پدرام سلطانی، جایگاه کسبوکارهای نوین در ایران را تشریح کرد
سیر توسعه استارتآپها
بمانجان ندیمی: کسبوکارهای تازه وارد چگونه در دنیا، گلیم خود را از آب بیرون میکشند و روند توسعه آنها چگونه است؟ در گفتوگویی که با پدرام سلطانی، نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران داشتیم، با او در این باره به گفتوگو نشستهایم. او حمایت دولت از استارتآپها را ضروری میداند و میگوید: بهرغم اینکه نیاز است دولت در بخشهای اقتصادی نقشی نداشته باشد، اما ضروری است به حمایت از استارتآپها بپردازد؛ چراکه استارتآپها در کشور ما در استیج اول ورودشان به فعالیت و چرخه کسبوکار هستند.
بمانجان ندیمی: کسبوکارهای تازه وارد چگونه در دنیا، گلیم خود را از آب بیرون میکشند و روند توسعه آنها چگونه است؟ در گفتوگویی که با پدرام سلطانی، نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران داشتیم، با او در این باره به گفتوگو نشستهایم. او حمایت دولت از استارتآپها را ضروری میداند و میگوید: بهرغم اینکه نیاز است دولت در بخشهای اقتصادی نقشی نداشته باشد، اما ضروری است به حمایت از استارتآپها بپردازد؛ چراکه استارتآپها در کشور ما در استیج اول ورودشان به فعالیت و چرخه کسبوکار هستند. در این استیج، یک قشر دو یا سه درصدی (استارتآپ)، در مقابل یک قشر ۹۷- ۹۸ درصدی (سنتیها) قرار دارند. برای اینکه این گروه کوچک بتواند به مرحله بعد چرخه رشد ورود پیدا کند، نیاز به حمایت دارد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
از فعالیت استارتآپها در ایران زمان زیادی نمیگذرد. اما شاهد حمایتهای چندانی از این استارتآپها نیستیم. نمونه آن هم اسنپ و تپسی هستند که هر روز با حاشیههای جدیدی برای ادامه فعالیت خود مواجه میشوند. از این رو به نظر میرسد هنوز این نحوه کسبوکار از حمایتهای لازم برخوردار نیستند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟ آیا کسبوکارهای اینچنینی در تقابل با طیف سنتی بازار هستند؟
از سالها و دهههای گذشته همواره شاهد این بودیم که نیروهای سنتی جامعه کار در مقابل روندهای روز و نگرشهای مدرن مقاومت کردهاند. اگر به گذشته برگردید میتوانید اشکال مختلف چنین تغییراتی را در فضای کسبوکار ببینید. بهعنوان مثال این روند در ارتباطات نوین قابل مشاهده است. ورود فکس به عرصه ارتباطات، پس از آن ورود تلفن همراه، فعالسازی اینترنت و سپس شبکههای مجازی، همگی در ابتدا با مقاومتهایی از سوی بخشهای مرتبط روبهرو بودهاند. تقریبا هیچ نمودی از فناوری و تکنولوژی را در کسبوکار نمیبینید که مقاومت و مخالفت در مقابل آن وجود نداشته باشد. وقتی به ادبیات فناوری یا نوآوری در مدیریت هم رجوع کنید، میبینید که چرخه رشد آنها در کسبوکار یک منحنی است. این منحنی در ابتدا با شیب بسیار ملایمی حرکت میکند. این شیب ملایم، به این معناست که شروع استفاده از یک نوآوری و فناوری و تجاریسازی آن توسط یک گروه بسیار کوچک انجام میشود.
اینها پیشتازان استفاده و بهکارگیری نوآوری هستند که به آنها پیشگامان اولیه گفته میشود. بعد از آن، این منحنی، شیب تندتری پیدا میکند و با نهادینه شدن و استفاده از نوآوری، بخش بیشتری از جامعه و کسبوکارهای مختلف از آن استفاده میکنند. اینها گروه دوم یا آداپتورها هستند که خودشان را با آن تغییر و تحول، سازگار میکنند و در نهایت ۲۰ تا ۳۰ درصد هم هستند که اینها همچنان هنگامی که در معرض این تغییرات قرار میگیرند، مقاومت میکنند و تا جایی که بتوانند، تمایلی به تغییر نشان نمیدهند. اما در نهایت فناوری و نوآوری، خود را به آنها دیکته میکند. به این افراد در انگلیسی لاگرد گفته میشود. آنها افراد کندی هستند و به کندی این تغییر و تحول را میپذیرند.
