« انحصار در بازار» به زبان ساده
مرتضی زارع
پژوهشگر اقتصادی
نخست بازار انحصاری را در اقتصاد تعریف کنیم. در اقتصاد وقتی فرد یا شرکتی تمامی سهم یک بازار را به سلطه درمیآورد، بازار به بازار انحصاری تبدیل میشود. برای مثال فرض کنید در بازار موبایل کشور، تنها یک شرکت تولیدکننده باشد، وقتی به مغازهای میروید تنها محصولات یک شرکت پیشروی شما خواهد بود. در این حالت بازار منحصرانه در اختیار یک شرکت یا برند است و به آن بازار انحصاری گفته میشود. ماهیت برخی صنایع ایجاب میکند بازار آن کالا یا خدمات انحصاری باشد.
مرتضی زارع
پژوهشگر اقتصادی
نخست بازار انحصاری را در اقتصاد تعریف کنیم. در اقتصاد وقتی فرد یا شرکتی تمامی سهم یک بازار را به سلطه درمیآورد، بازار به بازار انحصاری تبدیل میشود. برای مثال فرض کنید در بازار موبایل کشور، تنها یک شرکت تولیدکننده باشد، وقتی به مغازهای میروید تنها محصولات یک شرکت پیشروی شما خواهد بود. در این حالت بازار منحصرانه در اختیار یک شرکت یا برند است و به آن بازار انحصاری گفته میشود. ماهیت برخی صنایع ایجاب میکند بازار آن کالا یا خدمات انحصاری باشد. برای مثال هزینه اولیه احداث سد و خریداری و راهاندازی تجهیزات تولید و توزیع برق در یک کشور به قدری بالا است که بازار این محصول لزوما باید انحصاری باشد.
اقتصاددانان بازار انحصاری را یک بازار ناکارا و مضر برای سیستم اقتصاد میدانند. اساسا روح بهرهوری و بهبود کیفیت یک محصول در گرو رقابتی بودن آن است. وقتی در یک بازار شما رقیبی قوی داشته باشید دائما بهدنبال یافتن راههای بهبود کیفیت کالای خود نسبت به رقیب یا کاهش هزینههای خود و تولید محصول با قیمتی پایینتر هستید. این عوامل موجب میشود بهرهوری منابع در بازار بالاتر رود. در سطوح بعدی پای نوآوری و خلاقیت نیز به بازار باز میشود. تولیدکنندگان مجبورند برای بقا در بازار و بهدست آوردن سهم مناسب از آن اقدام به تولید محصولات متنوعتر و سازگار با نیازهای روز دنیا کنند.
اما بازار انحصاری چگونه شکل میگیرد؟ غیر از شرایطی که در آن ماهیت بازار حکم بر انحصار آن دارد مثل صنعت آب و برق، در بقیه موارد انحصارگری در اقتصادهایی با دخالت بالای دولت به وفور قابل دیدن است. بازار انحصاری بهنوعی حد نهایی سیستم سرمایهداری است. در بازار انحصاری، انحصارگر سود کلانی به جیب میزند. وقتی کالایی که توسط انحصارگر عرضه میشود یک کالای ضروری برای مردم باشد، آنها ناگزیرند در صف خریداران قرار گیرند و او نیز با علم به این موضوع میتواند کالایی با هر کیفیتی و در هر قیمتی حتی بیش از ارزش واقعی آن به خریداران بفروشد. حتی انحصارگر میتواند برای سود بیشتر تعداد کمتری نسبت به توان بالقوه خود تولید کند تا سود کلانی از تعداد کمتر کالا و قیمت بالاتر نصیب خود کند و این یعنی فاصله گرفتن اقتصاد از توان بالقوه خود. سود انحصارگران به حدی است که گاهی اوقات حتی حاضرند هزینهای صرف کنند تا راه ورود سایر فعالان اقتصادی به عرصه بازار را سد کنند.
