زنگ خطر ازدواج سفید برای فروپاشی خانوادهها
دکتر مجید ابهری آسیبشناس اجتماعی ازدواج یکی از مراحل اصلی زندگی هر مرد و زن و زیربنای تداوم نسلها است، از دیرباز تاکنون و در طول تاریخ اجتماعی، این پیوند به شکلهای مختلف صورت میگرفته که هنوز هم اصلیترین آن یعنی ازدواج یک زن با یک مرد در جوامع امروزی انجام میشود. ازدواج یک زن و چند مرد و یک مرد و چند زن نیز شکلهای تاریخی این پیوند هستند که میان برخی از اقوام و ملل در دنیا وجود داشته است. در جامعه ما طبیعیترین شکل پیوند زناشویی، ازدواج یک زن با یک مرد است که پس از ورود اسلام این شکل از پیوند زناشویی نهادینه شده و هماکنون نیز انجام میشود.
دکتر مجید ابهری آسیبشناس اجتماعی ازدواج یکی از مراحل اصلی زندگی هر مرد و زن و زیربنای تداوم نسلها است، از دیرباز تاکنون و در طول تاریخ اجتماعی، این پیوند به شکلهای مختلف صورت میگرفته که هنوز هم اصلیترین آن یعنی ازدواج یک زن با یک مرد در جوامع امروزی انجام میشود. ازدواج یک زن و چند مرد و یک مرد و چند زن نیز شکلهای تاریخی این پیوند هستند که میان برخی از اقوام و ملل در دنیا وجود داشته است. در جامعه ما طبیعیترین شکل پیوند زناشویی، ازدواج یک زن با یک مرد است که پس از ورود اسلام این شکل از پیوند زناشویی نهادینه شده و هماکنون نیز انجام میشود.
اما مشکلات محیطی مانند گرانی، تورم، بیکاری، کمبود مسکن از یکسو و شرایط دشوار و هزینههای غیرمنطقی بعضی پیوندها مانند شیربها، جهیزیه و مهریه نیز از سوی دیگر باعث شد تا شاهد کاهش آمار ازدواج و افزایش صعودی آمار طلاق باشیم.
ازدواج سفید، سبکی از زندگی مشترک تلقی میشود که در آن دو فرد بدون ازدواج رسمی و ثبت شناسنامهای، با یکدیگر زندگی مشترک تشکیل میدهند و روابطی مانند همسران رسمی در چارچوب یک خانه با هم برقرار میکنند.
از نگاه رفتارشناسی ضعف مسوولیتپذیری و ترس از خروج از دوران تجرد، مبانی رفتاری در برخی از مردان و زنان است که مشکلات گفته شده را ندارند و آن را میتوان بهعنوان عامل واقعی گریز از ازدواج دانست، در این میان آنچه که باید مورد توجه نهادهای متولی و سازمانهای مربوطه قرار گیرد افزایش آمار طلاق و کاهش سن بیوهگی به ۱۷ سال است.
این در حالی است که متاسفانه 75 درصد از طلاقها در 5 سال اول زندگی اتفاق میافتد و متوسط سن زنان در این فرآیند 17 تا 35 سال بوده و مردان نیز بین 27 تا 50 سال سن دارند که در زمره آمار طلاق قرار دارند. از طرفی تغییر سبک زندگی و گرایش به زندگی غربی باعث خروج از دایره سبک زندگی اسلامی - ایرانی در برخی از افراد شده و همین موضوع علت شیوع پدیده ازدواج سفید شده است، البته اطلاق ازدواج سفید به این نوع پیوندها صرفا به خاطر عدم تعهد مرد و زن به یکدیگر و ثبت نشدن این ازدواجها در شناسنامههایشان است وگرنه این سبک از همزیستی همایش سیاه و زندگی تلخ است و در واقع همزیستی تاسفآوری که نتایج نامطلوبتری به دنبال دارد.
معمولا اینگونه پیوندها که تحت عنوان ازدواج سفید است در بین سه گروه انجام میشود: ۱- بیوههای جوان و مردان متاهل که مجوز ازدواج قانونی ندارند و زندگی سایه را تشکیل میدهند. در این شکل نیاز مالی و جنسی زنان اصلیترین دلایل پذیرش همزیستی سیاه است. ۲- پیوند بین مردان مجرد و زنان بیوه با هدف فرار از تأهل و مسوولیت فقط به شکل همخانگی جنسی منجر به این رابطه میشود ۳- و در نهایت گروه سوم بیوههای پولدار و ثروتمندی هستند که ازدواج رسمی برایشان اگرغیرممکن نباشد، دشوار است و در گروه زنان و مردان تنوع طلب و زیاده خواه قرار میگیرند.
