آنچه که بیش از هر چیزی به آن نیاز داریم
میترافرینژاد فتحی(دریاحقی)
محقق،نویسنده، مربی خودشناسی
Farinezhad-mitra@yahoo. com
چه بر زبان و چه از روی رفتار، در میان مردم زیاد میشنویم یا میبینیم که میگویند:
من چاق هستم.
من لاغر هستم.
باید گونه بکارم.
باید ابرو تاتو کنم.
دارم پیر میشوم.
من کافی نیستم.
من نمیتوانم.
من هیچی نیستم.
من هیچ کاری را نمیتوانم تمام کنم.
من زشت هستم.
من به زیبایی دیگران نیستم.
من کم هستم.
رنگ پوست من زیادی روشن است.
محقق،نویسنده، مربی خودشناسی
Farinezhad-mitra@yahoo. com
چه بر زبان و چه از روی رفتار، در میان مردم زیاد میشنویم یا میبینیم که میگویند:
من چاق هستم.
من لاغر هستم.
باید گونه بکارم.
باید ابرو تاتو کنم.
دارم پیر میشوم.
من کافی نیستم.
من نمیتوانم.
من هیچی نیستم.
من هیچ کاری را نمیتوانم تمام کنم.
من زشت هستم.
من به زیبایی دیگران نیستم.
من کم هستم.
رنگ پوست من زیادی روشن است.
میترافرینژاد فتحی(دریاحقی)
محقق،نویسنده، مربی خودشناسی
Farinezhad-mitra@yahoo.com
چه بر زبان و چه از روی رفتار، در میان مردم زیاد میشنویم یا میبینیم که میگویند:
من چاق هستم.
من لاغر هستم.
باید گونه بکارم.
باید ابرو تاتو کنم.
دارم پیر میشوم.
من کافی نیستم.
من نمیتوانم.
من هیچی نیستم.
من هیچ کاری را نمیتوانم تمام کنم.
من زشت هستم.
من به زیبایی دیگران نیستم.
من کم هستم.
رنگ پوست من زیادی روشن است.
رنگ پوست من زیادی تیره است.
من زیادی احساساتی هستم.
حتما باید ظاهرم را تغییر دهم تا دیگران من را دوست بدارند و پذیرفته شوم.
باید آنقدر محبت کنم تا به من محبت کنند.
و بسیاری جملات و پیامهای دیگر که همگی گویای یک پیام هستند:
« من خودم را دوست ندارم.»
به جرات میتوان گفت که بسیاری از افراد جامعه ما دچار خود تنبیهی، خود تخریبی و خودکمبینی هستند و بخش زیادی از انرژی، جوانی و شادابی خود را صرف میکنند تا این پیام درونی که از ناخودآگاه آنها بیرون میآید، بپوشانند. به گمان بسیاری از مردم اینها جملاتی ساده و انتخابی هستند، در حالیکه در حقیقت تمامی این افکار، جملات و تصمیمات برخاسته از پیام «من خود را دوست ندارم و بد هستم» حاضر در ناخودآگاه افراد است. در ناخودآگاه بسیاری از افراد پیام «من بد هستم»، «من کافی نیستم»، «من لایق نیستم»، « من دوست داشتنی نیستم»، «من خود را دوست ندارم» نهفته است و همین پیام است که افراد را به سوی انتخابها و کارهایی سوق میدهد برای «پذیرفته شدن». حتما با جملاتی نظیر « کسی که خود را دوست ندارد نمیتواند دیگران را نیز دوست بدارد» آشنا هستید؛ این جمله حقیقت دارد و حقیقت این است که « زمانی که فردی خود را دوست نداشته و نپذیرفته باشد، چگونه میخواهد دیگری را دوست بدارد و همانطور که هست بپذیرد؟» هر چیزی ابتدا از خود ما شروع میشود. اگر به خود احترام بگذاریم، به دیگران هم احترام خواهیم گذاشت. اگر خود را دوست بداریم، دیگران را نیز دوست خواهیم داشت. اگر خود را همانگونه که هستیم و خلق شدهایم دوست بداریم، دیگران را هم همانگونه که هستند میپذیریم و دوست میداریم. یعنی اینکه: « آنچه که بر خود روا نمیداریم، بر دیگری نیز روا نمیداریم؛ و آنچه که برای خود دوست میداریم، برای دیگری نیز دوست خواهیم داشت» و این یعنی همان «عزت نفس». کسی که عزت نفس بالایی داشته باشد، خود و دیگران را همانگونه که خلق شدهاند دوست میدارد و به خاطر کاستیها یا تفاوتها کسی را تنبیه نمیکند. شرط اول دوست بودن « پذیرفتن» است و البته لازم به ذکر است که پذیرفتن لزوما به معنای «دوست داشتن» نیست؛ ما میتوانیم حوادث، شرایط یا افراد را بپذیریم اما دوستشان نداشته باشیم، اما زمانی که چیزی یا کسی را دوست داریم، پس دوستش داریم و گل و خار آن را در کنار هم میپذیریم.
