مردم یک کشور در یک سال چه میزان ارزش تولید میکنند؟
رشد اقتصادی - ۲۵ شهریور ۹۵
رشد اقتصادی همواره یکی از مهمترین مواردی است که عموم مردم در رسانههای مختلف در مورد آن بسیار زیاد میشنوند و یکی از مسائلی است که سیاستمداران همواره در مناظرات اقتصادی و سیاسی با رقبای خود، به آن اشاره می کنند و برنامههای خود برای افزایش آن را مورد تاکید قرار میدهند. با توجه به اهمیتی که این متغیر اقتصادی دارد مهمترین سوال شاید این باشد که رشد اقتصادی چیست و چگونه اندازهگیری میشود؟
برای دانستن و شناخت این مفهوم نخست باید با مفهوم تولید ناخالص داخلی آشنا شویم. به بیان ساده، تولید ناخالص داخلی یا همان GDP عبارت است از ارزش کل کالاها و خدمات نهایی تولید شده در کشور در یک بازه زمانی معین (که معمولا یک سال است) که با توجه به واحد پول ملی آن کشور اندازهگیری شده است.
رشد اقتصادی همواره یکی از مهمترین مواردی است که عموم مردم در رسانههای مختلف در مورد آن بسیار زیاد میشنوند و یکی از مسائلی است که سیاستمداران همواره در مناظرات اقتصادی و سیاسی با رقبای خود، به آن اشاره می کنند و برنامههای خود برای افزایش آن را مورد تاکید قرار میدهند. با توجه به اهمیتی که این متغیر اقتصادی دارد مهمترین سوال شاید این باشد که رشد اقتصادی چیست و چگونه اندازهگیری میشود؟
برای دانستن و شناخت این مفهوم نخست باید با مفهوم تولید ناخالص داخلی آشنا شویم. به بیان ساده، تولید ناخالص داخلی یا همان GDP عبارت است از ارزش کل کالاها و خدمات نهایی تولید شده در کشور در یک بازه زمانی معین (که معمولا یک سال است) که با توجه به واحد پول ملی آن کشور اندازهگیری شده است. در این تعریف منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالاها و خدماتی است که در انتهای زنجیره تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند.
برای درک بیشتر میتوان تصور کرد که هر کشور درون مرزهای خود در مدت یک بازه زمانی معین (برای مثال یک سال)، کالاها و خدمات مختلفی تولید میکند، از محصولات کشاورزی مانند میوه و سبزی گرفته تا خدماتی مانند آرایشگری و فعالیتهای صنعتی و معدنی مختلف دیگر. فرض کنید که شرکتی در کشور رادیو تولید میکند.
اگر بخواهیم ارزش تولید رادیو را محاسبه کنیم تنها باید قیمت نهایی رادیوی تمام شده را محاسبه کرده و تولید قطعات رادیو که در ساخت آن به کار گرفته شدهاند مانند مقاومتها، رئوستاها، بلندگو و سایر قطعات را به حساب نیاوریم، زیرا در غیر این صورت دچار شمردن چندباره تولیدات در محاسبه تولید ناخالص داخلی خواهیم شد، یعنی یک بار ارزش تولید قطعه و یک بار ارزش کل رادیو را محاسبه کنیم که کار غلطی است چون در محاسبه ارزش کل رادیو، ارزش قطعات آن نیز حساب شده است و دیگر نیازی به وارد کردن ارزش آن قطعات به فرآیند محاسبه نیست.
حال که توضیحی مختصر در مورد تولید ناخالص داخلی دادیم، مجددا به مبحث رشد اقتصادی میپردازیم. رشد اقتصادی در واقع تغییرات میان میزان تولید ناخالص داخلی در یک فاصله معین (معمولا یک سال) نسبت به یک سال پایه را نشان میدهد. اگر این رقم مثبت باشد نشان دهنده این است که تولید ناخالص داخلی یک کشور و در واقع ارزش واقعی کالاها و خدمات تولید شده در آن کشور افزایش یافته و بهطور کلی نشاندهنده بهبود وضعیت اقتصاد یک کشور است. اما اگر این رقم منفی باشد نشاندهنده این است که میزان واقعی ارزش کالاها و خدمات تولید شده با کاهش روبهرو شده است و بهطور کلی نشاندهنده این است که وضعیت اقتصاد کشور بدتر شده است. البته نکتهای که برای رشد یک کشور بسیار اهمیت دارد، تداوم رشد است. کشورهایی نظیر چین و هند به مدت بیش از یک دهه رشدهای بسیار قابلتوجهی را بهطور مستمر کسب کرده بودند و این امر در بهبود وضعیت اقتصادی این کشورها و جایگاه تعیینکننده امروز آنها در اقتصاد جهانی تاثیرگذار بوده است.
معمولا رقمی که بهعنوان رشد اقتصادی در کشور اعلام میشود به تفکیک کشاورزی، خدمات و صنعت و معدن اعلام شده و آمارهایی را درخصوص میزان ارزش و تغییر در این بخشها نسبت به سال گذشته در اختیار قرار میدهد. در ایران به دلیل اینکه رشدی را که بر مبنای صادرات منابع طبیعی صورت گرفته است را از رشدی که به دلیل تولید انجام میگیرد، جدا کنند در برخی گزارشها رشد بدون صادرات نفت را در کنار رشد کلی ذکر میکنند.
بهطور کلی رشد اقتصادی حاصل افزایش تولید ناخالص داخلی در بخشهای مختلفی همچون مصرف، سرمایهگذاری، مخارج دولتی و در نهایت خالص صادرات یک کشور است که به معنی کسر میزان واردات یک کشور از کل صادرات آن تلقی میشود. با این حال ممکن است رشد اقتصادی منجر به بهرهمندی یکسان افراد جامعه از این افزایش تولیدات نشود و توسط برخی اقشار کمتر احساس شود. در واقع رشد اقتصادی بیانگر بهرهمندی افراد مختلف از یک اقتصاد نیست بلکه سطح کلی رشد تولیدات یک کشور را نشان میدهد و میزان بهرهمند شدن گروههای درآمدی مختلف مردم از این افزایش تولیدات با متغیرهای دیگری سنجیده میشود.
نکته دیگری که در مورد رشد اقتصادی بسیار مهم به نظر میرسد این است که رشد در صورتی به چشم میآید که تداوم داشته باشد و برای مثال اگر کشوری در یک سال ۴ درصد رشد مثبت داشته باشد اما در سال بعد رشد آن صفر یا منفی شود و در سال دیگر دوباره مثبت شود، یعنی نوسان در مدت چند سال در رشد آن بالا باشد، تاثیر چندانی بر افزایش رفاه مردم یک کشور نخواهد گذاشت.
مستمر بودن رشد اقتصادی از عواملی است که باید در دستور کار سیاستمداران قرار داشته باشد تا بتوانند بر وضعیت متغیرهای کلان اقتصادی آن کشور از جمله وضعیت بیکاری اثر بگذارند زیرا طبق یک قانون تجربی در اقتصاد، با هر ۵/ ۲ درصد رشد اقتصادی یک درصد از بیکاری آن کشور کم میشود. این قانون در اقتصاد با عنوان «قانون اوکان» شناخته میشود.
ارسال نظر