به همین خاطر است که در اقتصاد برای بسیاری از بازارها قوانین ضدانحصار تصویب میشود. از معایب دیگر بازار انحصاری این است که با کسب درآمد بالا، رفته رفته نفوذ انحصارگر در سیستم اقتصادی کشور بالا میرود و توانایی زیادی در تاثیرگذاری بر روابط و شرایط بازار پیدا میکند. بنابراین ممکن است رفاه مردم فدای سودجویی یک فرد در بازار شود. انحصار در اقتصادهای دستوری به وفور قابل مشاهده است، آنجا که عمده شرکتهای تولیدی در انحصار دولت است. این وضعیت خیلی بحرانی است. برای مثال یک بانک دولتی که منابع مالی زیادی را هدر میدهد در پایان سال علیرغم ورشکستگی بهراحتی توسط دولت تامین میشود یا در برخی صنایع نظیر بیمه اوضاع وخیمتر نیز میشود. برای توضیح این مساله ابتدا یادآور میشویم که گونه دیگری از بازار انحصاری وجود دارد که در آن بهجای یک انحصارگر، بازار در انحصار چند تولیدکننده است که به آن انحصار چندجانبه میگویند.
حال فرض کنید در صنعت مهمی چون بیمه که سهم مهمی در رشد اقتصادی و بهبود سطح سرمایهگذاری و فضای کسب و کار دارد، سیستم بازار بهصورت انحصار چند جانبه باشد و یک بیمه دولتی و بیمههای خصوصی حضور داشته باشند. شرکتهای دولتی حتی در صورت ورشکست شدن باز ازسوی دولت تامین خواهند شد، بنابراین بدون ریسک میتوانند به کار خود ادامه دهند و حتی اقدام به نرخشکنی کنند. در چنین شرایطی سهم بخش خصوصی از بازار بسیار کم خواهد شد و رفته رفته سهم بزرگی از بازار نصیب بخش دولتی میشود. این چنین پیامدهایی موجب خروج کارآفرینان خصوصی از بازارهای مختلف و کاهش کیفیت خدمات، بالا رفتن ریسک سرمایهگذاری، کاهش رفاه مردم بهدلیل تنوع پایین محصولات و... خواهد شد. باید در نظر داشت که منابع تامین بخشهای دولتی در مواقع ورشکستگی باید از درآمدهای حاصل از تولید ملی پشتیبانی شود که این امر نیز بهنوعی دیگر بر اقتصاد ضربه خواهد زد.
اگر نگاهی به صنعت خودروسازی خود بیندازیم شاید این مساله برای شما قابل لمستر باشد. مردم وقتی کیفیت و قیمت خودروهای خارجی را میبینند و آن را با خودروهای داخلی مقایسه میکنند متوجه میشوند انحصار چندجانبه چه تاثیری بر رفاه مردم، کیفیت محصولات و قیمت میتواند داشته باشد. انحصار تاثیرات منفی زیادی بر اقتصاد دارد که موجب هرز رفتن سرمایههای ارزشمند در اقتصاد میشود. یکی دیگر از تاثیرات بد این رویه این است که با افزایش قدرت انحصارگر در یک بازار، توانایی دولت و بخش خصوصی برای تعدیل و بهبود آن بهشدت کاهش مییابد. برای مثال بارها در برنامههای تلویزیونی دیدهاید که مردم و کارشناسان از کیفیت خودروها و پایینبودن سطح ایمنی آنها که نقش زیادی در حفظ جان مردم دارد اظهار نارضایتی میکنند. اما با بزرگ شدن این صنایع اکنون زندگی قشر زیادی از مردم (کارکنان شرکت) در گرو ادامه حیات این شرکتهاست. تصمیم در قبال این چنین صنایعی ابعاد سیاسی نیز خواهد داشت.
انحصارگری در بازارها هم کیفیت محصولات و خدمات را کاهش میدهد، هم موجبات هرز رفتن منابع ملی را فراهم میکند و هم در سطح بالاتر موجب عقبماندگی تکنولوژیکی در صنایع مختلف میشود که خروجی آن از دست دادن بازارهای خارجی خواهد بود. بنابراین وجود انحصار صدمات جبران ناپذیری بر پیکره اقتصاد وارد میکند. از جمله راههای بهبود وضعیت بازارها اتخاذ قوانین ضدانحصار و ایجاد بستر مناسب برای ورود کارآفرینان به بازارهاست. با رقابتی شدن بازارها هم بهرهوری منابع بالا خواهد رفت و هم دریچههای ورود درآمد از بازارهای خارجی نیز به کشور باز میشود.
ارسال نظر