در اینجا باید به یک نکته اشاره کرد که براساس 30 سال سابقه پژوهشی و مطالعاتی که اینجانب در زمینههای آسیبهای اجتماعی انجام دادهام به این نتیجه رسیدهام که ضعف مدیریت غریزه جنسی و فقدان برنامهریزی و سیاستگذاری درباره پدیده ازدواج سفید از سوی سازمانهای دولتی باعث گسترش این نوع از همزیستی سیاه میشود. در حالی که تجویز ازدواج موقت به خاطر رعایت چارچوبهای اخلاقی و ارزشی بهترین روش و شیوه در این گونه موارد است.
اصلیترین آسیبها و عوارض این همزیستی سیاه، متلاشی شدن خانوادهها به خاطر بروز روابط غیرمتعارف و غیرمنطقی بین شوهران با زنان دیگر، همچنین متشنج شدن جو خانوادهها و تاثیر منفی آن بر فرزندان و خود زوجین، کاهش چشمگیر آمار ازدواج است تا آنجا که وقتی به راحتی یک نفر بتواند غریزه جنسی خود را ارضا کند، ضرورتی به تعهد و هزینههای متعهد شدن ندارد و به این مسیر کشیده میشود.
در این میان نقش شبکههای ماهوارهای را نباید در قبحزدایی از روابط نامشروع و غیراخلاقی نادیده گرفت چرا که تاثیر اینگونه فیلمها و سریالها بر مردان و زنان و تحریک جنسی آنها همراه با زشتیزدایی از روابط غیرقانونی و فرا زناشویی یکی از دلایل اصلی افزایش همزیستی سیاه است.
همچنین به وجود آمدن کودکان غیرقانونی و غیرشرعی از دیگر عوارض این نوع پیوندهای سیاه بوده و افزایش آمار کودکان بیسرپرست و رهیافت همراه با افزایش آمار سقط غیرقانونی و زیرزمینی را نیز میتوان از دیگر عوارض این پیوندها برشمرد. امروز در حالی که ۱۲ میلیون جوان آماده ازدواج در کشور وجود دارد و بسیاری از آنان از سن متعارف و اجتماعی ازدواج عبور کردهاند، باید زنگ خطر و هشدار برای خانوادهها و مسوولان باشد، چراکه افزایش بیماریهای جنسی همراه با ناراحتیهای روحی و روانی در کنار آسیبهای گفته شده ارمغان شوم همزیستی سیاه هستند.
در عین حال میتوان گفت که نقش رسانههایی همچون صدا و سیما در موضوع تغییر سبک زندگی و نمود روش زندگی اسلامی - ایرانی با توجه به هجوم فرهنگی سایر رسانههای غربی بسیار اثر گذار است که این مهم باید مورد توجه مسوولان فرهنگی، وزارت ورزش و جوانان و سایر نهادهای مربوط به امر جوانان قرار گیرد. حمایت دولت از ازدواجهای ساده با مساعدت خانوادهها را میتوان بهعنوان تنها راه حل کاهش آمار ازدواج سفید و افزایش ازدواج سنتی دانست.
در واقع برای از بین بردن یا کاهش آمار ازدواج سفید و این نوع پیوند، باید هرچه سریعتر مدیریت غریزه جنسی در جامعه در مجرای واقعی و رسمی خود قرار گیرد. به این معنی که علاوه بر دولت، خانوادهها نیز امکانات ازدواج دائمی و مشروع را برای جوانان فراهم کنند و اجازه ندهند تا روابط غیرمنطقی و نامتعارف میان خانوادهها رواج پیدا کند.
اما مشکلات محیطی مانند گرانی، تورم، بیکاری، کمبود مسکن از یکسو و شرایط دشوار و هزینههای غیرمنطقی بعضی پیوندها مانند شیربها، جهیزیه و مهریه نیز از سوی دیگر باعث شد تا شاهد کاهش آمار ازدواج و افزایش صعودی آمار طلاق باشیم.
ازدواج سفید، سبکی از زندگی مشترک تلقی میشود که در آن دو فرد بدون ازدواج رسمی و ثبت شناسنامهای، با یکدیگر زندگی مشترک تشکیل میدهند و روابطی مانند همسران رسمی در چارچوب یک خانه با هم برقرار میکنند.
از نگاه رفتارشناسی ضعف مسوولیتپذیری و ترس از خروج از دوران تجرد، مبانی رفتاری در برخی از مردان و زنان است که مشکلات گفته شده را ندارند و آن را میتوان بهعنوان عامل واقعی گریز از ازدواج دانست، در این میان آنچه که باید مورد توجه نهادهای متولی و سازمانهای مربوطه قرار گیرد افزایش آمار طلاق و کاهش سن بیوهگی به ۱۷ سال است.