فکر انتقادگر یکی از افکار غالب بر جامعه ما است و بدتر اینکه غالبا با جمله «انتقاد سازنده است» بسیاری از تنبیهها را در قالب انتقاد توجیه میکنیم. بسیاری از رفتارها و صحبتهای ما بازیهایی تحقیرآمیز و بر اساس خودتنبیهی یا مجازات دیگران است. گاهی فکر میکنیم که اگر خود را مورد انتقاد، سرزنش، تحقیر یا تنبیه قرار دهیم چیزی درست میشود، اما حقیقت این است که با انتقاد، سرزنش، تحقیر یا تنبیه تنها چیزی که عاید ما میشود «احساس بد بودن»، «احساس کافی نبودن» و «احساس گناه» است و نهایتا تا جایی پیش میرویم که آرزوی مرگ کنیم! زمانهایی را به یاد آورید که خود را دوست داشتهاید، درباره خود احساس خوبی داشتهاید و باور داشتید که قابلیت آن را دارید به آنچه میخواهید برسید، آیا آن زمان زندگی بهتر، راحتتر و بیشتر وفق مرادتان نبود؟ آیا در آن زمان زندگی دوست داشتنیتر و شادتر نبود؟ آیا سلامتی شما بیشتر نبود؟ این یک اصل است که: «خود دوستی، سلامتی، شادی، آرامش و موفقیت به بار میآورد.»پس هر چه زودتر دست به کار شوید و برای دوست داشتن خودتان اقدام کنید. شاید تصور کنید که این یک اغراق است یا به کار نمیآید، اما ما با جرات به شما این اطمینان خاطر را میدهیم که «خود دوستی» یکی از قدمهای اولیه و بسیار بسیار مهم در مسیر داشتن زندگی بهتر است. کسی که خود را دوست ندارد قطعا انتخابها و کارهایی میکند که به خود آسیب برساند حتی اگر این واقعیت را نبیند و باور نداشته باشد. کسی که خود را دوست داشته باشد و با خود به آشتی برسد راحتتر میتواند با دیگران نیز به صلح و آشتی برسد. به جرات میتوان گفت بسیاری از مشکلات ما در روابطمان با دیگران ناشی از « دوست نداشتن خود» است؛ و بدانید که دوست داشتن خود با خودشیفتگی تفاوت دارد. شاید بزرگترین بخششی که انسان و بشر به خود بدهکار است، «بخشش خود» باشد. بسیاری از خشمها و پرخاشهای ما نسبت به دیگران نیز ناشی از خشم ما از خود و انتخابهای خود است. خود را دوست داشتن یعنی:
دست برداشتن از سرزنش خود
دست برداشتن از انتقاد مداوم از خود
دست برداشتن از مجازات و تنبیه خود
دست برداشتن از تحمیل بایدها و نبایدهای بیمارگونه بر خود
دست برداشتن از انکار خود
دست برداشتن از توقعات بیش از حد و عصبی از خود
مراقبت کردن از خود
در آغوش گرفتن لطافت وجود خود
محبت به خود
تربیت سالم خود
باور خود
اعتماد به خود
در آیینه به خود بگویید که « من خود را دوست دارم، من خود را همینگونه که هستم میپذیرم، خود من همراه همیشگی من است» و خود را در آغوش بگیرید. هر چند این کار به نظرتان مسخره بیاید، هر چند از خود خجالت بکشید، اما این کار را انجام دهید و تصمیم بگیرید که سال جدید را با خود دوستی آغاز کنید و خود دوستی را نیز به دیگران آموزش دهید. قدم اول عاشقی از روی پختگی، نه خودشیفتگی بلکه «خود دوستی» است. به خود این باور را هدیه بدهید که: «من خود را دوست دارم. من مردم را دوست دارم. مردم نیز من را دوست دارند. من خود را پذیرفتهام و در آغوش میگیرم، مردم را همانگونه که هستند میپذیرم و آنها نیز من را همینگونه که هستم میپذیرند. من با دوست داشتن خود، فرد بهتری میشوم.» برای مراقبت از خود قبل از هر کاری شروع کنید به شناختن خود. ما