدم با پدرم تماس گرفته و تمامی اتفاقات را برایش تعریف کردم. پدرم در عین داشتن احساس خوشحالی و غرور تنها یک نصیحت به من کرد و گفت: دخترم تنها وارد تیم ملی شدن مهم نیست، بلکه تلاش و کوشش بیوقفه و کسب قهرمانی و مدال برای کشورت بسیار مهمتر است. این نصیحت را همیشه سرلوحه کارم قرار دادم و همیشه تلاش کردم برای یک منظور به میدان مسابقه بروم آن هم افتخارآفرینی برای کشورم.
بعد از اینکه از سوی مربیان و اساتیدم مورد تقدیر قرار گرفتم کمکم به خود ایمان آوردم که میتوانم به تمامی مقامهایی که در سر دارم دست پیدا کنم تا اینکه در تورنمنت اندونزی نتوانستم مدالی کسب کنم. بعد از این شکست به قدری آشفته بودم که گاهی به سرم میزد از تکواندو دست کشیده و ادامه ندهم. اما خدارا شاکرم که توانستم این شکست را پلهای برای موفقیت خود قرار دهم. همین شد که در رقابتهای جهانی تکواندو نوجوانان در چین تایپه موفق شدم مدال طلای این رقابتها را کسب کنم.»
یک سال درس عقب افتاد
مدال المپیک برای او کم هم بها نداشته است. کیمیا علیزاده هنوز یک محصل است و این را میداند که باید بخش دیگر زندگیاش را به درس اختصاص دهد. با اینکه به دلیل حضور در تورنمنتها یک سال از همسن و سالانش عقب افتاده اما با عزمی قوی و بیوقفه در تلاش است که هم ورزش حرفهای و هم تحصیلاتش را در سطحی عالی به پیش ببرد. کیمیا حالا میداند که یک الگوست و باید در همه زمینهها بهترین باشد: «شناخته شدن و مورد توجه اکثریت انسانها قرار گرفتن هر چند که بسیار لذتبخش است اما اوایل برای من سخت بود زیرا تمام نگاه اطرافیانت نسبت به تو تغییر میکند و انتظارات دو برابر میشود و از آنجا که بهعنوان یک ورزشکار باید الگوی همسن و سالهای خود باشم بار مسوولیتی بیشتری روی دوشم احساس میکنم.»
تکواندوکار کوهنورد
تکواندو تنها ورزشی نیست که کیمیا به آن علاقه دارد. او در ادامه مصاحبهاش می گوید: «عاشق کوهنوردی هستم، در زمانهایی که از اردوها و مسابقات فارغ میشوم به همراه استاد عزیزم خانم کامرانی و همسرشان به کوهنوردی میرویم؛ وقتی تنها باشم به کوههای نزدیک کرج میروم و در غیر این صورت، به کوههایی مانند علمکوه در کلاردشت میرویم. والیبال را هم دوست دارم و گاهی در اردوها با بچهها بازی میکنیم, اما کفه ترازوی کوهنوردی برای من سنگینتر است.»
او چه رنگی را دوست دارد؟
آیا دختر ماجراجوی ایران اهل فوتبال و طرفداری از یک تیم خاص هم هست؟ کیمیا اهل سرخابی و کل کل کردن نیست اما گاهی اوقات تمایلاتی از خود نشان میدهد. او میگوید: «زیاد اهل فوتبال نگاه کردن نیستم اما من و برادرم یک استقلالی به تمام معنا هستیم و از آن جایی که پدرم پرسپولیسی است همیشه یک کل کل شیرین و لذتبخش بینمان وجود دارد. از طرفی تا حد امکان در کارهای خانه به مادرم کمک میکنم و اجازه نمیدهم که دست تنها بماند حتی در آشپزی هم کمکش میکنم مخصوصا ماکارونی که عاشقش هستم. (باخنده)»
پاشایی گوش میدهد
او مثل اکثر دختران نوجوان دیگر به خوانندههای پاپ علاقه زیادی دارد. کیمیا در این باره نیز میگوید: «مرحوم مرتضی پاشایی یکی از خوانندگان مورد علاقه من است، او برای تمام طرفدارانش مانند ترانههایش همیشه زنده است. البته مهدی احمدوند و میثم ابراهیمی نیز از خوانندگانی هستند که کارهایشان را مداوم دنبال میکنم اما متاسفانه به دلیل برنامههای فشردهای که برای ما در نظر میگیرند نمیتوانم به کنسرت این عزیزان بروم و تنها به گوش دادن ترانههایشان در اوج خستگی اکتفا میکنم.»
