بازگشت به مرکز شهر
نگاهی به تجارب احیای مراکز تاریخی در جهان
مراکز تاریخی شهرها در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی بعد از سپری کردن دورهای از رکود، در دهههای اخیر یک فرآیند تجدید حیات و شکوفایی را تجربه کردهاند. محلههای قدیمی که در قرون نوزدهم و بیستم خالی از جمعیت شده بودند و روزبهروز فقیرتر و فرسودهتر میشدند، امروزه به مدد سیاستهای شهری و سرمایهگذاریهای جدید، «باززندهسازی» شده و فعالیتها و ساکنان جدید و همچنین گردشگران را به خود جذب میکنند. امروزه فرآیند اعیانسازی، عاملی مهم در تحولات مراکز شهری بهشمار میرود.
اعیانسازی«gentrification» فرآیندی است که طی آن خانوادههایی از طبقات متوسط و مرفه جایگزین اقشار محروم در محلات مرکزی و قدیمی شهر میشوند.
اعیانسازی«gentrification» فرآیندی است که طی آن خانوادههایی از طبقات متوسط و مرفه جایگزین اقشار محروم در محلات مرکزی و قدیمی شهر میشوند.
مراکز تاریخی شهرها در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی بعد از سپری کردن دورهای از رکود، در دهههای اخیر یک فرآیند تجدید حیات و شکوفایی را تجربه کردهاند. محلههای قدیمی که در قرون نوزدهم و بیستم خالی از جمعیت شده بودند و روزبهروز فقیرتر و فرسودهتر میشدند، امروزه به مدد سیاستهای شهری و سرمایهگذاریهای جدید، «باززندهسازی» شده و فعالیتها و ساکنان جدید و همچنین گردشگران را به خود جذب میکنند. امروزه فرآیند اعیانسازی، عاملی مهم در تحولات مراکز شهری بهشمار میرود.
اعیانسازی«gentrification» فرآیندی است که طی آن خانوادههایی از طبقات متوسط و مرفه جایگزین اقشار محروم در محلات مرکزی و قدیمی شهر میشوند. بنابراین طی این فرآیند، ساختار اجتماعی- اقتصادی مراکز تاریخی تغییر میکند که ظهور یک سبک جدید زندگی و یک تصویر شهری جدید به دنبال دارد. اعیانسازی که تا ۳۰ سال پیش یک فرآیند حاشیهای بود و توسط تعدادی نقشآفرین اجتماعی از بخش خصوصی شروع شدهبود، امروزه تبدیل به شکل غالب شهرسازی در شهرهای بزرگ غربی شده و شرکای مالی خصوصی و عمومی را درگیر کردهاست. اما نکته حائز اهمیت این است که فرآیند اعیانسازی، هر ماهیتی که داشتهباشد چه خودبهخود و حاشیهای و چه برنامهریزی شده و فراگیر، پیامدش جابهجایی اقشار فقیر از مراکز شهرها است. در این نوشتار نمونههایی از اعیانسازی در کشورهای مختلف معرفی میشود.
نیویورک
یکی از اولین و معروفترین نمونههای اعیانسازی مربوط به نیویورک است. این فرآیند را میتوان در قالب سه موج شناسایی کرد. موج اول (سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰) در نتیجه ورود هنرمندان و روشنفکران به محلههای قدیمی بهوجود آمد که به تدریج تعدادی از بناها را بهسازی کرده، تغییر کاربری دادند و به مسکن تبدیل کردند. موج دوم (اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰)، بهواسطه بهکارگیری سیاستهای تشویقی توسط قدرتهای عمومی شکل گرفت. توسعهگران مسکن و موسسههای مالی، در برنامههای مسکن برای طبقات اجتماعی متوسط به بالا سرمایهگذاری کردند. درنتیجه اعیانسازی به سرعت گسترش یافت که یکی از نمودهای آن «شکاف اجاره بها » بود. ولی این فرآیند که جابهجایی انبوه اقشار فقیر را بهدنبال داشت با نهضتهای اجتماعی و جنبشهای شهری مواجه شد. موج سوم پس از یک دوره رکود اقتصادی - که به دنبال سقوط بازار سهام بهوجود آمد و موجب توقف سرمایهگذاریها در زمینه املاک و مستغلات شد- از سال ۱۹۹۴ شروع شد. در این دوره، اعیانسازی در کل مرکز شهر و محلههای مجاور عمومیت یافت. از این زمان، اعیانسازی تبدیل به یک «استراتژی شهری عینی و فراگیر» شد و بیش از آنکه به مرمت و تعمیر بناها بپردازد، به تولید فضاهای شهری برای کار، سکونت و تفریح میپرداخت.