نمیتوانیم از چیزی که آن را نمیشناسیم به خوبی مراقبت کنیم. برای مراقبت از خود، گذشته خود را پاک کنید. پاک کردن گذشته به معنی فراموش کردن آن نیست بلکه به معنی «بخشیدن و رها کردن» آن است. پاک کردن گذشته یعنی آشتی با آن و رها شدن از بندها و گرههایی که ما را عقب برمیگردانند. برای مراقبت از خود، خود را ببخشید و همانگونه که هستید بپذیرید و دوست بدارید. برای مراقبت از خود اندیشهها و بینشهایتان را بررسی و اصلاح کنید. برای مراقبت از خود گمان کنید که کودکی هستید و نیاز به مراقبت دارید، چطور از یک کودک مراقبت میکنید؟ چطور او را تربیت میکنید؟ با خود نیز همانگونه رفتار کنید. اگر تربیت سالم و صحیح را بلد نیستید، پس آن را یاد بگیرید و خود را با تربیت صحیح بزرگ کنید.
سال جدید را چگونه آغاز میکنید؟
قطعا هر فردی دوست دارد بهترین زندگی را برای خود رقم زند، زیرا همه ما لایق بهترینهای متناسب با خود هستیم و بدون شک میتوان گفت که هر فردی دوست دارد سال جدید را پر از انرژی آغاز کند و به بهترین شکل در جهت خواستههای خود بگرداند. حتما همه افراد میخواهند زندگی خوبی داشته باشند، اما افراد زیادی هستند که برخلاف این خواسته و اشتیاقشان و حتی گاهی برخلاف تلاشهایشان نتیجهای نمیگیرند. برخی حتی نمیدانند که از چه راهی یا راههایی میتوانند به خواستههای خود برسند و در کمترین حالت، برخی اصلا نمیدانند که چه میخواهند! همه ما لایق موفقیت هستیم و همه ما قابلیت داریم که به موفقیت برسیم. آنچه تعیینکننده است «لیاقتهای» ماست. شاید در نظر اول فکر کنید که «خواستن» برای «رسیدن» کافی است، شاید هم فکر کنید که «خواستن» هیچ تاثیری در رسیدن ندارد و از خواستن ناامید شده باشید، شاید فکر کنید کافی است تا بخواهید و پس از آن هر اقدامی برای رسیدن به خواستهتان کافی و مناسب باشد. اما این اشتباه است! بسیاری از مردم چیزی را دوست دارند و میخواهند، اما هر تلاشی میکنند به آن نمیرسند. بسیاری از مردم هم چیزی را که میخواهند بهدست میآورند اما پس از مدتی آن را از دست میدهند و این حالت به یک الگو در زندگیشان تبدیل شده است. بسیاری از افراد در رویاهای خود غرق شدهاند و رابطه خود را با واقعیت قطع کردهاند، و لاجرم روزی چشم باز میکنند و میبینند که چیزی به دست نیاوردهاند.برای رسیدن به موفقیت، صرفا خواستن، رویا پردازی، یا هر نوع تلاشی کردن کافی نیست؛ ابتدا باید تعریف صحیح و جامعی از موفقیت بدانید، سپس، علم موفقیت را بهدست آورید، سپس مهارتهای موفقیت را، سپس تکنیکها و استراتژیهای موفقیت را بدانید تا به موفقیت برسید. شما برای موفقیت به تحصیلات بالا، پول پدر، پول باد آورده و... نیاز مبرم و حتی نیازی ندارید. شاید فکر کنید همین که چیزی را بخواهیم کافی است، اما به شما میگوییم که حتی «خواستن» هم بلد بودن میخواهد.باید چگونه خواستن و چه چیز را خواستن را نیز یاد بگیرید. باید یاد بگیریم که پس از خواستن چه اقداماتی در نزدیکترین زمان و به مناسبترین شکل ممکن ما را به خواستهمان میرساند. شاید فکر کنید که خود را به در و دیوار کوبیدن و تلاشهای زیاد و مستمر کردن کافی است، اما به شما میگوییم که تلاش کردن هم قوانین و اصول خود را دارد. هر تلاشی مثمر ثمر نیست.
