6 معیار پیشنهادی برای تشخیص موسیقی عرفانی
محمدرضا یوسف شریداوی شاعر و نوازنده موسیقی فی نفسه عنوان خاصی ندارد و چیزی جز فیزیک اصوات نیست؛ یعنی فواصل و نت‌های مشخص و تعریف شده که موسیقی براساس آنها اجرا و سپس نقد می‌شود. این مخاطب یا موزیسین است که بنا بر تفکر خود برای موسیقی عنوان انتخاب می‌کند. مثلا موسیقی مذهبی، موسیقی انقلابی، موسیقی اعتراضی و ... . تاثیر موسیقی بر مخاطب قابل تعمیم نیست: ممکن است کسی را به تفکر و تعمق وا دارد؛ درحالی‌که بر دیگری با طرز فکری متفاوت تاثیری نداشته باشد.
در طول تاریخ تفکرات، فلسفه‌ها و دغدغه‌های فکری بی‌شماری ذهن بشر را دستخوش تغییر قرار داده است. این دغدغه‌ها گاه در باب خداشناسی، دنیا شناسی، صلح طلبی، علم‌گرایی، مبارزه با برده‌داری و نژادپرستی یا هر چیز دیگری بوده است. کسانی که در هر کدام از این دسته‌بندی‌های فکری قرار می‌گرفته‌اند، برای تبلیغ و ترویج تفکرات خود به انواع و اقسام روش‌های گوناگون تبلیغاتی دست می‌زدند. این روش‌ها نیز در طول تاریخ دستخوش تغییر یا تکامل شده‌اند. از سنگ‌نوشته و حکاکی و نگارش کتاب گرفته تا موسیقی، سینما، تئاتر و تلویزیون و ... . در هر صورت هنری که دارای ویژگی‌های یک تفکر خاص باشد یا آن تفکر را به ذهن متبادر کند، به نام آن تفکر نام‌گذاری می‌شود.
بر این اساس نخستین و مهم‌ترین ویژگی «موسیقی عرفانی» نوعی از «تفکر» نهفته درآن است. در پیدایش این موسیقی، یک تفکر یا فلسفه فکری نهفته است که ما آن را به عنوان «عرفان» می‌شناسیم و حضور آن با ویژگی‌های خاص خود در هر هنری، باعث اطلاق عبارت «عرفانی» به آن هنر می‌شود. از جمله این هنرها، می‌توان موسیقی و ادبیات را نام برد که حضور اندیشه عرفانی در آنها بیشتر از سایر هنرها بوده است.
تفکر عرفانی در منطقه جغرافیایی شرق، خصوصا در ایران، با وجود عارفان، سالکان و دراویش بسیار در طول تاریخ، کاملا شناخته شده است. فلسفه فکری این عارفان بر پایه مبدأ‌شناسی، خداشناسی، خودشناسی، شناخت وجودی، وحدت شناسی و موضوعاتی از این قبیل بوده و هست. طبق شرایط فرهنگی مختلف حاکم در طول تاریخ، این عرفا برای بیان افکار خود، به روش‌های گوناگونی از جمله نگارش کتاب‌ها، اشعار یا ترویج این تفکرات از طریق موسیقی روی می‌آوردند. در دنیای مدرن امروز، حتی سینما، تئاتر، نقاشی و ... نیز در بیان این تفکرات نقش مهمی ایفا می‌کنند؛ بنابراین موسیقی که بر پایه این تفکر شکل می‌گیرد، موسیقی عرفانی نام دارد. موسیقی بیشتر در خانقاه‌های ایران کارکردی عرفانی داشته است، به‌طوری‌که می‌بینیم حتی المان‌هایی از موسیقی خانقاهی وارد موسیقی کلاسیک ایرانی می‌شود. برای مثال ورود ساز دف به موسیقی کلاسیک ایرانی توسط استاد محمدرضا لطفی در دهه پنجاه، یا استفاده از ملودی‌های خانقاهی در موسیقی دستگاهی در این راستا بوده است. شاید بتوان گفت که در همین دهه برای نخستین بار اصطلاح «موسیقی عرفانی» در موسیقی مطرح می‌شود.
دومین خصیصه موسیقی عرفانی که شاید بتوان آن را زیرمجموعه‌ای از ویژگی نخست دانست، استفاده از «اشعار و شعرای خاص» در این موسیقی است. شعر عرفانی در ادبیات ما کاملا تعریف شده و شناخته شده است. شاعران این اشعار معمولا دغدغه‌هایی از قبیل آنچه در بالا ذکر شد دارا بودند. از آنجا که موسیقی ایرانی و شعر، دو مقوله گره خورده و جدایی‌ناپذیر هستند؛ بنابراین در موسیقی عرفانی، از اشعار عرفانی استفاده می‌شود. شاعران سرشناسی در این زمینه وجود دارند که از مهم‌ترین آنها می‌توان به مولوی، بایزید بسطامی، عطار نیشابوری، صائب تبریزی، شاه نعت‌الله ولی و بسیاری دیگر اشاره کرد.
ویژگی سوم موسیقی عرفانی، «سازبندی مخصوص» آن است. پیکره این موسیقی‌ها براساس چند ساز مشخص استوار است. سازهایی از قبیل دف، تنبور و نی. این سازها همان سازهایی هستند که شاعران عارف در اشعار خود بسیار از آنها نام برده‌اند؛ یعنی سازبندی این موسیقی نیز برگرفته از همان اشعار یا تفکر عرفانی است. هر چند گاهی ممکن است ساز یا سازهای دیگری نیز این سازها را همراهی کنند، اما مبنای اصلی موسیقی بر اساس این سازها ساخته و نواخته می‌شود.