لیون
مرکز تاریخی شهر لیون یک نمونه بسیار کلاسیک از باززندهسازی مراکز قدیمی است که فرآیند اعیانسازی را تجربه کرده است. این فرآیند در آغاز بهصورت «خودبهخود و پراکنده» بود، سپس قدرتهای دولتی وارد شده و به آن سرعت بخشیدند. محله سنژرژ که قبل از اعیانسازی یک محله فقیرنشین و مسالهدار بود، در طول قرنها به شدت فرسوده شده و طی چند دهه جمعیت آن بسیار کاهش یافت. براساس قانون ۱۹۶۲ آندره مالرو، این محله جزئی از محدوده حفاظت شده شناسایی شد و همین موضوع باعث شد که جلوی تخریبهای آشکار بناها گرفته شود. از سالهای ۱۹۷۰، فرآیند نوسازی جمعیت، از طریق ورود اقشار اجتماعی جدید آغاز شد. دانشجویان، خانوادههای جوان و طبقات متوسط تحصیل کرده، بهخاطر مرکزیت و راحتی این محله جذب آن شدند. بعد از این موج اول «بازیابی اجتماعی» خودبهخود، قدرتهای عمومی به این محله علاقهمند شدند و از تحولات آن حمایت کردند.
محله لوماره در پاریس
محله لوماره یکی از محلههای قدیمی پاریس است که در اواخر قرن ۱۹ مهاجران یهودی در آن سکونت داشتند. بعد از جنگ جهانی، این محله مجموعههای مسکونی بسیار ناسالم و خانوادههای فقیر را در خود جای دادهبود. از سالهای ۱۹۶۰ اتفاق مهمی محله را دگرگون کرد: قانون آندره مالرو در سال ۱۹۶۲ تصویب شد که برای اولین بار محدودههای میراثی را به منظور مرمت و حفاظت تعیینکرد و چشمانداز جدیدی را به موضوع میراث ایجادکرد. بعد از تصویب این قانون، تخریبهای پی درپی دیگر قابل قبول نبود و بهسازی نسبت به نوسازی ارجحیت یافت. محله لوماره نیز براساس این قانون بهعنوان محدوده تاریخی شناساییشده و ارزشمند تلقی شد و غنای معماری آن توجهات را به خود جلبکرد. آپارتمانهای قدیمی توسط اشخاص و خانوادههایی از قشر متوسط و مرفه خریداری شده و بهسازی و مرمت شدند، بسیاری از ساختمانها تبدیل به گالریهای هنری و موزه شدند و بوتیکهای مدرن و لوکس در محله ایجادشدند و در واقع یک فرآیند اعیانسازی در محله آغاز شد. به دنبال ارتقای کیفیت، ارزش املاک بالا رفته و اجارهبها افزایش یافت. کارگران و پیشه وران که دیگر قادر به پرداخت اجارهبها نبودند، محله را ترک کردند. از دهه ۱۹۸۰ جمعیت جدیدی که توان اقتصادی برای دسترسی به مسکن داشتند در این محله سرمایهگذاری کردند. ارزشهای میراثی و تاریخی محله، سرمایهگذاران را به سوی خود جذب کرد و پویایی و رونق بازار املاک باعث تبدیل این محله به یکی از گرانترین محلههای پاریس شد. طی چند سال لوماره کاملاً دگرگون شد و تبدیل به یک مکان توریستی شناختهشده در سطح جهان شد و آوازه آن در دنیا پیچید.
شهرهای مکزیک
مراکز قدیمی در شهرهای مکزیک که بهخاطر گریز طبقات مرفه دچار فرسودگی اجتماعی شده بودند و خانوادههای فقیر را در خود جای میدادند، در دهههای اخیر تحولاتی را تجربهکردهاند. قدرتهای عمومی سعی کردهاند با فرسودگی بافت شهری، که میراث معماری قابلتوجهی را نیز در خود جای میدهد، مقابله کنند. محدودههای «میراثی» برای سازماندهی روشهای مداخله تعیینشدند. در هر شهر مداخلات به روش متفاوتی انجام شد، ولی اهداف غالبا مشترک بود. این اهداف عبارت بودند از تنوعبخشی به فعالیتهای موجود در مراکز، جذب سرمایهگذاران خصوصی، توسعهگران بخش مسکن، تجار و ساکنان به این مراکز. برخی از عملکردهای مرکزی مانند ترمینالهای بین شهری، کلفروشیها و... از مرکز خارج شدند. فضاهای آزاد شده به فضاها یا تجهیزات عمومی تبدیلشدند. قدرتهای عمومی به دنبال این بودند که از طریق ارتقای کیفیت فضای مرکزی و تغییر چهره آن، نقشآفرینان خصوصی را به مراکز بازگردانند. ولی این «بازیابی» مراکز شهری که در درجه اول در گرو سرمایهگذاران حوزههای مسکن و تجارت و در درجه دوم ساکنان طبقات متوسط و بالا بود، با وجود حجم سرمایهگذاریهای عمومی، جز چند مورد بهطور واقعی محقق نشد. چند خانواده از طبقات اجتماعی متوسط و بالا در ساختمانهای بهسازی شده مرکز شهر سرمایهگذاریکردند، بدون اینکه خود در آنجا ساکن شوند. اینها مسکنهای کوچکی بودند که بعدا به دانشجویان و زوجهای جوانی که بهخاطر چهره جدید مرکز شهر جذب آن شده بودند، اجاره دادهشدند.
