نوبل برای تنظیم رقابت پیچیده است!
مطمئن شدن از اینکه شرکتها در رقابتی عادلانه شرکت دارند کار واقعا دشواری است. شرکتهایی که مقررات برای تنظیم آنها وضع میشود اطلاعات بسیار بیشتری از تنظیمکنندگان دارند و بوروکراتها ممکن است در نهایت از این سو یا آن سوی بام بیفتند. ۱۳ اکتبر ژان تیرول، اقتصاددان فرانسوی دانشگاه تولوز جایزه نوبل را برای پژوهش درباره این موضوع معماگونه یعنی «سازماندهی صنعتی» برد. آقای تیرول در دهه ۱۹۸۰ شروع به انتشار مباحث خود کرد، زمانی که دولتهای بسیاری مشغول خصوصی کردن بخشهای عمده اقتصاد بودند. به زودی آشکار شد که صنایع جدیدِ آزاد شده بازارهای رقابتی شکل نمیدهند.
مطمئن شدن از اینکه شرکتها در رقابتی عادلانه شرکت دارند کار واقعا دشواری است. شرکتهایی که مقررات برای تنظیم آنها وضع میشود اطلاعات بسیار بیشتری از تنظیمکنندگان دارند و بوروکراتها ممکن است در نهایت از این سو یا آن سوی بام بیفتند. 13 اکتبر ژان تیرول، اقتصاددان فرانسوی دانشگاه تولوز جایزه نوبل را برای پژوهش درباره این موضوع معماگونه یعنی «سازماندهی صنعتی» برد. آقای تیرول در دهه 1980 شروع به انتشار مباحث خود کرد، زمانی که دولتهای بسیاری مشغول خصوصی کردن بخشهای عمده اقتصاد بودند. به زودی آشکار شد که صنایع جدیدِ آزاد شده بازارهای رقابتی شکل نمیدهند. تیرول در کنار «ژان-ژاک لافونت» که اگر زنده بود در دریافت جایزه نوبل با او شریک میشد، چاره تازهای را برای حل مشکلات تنظیمکنندگان بسط داد.
یک شرکت ارتباطات را فرض کنید که برای ساخت شبکه هزینه بسیاری کرده است. دیگر شرکتها احتمالا برای ساخت یک شبکه دیگر سرمایهگذاری نمیکنند چراکه جنگ بر سر قیمت ممکن است بازگشت سرمایه را دشوار کند. این «انحصار ذاتی» برای تنظیمکنندگان این مشکل را دارد که آنها نمیخواهند انحصارگرایان مصرفکنندگان را تحت فشار بگذارند و نوآوری را هم از بین ببرند.
مقاماتی که میکوشند انحصارگرایان را رام کنند اطلاعات کافی درباره آن کسب و کار ندارند، پدیدهای که اقتصادانان به آن «اطلاعات نامتقارن» میگویند. از بیرون گود نمیتوان فهمید که خدمات چه بهایی دارد یا یک شرکت چقدر باید برای محصولات و تجهیزات جدید سرمایهگذاری کند. یک گزینه مهار قیمتها در حد هزینههای شرکت است. اما این امر انگیزه شرکتها برای کارآمدتر شدن را از بین میبرد. یک گزینه دیگر مهار کامل قیمتها است. اما این هم باعث میشود شرکتها به جای کاهش قیمت مصرفکننده به سوی کاهش هزینهها گام بردارند.
آقایان تیرول و لافونت فهمیدند که این دوگانگی به یک مشکل آشناتر اقتصادی شباهت دارد، مثل آژانسی که در آن مالکان داراییها برای دادن انگیزه به مدیران شرکت تلاش می کنند. این شباهت، این دو را تشویق کرد از دیگر حوزهها مانند «نظریه بازی» ایدههایی وام بگیرند. آنها استدلال کردند که تنظیمکنندگان به جای تلاش برای اجبار شرکتها به داشتن قراردادهای مشابه باید به آنها فرصت انتخاب بدهند. به این ترتیب شرکتهایی که برای کاهش هزینهها فضا دارند چنین خواهند کرد، در حالی که شرکتهایی که نوآوری بیشتری دارند در جهت کاهش هزینهها حرکت خواهند کرد. در هر دو مورد اینکه تنظیمکنندگان با چه نوع شرکتی سر و کار دارند مشخص خواهد شد و این به تنظیمکنندگان اجازه میدهد با شرکتها برای ایجاد بهترین شرایط برای مصرفکننده مذاکره کنند.