ویژگی چهارم و بارز این نوع موسیقی، «ریتم» است. ریتم‌های استفاده شده در این موسیقی، ریتم‌هایی با جمله‌ها یا دورهای کوتاه، طرب‌انگیز و سماع گونه هستند. عنان ریتم در موسیقی عرفانی در دست دف است؛ بنابراین این ساز یکی از پایه‌های اساسی این نوع موسیقی ست. جملات و فیگورهای ریتمیک ساده، پرتحرک و طرب انگیز این ساز، حالتی خاص را برای ریتم و حرکت ملودی فراهم می‌آورد و این عینا همان حالتی است که دف در خانقاه‌ها و بدون کمک گرفتن از ساز دیگری ایجاد می‌کند؛ بنابراین ما بسیار به ندرت ریتم‌های کُند، آرام یا پیچیده در این موسیقی می‌شنویم. ریتم‌های استفاده شده عموما پایه‌ای ساده دارند و اغلب آنها ریتم‌های دو چهارم ۴/۲، شش هشتم ۸/۶ و ده هشتم ۸/۱۰ هستند و ریتم‌های پیچیده‌ای مانند ۱۱تایی یا ۱۳تایی یا از این قبیل را در این موسیقی نمی‌شنویم؛ چراکه دورهای کوتاه و ریتم‌های ساده، جهت سماع و دست‌افشانی و پایکوبی، قابل‌فهم‌تر و مناسب‌تر هستند.
ویژگی پنجم موسیقی عرفانی «ملودی» است. ملودی یا نواهای این موسیقی عموما نواهایی ساده، تک خطی، با فراز و فرودهایی اندک هستند. ملودی‌های پیچیده در این موسیقی اجرا نمی‌شوند. شاید یکی از دلایل آن این باشد که مخاطب عرفا عامه مردم بوده و هستند؛ بنابراین برای سهولت درک اصل مطلب، یعنی شعر، ونیز حفظ و زمزمه شعر و ملودی، موسیقی و به تبع آن ملودی‌ها ساده هستند. به‌طوری‌که حتی کسانی که به‌طور تخصصی هم موسیقی را دنبال نمی‌کنند با این ملودی‌ها، به‌دلیل سادگی، ارتباط برقرار می‌کنند. تکرار بسیار این ملودی‌ها و سادگی و کوتاهی آنها، باعث ماندگاری آنها شده و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند.
ویژگی ششم این نوع موسیقی «تصنیف محور» بودن آن است. به این معنی که این موسیقی مانند موسیقی کلاسیک دستگاهی ایرانی، فرمی به شکل پیش درآمد، چهارمضراب، آواز، تصنیف و رِنگ ندارد. بلکه پایه آن را تصانیف تشکیل می‌دهند. دلیل آن نیز وابستگی این موسیقی به ریتم است؛ بنابراین آواز دستگاهی و بدون ریتم در این نوع موسیقی (اگر باشد) بسیار اندک است؛ یعنی مولفه‌های موسیقی دستگاهی از قبیل پیش درآمد، چهار مضراب، آواز و رِنگ حذف می‌شوند و تنها تصانیف اجرا می‌شوند. آن هم نه هر تصنیفی؛ بلکه تصانیفی که دارای ویژگی‌های فوق (از قبیل سازبندی ذکر شده، ریتم‌های خاص، ملودی‌های ساده، اشعار به‌خصوص و ... ) باشند.
موسیقی عرفانی جدای از موسیقی سنتی نیست و ضمن تبعیت از اصول و قواعد حاکم بر موسیقی سنتی (مجموعه ردیف که شامل دستگاه‌ها و گوشه‌ها است)، در همان چارچوب تعریف می‌شود، اما تفاوت‌ها یا بهتر بگوییم شاخصه‌هایی دارد که آن را از موسیقی سنتی جدا می‌کند. با توجه به ویژگی‌ها و مطالب ذکر شده در فوق، می‌توان «موسیقی عرفانی» را به عنوان شاخه‌ای از موسیقی ایرانی به شمار آورد.
نکته مهم این است که ممکن است موسیقی‌های مقامی یا دستگاهی در یک یا چند خصوصیت فوق با موسیقی عرفانی اشتراک داشته باشند، اما باید توجه داشت که تمام خصوصیات فوق در موسیقی باید به صورت یک کلیت بررسی شوند تا بتوان با توجه به تعاریف و خصوصیت ذکر شده آن را موسیقی عرفانی نامید. نکته دیگر اینکه تعاریف، اصطلاحات و ویژگی‌ها با توجه به جغرافیا و حتی گذشت زمان تغییر می‌کنند؛ بنابراین این خصوصیات و ویژگی‌های مطرح شده در این نوشته، درباره موسیقی عرفانی در کشور ایران صحت دارد و ممکن است در کشورهای دیگر کاملا متفاوت باشد؛ چراکه دراویش، صوفیان و عرفا تنها در این کشور نیستند. از سردمداران موسیقی عرفانی در ایران می‌توان به استاد «محمدرضا لطفی» (کاست و اجراهای اخیر)، استاد «داوود آزاد» و استاد «سید خلیل عالی نژاد» اشاره کرد که می‌توان خصوصیت‌های فوق را به وضوح در موسیقی‌های آنها یافت.