نبض کافه کتابها به سختی میزند
لیلا رزاقی اگر شما هم از شمار جمعیت کتابخوان کشور محسوب میشوید، احتمالا در سالیان اخیر با پدیدهای به اسم «کافه کتاب» آشنایی دارید و میدانید که کافه کتابها مراکز فرهنگی هستند که از اوایل دهه هشتاد در ایران به وجود آمدند تا علاقهمندان مقولات فرهنگی در فضایی عاری از ضوابط کتابخانهها و به دور از سروصدای حاکم بر محیط کافیشاپها، تازههای نشر را ورق بزنند، احیانا فنجانی چای یا قهوه بنوشند و در عین حال از فضای فرهنگی که در محیط کافه وجود دارد برای تبادل نظر در خصوص مسائل فرهنگی و اجتماعی استفاده کنند.
لیلا رزاقی اگر شما هم از شمار جمعیت کتابخوان کشور محسوب میشوید، احتمالا در سالیان اخیر با پدیدهای به اسم «کافه کتاب» آشنایی دارید و میدانید که کافه کتابها مراکز فرهنگی هستند که از اوایل دهه هشتاد در ایران به وجود آمدند تا علاقهمندان مقولات فرهنگی در فضایی عاری از ضوابط کتابخانهها و به دور از سروصدای حاکم بر محیط کافیشاپها، تازههای نشر را ورق بزنند، احیانا فنجانی چای یا قهوه بنوشند و در عین حال از فضای فرهنگی که در محیط کافه وجود دارد برای تبادل نظر در خصوص مسائل فرهنگی و اجتماعی استفاده کنند.
«دلیل شکلگیری کافه کتابها در ایران نیاز فرهنگی بود که از سوی اهالی فرهنگ احساس شد. در شرایطی که آمارها نشان میدهد مطالعه در ایران حال و روز خوبی ندارد، ایده ایجاد کافه کتاب بر مبنای نیازهای فرهنگی موجود در جامعه شکل گرفت تا خلأهای ناشی از نبود فضای گفتوگو از میان برود.» این را کسی میگوید که خود از گردانندگان یکی از قدیمیترین کافه کتابهای پایتخت است «کافه کتاب انتشارات ثالث» در خیابان کریم خان و با سابقهای 10 ساله. به گفته او کافه کتابهایی که در تهران وجود دارند عمدتا بر مبنای پاسخگویی به نیازهای مشترک شکل گرفتهاند و آن تقویت فرهنگ کتابخوانی، گفتوگو و گسترش فضای مدنی است.
به راستی این مراکز در سالهای ابتدایی تاسیسشان در ایران چنین فضایی داشتند. جلسات نقد و بررسی کتاب و شعرخوانی در کافه کتابهایی چون ثالث و نشر چشمه که دومی حالا دیگر کافه کتابی هم ندارد! حال و هوای خاصی داشت و حضور نویسندگان و خالقان آثار هنری لطف حضور در چنین فضاهایی را دو چندان میکرد؛ اما عمر این نشاط فرهنگی کوتاه بود. در سالهای اخیرکمتر کافهای را میبینید که به سبک و سیاق گذشته عمل کند.
در واقع اگر خاطرهای خوش از کافه کتابهای سابق دارید، که فضایی آرامش بخش را برایتان تداعی میکند، بهتر است امروز نیز سری بهاین مکانها بزنید تا با تغییر کاربری آنها از نزدیک آشنا شوید. فضاهای پر سر وصدا با آدمهایی که دغدغههای اقتصادیشان وقت کتاب خوانی را به آنها نمیدهد! کافههایی که روزی قرار بود منوی پیشنهادی شان قهوه با طعم کتاب باشد، آنطور که گردانندگان آن میگویند به دلیل نبود بسترهای لازم، ناخواسته به فضایی برای عرضه محصولات فرهنگی و تجاری تبدیل شدند. بحرانی که علت آن را میتوان در سیاستها و موانع فرهنگی مختلفی چون لغو مجوز کافه کتابها و سیاستها و موانعی که دولت در یک دهه گذشته بر سرراه حوزه نشر قرار داد، مرتبط دانست. درکشورهای توسعه یافته که بیش از ۵۰ سال از عمر کافه کتابها در آنها میگذرد به علت سیاستگذاریهای مشخصی که در پیدایش این مراکز فرهنگی وجود داشته، شکل ماهوی و ساختار اصلی این کافهها بر مبنایی که شکل گرفتهاند تغییر نکرده است، به عبارتی پدیدآورندگان کافه کتابها برای جبران ضررهای اقتصادی مرتبط با حوزه نشر تغییر کاربری نداده و از ابزارهای دیگر برای جلب مشتری استفاده
نکردهاند، چیزی که متاسفانه این روزها به دلیل شرایط بحرانی اقتصاد ایران و از سویی رکود بازار کتاب و عدم استقبال مردم از محصولات فرهنگی دامنگیر بسیاری از کافه کتابهای سرشناس پایتخت شده و آنها را تبدیل به کافی شاپ و در برخی موارد فروشگاه عرضه صنایع دستی! کرده است. وقتی از فردی که از گردانندگان کافه کتاب ثالث است علت این دگردیسی را جویا میشوم، میگوید «تازه اینجا اوضاع خوب است در برخی از کافه کتابها غذا هم سرو میکنند» به عقیده او این پدیده هم مانند هر پدیده دیگری در ایران ابتدا با همان استاندارد واقعیاش مورد استقبال اهل کتاب قرار گرفت اما به دلیل ضعفها و ناتوانیها و موانع و محدودیتهایی که بر سر راهایجاد کافه کتابها قرار داشت، جایگاه اولیه خود را در میان مخاطبین خود از دست داد، به همین دلیل ناشرین از روشهای دیگری برای جلب مشتری استفاده کردند تا همچنان این فضاها باقی بمانند. به امید اینکه روزی از بحرانی که با آن درگیر شدهاند رهایی یابند». به نظر میرسد مشکل دیگری که در کنار موانع دولتی وجود داشته، ضعف مدیریت و عدم وجود مهارت در به کارگیری فنونی چون بازاریابی اجتماعی از سوی گردانندگان کافه کتابها
درجهت جلب نظر مخاطبان خود بوده است.
در واقع همه این عوامل درکنار هم باعث شده تا کافه کتابها در حالیکه هنوز عمر چندانی از پیدایش آنها نگذشته است، به سختی به حیات خود ادامه دهند و به نوعی در معرض یک سونامیفرهنگی قرار بگیرند؛ این هشداری است برای آنها که دغدغه کار فرهنگی دارند. تعداد این کافه کتابها در تهران کم نیست. بیش از دهها کافه با مشتریانی که جز معدودی از آنها، احتمالا راه گم کردهاند و به آنجا آمدهاند!، کتابهایی که دیگر بوی نو بودن نمیدهند و پس از بارها تجدید چاپ در گوشهای از قفسه دکوری کافه بدون اینکه کسی به آنها نگاهی بیاندازد خاک میخورند.
ارسال نظر