برندسازی فرصت پایدار گردشگری ایران

محمود بنکدارنیا

عضو جامعه تورگردانان ایران

طبیعتا گردشگران مقاصدی را برای سفر خود برمی‌گزینند که امن بوده و در آنجا دغدغه حفظ مال و جان نداشته باشند. از این رو،‌ ناامنی منطقه خاورمیانه به‌واسطه حملات تروریستی و جنگ‌های داخلی،‌ مناطق تاریخی و فرهنگی زیادی را از فهرست مقاصد موردنظر گردشگران خارج کرده است. در پی این اتفاق، ایران بیش از پیش مورد توجه کسانی قرار گرفته که از سفر به دیگر مناطق خاورمیانه محروم مانده‌‌اند. با این همه اما ما نتوانسته‌ایم آنگونه که باید از این امکان ایجاد شده به نفع صنعت گردشگری کشورمان استفاده کنیم و تبلیغات برون‌مرزی ما برای جذب گردشگر در این زمینه بسیار اندک بوده است. در کنار تبلیغات ناکافی، محدودیت زیرساخت‌های ما از جمله زیرساخت‌های اقامتی یکی دیگر از عواملی است که اجازه پاسخگویی به افزایش حجم تقاضاها را نمی‌دهد.

در واقع حتی پیش از این شرایط، ما در زمان اوج سفرها، با کمبود واحدهای اقامتی روبه‌رو بودیم و از این رو قادر به استفاده از تمام ظرفیت‌هایمان نبودیم. از سوی دیگر، این کمبود امکانات خدماتی باعث افزایش قیمت‌ها شده و به این ترتیب میزان تقاضا را در میان‌مدت تحت‌تاثیر قرار خواهد داد. اما در این میان یکی از عواملی که به نظر می‌رسد بتواند مشکلات مذکور را پوشش دهد و تقاضای رو به رشد به‌وجود آمده را مدیریت کند،‌ جذب گردشگران خارجی در ماه‌های دیگر سال و در زمان‌هایی است که به‌طور معمول تقاضا برای سفر به کشور پایین است. البته این راه‌حل هم با توجه به اینکه غالب گردشگران متقاضی سفر به ایران را گردشگران فرهنگی تشکیل می‌دهند، چندان امکان پذیر نیست؛ چراکه این افراد خواستار بازدید از مناطق مشخصی از ایران همچون شیراز و اصفهان هستند و آب و هوای این شهرها در تمام طول سال برای سفر مناسب نیست.

یکی دیگر از مشکلاتی که به عدم امکان جذب گردشگران بیشتر دامن می‌زند مساله انتقال پول و متصل نبودن به شبکه‌های بانکی جهانی است. این موضوع امکان رزرو اتاق توسط تورگردانان را دشوار می‌کند؛ زیرا امکان دریافت وجه بسته‌های سفر از مسافران تا پیش از ورودشان به کشور وجود ندارد و به همین دلیل برخی از تورگردانان به‌خاطر فراهم نشدن امکانات اقامتی برای تورهایشان، مجبور به لغو آنها می‌شوند. با همه این تفاسیر باید بر این نکته تاکید کرد که مساله اصلی گردشگری ایران پایین بودن میزان درخواست‌ها برای سفر به کشور نیست؛ بلکه موانعی وجود دارد که در صورت وجود حجم بالای تقاضا از سوی گردشگران برای سفر به ایران هم، امکان پاسخگویی به این میزان درخواست و در نتیجه استفاده از این فرصت‌ها را به فعالان این صنعت نمی‌دهد. در کنار همه اینها، شناخت بازارها و نوع و جنس کالای مورد نظرشان از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چه اینکه در مورد اختلاف به‌وجود آمده میان روسیه و ترکیه، ایران نتوانست سهمی از جذب گردشگران روس را نصیب خود کند؛ زیرا جنس گردشگری مورد مطالبه روس‌ها با آنچه در ایران قابل ارائه است،‌ متفاوت بود.

با علم بر اینها، می‌توان اینگونه استنباط کرد که ایران باید به‌دنبال برندسازی برای خود باشد و سهمش را از بازار گردشگری جهانی به فراخور استعدادها و ظرفیت‌هایش طلب کند، نه اینکه سیاست‌هایش را بر مبنای جذب گردشگرانی که به دلایلی احتمالا موقت، از رفتن به‌سوی برخی مقاصد دیگر صرف‌نظر می‌‌کنند، پایه‌ریزی کند؛ هرچند که در چنین شرایطی هم می‌توان با جذب چنین گردشگرانی، ذائقه آنها را تغییر داد و به سمت ایران متمایل کرد.