در حال حاضر جامعه ما در کدام قسمت این منحنی قرار گرفته است؟
جامعه ما الان در شرایطی است که در جدال بین ورود مدلهای نوین کسبوکار مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات با مدلهای سنتی کسبوکار است. در مدلهای سنتی، کسبوکارها با استفاده از نیروی کار یا ماشینآلات متعلق به نسلهای قبلی فناوری، فعالیتهایی را انجام میدهند. اما استفاده از مدلهای جدید کسبوکار مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات، در دنیا نشان داده که اینگونه کسبوکارها تا چه اندازه میتواند چند مولفه مهم در کسبوکار یعنی سرعت و شفافیت را بالا ببرد و از سویی هزینه را با ابزار مختلف پایین بیاورد. کاهش نیاز به ابزار و ماشینآلات، واسطهزدایی و ارتباط دوسویه و مستقیم با مشتری نیز حاصل فعالیت این نوع کسبوکارها است. از این رو میزان رضایتمندی مشتری در کسبوکارهای نوین بالا میرود. اینها مولفههایی هستند که برای مصرفکننده بسیار حائز اهمیت است و البته اگر حاکمیت هم به این ابزارها نگاه کند، برای حاکمیت هم خیلی مفید است. چون زمانی که شفافیت فعالیت کسبوکارها بالا برود، به این معنی است که میزان سوءاستفاده، فرار مالیاتی، پولشویی و تخلف از قوانین و مقررات کاهش پیدا میکند.
بنابراین حاکمیت باید از این موضوع استقبال کند. اما به هر حال الان استارتآپها در کشور ما در استیج اول ورودشان به فعالیت و چرخه کسبوکار هستند. در این استیج، یک قشر دو یا سه درصدی(استارتآپ)، در مقابل یک قشر ۹۷، ۹۸ درصدی قراردارند. برای اینکه این گروه کوچک بتواند به مرحله بعد چرخه رشد ورود پیدا کند، نیاز دارد که آداپتورها یا آنهایی که با مدلهای جدید کسبوکار سازگاری ایجاد میکنند نیز به این جمع بپیوندند. در حال حاضر یک اینرسی و سکون شدیدی در مقابل استارتآپها وجود دارد. نمونه آن هم اتفاقهایی است که در حال حاضر در ایران میبینیم. هر کدام از استارتآپهایی که در ایران شکل گرفتند، جامعه بزرگی از سنتیها در مقابل آنها به مخالفت ایستادند. البته منافع آن جامعه بزرگ از طریق فعالیت استارتآپها مورد تهدید قرار میگیرد و نمیشود خیلی آنها را از این باب سرزنش کرد؛ اما این نکته را هم باید گفت که متاسفانه یا خوشبختانه این اقتضای کسبوکار است که چرخه عمر هر فعالیتی یک روز به پایان میرسد.
در نتیجه آنهایی موفق هستند که این موضوع را پیشبینی کنند؛ یعنی زمانی که احساس میکنند عمر کسبوکارشان رو به اتمام است، اقدامی بکنند که یا با تغییر فناوری و تکنولوژی کسبوکار، خود را به چرخه جدید وارد کنند یا بر اساس یافتههایشان آن فعالیت اقتصادی را در مسیر هدایت شده تعطیلی قرار دهند. منظور از مسیر هدایت شده این است که هنگامی که میدانند کسبوکارشان بهزودی بهواسطه ورود فناوریهای جدید، دچار اضمحلال میشود، از فرصت باقی مانده برای جمع کردن کسبوکار استفاده و آن را مدیریت کنند. میتوانند منابعشان را به کسبوکار دیگری تخصیص بدهند و در اصطلاح مدیریتی به «دوشیدن کسبوکار» روی آورند. «دوشیدن» در اصطلاح مدیریتی به معنای بهرهوری حداکثری از فروش است که در عین حال، آن کسبوکار را به مرحله کاهش فعالیت و نهایتا توقف آن با مدیریت و با برنامه هدایت میکند. در روش سوم هم میتوانند مدل کسبوکارشان را عوض کنند. این روش، مصداق استارتآپهاست. مثلا اگر آژانسهای تاکسیرانی زودتر از موسسان اسنپ و تپسی بر مدل مبتنی بر آیتی مبادرت میکردند، میتوانستند مالکان این مدل جدید کسبوکار بشوند.
اما چنانچه کسبوکارها به یکی از این سه روش متوسل نشوند، طبیعتا اتفاق چهارم، تعطیلی و ورشکستگی آنهاست. متاسفانه بسیاری از کسبوکارها عملا به جهت غفلتی که میکنند، به ورطه چهارم میافتند و در مقابل عمل انجام شده قرار میگیرند. از این رو در ابتدا سعی میکنند آن را نفی کنند، هنگامی که میبینند این اتفاق در شرف وقوع است، نارضایتیهایشان شروع میشود. سپس با گروههایی که امکان دارد منافع آنها در خطر باشد، شریک میشوند و مقاومتها و مخالفتهایی را شکل میدهند که در برخی از موارد، کامیابیهایی را هم پیدا میکنند و حتی منجر به تعطیلی موقت کسبوکارهای نوین میشوند. البته نهایتا چون این روند اجتنابناپذیر است، خودش را تحمیل میکند و این مقاومتها شکسته میشود.