آقای تیرول به همراه آقای لافونت و همچنین آقای «خاویر فریژاس» این را هم نشان داده که بهترین راه حل ممکن همیشه راهی نیست که به کاهش قیمتها ختم شود. تنظیمکننده دولتی که با شرکتی سر و کار داشته که در کاهش هزینهها خوب عمل کرده ممکن است وسوسه شود که به کاهش قیمتها تا حدی که در توان شرکت است ادامه دهد. اما تحت این شرایط یک شرکت سرمایهگذاری در نوآوری را متوقف خواهد کرد. بهترین کاری که یک تنظیمکننده میتواند انجام دهد این است که نشان دهد ضمن پایبندی به اهداف، مدارا را هم در دستور کار دارد.
اما کار آقای تیرول ورای تنظیم انحصارگرایان است. او چگونگی استفاده از فناوری برای محدود کردن رقابت را تحلیل کرده است. سرمایهگذاری بیش از حد ممکن است رقبای بالقوه را قانع کند که رقابت ارزش دردسرهایش را ندارد. پس تنظیم باید این موارد را در نظر بگیرد. یک مثال جالب دیگر از کارهای تیرول، تحقیقات درباره تنظیم در بازار مالی است. او در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ به همراه «ژان-شارل روشه» منتشر کرده میگوید که در نظامهای مالی مدرن ورشکستگی بانکهای بزرگ ناممکن تصور میشود و این باعث شده بانکها که میدانند بالاخره کمکهایی از سوی دولت از راه خواهد رسید، افسارگسیخته عمل کنند.
اما آنچه بیش از همه در کارهای آقای تیرول جلب توجه میکند تحلیل بازارهای زیربنایی است که با مصرفکنندگان متنوعتری درگیر است؛ مثلا یک روزنامه هم میان خوانندگان و هم میان آگهیدهندگان بازاریابی میکند. تنظیمی که خواستار افزایش قیمت برای خوانندگان باشد تا کار رقبای بالقوه را راحتتر کند ممکن است این بازار دوسویه را در هم بشکند. شرکتهایی مانند آمازون و گوگل که زیربنایی را برای مصرفکنندگان متنوعی فراهم میآورند باید از پژوهشهای آقای تیرول استفاده کنند.مباحث پیرامون «بی طرفی خالص» هم موضوع مرتبطی است. در بازارهایی که در آن مالک یک شبکه دسترسی به آن شبکه را به دیگران میفروشد، در حالی که با آنها بر سر خدمات ارائه شده به مصرفکننده در آن شبکه رقابت هم دارد، تعریف رفتار عادلانه بسیار دشوار است. کار آقای تیرول نشان میدهد که مالکان شبکه باید اجازه دریافت پول بیشتر از مصرفکنندگان عمده را برای پوشش هزینههای زیرساخت داشته باشد. با این حال پژوهشهای او نشان میدهد که مالک شبکه بهراحتی میتواند از این مساله برای بهبود موقعیت خود در بازار سوءاستفاده کند. تیرول نه یک الگوی ساده برای تنظیم بلکه راه حلهای متنوعی متناسب با هر بازار را ارائه میدهد. بازارها پیچیده هستند و راه حلهای آقای تیرول هم پیچیده هستند و از یک بازار به بازار دیگر تفاوت دارند.
به عبارت دیگر مدیریت رقابت دشوار است و تنظیمکنندگان در صنایع سیاست زده اغلب برای درک درست مشکلات در حال تلاش هستند. میتوان گفت که کار آقای تیرول حرکتی نیروبخش و به همان اندازه راهنمایی غیرقابل صرف نظر کردن است.
منبع: اکونومیست
یک شرکت ارتباطات را فرض کنید که برای ساخت شبکه هزینه بسیاری کرده است. دیگر شرکتها احتمالا برای ساخت یک شبکه دیگر سرمایهگذاری نمیکنند چراکه جنگ بر سر قیمت ممکن است بازگشت سرمایه را دشوار کند. این «انحصار ذاتی» برای تنظیمکنندگان این مشکل را دارد که آنها نمیخواهند انحصارگرایان مصرفکنندگان را تحت فشار بگذارند و نوآوری را هم از بین ببرند.
مقاماتی که میکوشند انحصارگرایان را رام کنند اطلاعات کافی درباره آن کسب و کار ندارند، پدیدهای که اقتصادانان به آن «اطلاعات نامتقارن» میگویند. از بیرون گود نمیتوان فهمید که خدمات چه بهایی دارد یا یک شرکت چقدر باید برای محصولات و تجهیزات جدید سرمایهگذاری کند. یک گزینه مهار قیمتها در حد هزینههای شرکت است. اما این امر انگیزه شرکتها برای کارآمدتر شدن را از بین میبرد. یک گزینه دیگر مهار کامل قیمتها است. اما این هم باعث میشود شرکتها به جای کاهش قیمت مصرفکننده به سوی کاهش هزینهها گام بردارند.
