فاطمه باباخانی

در ابتدای دهه ۴۰ تبدیل خوش ییلاق به یک شکارگاه اختصاصی کلید خورد. به گفته علی نقی عجم از دامداران قدیمی دشت زردابه که در آن سال‌ها خدمت سربازی می‌کرد، در ابتدا تنها دشت زردابه به‌عنوان بخشی از زیستگاه‌های غنی حیات وحش در اختیار دولت قرار گرفت و به مرور دشت خونیجه و کل پناهگاه به مالکیت سازمان شکار و صید درآمد و دامداران به خارج از محدوده بیرون رانده شدند. این دامدار می‌گوید: وضعیت به گونه‌ای بود که دامدار کلاته خیج (از روستاهای اطراف پناهگاه) باید از شمال شرق شاهرود تا بجنورد می‌رفت تا بتواند مرتعی برای دام پیدا کند. چنین وضعیتی دوری از خانواده برای ماه‌ها را به دنبال داشت و منشا یک تعارض و تخاصم میان اهالی با دولت را شکل داد. به گفته او هرازگاهی که دامداری به دشت وارد می‌شد یا یکی از اهالی برای برداشت چوب با الاغ خود به پناهگاه وارد می‌شد، انتظار شدیدترین برخوردها و تحقیرها را داشت.

در مقابل حیات وحش خوش ییلاق در بازه زمانی سال‌های ۴۲ تا ۵۷ دورانی از آرامش را طی کردند. در این سال‌ها با افزایش پوشش گیاهی و امنیت حاصل از حضور دائم محیط‌بانان، گله‌های چهارپا نظیر قوچ اوریال، کل و بز در کنار یوز آسیایی، خرس، پلنگ و حتی گور ایرانی(از منطقه دیگری به این منطقه آورده شده بود) توانستند خوش ییلاق را به «سرنگیتی ایران»1 تبدیل کنند. باکستون مستندساز انگلیسی می‌گوید او این نام را به پناهگاه حیات وحش خوش ییلاق داده است. این مستندساز در دوره اوج منطقه، سفری به ایران ترتیب داد و قصد داشت مستندی درباره یوز ایرانی تهیه کند. بیژن فرهنگ دره شوری از کارشناسان حیات وحش به او خوش ییلاق را پیشنهاد کرد و باکستون توانست چهار حلقه فیلم تصویر از یوز آسیایی آن هم در یک بازه زمانی چند ساعته بگیرد.

هومن جوکار مدیر پروژه یوزپلنگ آسیایی می‌گوید: در آن دوره ارتفاع گونه‌های گیاهی به اندازه‌ای بود که شما نمی‌توانستید یوزی را که در میان علف لم داده است ببینید. جست و خیز حیات وحش در میان علفزارهای دشت زردابه دیگر خاطره‌ای است که دره شوری از آن یاد می‌کند، او عنوان می‌کند: ارتفاع علف به گونه‌ای بود که آهو نمی‌توانست به راحتی در آن حرکت کند و باید حتما از روی آنها جست می‌زد. در آن دوره مجموعه‌ای از پروانه‌های شکار نیز در خوش ییلاق صادر می‌شد که عمده شکارچیان آن را خارجی‌ها تشکیل می‌دادند. بر اساس گزارش ماهنامه شکار و طبیعت در سال ۵۲، یک شکارچی آمریکایی که برای شکار به ایران آمده بود، سه نقطه را انتخاب کرد؛ ارسباران، دماوند و خوش ییلاق. زمان‌بندی این شکارچی جوان برای هر منطقه ۲ الی سه روز بود که در هر کدام نیز توانسته بود تروفه2 مورد نظرش را شکار کند.