این در حالی است که متاسفانه 75 درصد از طلاقها در 5 سال اول زندگی اتفاق میافتد و متوسط سن زنان در این فرآیند 17 تا 35 سال بوده و مردان نیز بین 27 تا 50 سال سن دارند که در زمره آمار طلاق قرار دارند. از طرفی تغییر سبک زندگی و گرایش به زندگی غربی باعث خروج از دایره سبک زندگی اسلامی - ایرانی در برخی از افراد شده و همین موضوع علت شیوع پدیده ازدواج سفید شده است، البته اطلاق ازدواج سفید به این نوع پیوندها صرفا به خاطر عدم تعهد مرد و زن به یکدیگر و ثبت نشدن این ازدواجها در شناسنامههایشان است وگرنه این سبک از همزیستی همایش سیاه و زندگی تلخ است و در واقع همزیستی تاسفآوری که نتایج نامطلوبتری به دنبال دارد.
معمولا اینگونه پیوندها که تحت عنوان ازدواج سفید است در بین سه گروه انجام میشود: ۱- بیوههای جوان و مردان متاهل که مجوز ازدواج قانونی ندارند و زندگی سایه را تشکیل میدهند. در این شکل نیاز مالی و جنسی زنان اصلیترین دلایل پذیرش همزیستی سیاه است. ۲- پیوند بین مردان مجرد و زنان بیوه با هدف فرار از تأهل و مسوولیت فقط به شکل همخانگی جنسی منجر به این رابطه میشود ۳- و در نهایت گروه سوم بیوههای پولدار و ثروتمندی هستند که ازدواج رسمی برایشان اگرغیرممکن نباشد، دشوار است و در گروه زنان و مردان تنوع طلب و زیاده خواه قرار میگیرند.
در اینجا باید به یک نکته اشاره کرد که براساس 30 سال سابقه پژوهشی و مطالعاتی که اینجانب در زمینههای آسیبهای اجتماعی انجام دادهام به این نتیجه رسیدهام که ضعف مدیریت غریزه جنسی و فقدان برنامهریزی و سیاستگذاری درباره پدیده ازدواج سفید از سوی سازمانهای دولتی باعث گسترش این نوع از همزیستی سیاه میشود. در حالی که تجویز ازدواج موقت به خاطر رعایت چارچوبهای اخلاقی و ارزشی بهترین روش و شیوه در این گونه موارد است.
اصلیترین آسیبها و عوارض این همزیستی سیاه، متلاشی شدن خانوادهها به خاطر بروز روابط غیرمتعارف و غیرمنطقی بین شوهران با زنان دیگر، همچنین متشنج شدن جو خانوادهها و تاثیر منفی آن بر فرزندان و خود زوجین، کاهش چشمگیر آمار ازدواج است تا آنجا که وقتی به راحتی یک نفر بتواند غریزه جنسی خود را ارضا کند، ضرورتی به تعهد و هزینههای متعهد شدن ندارد و به این مسیر کشیده میشود.
در این میان نقش شبکههای ماهوارهای را نباید در قبحزدایی از روابط نامشروع و غیراخلاقی نادیده گرفت چرا که تاثیر اینگونه فیلمها و سریالها بر مردان و زنان و تحریک جنسی آنها همراه با زشتیزدایی از روابط غیرقانونی و فرا زناشویی یکی از دلایل اصلی افزایش همزیستی سیاه است.
همچنین به وجود آمدن کودکان غیرقانونی و غیرشرعی از دیگر عوارض این نوع پیوندهای سیاه بوده و افزایش آمار کودکان بیسرپرست و رهیافت همراه با افزایش آمار سقط غیرقانونی و زیرزمینی را نیز میتوان از دیگر عوارض این پیوندها برشمرد. امروز در حالی که ۱۲ میلیون جوان آماده ازدواج در کشور وجود دارد و بسیاری از آنان از سن متعارف و اجتماعی ازدواج عبور کردهاند، باید زنگ خطر و هشدار برای خانوادهها و مسوولان باشد، چراکه افزایش بیماریهای جنسی همراه با ناراحتیهای روحی و روانی در کنار آسیبهای گفته شده ارمغان شوم همزیستی سیاه هستند.
در عین حال میتوان گفت که نقش رسانههایی همچون صدا و سیما در موضوع تغییر سبک زندگی و نمود روش زندگی اسلامی - ایرانی با توجه به هجوم فرهنگی سایر رسانههای غربی بسیار اثر گذار است که این مهم باید مورد توجه مسوولان فرهنگی، وزارت ورزش و جوانان و سایر نهادهای مربوط به امر جوانان قرار گیرد. حمایت دولت از ازدواجهای ساده با مساعدت خانوادهها را میتوان بهعنوان تنها راه حل کاهش آمار ازدواج سفید و افزایش ازدواج سنتی دانست.
در واقع برای از بین بردن یا کاهش آمار ازدواج سفید و این نوع پیوند، باید هرچه سریعتر مدیریت غریزه جنسی در جامعه در مجرای واقعی و رسمی خود قرار گیرد. به این معنی که علاوه بر دولت، خانوادهها نیز امکانات ازدواج دائمی و مشروع را برای جوانان فراهم کنند و اجازه ندهند تا روابط غیرمنطقی و نامتعارف میان خانوادهها رواج پیدا کند.
ارسال نظر