آقایان تیرول و لافونت فهمیدند که این دوگانگی به یک مشکل آشناتر اقتصادی شباهت دارد، مثل آژانسی که در آن مالکان داراییها برای دادن انگیزه به مدیران شرکت تلاش می کنند. این شباهت، این دو را تشویق کرد از دیگر حوزهها مانند «نظریه بازی» ایدههایی وام بگیرند. آنها استدلال کردند که تنظیمکنندگان به جای تلاش برای اجبار شرکتها به داشتن قراردادهای مشابه باید به آنها فرصت انتخاب بدهند. به این ترتیب شرکتهایی که برای کاهش هزینهها فضا دارند چنین خواهند کرد، در حالی که شرکتهایی که نوآوری بیشتری دارند در جهت کاهش هزینهها حرکت خواهند کرد. در هر دو مورد اینکه تنظیمکنندگان با چه نوع شرکتی سر و کار دارند مشخص خواهد شد و این به تنظیمکنندگان اجازه میدهد با شرکتها برای ایجاد بهترین شرایط برای مصرفکننده مذاکره کنند.
آقای تیرول به همراه آقای لافونت و همچنین آقای «خاویر فریژاس» این را هم نشان داده که بهترین راه حل ممکن همیشه راهی نیست که به کاهش قیمتها ختم شود. تنظیمکننده دولتی که با شرکتی سر و کار داشته که در کاهش هزینهها خوب عمل کرده ممکن است وسوسه شود که به کاهش قیمتها تا حدی که در توان شرکت است ادامه دهد. اما تحت این شرایط یک شرکت سرمایهگذاری در نوآوری را متوقف خواهد کرد. بهترین کاری که یک تنظیمکننده میتواند انجام دهد این است که نشان دهد ضمن پایبندی به اهداف، مدارا را هم در دستور کار دارد.
اما کار آقای تیرول ورای تنظیم انحصارگرایان است. او چگونگی استفاده از فناوری برای محدود کردن رقابت را تحلیل کرده است. سرمایهگذاری بیش از حد ممکن است رقبای بالقوه را قانع کند که رقابت ارزش دردسرهایش را ندارد. پس تنظیم باید این موارد را در نظر بگیرد. یک مثال جالب دیگر از کارهای تیرول، تحقیقات درباره تنظیم در بازار مالی است. او در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ به همراه «ژان-شارل روشه» منتشر کرده میگوید که در نظامهای مالی مدرن ورشکستگی بانکهای بزرگ ناممکن تصور میشود و این باعث شده بانکها که میدانند بالاخره کمکهایی از سوی دولت از راه خواهد رسید، افسارگسیخته عمل کنند.
اما آنچه بیش از همه در کارهای آقای تیرول جلب توجه میکند تحلیل بازارهای زیربنایی است که با مصرفکنندگان متنوعتری درگیر است؛ مثلا یک روزنامه هم میان خوانندگان و هم میان آگهیدهندگان بازاریابی میکند. تنظیمی که خواستار افزایش قیمت برای خوانندگان باشد تا کار رقبای بالقوه را راحتتر کند ممکن است این بازار دوسویه را در هم بشکند. شرکتهایی مانند آمازون و گوگل که زیربنایی را برای مصرفکنندگان متنوعی فراهم میآورند باید از پژوهشهای آقای تیرول استفاده کنند.مباحث پیرامون «بی طرفی خالص» هم موضوع مرتبطی است. در بازارهایی که در آن مالک یک شبکه دسترسی به آن شبکه را به دیگران میفروشد، در حالی که با آنها بر سر خدمات ارائه شده به مصرفکننده در آن شبکه رقابت هم دارد، تعریف رفتار عادلانه بسیار دشوار است. کار آقای تیرول نشان میدهد که مالکان شبکه باید اجازه دریافت پول بیشتر از مصرفکنندگان عمده را برای پوشش هزینههای زیرساخت داشته باشد. با این حال پژوهشهای او نشان میدهد که مالک شبکه بهراحتی میتواند از این مساله برای بهبود موقعیت خود در بازار سوءاستفاده کند. تیرول نه یک الگوی ساده برای تنظیم بلکه راه حلهای متنوعی متناسب با هر بازار را ارائه میدهد. بازارها پیچیده هستند و راه حلهای آقای تیرول هم پیچیده هستند و از یک بازار به بازار دیگر تفاوت دارند.
به عبارت دیگر مدیریت رقابت دشوار است و تنظیمکنندگان در صنایع سیاست زده اغلب برای درک درست مشکلات در حال تلاش هستند. میتوان گفت که کار آقای تیرول حرکتی نیروبخش و به همان اندازه راهنمایی غیرقابل صرف نظر کردن است.
منبع: اکونومیست
ارسال نظر