با این حال هیچ سهمی از درآمد حاصل شده به اهالی محلی نمی‌رسید. همین امر سبب شد انباشت این نفرت و تخاصم با کاهش قدرت سازمان شکار و صید در پی وقوع تحولات سیاسی پایانی دهه ۵۰ پناهگاه حیات وحش خوش ییلاق، از وضعیت امن گذشته خارج شود. مردم محلی با دام‌هایشان بار دیگر به منطقه ورود پیدا کردند و حتی گزارش‌هایی از شکار بی حد و مرز حیات وحش از سوی برخی گروه‌ها در سال‌های بعد از سوی اهالی گزارش شد، به گونه‌ای که به گفته آنها خطی از خون در پناهگاه به جای مانده بود. هوشنگ ضیایی از مدیران اسبق سازمان شکار و صید و مشاور فعلی معاونت محیط طبیعی در این باره به خاطره‌ای از شب‌مانی در این پناهگاه در ابتدای دهه ۶۰ اشاره می‌کند و می‌گوید: شبی که در پاسگاه محیط‌بانی خوابیده بودم، سرو صدا قطع نمی‌شد از درختانی که قطع و حیات وحشی که شکار می‌شدند.

در نیمه این دهه سازمان حفاظت محیط زیست تلاش کرد تا خوش ییلاق را بار دیگر در اختیار بگیرد، تصمیمی که به واسطه نیروی اندک سازمان و در مقابل خاطره گذشته و تقابل اهالی نتیجه نداد و حتی ورود نیروهای مسلح نیز نتوانست چاره‌‌‌ای بر آن باشد. در این دوره بود که پاسگاه محیط‌بانی دشت زردابه تخریب و به محلی متروکه بدل شد. از آن دوره تاکنون این پناهگاه گرچه جزو مناطق چهارگانه محیط زیست محسوب می‌شود و دشت زردابه جزو زون امن سازمان محیط زیست در نظر گرفته شده است، اما بیشترین حجم دام منطقه نیز در همین منطقه وجود دارد. حضور بیش از ۵۰ هزار راس دام سبک در دشت زردابه و در یک بازه زمانی طولانی از سال طی دهه‌ها این دشت را شکننده کرده و همین امر موجب شده است در مقابل هر تغییر آب و هوایی واکنش نشان دهد. بیژن فرهنگ دره شوری سال‌ها پس از آن خاطره خوش، بار دیگر به دشت زردابه رفت. او می‌گوید: زمانی که از سربالایی الله اکبر به سمت دشت زردابه رفتم و آن برهوت را دیدم نتوانستم مسیرم را ادامه دهم و بازگشتم.

یوز آسیایی با وقوع چنین شرایطی از خوش ییلاق به سایر مناطق کوچ و تعداد قوچ و میش و کل و بز کاهش پیدا کرد؛ آخرین گور ایرانی نیز در دهه ۸۰ توسط اهالی شکار شد. با این مرثیه‌خوانی هنوز بارقه‌هایی از امید در خوش ییلاق باقی مانده است. چند سال پیش مشاهده دو یوز در این پناهگاه حیات وحش بار دیگر امیدها را برای احیای آن زنده کرده است. حضور پلنگ در کنار خرس، کل و بز، قوچ و میش و گربه پالاس نشان می‌دهد خوش ییلاق هنوز زیر پای حجم بالای دام و خشکسالی‌های اخیر نفس می‌کشد. در یک سال اخیر نیز موسسه طنین طبیعت تیرگان، از موسسات محیط زیستی محلی، تمرکز خود را بر احیای این منطقه قرار داده و توانسته است روند اعتمادسازی میان اهالی کلاته خیج به‌عنوان اصلی‌ترین دامداران دشت زردابه را آغاز کند. در همین رابطه گروهی از بانوان یک تعاونی تشکیل داده‌اند و گام‌هایی برای تشکیل تعاونی دامداران نیز برداشته شده است تا با ساماندهی دام و زمان ورود و خروج، امنیتی نسبی در منطقه حکمفرما شود و در کنار آن با اجرای برنامه‌های گردشگری بر اساس طرح‌های مدیریت مناطق چهارگانه سازمان محیط زیست، گروهی از شکارچیان و دامداران به ذی‌نفعان این صنعت تبدیل شده‌اند.

پی‌نوشت:

1- پارک حیات‌وحش تانزانیا

2- شکار تروفه به فرانسوی به معنای شکار برای به دست آوردن نشان‌های پیروزی در شکار است.

باکستون، خوش ییلاق را «سرنگیتی ایران» نامید

باکستون، خوش ییلاق را «سرنگیتی ایران» نامید