همچنین، شکست اتفاقی نیست، شکست هم اصول و قوانینی دارد و شاید بتوانیم بگوییم که برخی افراد قوانین شکست را بهتر از قوانین موفقیت میدانند و رعایت میکنند. یکی از راههای رسیدن به موفقیت شناخت اصول و قوانین شکست است و برای بهدست آوردن این شناخت نیازی نیست که حتما همه ما بارها و بارها شکست بخوریم تا یاد بگیریم. عمر ما به چنین چیزی کفاف نمیدهد اما در عین حال قرار است که قدم برداریم، اشتباه کنیم و از اشتباهاتمان درس بگیریم و راه موفقیت را پیدا کنیم. «آزمودن و آموختن» دو جزء جدا نشدنی زندگی هستند. علاوه بر این، رسالت ما نه در رسیدن به موفقیت، بلکه در گذر از موفقیتها است. قرار نیست که به موفقیت برسیم، قرار است که به موفقیتها برسیم. باور این بینش به ما کمک میکند تا از لحظات و موفقیتهایمان لذت ببریم و آنها را جشن بگیریم، نیرویی بیشتر بگیریم برای موفقیتهای بعدی، ناامید نشویم یا اینکه در یک موفقیت گرفتار نشویم. موفقیت مانند بذری است که ابتدا آن را میکاریم، سپس از آن مراقبت میکنیم تا پرورش یابد و بعد آن را درو میکنیم. در نتیجه بسیار مهم است که ما چه بذری بکاریم و چگونه از آن مراقبت کنیم، زیرا هر چه بکاریم همان را درو خواهیم کرد، هر طور که از چیزی مراقبت کنیم همانطور پرورش خواهد یافت.
«برگزاری کارگاه هدفسازی و موفقیت
مدرس: میترا فرینژاد فتحی
کارگاه عملی- تئوری/ در تاریخ: 20 و 21 اسفند ماه 1394
برای ثبتنام با ایمیل نویسنده تماس بگیرید.»
محقق،نویسنده، مربی خودشناسی
Farinezhad-mitra@yahoo.com
چه بر زبان و چه از روی رفتار، در میان مردم زیاد میشنویم یا میبینیم که میگویند:
من چاق هستم.
من لاغر هستم.
باید گونه بکارم.
باید ابرو تاتو کنم.
دارم پیر میشوم.
من کافی نیستم.
من نمیتوانم.
من هیچی نیستم.
من هیچ کاری را نمیتوانم تمام کنم.
من زشت هستم.
من به زیبایی دیگران نیستم.
من کم هستم.
رنگ پوست من زیادی روشن است.
رنگ پوست من زیادی تیره است.
من زیادی احساساتی هستم.
حتما باید ظاهرم را تغییر دهم تا دیگران من را دوست بدارند و پذیرفته شوم.
باید آنقدر محبت کنم تا به من محبت کنند.
و بسیاری جملات و پیامهای دیگر که همگی گویای یک پیام هستند:
« من خودم را دوست ندارم.»
