کارآفرینی در بستر سیاست‌زدگی
محمدرضافرهاد‌پور
مترجم
اقتصاد و سیاست همبستگی عجیبی دارند و گویی عجیب با هم گره خورده‌اند، اما سوال مهم این است که نسبت میان پیشرفت اقتصادی و سیاست چگونه است و چه سازوکاری دارد. گروهی می‌گویند «همه چیزهای خوب لازم و ملزوم همدیگرند.»
پیشرفت سیاسی سبب پیشرفت اقتصادی می‌شود و به‌عکس. گویی پیشرفت سیاسی و اقتصادی باید با هم اتفاق بیفتند. گروه دیگری می‌گویند که «ناهار مجانی در اقتصاد وجود ندارد.»

به‌عبارت دیگر، برای پیشرفت اقتصادی باید پیشرفت سیاسی را قربانی کرد و در پای پیشرفت سیاسی باید پیشرفت اقتصادی را قربانی کرد. بینش دیگری هم هست که می‌گوید «تا رنج نبری، گنج نبری.» یعنی اول باید پیشرفت اقتصادی به هزینه توقف پیشرفت سیاسی حاصل شود بعد پیشرفت سیاسی به دست آید. پیشرفت سیاسی تحت‌تاثیر نهادهای سیاسی و پیشرفت اقتصادی تحت‌تاثیر نهادهای اقتصادی قرار دارند و البته از همدیگر نیز تاثیر می‌پذیرند.

نهادهای سیاسی و اقتصادی براساس یک تقسیم‌بندی مشهور یا بهره‌کش هستند یا فراگیر. نهادهای بهره‌کش اقتصادی فقط مشارکت گروه‌های خاص را در اقتصاد رقم می‌زنند مانند نهادهای اقتصادی کمونیستی در شوروی یا کره شمالی که نوع بسیار افراطی آن است. نهادهای اقتصادی فراگیر حضور اقشار انبوهی از فعالان اقتصادی را در اقتصاد فراهم می‌سازند مانند نهادهای کره جنوبی و ایالات‌متحده. نهادهای اقتصادی فراگیر فعالیت اقتصادی و رشد بهره‌وری و رقابت و رونق اقتصادی را شکوفا می‌کنند، اما نهادهای بهره‌کش کشتی اقتصاد را به گل می‌نشانند و فقط به منافع گروه‌های خاص نفع می‌رسانند؛ اما سیاست فرآیندی است که نهادهای اقتصادی جامعه در بستر آن شکل می‌گیرند و وای به وقتی که این نهادها سیاسی نباشند و در راستای منافع گروهی خاص مثلا فقط واردکنندگان یا حمایت از یک اقتصاد ناکار آمد فعال شوند. منافع عمومی در پس منافع خصوصی و انباشت سرمایه در دست گروهی خاص قربانی می‌شوند. بردن بازی سیاست به معنای بردن بازی اقتصاد است برای یک تیم مشخص. دیگر خبری هم از رونق و بهره‌وری نیست و هر روز گروهی مدام ثروتمندتر می‌شوند و بقیه جامعه فقیرتر. حاصل نهادها سیاسی بهره‌کش استقرار قدرت در دستان نخبگان خاص است.

در این حالت نیازی به کارآفرینی نیست؛ زیرا در دست داشتن نهادهای اقتصادی آنقدر سود ناشی از رانت دسترسی به منابع می‌رساند که نیازی به تلاش برای بهره‌وری و کارآفرینی نیست. در این حالت انبوه مردم به سراغ کارآفرینی از انواعی می‌روند که در کشوری مانند پرو می‌بینیم. دست‌فروش‌های دوره‌گرد که برای آن مردم نوعی کارآفرینی به شمار می‌رود. در این حالت نهادهای سیاسی چون زمینه مشارکت بسیاری از فعالان اقتصادی را در اقتصاد فراهم نمی‌آورند کارآفرینی از نوعی شکل می‌گیرد که حداکثر فقط در بستر محلی می‌تواند رشد کند و توانی برای بین‌المللی شدن ندارد و حتما چندان صنمی با تکنولوژی‌های نوین ندارد و مورد توجه بازارهای جهانی قرار نمی‌گیرد.

نهادهای اقتصادی فراگیر نه از نهادهای سیاسی بهره‌کش حمایت می‌کنند نه مورد حمایت آنها قرار دارند، اما در مواجهه با نهادهای سیاسی بهره‌کش خودشان نیز بهره‌کش می‌شوند و سیاست را قویا متاثر می‌سازند که این امر مستلزم توزیع قدرت و گام برداشتن در مسیر دموکراسی است. اگر دینامیسم اقتصادی حاصل از حضور نهادهای اقتصادی فراگیر بتواند چرخه سیاست را به سمت فراگیرشدن نهادهای سیاسی سوق دهد می‌توان امیدوار بود که راه برای ظهور کارآفرینی و انباشت سرمایه در این مسیر باز شود. در غیر این صورت فقط گروهی پول روی پول می‌گذارند و خبری هم از رونق نخواهد بود.

چرا برخی کشورها ثروتمندتر از سایرین هستند و برخی دیگر مدام فقیر و فقیرتر می‌شوند؟ راز این ثروتمند شدن با برخورداری عمومی در حضور نهادهای سیاسی فراگیر و تعامل با نهادهای اقتصادی فراگیر نهفته است. راز فقیر بودن در عکس آن پنهان شده که فقط گروه خاصی را با بهره‌کشی از عموم منتفع می‌سازد. کارآفرینی و میلیاردر شدن در بستر نهادهای فراگیر کمتر موجبات تضادهای سیاسی را فراهم می‌سازد و به‌عکس. پس درس‌آموزی از دو همسایه می‌تواند برای هر کشور در حال توسعه‌ای مفید باشد: کره جنوبی و کره شمالی. میکروب‌ها و فرهنگ و جغرافیا و ژنتیک هر دو کشور یکی است، اما این کجا و آن کجا.