چرا اقتصاد انرژی؟
دکتر غلامحسین حسن تاش
اقتصادانرژی یک دانش بین رشتهای است و کاربرد اصول، مدلها و آموزههای اقتصاد در زمینه یک کالای مهم، ضروری و استراتژیک بنام انرژی و حاملهای آن است. به سبب گستردگی موضوعات و روشهایی که در اقتصاد انرژی به کار گرفته میشود و مشترکات این رشته با شماری از دیگر رشته های تحصیلی، اقتصاد انرژی هیچگاه به عنوان رشته تحصیلی مستقل ظاهر نشده و در واقع زیرشاخه ای کاربردی از رشته اقتصاد است که در زیر دامنه پوشش مباحث اقتصاد انرژی بسط داده شده است:
در سطح کلان
ارتباط قابل توجهی میان انرژی و حاملهای آن و پارامترهای اقتصاد کلان وجود دارد.
دکتر غلامحسین حسن تاش
اقتصادانرژی یک دانش بین رشتهای است و کاربرد اصول، مدلها و آموزههای اقتصاد در زمینه یک کالای مهم، ضروری و استراتژیک بنام انرژی و حاملهای آن است. به سبب گستردگی موضوعات و روشهایی که در اقتصاد انرژی به کار گرفته میشود و مشترکات این رشته با شماری از دیگر رشته های تحصیلی، اقتصاد انرژی هیچگاه به عنوان رشته تحصیلی مستقل ظاهر نشده و در واقع زیرشاخه ای کاربردی از رشته اقتصاد است که در زیر دامنه پوشش مباحث اقتصاد انرژی بسط داده شده است:
در سطح کلان
ارتباط قابل توجهی میان انرژی و حاملهای آن و پارامترهای اقتصاد کلان وجود دارد. قیمت نفت در میان همه حاملهای انرژی محوریت دارد و تعیین کننده است. علت آن سهم قابل توجه نفت در سبد انرژی جهان و نیز انعطافپذیری و قابلیتهای نفت برای تامین همه نیازهای بشری و سهولت حمل و نقل و ذخیرهسازی آن در مقایسه با سایر حاملهای انرژی است. بنابراین قیمت حاملهای انرژی تابعی از قیمت نفت هستند و تعیین قیمت نفت نیز از عهده هر کشور خاص خارج است و در اغلب اقتصادها بعنوان یک عامل اقتصادی برونزا شناخته میشود. نوسانات قیمت نفت بر کشورهای تولید کننده آن به گونهای و بر مصرفکنندگان بگونهای دیگر تاثیر میگذارد. بنابراین شناخت اثرات متقابل نفت و پارامترهای اقتصاد کلان در حوزه اقتصاد انرژی است. موضوع نحوه کنترل نوسانات قیمتهای حاملهای انرژی بر اقتصاد کلان کشورهای جهان نیز از دیگر موضوعات و مباحث این حوزه دانشی است. دراین میان قیمت نفت از همه تعیین کنندهتر است و نوسانات قیمت جهانی نفت و وابستگی به قیمت نفت میتواند آثار و تبعات زیانباری را بر اقتصادهای وابسته به آن برجای گذارد که بررسی این موضوع نیز یکی از سر فصلهای مهم و دارای ادبیاتی گسترده است. از سوی دیگر متقابلا میزان مصرف و تقاضای انرژی چه در سطح جهان و چه در سطح هر کشور تابعی از متغیرهای اقتصاد کلان است.هیچ فعالیتی بدون انرژی امکانپذیر نیست و بنابراین پیشبینی تقاضای جهانی انرژی که خود وابسته به پیشبینی از آینده اقتصاد است امری مهم تلقی میشود چراکه اگر سرمایهگذاری به موقع و کافی در زمینه انرژی صورت نپذیرد اقتصاد جهان با مشکل مواجه خواهد شد. اهمیت این موضوع زمانی آشکارتر میگردد که بدانیم بیش از ۸۰ درصد انرژی مورد مصرف در جهان به منابع فناپذیر انرژی وابسته است.
صنایع تولید انرژی، اغلب صنایعی سرمایهبر هستند و تامین سرمایه کافی برای تامین به موقع حاملهای انرزی و نحوه تامین سرمایه نیز از مباحث گسترده این حوزه به شمار میرود. از سوی دیگر در بخش تولید، انرژی بعنوان یکی از نهادههای تولید است که با سایر نهادهها قابل جایگزینی است بنابراین تغییرات قیمت انرژی موجب جایگزینی نهادهها میشود و از این طریق نیز هم بر اقتصاد کلان و هم بهرهوری و تولید اثر گذار است.