به جرات میتوان گفت که بسیاری از افراد جامعه ما دچار خود تنبیهی، خود تخریبی و خودکمبینی هستند و بخش زیادی از انرژی، جوانی و شادابی خود را صرف میکنند تا این پیام درونی که از ناخودآگاه آنها بیرون میآید، بپوشانند. به گمان بسیاری از مردم اینها جملاتی ساده و انتخابی هستند، در حالیکه در حقیقت تمامی این افکار، جملات و تصمیمات برخاسته از پیام «من خود را دوست ندارم و بد هستم» حاضر در ناخودآگاه افراد است. در ناخودآگاه بسیاری از افراد پیام «من بد هستم»، «من کافی نیستم»، «من لایق نیستم»، « من دوست داشتنی نیستم»، «من خود را دوست ندارم» نهفته است و همین پیام است که افراد را به سوی انتخابها و کارهایی سوق میدهد برای «پذیرفته شدن». حتما با جملاتی نظیر « کسی که خود را دوست ندارد نمیتواند دیگران را نیز دوست بدارد» آشنا هستید؛ این جمله حقیقت دارد و حقیقت این است که « زمانی که فردی خود را دوست نداشته و نپذیرفته باشد، چگونه میخواهد دیگری را دوست بدارد و همانطور که هست بپذیرد؟» هر چیزی ابتدا از خود ما شروع میشود. اگر به خود احترام بگذاریم، به دیگران هم احترام خواهیم گذاشت. اگر خود را دوست بداریم، دیگران را نیز دوست خواهیم داشت. اگر خود را همانگونه که هستیم و خلق شدهایم دوست بداریم، دیگران را هم همانگونه که هستند میپذیریم و دوست میداریم. یعنی اینکه: « آنچه که بر خود روا نمیداریم، بر دیگری نیز روا نمیداریم؛ و آنچه که برای خود دوست میداریم، برای دیگری نیز دوست خواهیم داشت» و این یعنی همان «عزت نفس». کسی که عزت نفس بالایی داشته باشد، خود و دیگران را همانگونه که خلق شدهاند دوست میدارد و به خاطر کاستیها یا تفاوتها کسی را تنبیه نمیکند. شرط اول دوست بودن « پذیرفتن» است و البته لازم به ذکر است که پذیرفتن لزوما به معنای «دوست داشتن» نیست؛ ما میتوانیم حوادث، شرایط یا افراد را بپذیریم اما دوستشان نداشته باشیم، اما زمانی که چیزی یا کسی را دوست داریم، پس دوستش داریم و گل و خار آن را در کنار هم میپذیریم.
فکر انتقادگر یکی از افکار غالب بر جامعه ما است و بدتر اینکه غالبا با جمله «انتقاد سازنده است» بسیاری از تنبیهها را در قالب انتقاد توجیه میکنیم. بسیاری از رفتارها و صحبتهای ما بازیهایی تحقیرآمیز و بر اساس خودتنبیهی یا مجازات دیگران است. گاهی فکر میکنیم که اگر خود را مورد انتقاد، سرزنش، تحقیر یا تنبیه قرار دهیم چیزی درست میشود، اما حقیقت این است که با انتقاد، سرزنش، تحقیر یا تنبیه تنها چیزی که عاید ما میشود «احساس بد بودن»، «احساس کافی نبودن» و «احساس گناه» است و نهایتا تا جایی پیش میرویم که آرزوی مرگ کنیم! زمانهایی را به یاد آورید که خود را دوست داشتهاید، درباره خود احساس خوبی داشتهاید و باور داشتید که قابلیت آن را دارید به آنچه میخواهید برسید، آیا آن زمان زندگی بهتر، راحتتر و بیشتر وفق مرادتان نبود؟ آیا در آن زمان زندگی دوست داشتنیتر و شادتر نبود؟ آیا سلامتی شما بیشتر نبود؟ این یک اصل است که: «خود دوستی، سلامتی، شادی، آرامش و موفقیت به بار میآورد.»