آیا موفقیت مالی حاصل «ژن‌های خوب» است؟

یک خانواده ثروتمند چقدر آینده مالی یک کودک را تعیین می‌کند؟ آیا ایوانکا ترامپ به این دلیل موفق است که ژن‌هایی را از پدرش دونالد ترامپ به ارث برده یا موفقیت پدرش بوده است که به سکوی پرتاب وی تبدیل شده است؟ این بحث در مورد بسیاری از افرادی که ادعا می‌کنند با توارث و به ارث بردن ژن‌های خوب به شایستگی‌هایی دست یافته‌اند و نقش بسیاری از عوامل دیگر از جمله محیطی که در بدو تولد با آن روبه‌رو بوده‌اند و در آن رشد کرده‌اند، را انکار کرده یا دست‌کم می‌گیرند نیز صدق می‌کند. البته هیچ‌کس به‌طور کامل تاثیر زیاد پرورش را بر آموزش یک کودک و جنبه‌های مالی آن نادیده نمی‌گیرد، اما سوال مهم‌تر این است: تا چه میزان پرورش و محیط رشد بر چشم‌انداز و آینده مالی و آموزشی یک کودک تاثیر می‌گذارد؟ گریگوری منکیو در یکی از نوشته‌های نه چندان معروف خود، بین درآمدهای افراد و عوامل ژنتیکی که از والدین به ارث می‌برند، ارتباط قائل شده است. وی معتقد است که یکی از عواملی که منجر به تداوم بین نسلی درآمد (حتی در جهانی که فرصت‌ها در آن به‌طور برابر توزیع شده‌اند) می‌شود، همین موضوع است. به نظر وی، والدین هوشمندتر احتمالا فرزندانی هوشمند دارند و هوش بیشتر آنان در میانگین درآمدهای بالاتری که آنان کسب می‌کنند، منعکس می‌شود.

اما تحقیقات دیگری نیز شده است و براساس آنها نگاهی به وضعیت توزیع ثروت بین والدین و فرزندان حاکی از آن است که حتی پیش از توارث، هرچه رتبه والدین در توزیع ثروت بالاتر باشد، رتبه فرزندان آنان نیز بالاتر خواهد بود. آیا منکیو حق دارد چنین ادعایی کند و ارتباطی قوی بین درآمد با عوامل ژنتیکی برقرار سازد یا خیر؟ چطور می‌توان به این مساله پاسخ داد؟ به‌نظر می‌رسد اگر خانوارهای ثروتمندی را که کودکانی را به فرزندی پذیرفته‌اند در کنار خانوارهایی که از نظر بیولوژیک و خونی والدین آنها هستند، در نظر بگیریم و ثروت آینده آن فرزندان در چند سال بعد را با توجه به وضعیت والدین اصلی و والدین پذیرنده آنان بررسی کنیم، پاسخی به این پرسش داده باشیم. در صورتی که وضعیت این فرزندان به والدین اصلی خود شبیه شود، نقش ژنتیک پررنگ‌تر است و در صورتی که به والدین پذیرنده خود شبیه شوند، نقش آموزش و تربیت مهم‌تر خواهد بود.

مطابق با این روش، ۴ اقتصاددان ثروت فرزندان پذیرفته شده در یک خانواده را با ثروت والدین پذیرنده و نیز والدین بیولوژیک (والدین اصلی) آنها مقایسه کردند. ارتباط بین وضعیت ثروت فرزندان پذیرفته شده در خانواده و والدین پذیرنده آنان به شدت مثبت بود و تقریبا به اندازه ارتباط بین والدین و فرزندان خونی آنها قوی بود. به علاوه، ارتباط بین وضعیت ثروت فرزندان پذیرفته شده در مقایسه با والدین اصلی آنها بسیار ضعیف‌تر بود. به عبارت دیگر، ثروت یک فرزند بیشتر وابسته به ثروت والدین پذیرنده و نگهداری‌کننده از او است تا ثروت والدین بیولوژیک و اصلی وی. به این ترتیب می‌توان گفت تربیت و پرورش نقش بسیار مهم‌تری نسبت به طبیعت ایفا می‌کند.

با این حال، به‌طور کلی آیا افرادی که ثروت خالص بالاتری در سنین میانسالی داشتند، نیز از این قاعده تبعیت می‌کنند؟ وضعیت در این مورد بین فرزندان بیولوژیک یا پذیرفته شده چطور است؟ اگر منکیو درست گفته باشد، باید فرض کرد که ژن‌های به ارث رسیده درآمد را تعیین می‌کنند، پس فرزندان بیولوژیک و واقعی باید نسبتا پول بیشتری در مقایسه با کودکان به فرزندی پذیرفته شده داشته باشند. مشخص است که فرزندان بیولوژیک در حقیقت ثروت خالص بیشتری انباشت کرده بودند اما اختلاف آن بسیار اندک و تقریبا بی‌معنی است. به‌طور متوسط، فرزندان بیولوژیک نسبت به فرزندان پذیرفته شده ۵ درصد ثروت بیشتری داشتند.

نکته جالب دیگری در این تحقیق به‌دست آمده و آن این است که محققان تغییرات در میزان دستاوردها و سطوح آموزشی بین فرزندان اصلی و فرزندان پذیرفته شده را بررسی کرده‌اند. اگر عوامل ژنتیکی بیش از دسترسی به فرصت‌ها اهمیت داشته باشند، آنگاه فرزندان بیولوژیکی والدین ثروتمند باید سطوح بالاتری از آموزش را در مقایسه با همتایان پذیرفته شده خود کسب کنند. حال باید دید آیا این موضوع درست است؟ اطلاعات به دست آمده در این مورد نیز جالب است. فرزندان اصلی به‌طور متوسط ۴/ ۰ سال بیش از فرزندان پذیرفته شده تحصیل کرده بودند که تفاوت چندان زیادی با فرزندان پذیرفته شده نشان نمی‌دهد. به‌نظر می‌رسد وقتی صحبت از کسب درآمد و ثروت در نسل‌های آینده باشد، منکیو دچار اشتباه شده است. ثروت مانند هر چیز دیگری در زندگی با عوامل محیطی بیش از مسائل ژنتیکی ارتباط دارد. دلایل بسیاری وجود دارد که چرا افرادی مانند ایوانکا‌ترامپ یا دارندگان «ژن‌های خوب» همانند پدر خود ثروتمند هستند ولی ژن‌های به ارث رسیده قطعا در میان آنها نیستند.