مرکز هنر ایران، موزه ندارد

دنیای اقتصاد- مرتضی مستغاثی در اوان کودکی و نوجوانی به قلمزنی پرداخت. نقاشی را زیر نظر نقاش و نگارگر بلندآوازه اصفهان، حاج مصورالملکی آموخت و بعد از آشنایی با یک باستان شناس در این رشته به فعالیت پرداخت.

این هنرمند گفت: تا قبل از روی آوردن به باستان شناسی، نسبت به این رشته خواب بودم، اما مطالبی آموختم که سبب بیداری من شد و از آن موقع تاکنون در این رشته فعالیت نموده ام و امیدوارم تا زمانی که زنده هستم به فعالیتم ادامه دهم. وی اظهار داشت: من کتاب های زیادی خوانده ام و جمله ای که ویل دورانت درباره هنر گفته از دیدگاه من بهترین تعریف درباره هنر است، او مشرق زمین را مرکز علمی و تمدن بشر می داند و اشاره نموده که هنر یعنی زیبا آفریدن، و این بهترین تعریف درباره هنر می تواند باشد که معنویت را تذکر می دهد و چه بسا که آفریدن، کار خداست. شاگرد حاج مصورالملکی اصفهانی افزود: ۵ سال است که تصادف کرده ام و علیرغم این که در بیمارستان از من قطع امید نمودند ولی هنوز زنده ام و تا آخرین لحظه برای هنر و ایران تلاش می کنم.

اصفهان مرکز هنر است، ولی موزه ندارد

مستغاثی گفت: ما در این کشور خیلی می توانیم کار کنیم، ایران خیلی عظمت دارد. خدا شاهد است که من برخی شب ها گریه می کنم و امیدوارم همه ایرانی ها جدا از هر عقیده ای که دارند، برای پیشرفت ایران فعالیت کنند. قلمزن، نقاش و باستان شناس اصفهانی تصریح کرد: کتابی خوانده ام درباره تاریخ حمزه اصفهانی که در آن اشاره شده به این که آنقدر در ایران زلزله شد که گفتند دنیا آخر شده است، من می خواهم این نکته را بگویم که این زلزله ها سبب جابجایی شهرها شد و گاهی برخی افراد حتی در خانه هایشان اشیایی را می یابند که از ترس این که به آنها وصله قاچاق و مانند آن را بچسبانند اشیاء خود را آشکار نمی کنند و به مسئولین اطلاع
نمی دهند. درحالی که طبیعت عامل این تغییرات است. مرتضی مستغاثی با اشاره به این که اصفهان مرکز هنر است ولی موزه ندارد، گفت: هر شهری سرمایه دارانی دارد که می توانند با نام خودشان موزه بسازند و اشیائی هم که یافت می شود در آنجا نگهداری شود.

هر ملتی را که خواستید نابود کنید، پولش را بی ارزش کنید

وی افزود: من زمانی در اداره دارایی مسئول امور صنفی بودم، کارم بسیار سخت بود ولی پولمان ارزش داشت، آن زمان رئیس دارایی وقت، حرف قشنگی به من زد و گفت این مس 3 تومان است ولی وقتی رویش کار می شود 10 تومان می شود و یک خارجی آن را می خرد و این برای ما ارز می آورد و این از مالیات هم برای ما بهتر است. من می دانم که آن مرد شریف چه حرف عالمانه ای است و عجب تفکر بزرگی دارد. آن زمان یک هزار تومانی برابر بود با 142 دلار و 80 سنت و اکنون یک دلار ناقابل 4 هزار تومان قیمت دارد! و این یعنی بی ارزش شدن پول. شما هر ملتی را که خواستید نابود کنید پولش را بی ارزش کنید.

چرا بازارچه بلند را تخریب کردند!