پس هر چه زودتر دست به کار شوید و برای دوست داشتن خودتان اقدام کنید. شاید تصور کنید که این یک اغراق است یا به کار نمیآید، اما ما با جرات به شما این اطمینان خاطر را میدهیم که «خود دوستی» یکی از قدمهای اولیه و بسیار بسیار مهم در مسیر داشتن زندگی بهتر است. کسی که خود را دوست ندارد قطعا انتخابها و کارهایی میکند که به خود آسیب برساند حتی اگر این واقعیت را نبیند و باور نداشته باشد. کسی که خود را دوست داشته باشد و با خود به آشتی برسد راحتتر میتواند با دیگران نیز به صلح و آشتی برسد. به جرات میتوان گفت بسیاری از مشکلات ما در روابطمان با دیگران ناشی از « دوست نداشتن خود» است؛ و بدانید که دوست داشتن خود با خودشیفتگی تفاوت دارد. شاید بزرگترین بخششی که انسان و بشر به خود بدهکار است، «بخشش خود» باشد. بسیاری از خشمها و پرخاشهای ما نسبت به دیگران نیز ناشی از خشم ما از خود و انتخابهای خود است. خود را دوست داشتن یعنی:
دست برداشتن از سرزنش خود
دست برداشتن از انتقاد مداوم از خود
دست برداشتن از مجازات و تنبیه خود
دست برداشتن از تحمیل بایدها و نبایدهای بیمارگونه بر خود
دست برداشتن از انکار خود
دست برداشتن از توقعات بیش از حد و عصبی از خود
مراقبت کردن از خود
در آغوش گرفتن لطافت وجود خود
محبت به خود
تربیت سالم خود
باور خود
اعتماد به خود
در آیینه به خود بگویید که « من خود را دوست دارم، من خود را همینگونه که هستم میپذیرم، خود من همراه همیشگی من است» و خود را در آغوش بگیرید. هر چند این کار به نظرتان مسخره بیاید، هر چند از خود خجالت بکشید، اما این کار را انجام دهید و تصمیم بگیرید که سال جدید را با خود دوستی آغاز کنید و خود دوستی را نیز به دیگران آموزش دهید. قدم اول عاشقی از روی پختگی، نه خودشیفتگی بلکه «خود دوستی» است. به خود این باور را هدیه بدهید که: «من خود را دوست دارم. من مردم را دوست دارم. مردم نیز من را دوست دارند. من خود را پذیرفتهام و در آغوش میگیرم، مردم را همانگونه که هستند میپذیرم و آنها نیز من را همینگونه که هستم میپذیرند. من با دوست داشتن خود، فرد بهتری میشوم.» برای مراقبت از خود قبل از هر کاری شروع کنید به شناختن خود. ما نمیتوانیم از چیزی که آن را نمیشناسیم به خوبی مراقبت کنیم. برای مراقبت از خود، گذشته خود را پاک کنید. پاک کردن گذشته به معنی فراموش کردن آن نیست بلکه به معنی «بخشیدن و رها کردن» آن است. پاک کردن گذشته یعنی آشتی با آن و رها شدن از بندها و گرههایی که ما را عقب برمیگردانند. برای مراقبت از خود، خود را ببخشید و همانگونه که هستید بپذیرید و دوست بدارید. برای مراقبت از خود اندیشهها و بینشهایتان را بررسی و اصلاح کنید. برای مراقبت از خود گمان کنید که کودکی هستید و نیاز به مراقبت دارید، چطور از یک کودک مراقبت میکنید؟ چطور او را تربیت میکنید؟ با خود نیز همانگونه رفتار کنید. اگر تربیت سالم و صحیح را بلد نیستید، پس آن را یاد بگیرید و خود را با تربیت صحیح بزرگ کنید.