بنابراین با توجه به آنچه شما به آن اشاره کردید، آیا میتوان گفت برنده این رقابت، کسبوکارهای نوین هستند؟
بله؛ برنده نهایی قطعا آنها هستند. چون همانطور که گفتم این سیر جدید، خود را به ما تحمیل میکند. ما در توقف این روندها تعیینکننده نیستیم. شاید بتوانیم در تاخیرشان تعیینکننده باشیم. ولی در میرایی و توقف کاملشان تعیینکننده نیستیم. حتی ما در جامعه خودمان مثالهایی داریم که با قانون خواستیم یک روند را کنترل کنیم اما نتوانستهایم. مثل ماهواره که حتی قانون هم نتوانسته تماشای آن را کنترل کند. نگاه هوشمندانه به این روندها این است که از بالا کنترل و هدایت بشوند. یعنی حاکمیت با شناخت این روندها سعی کند آنها را به بستری بیندازد که بیشترین انتفاع را برای محیط اقتصاد کلان کشور به همراه بیاورد و در یک جریان مدیریت شده آسیبهایی که به مدلهای سنتی کسبوکار میزند کمتر کند. اقتصادهای فعال، بیشترین میزان ریزش و رویش را دارند. یعنی میزان ورشکستگی در کشورهای توسعه یافته مثل کشورهای اروپایی از کشورهایی مانند ایران بیشتر است. اما از آن طرف میزان ایجاد کسبوکارهای جدید هم از کشورهایی مثل ایران بیشتر است. پس این یک روند طبیعی است. ما باید بپذیریم که هر سال یکسری کسبوکار به دلایل مختلف از رده خارج میشوند، ورشکسته میشوند و به جای آنها کسبوکارهای دیگری جایگزین میشوند. همانطور که انسان چرخه عمر دارد، صنعت هم چرخه عمر دارد و نمیشود در مقابل آن مقاومت کرد.
در حال حاضر حمایت از استارتآپها را در کشور ما چطور میبینید؟ آیا مقاومتی که از سوی کسبوکارهای سنتی در قبال استارتآپها وجود دارد، در دستگاههای بالادستی هم دیده میشود؟
مقاومت در دستگاهها وجود دارد. اما ابراز و علنی نمیشود و عملا چراغ خاموش است. حمایت به آن معنا وجود ندارد. شاید سازمانها و نهادهایی که متصدی علم و فناوری و نوآوری در کشور هستند مثل معاونت علمی فناوری ریاستجمهوری و صندوقهای حمایت از کسبوکارهای دانشبنیان و یکی دو سازمانی که معاونت علمی فناوری دارند، تا حدی در این خصوص تلاش کنند. اما این میزان بسیار کم است. به نظر من حاکمیت دولت فرآیند تحول و نوآوری در کسبوکار را تقریبا به حال خودش رها کرده، البته از اینکه دولت در یک بخش خودش را رها کند، باید تا حدی ابراز خوشحالی کرد، اما در این مقطع بهدلیل اینکه مقاومتهای شدیدی در مقابل کسبوکارهای نوین وجود دارد، اتفاقا دولتها وظیفه حمایت دارند.
تجربه جهانی درخصوص حمایت از چنین کسبوکارهایی چگونه است؟
در کشورهای دیگر دولتها کسبوکارهای بالغ را به حال خودشان رها میکنند. چون آنها میتوانند گلیم خودشان از آب در بیاورند، ولی معمولا از کسبوکارهای نوین و فناوریهای پیشتازانه حمایت میکنند و آنها را در سایه حمایتهای دولتی و قانونی خود قرار میدهند. اما در ایران چنین چیزی وجود ندارد. برعکس شما میبینید که بخشهای مختلف دولتی در ایران از بسیاری از صنایع و فعالیتهای تولیدی تقریبا از رده خارج و محکوم به ورشکستگی، حمایت میکنند و ورشکستگی آنها را به تاخیر میاندازند. در این شرایط، هزینه آن را به کل جامعه تحمیل میکنند که این کار، خطاست. این کار مصداق سرنا را از سر گشادش زدن است. به جای اینکه از فناوری و نوآوری حمایت کنند، از ورشکستگی جلوگیری میکنند؛ یعنی دولت یک آیسییو درست کرده و هزینه هنگفتی را در این رابطه پرداخت میکند که بعضی از صنایع در حال احتضار را بتواند در کما حفظ کند. اما بخش خصوصی نهادهایی را برای حمایت بهوجود آورده است که موردنیاز کسبوکارهای مخاطرهپذیر، استارتآپها و کسبوکارهای دانشبنیان است.
یکی از موانعی که این روزها برای فعالیت کسبوکارهای نوین وجود دارد، مربوط به دریافت مجوزها است. در این خصوص چه نظری دارید؟
من بارها مخالفت خودم را با تفکر مجوزگرایی اعلام کردهام. زمان عمر مجوز به پایان رسیده؛ ولی ما هنوز شیوه کشورداریمان مبتنی بر مجوز است؛ درحالیکه نسل مدرن کشورداری مبتنی بر اعتماد است. همین اعتماد، بالاترین مجوز را به افراد میدهد که تخلف نکنند. چون دیده شده مجوز ضمن اینکه اصطکاک شدیدی در بستر علم و فناوری به وجود میآورد، با شیوهها و ابزارهای نوین جامعه به راحتی دور زده میشود؛ جامعه قرن بیستویکمی، جامعه اطلاعاتی است. بنابراین این بستر اطلاعات باید بهطور کامل در دولت توسعه پیدا کند.
ارسال نظر