مرتضی مستغاثی به وجود بازارچه بلند به عنوان مکانی مهم برای هنرمندان صنایع دستی و به ویژه قلمزن ها و زرگران یاد نمود و گفت: من نفر سومی بودم که به بازارچه بلند رفتم، اکنون تخریب شده و نام بازار هنر را بر آن گذاشته اند، درحالی که هنرمندی در آن باقی نمانده است. چرا بازارچه بلند را تخریب کردند؟ اکنون بسیاری از هنرمندان در خانه های خود کار می کنند و چگونه می شود در یک خانه 70 متری و با حضور خانواده به هنری پرداخت که هم برای خلقش به آرامش نیاز است و هم مانند هنر قلمزنی سروصدایی دارد که سبب آزار خانواده می شود. نکته دیگر، مسئله مالیات و بیمه است. زمانی که یک هنرمند به عنوان مثال اعلام می کند که فلان اثرش ۶ میلیون تومان است، دیگران تصور می کنند او میلیاردر است، در صورتی که این اثر ۶ میلیونی در طول ۶ ماهی خلق شده که هنرمند حقوقی را در آن ۶ ماه دریافت نکرده و با وجود گرسنگی خلق شده است. باستان شناس اصفهانی بر این نکته اذعان نمود که اگر صنایع دستی بر این منوال پیش برود، نابود می شود زیرا مکانی برای خلق آثار وجود ندارد. وی افزود: از سال 1337 تصمیم گرفتند که میدان نقش جهان را آباد کنند ولی متأسفانه دارد به سرنوشت بازارچه بلند دچار می شود و مرتب بر تعداد گزفروشی ها اضافه می شود!!

صنایع دستی را دریابید!

شاگرد نقاش بلندآوازه اصفهان درباره روی آوردن جوانان به صنایع دستی اظهارداشت: اگر مسئولین مشوق صنایع دستی و مشوق جوانان باشد، این هنر جلو می رود، عباس شیردل در این باره بسیار زحمت کشیده ولی هنوز کاری پیش نرفته است. جوانان دیگر به صنایع دستی روی نمی آورند و علت آن نیز عدم امرار معاش در این زمینه، عدم مکان برای تولید و موضوع بیمه است. چرا ما نباید دانشگاه های فنی داشته باشیم که به امر آموزش صنایع دستی بپردازند و جوانان به آن وارد شوند!؟ از سویی دیگر معتقدم به این که مدام در فکر گذشته باشیم، غلط است. ما باید جلو برویم و نگذاریم طرز فکر هنرمندان عوض شده و هنر خود را رها کنند و به شغل دیگری روی بیاورند.

بهبود وضعیت صنایع دستی به عزم ملی نیاز دارد

مستغاثی درباره نقش شهرداری برای پیشبرد اهداف صنایع دستی با لبخند گفت: برخی می گویند شهرداری یعنی شهر مال شهردار است، من می گویم خانه داری، دکان داری، کشورداری و شهرداری مانند هم هستند و تفاوت در آنجاست که خانه داری در یک واحد است و شهرداری در یک مجموعه چند هزار واحدی تعریف می شود، وقتی توانستیم واژه خانه داری را تعریف کنیم، شهرداری نیز تعریف می شود. وی تأکیدنمود: حدود 18 سال قبل کتابی ترجمه شد با نام موج سوم، در این کتاب آورده شده بود وقتی کار از بازوی انسان به ماشین بخار منتقل شد، تحولات بسیاری ایجاد شد اما حدود 200 سال بعد ماشین بخار به ایران آمد و این 200 سال ایران عقب ماند، در ایران بسیاری از امور بر روی دست انجام می شود، ولی در این میان، صنایع دستی است که پیشرفتی بسیار داشت. این هنر که با دست انجام می شود اکنون درحال افول است و باید افرادی که در شهر تأثیرگذارند ازجمله شهردار چاره ای بیندیشند.
صنایع دستی به عزم ملی نیاز دارد.

ایران شناسان و ایران دوستان به صورت انجمن ملی به حوزه صنایع دستی وارد شوند

باید ایران شناسان و ایران دوستان به صورت یک انجمن ملی در این حوزه وارد شوند. مرتضی مستغاثی با اشاره به کتاب وزین از زبان داریوش نوشته هایدماری کخ که مستغاثی ایرادی بر آن نوشته و جمله « من خوب آریایی» را متذکر شده و به نقاط مختلف جهان ارسال نموده به سخنان خود پایان داد.