سال جدید را چگونه آغاز میکنید؟
قطعا هر فردی دوست دارد بهترین زندگی را برای خود رقم زند، زیرا همه ما لایق بهترینهای متناسب با خود هستیم و بدون شک میتوان گفت که هر فردی دوست دارد سال جدید را پر از انرژی آغاز کند و به بهترین شکل در جهت خواستههای خود بگرداند. حتما همه افراد میخواهند زندگی خوبی داشته باشند، اما افراد زیادی هستند که برخلاف این خواسته و اشتیاقشان و حتی گاهی برخلاف تلاشهایشان نتیجهای نمیگیرند. برخی حتی نمیدانند که از چه راهی یا راههایی میتوانند به خواستههای خود برسند و در کمترین حالت، برخی اصلا نمیدانند که چه میخواهند! همه ما لایق موفقیت هستیم و همه ما قابلیت داریم که به موفقیت برسیم. آنچه تعیینکننده است «لیاقتهای» ماست. شاید در نظر اول فکر کنید که «خواستن» برای «رسیدن» کافی است، شاید هم فکر کنید که «خواستن» هیچ تاثیری در رسیدن ندارد و از خواستن ناامید شده باشید، شاید فکر کنید کافی است تا بخواهید و پس از آن هر اقدامی برای رسیدن به خواستهتان کافی و مناسب باشد. اما این اشتباه است! بسیاری از مردم چیزی را دوست دارند و میخواهند، اما هر تلاشی میکنند به آن نمیرسند. بسیاری از مردم هم چیزی را که میخواهند بهدست میآورند اما پس از مدتی آن را از دست میدهند و این حالت به یک الگو در زندگیشان تبدیل شده است. بسیاری از افراد در رویاهای خود غرق شدهاند و رابطه خود را با واقعیت قطع کردهاند، و لاجرم روزی چشم باز میکنند و میبینند که چیزی به دست نیاوردهاند.برای رسیدن به موفقیت، صرفا خواستن، رویا پردازی، یا هر نوع تلاشی کردن کافی نیست؛ ابتدا باید تعریف صحیح و جامعی از موفقیت بدانید، سپس، علم موفقیت را بهدست آورید، سپس مهارتهای موفقیت را، سپس تکنیکها و استراتژیهای موفقیت را بدانید تا به موفقیت برسید. شما برای موفقیت به تحصیلات بالا، پول پدر، پول باد آورده و... نیاز مبرم و حتی نیازی ندارید. شاید فکر کنید همین که چیزی را بخواهیم کافی است، اما به شما میگوییم که حتی «خواستن» هم بلد بودن میخواهد.باید چگونه خواستن و چه چیز را خواستن را نیز یاد بگیرید. باید یاد بگیریم که پس از خواستن چه اقداماتی در نزدیکترین زمان و به مناسبترین شکل ممکن ما را به خواستهمان میرساند. شاید فکر کنید که خود را به در و دیوار کوبیدن و تلاشهای زیاد و مستمر کردن کافی است، اما به شما میگوییم که تلاش کردن هم قوانین و اصول خود را دارد. هر تلاشی مثمر ثمر نیست.
همچنین، شکست اتفاقی نیست، شکست هم اصول و قوانینی دارد و شاید بتوانیم بگوییم که برخی افراد قوانین شکست را بهتر از قوانین موفقیت میدانند و رعایت میکنند. یکی از راههای رسیدن به موفقیت شناخت اصول و قوانین شکست است و برای بهدست آوردن این شناخت نیازی نیست که حتما همه ما بارها و بارها شکست بخوریم تا یاد بگیریم. عمر ما به چنین چیزی کفاف نمیدهد اما در عین حال قرار است که قدم برداریم، اشتباه کنیم و از اشتباهاتمان درس بگیریم و راه موفقیت را پیدا کنیم. «آزمودن و آموختن» دو جزء جدا نشدنی زندگی هستند. علاوه بر این، رسالت ما نه در رسیدن به موفقیت، بلکه در گذر از موفقیتها است. قرار نیست که به موفقیت برسیم، قرار است که به موفقیتها برسیم. باور این بینش به ما کمک میکند تا از لحظات و موفقیتهایمان لذت ببریم و آنها را جشن بگیریم، نیرویی بیشتر بگیریم برای موفقیتهای بعدی، ناامید نشویم یا اینکه در یک موفقیت گرفتار نشویم. موفقیت مانند بذری است که ابتدا آن را میکاریم، سپس از آن مراقبت میکنیم تا پرورش یابد و بعد آن را درو میکنیم. در نتیجه بسیار مهم است که ما چه بذری بکاریم و چگونه از آن مراقبت کنیم، زیرا هر چه بکاریم همان را درو خواهیم کرد، هر طور که از چیزی مراقبت کنیم همانطور پرورش خواهد یافت.
«برگزاری کارگاه هدفسازی و موفقیت
مدرس: میترا فرینژاد فتحی
کارگاه عملی- تئوری/ در تاریخ: 20 و 21 اسفند ماه 1394
برای ثبتنام با ایمیل نویسنده تماس بگیرید.»
ارسال نظر