اعیانسازی«gentrification» فرآیندی است که طی آن خانوادههایی از طبقات متوسط و مرفه جایگزین اقشار محروم در محلات مرکزی و قدیمی شهر میشوند. بنابراین طی این فرآیند، ساختار اجتماعی- اقتصادی مراکز تاریخی تغییر میکند که ظهور یک سبک جدید زندگی و یک تصویر شهری جدید به دنبال دارد. اعیانسازی که تا ۳۰ سال پیش یک فرآیند حاشیهای بود و توسط تعدادی نقشآفرین اجتماعی از بخش خصوصی شروع شدهبود، امروزه تبدیل به شکل غالب شهرسازی در شهرهای بزرگ غربی شده و شرکای مالی خصوصی و عمومی را درگیر کردهاست. اما نکته حائز اهمیت این است که فرآیند اعیانسازی، هر ماهیتی که داشتهباشد چه خودبهخود و حاشیهای و چه برنامهریزی شده و فراگیر، پیامدش جابهجایی اقشار فقیر از مراکز شهرها است. در این نوشتار نمونههایی از اعیانسازی در کشورهای مختلف معرفی میشود.
نیویورک
یکی از اولین و معروفترین نمونههای اعیانسازی مربوط به نیویورک است. این فرآیند را میتوان در قالب سه موج شناسایی کرد. موج اول (سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰) در نتیجه ورود هنرمندان و روشنفکران به محلههای قدیمی بهوجود آمد که به تدریج تعدادی از بناها را بهسازی کرده، تغییر کاربری دادند و به مسکن تبدیل کردند. موج دوم (اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰)، بهواسطه بهکارگیری سیاستهای تشویقی توسط قدرتهای عمومی شکل گرفت. توسعهگران مسکن و موسسههای مالی، در برنامههای مسکن برای طبقات اجتماعی متوسط به بالا سرمایهگذاری کردند. درنتیجه اعیانسازی به سرعت گسترش یافت که یکی از نمودهای آن «شکاف اجاره بها » بود. ولی این فرآیند که جابهجایی انبوه اقشار فقیر را بهدنبال داشت با نهضتهای اجتماعی و جنبشهای شهری مواجه شد. موج سوم پس از یک دوره رکود اقتصادی - که به دنبال سقوط بازار سهام بهوجود آمد و موجب توقف سرمایهگذاریها در زمینه املاک و مستغلات شد- از سال ۱۹۹۴ شروع شد. در این دوره، اعیانسازی در کل مرکز شهر و محلههای مجاور عمومیت یافت. از این زمان، اعیانسازی تبدیل به یک «استراتژی شهری عینی و فراگیر» شد و بیش از آنکه به مرمت و تعمیر بناها بپردازد، به تولید فضاهای شهری برای کار، سکونت و تفریح میپرداخت.
لیون
مرکز تاریخی شهر لیون یک نمونه بسیار کلاسیک از باززندهسازی مراکز قدیمی است که فرآیند اعیانسازی را تجربه کرده است. این فرآیند در آغاز بهصورت «خودبهخود و پراکنده» بود، سپس قدرتهای دولتی وارد شده و به آن سرعت بخشیدند. محله سنژرژ که قبل از اعیانسازی یک محله فقیرنشین و مسالهدار بود، در طول قرنها به شدت فرسوده شده و طی چند دهه جمعیت آن بسیار کاهش یافت. براساس قانون ۱۹۶۲ آندره مالرو، این محله جزئی از محدوده حفاظت شده شناسایی شد و همین موضوع باعث شد که جلوی تخریبهای آشکار بناها گرفته شود. از سالهای ۱۹۷۰، فرآیند نوسازی جمعیت، از طریق ورود اقشار اجتماعی جدید آغاز شد. دانشجویان، خانوادههای جوان و طبقات متوسط تحصیل کرده، بهخاطر مرکزیت و راحتی این محله جذب آن شدند. بعد از این موج اول «بازیابی اجتماعی» خودبهخود، قدرتهای عمومی به این محله علاقهمند شدند و از تحولات آن حمایت کردند.
