آیا مکتب اقتصاد اصفهان وجود دارد؟

گمان می‌کنم این پرسش از پیشینه تاریخی اصفهان در سه زمینه معماری، مینیاتور و صنایع دستی، و فلسفه سرچشمه می‌گیرد. ظاهرا در کتاب های تخصصی این رشته ها، مکتب اصفهان یک سر فصل مشخص دارد، ولی بعید می‌دانم در زمینه «مکتب اندیشگی اقتصاد»یا economic school of thought اصفهان دارای مکتب یا حتی سبک خاصی باشد. بنابراین پاسخ به پرسش منفی است.

چرا چیزی به نام مکتب اقتصادی اصفهان وجود ندارد؟

مکتب اندیشگی اقتصاد یا به اختصار مکتب اقتصادی از چندین مشخصه برخوردار است. گاهی مکتب اقتصادی به «دیدمان» متفاوت یا «پارادایم های»متفاوت گفته می‌شود، مشروط بر آنکه «دیدمان»بتواند با پنج لایه هدف گذاری (یا نظام تدوین اهداف) و همه راهکارهای نیل به اهداف به طور روشن و با منطق جهان شمول را پشتیبانی کند.

نظام تدوین اهداف چیست؟

هنوز در ادبیات اقتصادی و ادبیات برنامه ریزی کشور ما، مفهوم نظام تدوین اهداف مطرح نشده و هیچ مکالمه یا کتابی در این زمینه نگارش نیافته یا دست کم من از وجود چنین مقاله یا کتابی آگاهی ندارم. در حالی که ۶۸ سال از عمر نخستین برنامه اقتصادی در کشور می‌گذرد و بیش از ۷۵سال پیش ادبیات برنامه ریزی در این کشور متولد شده است. بنابراین نمی‌توان به کتاب یا مقاله شخصی استنادکرد، ناگزیر به کوتاهی هرچه تمام‌تر اشاره می‌کنم که در « نظام تدوین اهداف» یا سیستم هدف‌گذاری، دست کم باید پنج لایه هدف متمایز را به دقت و روشنی تعریف کرد. این لایه ها عبارتند از:

۱_purpose

۲_goals

۳_targets

۴_aims

۵_objectives

شاید بیش از هر کاری ناگزیر باشیم برای هر یک از واژه های پیشگفته یک واژه فارسی پیداکنیم. بدون معادله‌یابی همواره این خطر وجود دارد که دچار لغزش ذهنی شویم. این وظیفه فرهنگ نویسان و لغت شناسان است که معادل‌های دقیق و گویا بیابند یا بسازند ولی ممکن است واژه های «آماج»،«سو»،«رسیدار» و .... ما را در نگارش ادبیات «نظام تدوین اهداف» یاری رسانند.لایه های پنج گانه هدف گذاری به ترتیب از بالا به پایین اهداف کلی تر رانشان می دهند. چنانکه می‌توان‌گفت purpose هدف غایی و نهایی، مانند نیل به کمال انسانی، نیل به حداکثر رفاه اقتصادی، یا تحقق جامعه بدون گسل‌های شدید طبقاتی باشد. برای تحقق لایه نخست باید یک سلسله اهداف ابزاری و فرعی را برگزید. حرکت به سوی هدف غایی و نهایی مستلزم یک دوران گذار بسیار طولانی ولی جهت دار است و لایه های هدف گذاری در حقیقت فرازهای مورد نیاز در راستای حرکت به سوی هدف غایی و نهایی را مشخص و روشن می کند.

پس آیا مکتب اقتصادی عبارت است از دانش تدوین اهداف؟

این شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. مکتب اقتصادی از چندین جز هماهنگ و سازگار تشکیل می شود که عبارتند از:

.۱ دیدمان (پارادایم ها)

.۲نظام تدوین این اهداف

.۳راهکارهای جهان شمول نیل به اهداف

.۴گفتمان‌ها (شیوه‌های نوسازی مکتب اقتصادی برای انطباق با پیشرفت های اجتماعی و تحولات پرهیز ناپذیر نظام آفرینش)

.۵جذابیت (توانایی اقناع و جذب شماری از متخصصان در طول یک دوران نسبتا بلند مدت)

.۶سازماندهی(توانایی ایجاد احزاب،سازمان های مردم نهاد و حتی بنگاه های اقتصادی برای اجرای مکتب اقتصادی)

.۷مرز پذیری (امکان انتقاد و دفع احزاب ،سمن ها و بنگاه هایی که می‌خواهند از پوشش یک مکتب اقتصادی سو استفاده کنند)

به این ترتیب مکتب اقتصادی با وجود یک یا چند جزء تشکیل نمی شود بلکه به همه یا حداکثر ممکن از اجزای مشروحه فوق نیازمند است.