تکواندو درس بزرگ زندگی من
او برای ورزشی که انتخاب کرده فلسفه خاصی دارد و از تاثیر آن برافکارش میگوید: «ورزش از هر نوعی که باشد تغییر زیادی در روح انسان ایجاد میکند، حتی خستگیاش زیباست، اما مهمتر از آن درسی است که ورزش به انسان میدهد. من نیز بسیاری از افکارم را مدیون ورزشم هستم. تکواندو برای من همچون دانشگاه بزرگی است که در آن درست زندگی کردن را آموختم. یکی از بزرگترین درسهایی که تکواندو در این چند سال برای من به ارمغان آورد این بوده که اگر انسان بتواند فعل خواستن را نه در حد تنها صرف کردن، بلکه سعی کند آن را در عمل نیز نشان دهد موفق میشود، بر تمامی موانع پیش رو با توکل به خداوند و امیدی دوباره، غلبه کرده و غیرممکنها را ممکن سازد.»
حجاب را دوست دارد
موضوعی که او را بیشتر مورد توجه رسانههای جهان قرار میدهد «حجاب» است. ورزش رزمی آن هم با حجاب کامل هیچ محدودیتی برای او ایجاد نکرده است. در ریو هم این مساله موضوع سوال برخی خبرنگاران از او شد. جواب او ساده و جالب بود: «من با «همین چیزی» که بر سر دارم، در رشته تکواندو برنده شدم و در این خصوص افتخار میکنم. من حجاب را دوست دارم.» خبرنگار مصراست که آیا حجاب برای او دست و پاگیر نیست. ولی کیمیا جواب میدهد: «نه، برعکس. آن را دوست دارم. زمانی که این مدال را گرفتم آنقدر هیجانزده بودم که بیدلیل بالا و پایین میپریدم. البته این خبر آنقدرها که شما بزرگش میکنید، بزرگ نیست. ایران زهرا نعمتی را بهعنوان پرچمدار ریو انتخاب کرد. او نیز باحجاب است. او یک تکواندوکار بود که البته بعد دچار حادثه شد و در لندن موفق به کسب مدال طلا در بازیهای پارالمپیک شد.» خبرنگار از او پرسید: عکس تو بر روی سکو به همراه هدیه ملک، تبعه مصر که او نیز حجاب بر سر داشت، در سراسر جهان چرخید. حتما علتی دارد. اوجواب میدهد: «علتش این است که مردم عادت ندارند. فقط همین. آنها در مقابل چیزی که درکش نمیکنند یا با آن آشنایی ندارند، میهراسند. من میخواهم آنها بدانند که من حجاب را دوست دارم. من یک فرد معمولی هستم، یک ورزشکار و یک دختر جوان، زندگی خود را دارم، برای خودم استقلال دارم، آزادی دارم و در حیطه این آزادی، حجاب را انتخاب میکنم.»
کیمیا مثل ترانه
در میان سیل انبوه پیامها در تبریک این اتفاق و موفقیت بزرگ یک پیام خاص از طرف یک فرد خاص هم وجود داشت. ترانه علیدوستی در صفحه شخصی خود برای او چنین نوشت: «تازه دورههای بعد معلوم میشه برای همتایانت چه کردی؛ بهشون اعتماد به نفس دادی و فهموندی این عرصه صحنه اونها هم هست.» این پیغام را کسی مینویسد که خودش هم تقریبا نقشی مشابه را در عرصه سینمای کشور داشته است. اگر کیمیا روی سکوی المپیک ایستاد ترانه هم همین چند ماه قبل روی فرش قرمز کن قدم گذاشت. حتی تصاویری که از مصاحبه این دو با زبان انگلیسی منتشر شد هم بسیار به هم شبیه بود. ستارههای نسلی که تمام کمال را باهم دارند. آنها که در رشته خود صفشکن شدهاند و توانایی زن ایرانی را از مرزهای کشور عبور دادهاند.
ارسال نظر