ژن خوب یا تعارض منافع، مساله این است!
بهطور کلی بحث میان ژنتیک یا محیط در کسب موفقیت فرد همواره جدلبرانگیز بوده است. یکی از مهمترین پرسشهایی که در این خصوص مطرح شده این مساله بوده است که چرا فرزندان والدین ثروتمند نیز ثروتمند میشوند. نگاه عمیق به این مساله بدون بررسی و تحقیق در مورد پیشزمینه خانوادگی و رفتار سرمایهگذاری افراد در بزرگسالی به خوبی مشخص نمیشود. در یکی از پژوهشهایی که در این حوزه انجام شده، از کودکان زاده شده در کره که در دوران نوزادی در نروژ تحت نظر والدین نروژی مورد سرپرستی قرار گرفتهاند، استفاده شده است.
بهطور کلی بحث میان ژنتیک یا محیط در کسب موفقیت فرد همواره جدلبرانگیز بوده است. یکی از مهمترین پرسشهایی که در این خصوص مطرح شده این مساله بوده است که چرا فرزندان والدین ثروتمند نیز ثروتمند میشوند. نگاه عمیق به این مساله بدون بررسی و تحقیق در مورد پیشزمینه خانوادگی و رفتار سرمایهگذاری افراد در بزرگسالی به خوبی مشخص نمیشود. در یکی از پژوهشهایی که در این حوزه انجام شده، از کودکان زاده شده در کره که در دوران نوزادی در نروژ تحت نظر والدین نروژی مورد سرپرستی قرار گرفتهاند، استفاده شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهند که پیشزمینه خانوادگی در انباشت ثروت و رفتار سرمایهگذاری فرد در بزرگسالی اهمیت معناداری دارد.
این مساله حتی با در نظر نگرفتن رابطه ژنتیک بین فرزندان و والدینی که آنها را بزرگ کردهاند، نیز وجود دارد. همچنین افراد به فرزندی پذیرفته شدهای که توسط خانوادههای ثروتمند رشد پیدا کردهاند، به احتمال بیشتری ثروتمند خواهند شد. این در حالی است که شرکت این فرزندان پذیرفته شده در بازار سهام و ریسکی که آنها در سبد سهام خود اعمال میکنند، طبق ریسکپذیری مالی والدینی که آنها را به فرزندی پذیرفتهاند، تغییر میکند. تمام این موارد به یک معنا هستند: ژنتیک امری محتوم و قطعی نیست و هرچند در برخی موارد تا حدودی اثرگذار است اما ظاهرا تحقیقات اخیر و جدیدی که در حوزه اقتصاد صورت گرفتهاند و بر رفتارهای اقتصادی فرد در کودکی و بزرگسالی متمرکز شدهاند، گویای آن هستند که نقش محیط و تربیت بر ژنتیک چربش بیشتری دارد. در مجموع باید گفت که منتسب کردن همه چیز به ژنتیک مسالهای نادرست است.
نمیتوان نقش مسائل مهمی همچون آموزش، تغذیه مناسب، مراقبت و بسیاری از موارد لازم برای یک زندگی و محیط اولیه را تنها به ژنتیک مرتبط کرد. پس علت چیست که ادعا و مشاهدات افراد موفق یا ثروتمند، به خصوص در کشورهایی که با ضعف نهادهای نظارتی مناسب روبهرو هستند، به این نظریه قوت بخشیدهاند؟ عموما در برخی از کشورهای در حال توسعه، صرفنظر از اینکه یک خانواده ثروتمند توان ایجاد یک محیط مناسبتر، آموزش و بهداشت بهتر و بسیاری مسائل از این دست دارد، هرچه در نردبان قدرت و ثروت بالاتر برویم، توانایی افراد بالادستی برای کسب رانتهای گسترده بیشتر میشود. این رانتهای گسترده که بسیاری از آنها ارتباطی نیز به «ژنهای خوب» افراد ندارد و بیشتر حاصل چانهزنی و منافع گروههای خاص و در قدرت است، از طریق مکانیزمهای متفاوتی به وجود میآیند. عمدهترین دلیل به وجود آمدن دارندگان «ژنهای خوب مصنوعی» ضعف نهادی و قوانین بازدارنده در کشورها است.
در این چارچوب میتوان به مساله تعارض منافع اشاره کرد. تعارض منافع مسالهای است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته حل شده است، اما در کشورهای در حال توسعه همچنان به چشم میخورد. این مساله بیشتر به آن سبب ایجاد میشود که افراد یا وابستگان آنها که در پستهای دولتی نقشهای مهمی دارند، در بخش خصوصی نیز دست به فعالیت میزنند و از رانتی که در حوزه دولتی دارند، در جهت پیشبرد مقاصد خود استفاده میکنند. برای این مساله در صورتی که عزم جدی برای آن وجود داشته باشد، راهکارهایی هست. ایجاد قوانینی درخصوص ممنوعیت فعالیت افراد و وابستگان کسانی که سمتهای سیاسی و اقتصادی دولتی مهمی در اختیار دارند برای اینکه وارد آن حوزه از فعالیت نشوند و هیچ مزیتی از کار در بخش دولتی به فعالیت بخش عمومی آنان انتقال پیدا نکند، یکی از این موارد است. افزون بر این، مسائلی مانند گسترش نظارتهای نهادی و عمومی میتواند به کاهش این تعارض و حتی از میان رفتن آن منجر شود. راه دیگری برای حل این تعارض منافع، آزاد بودن جریان اطلاعات در یک کشور است.
ارسال نظر