آیا وجود دکتر رنانی یا برخی از اساتید نامدار دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان به معنای شکل‌گیری مکتب اقتصادی اصفهان نیست؟

دکتر رنانی اقتصاددان برجسته‌ای است؛ افزون بر آن که بسیار پرکار،ئ هوشمند و قادر به آینده نگری است.گمان می‌کنم در حال حاضر نامدارترین اقتصاددان کشور باشد و وجود او برای همه اقتصاددانان این استان مایه افتخار است ولی همه این واقعیات دلیل آن نیست که وی یک مکتب اقتصادی بنیانگذاری کرده باشد. دلیل این مدعا را می توان هم در مقوله «دیدمان» و هم در مقوله «نظام تدوین اهداف» و هم در زمینه «راهکارهای جهان شمول »ارایه کرد. ولی کوتاه ترین دلیلی که می‌توان ارایه کرد آن است که وی فاقد «سازماندهی» است. زیرا هیچ یک از احزاب، جناح های سیاسی، سمن ها و بنگاه ها، خط مشی اقتصادی خود را به نظرات وی منتسب نکرده اند.

حتی دولت یازدهم-تا جایی که من می‌دانم -تعهدی به نظرات اقتصادی ایشان ندارد. هرچند دکتر رنانی در تشویق دانشگاهیان، فرهنگیان، روشنفکران و هنرمندان این کشور به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲و رای دادن به شخص آقای روحانی نفش انکار ناپذیری داشته است و حتی گمان می‌کنم نخستین فردی که گفت آقای دکتر عارف اصلاح طلب به نفع آقای روحانی اصولگرا از کاندیداتوری انصراف‌دهند ایشان بود. نخستین متفکری که به صراحت گفت هزینه انرژی هسته‌ای بیش از منافع آن است، دکتر رنانی بود. بنابراین دکتر رنانی راه سنگلاخ و ناهموار تصمیم‌گیری در مورد مذاکرات هسته‌ای را گشود و افکار عمومی را برانگیخت تا از مذاکرات هسته ای حمایت کنند. با وجود همه این خدمات روشن و آشکار، دولت یازدهم به هیچ وجه از اندیشه های ایشان بهره برداری نکرده است. جالب آن است که باوجود این واقعیت، دکتر رنانی همچنان از دولت یازدهم و سیاست های اقتصادی آن پشتیبانی می‌کند. پس اندیشه های دکتر رنانی به خط مشی حزبی و سازمانی تبدیل نشده است.

افزون بر آن می‌توان گفت اندیشه های دکتر رنانی مرز پذیر نشده است. هنوز وجوه افتراق و وجوه اشتراک او با نظریه پردازان مکتب کمبریج(کینزین‌ها و نئوکینزین‌ها ) روشن نیست. آنچه می دانیم آن است که او هر روز بیش از پیش به نهادگرایی نزدیک می‌شود و ارزش، آموزش و سرمایه گذاری‌های انسانی را مورد تاکید قرارمی‌دهد. تا جایی که به تازگی در یک بیانیه به صراحت اعلام کرد که از همه اوقاتی که صرف تصحیح خط مشی‌ها و سیاست های اقتصادی کرده پشیمان است و شیره زندگی خود را اوقاتی می داند که صرف سخن گفتن با کودکان و نوجوانان کرده است.

پس آیا می‌توان نتیجه گیری کرد که اندیشه‌های دکتر رنانی هنوز به مکتب اقتصادی تبدیل نشده ولی در آینده امکان پذیر خواهدبود؟

نمی‌توانم پیشگویی‌کنم. خط مشی کنونی او ترویج دانش، اقتصاد و اصول تردید ناپذیر آن است. برداشت من از خط مشی علمی او این است که رسالت خود را پیشرفت و توسعه کشور می داندکه این رسالت گاهی با سخنرانی،گاهی با نوشتن مقالات و کتاب‌ها و گاهی نیز با نامه نویسی به مقامات اجرایی پیگیری می‌شود. «دیدمانی» او توسعه انسانی است و دارد عمر خویش را در این راه صرف‌ می‌کند. اصطلاحی که خود وی به کار می‌برد این است که «کار امامتی» را بر«کار رسالتی »ترجیح می‌دهد.

پس ایجاد مکتب اقتصادی یک کار رسالتی است؟

احتمالا بله،کار رسالتی است. رنانی به ترویج دانش اقتصاد علاقمند است. به ویژه در میدان گفتمان های چند آیینی یا میان آیینی فعال است. کسانی که داعیه ارتقای مقام و جایگاه علمی دارند اصلا به میدان فراخ میان آیینی ها Interdisciplinary گام نمی‌گذارند.

آیا راهی نیست که اقتصاد دانانی مانند دکتر رنانی بتوانند نظرات خود را به تصمیم گیری مملکت برسانند؟

رسانه های مستقل تنها راهی هستند که می‌توان نظرات خود را در آنها منعکس‌کرد و به گوش مدیران رده‌های گوناگون رساند ولی مدیران در خلاء زندگی نمی‌کنند. صدها و حتی گاهی هزاران صاحب نفوذ، مشاور، صاحب نظر، گزارش نویس، بولتن نویس، رییس دفتر، مدیر روابط عمومی، روزنامه خوان، مطلب درآور و امثالهم مقالات را احاطه کرده اند. بنابراین رساندن هوای تازه به شامه مدیران و مسوولان در بسیاری از کشور ها به امری محال و ناممکن تبدیل شده است. حتی برخی از مدیران و مسوولان به قدری کار و گرفتاری دارند که اگر هم بتوان به آنها دسترسی داشت و حرف تازه ای زد، لحظه ای بعد با فرد دیگر و مطلب متفاوتی مواجه می‌شوند. به طوری که در پایان روز همه ملاقات ها و همه حرف هایی را که شنیده اند فراموش می‌کنند.