محله لوماره در پاریس
محله لوماره یکی از محلههای قدیمی پاریس است که در اواخر قرن ۱۹ مهاجران یهودی در آن سکونت داشتند. بعد از جنگ جهانی، این محله مجموعههای مسکونی بسیار ناسالم و خانوادههای فقیر را در خود جای دادهبود. از سالهای ۱۹۶۰ اتفاق مهمی محله را دگرگون کرد: قانون آندره مالرو در سال ۱۹۶۲ تصویب شد که برای اولین بار محدودههای میراثی را به منظور مرمت و حفاظت تعیینکرد و چشمانداز جدیدی را به موضوع میراث ایجادکرد. بعد از تصویب این قانون، تخریبهای پی درپی دیگر قابل قبول نبود و بهسازی نسبت به نوسازی ارجحیت یافت. محله لوماره نیز براساس این قانون بهعنوان محدوده تاریخی شناساییشده و ارزشمند تلقی شد و غنای معماری آن توجهات را به خود جلبکرد. آپارتمانهای قدیمی توسط اشخاص و خانوادههایی از قشر متوسط و مرفه خریداری شده و بهسازی و مرمت شدند، بسیاری از ساختمانها تبدیل به گالریهای هنری و موزه شدند و بوتیکهای مدرن و لوکس در محله ایجادشدند و در واقع یک فرآیند اعیانسازی در محله آغاز شد. به دنبال ارتقای کیفیت، ارزش املاک بالا رفته و اجارهبها افزایش یافت. کارگران و پیشه وران که دیگر قادر به پرداخت اجارهبها نبودند، محله را ترک کردند. از دهه ۱۹۸۰ جمعیت جدیدی که توان اقتصادی برای دسترسی به مسکن داشتند در این محله سرمایهگذاری کردند. ارزشهای میراثی و تاریخی محله، سرمایهگذاران را به سوی خود جذب کرد و پویایی و رونق بازار املاک باعث تبدیل این محله به یکی از گرانترین محلههای پاریس شد. طی چند سال لوماره کاملاً دگرگون شد و تبدیل به یک مکان توریستی شناختهشده در سطح جهان شد و آوازه آن در دنیا پیچید.
شهرهای مکزیک
مراکز قدیمی در شهرهای مکزیک که بهخاطر گریز طبقات مرفه دچار فرسودگی اجتماعی شده بودند و خانوادههای فقیر را در خود جای میدادند، در دهههای اخیر تحولاتی را تجربهکردهاند. قدرتهای عمومی سعی کردهاند با فرسودگی بافت شهری، که میراث معماری قابلتوجهی را نیز در خود جای میدهد، مقابله کنند. محدودههای «میراثی» برای سازماندهی روشهای مداخله تعیینشدند. در هر شهر مداخلات به روش متفاوتی انجام شد، ولی اهداف غالبا مشترک بود. این اهداف عبارت بودند از تنوعبخشی به فعالیتهای موجود در مراکز، جذب سرمایهگذاران خصوصی، توسعهگران بخش مسکن، تجار و ساکنان به این مراکز. برخی از عملکردهای مرکزی مانند ترمینالهای بین شهری، کلفروشیها و... از مرکز خارج شدند. فضاهای آزاد شده به فضاها یا تجهیزات عمومی تبدیلشدند. قدرتهای عمومی به دنبال این بودند که از طریق ارتقای کیفیت فضای مرکزی و تغییر چهره آن، نقشآفرینان خصوصی را به مراکز بازگردانند. ولی این «بازیابی» مراکز شهری که در درجه اول در گرو سرمایهگذاران حوزههای مسکن و تجارت و در درجه دوم ساکنان طبقات متوسط و بالا بود، با وجود حجم سرمایهگذاریهای عمومی، جز چند مورد بهطور واقعی محقق نشد. چند خانواده از طبقات اجتماعی متوسط و بالا در ساختمانهای بهسازی شده مرکز شهر سرمایهگذاریکردند، بدون اینکه خود در آنجا ساکن شوند. اینها مسکنهای کوچکی بودند که بعدا به دانشجویان و زوجهای جوانی که بهخاطر چهره جدید مرکز شهر جذب آن شده بودند، اجاره دادهشدند.
این نوشتار ادامه دارد.
نعیمه رضایی
مدرس دانشگاه و کارشناس سازمان نوسازی شهر تهران
ارسال نظر