شبهجزیره اسرارآمیز (قسمت بیست و پنجم)
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
از رهبر چریک تا رهبری یک کشور
کل تاریخ زندگی کیم ایل سونگ به شکل هدفمندی در هالهای از رمز و راز پیچیده شده است. «کیم سونگ جو » در روستای «ماجیونگدای » نزدیک پیونگ یانگ در ۱۵ آوریل ۱۹۱۲ زاده شد (روزی که تایتانیک غرق شد). او بزرگترین فرزند در میان سه فرزند خانوادهاش بود؛ اگرچه رسما ادعا شده که ریشههای خانوادگیاش دهقانی است، اما بهنظر میرسد که در حقیقت پدر کیم، یعنی کیم هیونگ جیپ ( ۱۹۲۶- ۱۸۹۴)، در واقع هرگز یک کشاورز نبود بلکه یک طبیب حرفهای در زمینه داروهای گیاه سنتی کره بود. تاریخ رسمی همچنین اشارهای به این واقعیت نمیکند که پدر و مادر کیم مسیحی بودند، مادرش دختر یک خانواده سرشناس محلی پرزبیتری بود، پدرش از بزرگان کلیسا بود که در مدارس و حوزههای تبلیغی درس خوانده بود و عمویش یک واعظ بود. با این حال، در زندگی نامه های رسمی بر ماجراهایی اثبات ناپذیر اشاره می شود،مثلا این که کیم پس از بازگشت مادرش از کار در زمستان سرد، دستان سرد مادرش را با نفسهای مداوم خود گرم میکرد و از لذت صندلی بازی بهدلیل پاره کردن شلواری که مادرش برایش دوخته بود منصرف شد.
خانواده در مبارزه علیه قدرت استعماری ژاپن در چارچوب «انجمن ملی کره » مشارکت داشتند. کیم هیونگ جیپ در سال ۱۹۱۷ به مدت یک سال زندانی شد. در سال ۱۹۱۹، پس از جنبش اول مارس، خانواده به منچوری نقل مکان کرد، جایی که پدر کیم اداره یک داروخانه گیاه را در دست گرفت؛ کیم ایل سونگ فقط ۷ سال داشت. کیم غیراز دو سال تحصیل در پیونگ یانگ تا زمانی که ۳۰ ساله شد در منچوری زندگی میکرد. پدرش در سال ۱۹۲۶ و مادرش در سال ۱۹۳۲ در گذشتند. کیم وارد نظام آموزشی چینی شد- پس از سه سال حضور در دبیرستان، مدرسه را ترک کرد- و بهدلیل فعالیتهای انقلابی اخراج شد تا در ۱۴ سالگی در «جیلین » بهصورت تمام وقت در سازمان کمونیست فعالیت کند. در سال ۱۹۳۲ مدارج ترقی در جنبش جوانان کمونیست را پیمود و در منچوری تحت اشغال ژاپن به یک چریک تبدیل شد و وقتی ۱۷ ساله بود دو سال را بهدلیل فعالیتهای ضد ژاپنی در زندان گذراند. برداشت او از کرهای که برای آزادیاش مبارزه میکرد مبهم بود و در این معنا- همانطور که در مورد مائو و چریکهای او در «راهپیمایی طولانی» مصداق دارد- شکلگیری آرمانهای انقلابی کیم همچنین شامل شکلگیری و انتقال مفهوم «کره» است. با این حال، زندگی در منچوری لزوما نقصی برای کیم محسوب نمیشود. میزان سرکوب استعماری ژاپن در کره بدان معنی است که موثرترین مقاومت در خارج از کشور بود. چریکهایی که کیم در نهایت رهبریشان را در دست داشت هرگز شمارشان از چند صد نفر فراتر نرفت. آنها پشتیبانیهایی از اتحاد شوروی و چین دریافت میکردند، اما در آخر رها شدند و این باعث شد که کیم در ایدئولوژی بعدیاش خودکفایی را بگنجاند، مسالهای که در جوچه تقدیس میشود. سابقه یا پیشینه نظامی او چندان استثنایی نبود- با وجود اینکه بعدها مبارزات قهرمانانهاش به قلم در آورده شد - اما ژاپنیها متوجه او شدند و برای سرش قیمت تعیین کردند.
در سال ۱۹۴۱ کیم و بخشی از ارتش چین مجبور به عقب نشینی از مرز منچوری و پیوستن به اردوگاههای آموزشی ارتش سرخ شوروی شدند، جایی که بقیه جنگ را در آنجا به سر بردند. کیم با یکی از همکاران چریک به نام «کیم جونگ سوک» ازدواج کرد که از او صاحب دو پسر شد (که فرزند بزرگ، کیم جونگ ایل نام گرفت) و در این دوران بود که او از سوی اتحاد شوروی بهعنوان رهبر آینده کرهشمالی مستقل انتخاب شد. مدت زمان طولانیای که چریک ها- خواه در همکاری نزدیک با شوروی یا چین- در خارج از کره گذراندند طبیعتا بر برداشتشان از «میهنی» که برایش در حال جنگ بودند تاثیر گذاشت. پس از بیانیه سال ۱۹۴۱ چوئن لای مبنیبر «ما باید با جنبشهای استقلال- آزادیخواه در سایر کشورها همدردی کرده و به جنبشهای ضد ژاپنی در کره یا تایوان کمک کنیم » چین پیشنهاد کمکهای مضاعف را داد. چریکها بهطور طبیعی گرایش های نظری میزبانان و حامیان خود را پذیرفتند. وقتی کیم سرانجام قدرت را در کرهشمالی قبضه کرد تمام اینها در نگرش او نسبت به جهان پس از ۱۹۴۵ نقش بازی کرد. کیم همچنین (مانند مائو) محصولی منحصرا آسیایی بود؛ همچون بسیاری از رهبران دیگر سوسیالیست در منطقه مانند دنگ شیائوپینگ و هو شی مین که دورانی را در خارج از کشور گذراندند، کیم چنین نبود. با این وجود، دوران حضورش در منچوری و با ارتش سرخ شوروی باعث شد او به زبانهای چینی و روسی تسلط یابد. بهطور کلی، تحصیلات او پراکنده بود؛ اگرچه در زندگی آیندهاش از دانش خود در آیین کنفوسیوس و مارکسیسم - لنینیسم برای توسعه جوچه بهره جست.
ارسال نظر