در سطح خرد
حاملهای مختلف انرژی، کالاهای جایگزین یکدیگر هستند بنابراین انتخاب آنها برای هر منطقه یا سرمایهگذاری برای تولید و انتقال آنها باید تابع منطق اقتصادی باشد. دروسی مثل اقتصاد مهندسی، ارزیابی پروژههای اقتصادی و امثال آن در این حوزه کاربرد دارد که البته با توجه به ویژگیهای خاص بخش انرژی باید تطبیق داده شوند.
با توجه به فناپذیر بودن بسیاری از منابع انرژی مثل نفت و گاز و ذغال سنگ، دانش اقتصاد منابع فناپذیر انرژی از دانشهای مورد نیاز در این زمینه است. شناخت توابع عرضه و تقاضای هریک از حاملهای انرژی برای برنامه ریزی تولید هر یک از حاملها و قیمتگذاری آنها و یا شناخت تاثیرات قیمت بر تولید و مصرف، از اهمیت ویژهای برخوردار است و نتایج آن در سطح کلان مورد استفاده قرار میگیرد که قبلا به آن اشاره شد، و در این حوزه است که اقتصادسنجی و دیگر روشهای کمی علم اقتصاد کاربرد پیدا میکنند.
انرژی یک شبکه بهم پیوسته است. بعنوان مثال نفت و گاز را میتوان مستقیما بعنوان انرزی استفاده و یا آن را به نوع دیگری از انرژی که انرژی الکتریکی است تبدیل نمود. مسائل تبدیل انرژی و بهینه کردن شبکه انرژی مستلزم استفاده از دانش اقتصادی است. برخی از حاملهای انرژی و خصوصا برق و گاز با مشکلاتی در امر ذخیرهسازی مواجه هستند و بنابراین مسئله نوسانات فصلی و زمانی مصرف آنها مشکل ایجاد میکند و خصوصا مشکل اوج مصرف در این رابطه وجود دارد که یا باید برای تامین آن سرمایهگذاری اضافی نمود و یا با سیاستهائی میزان اوج مصرف را کاهش داد، و در این رابطه سیاستهای قیمتی و سیاستهای اقتصادی باید به کار گرفته شود.
بعد از دهه ۱۹۷۰ و به دنبال وقوع شوک اول نفتی، کشورهای صنعتی، تلاشهای گستردهای را در جهت ارتقاء بهرهوری انرژی به انجام رساندهاند و شناخت این اقدامات و استفاده از این تجربیات در حوزه اقصاد انرژی طرح میشود. بسیاری از حاملهای انرژی که اکنون، سهم غالب را در سبد انرژی جهان دارا هستند، آلودهساز و دارای آثار و تبعات زیست محیطی هستند.
در سطح بازار
بازارهای جهانی، بازارهای منطقهای و بازارهای داخلی(کشوری) انرژی از پیچیدگیهای خاصی برخوردارند . تجارت حاملهای انرژی و خصوصا نفت و گاز، جایگاه ویژهای در تجارت جهانی و گردش منابعمالی در سطح جهان دارند. این موارد و دانش بازاریابی حاملهای انرژی، انعقاد قراردادهای تبادل انرژی و قیمتگذاری در این قراردادها نیازمند دانش اقتصادی است و با دروس خاصی مانند تجارت بینالملل و مالیهبینالملل در اقتصاد ارتباط برقرار میکند.
به ویژه نفت و گاز از دیرباز در چارچوب همکاری شرکتهای بینالمللی و شرکتهای ملی استخراج و تولید شدهاند و انواع قراردادهای میان این دو و ویژگیهای آنها نیازمند دانش اقتصادی در کنار دانش فنی است.
اغلب حاملهای انرژی، بعد از دهه ۱۹۷۰ میلادی وارد بورس ها شدهاند و این بازارها را نیز باید شناخت. یکی از تبعات این ورود این است که بورس ها، اثر دیگر بازارها را بر بازار حاملهای انرژی منعکس میکنند و این بر پیچیدگی بازارهای انرژی افزوده است. بعنوان مثال رکود در بازار سهام ممکن است موجب انتقال سرمایهها به بورس یا آتیهای نفت شود. برخی مراکز آموزش عالی اقتصاد انرژی را یک دوره مناسب برای رشد و ترقی میدانند و دورهی تحصیلی با این نام را ارائه میدهند. دانشگاه "کمبریج"، "انستیتو تکنولوژی ماساچوست" (MIT) و دانشگاه "وریه آمستردام" (Vrije Universitiet Amsterdam) سه دانشگاه تحقیقاتی برتر در این خصوص بوده و موسسه " پژوهش برای آینده" (Research for the Future) برترین موسسه پژوهشی در این زمینه است. همچنین بسیاری از مراکز تحقیقاتی، شرکتها و ... اقتصاد انرژی را ارائه داده و در این خصوص مشاوره میدهند.
پس از بحران نفتی ۱۹۷۳ موضوعات مربوط به اقتصاد انرژی شدیدا در ادبیات اقتصادی وارد شدند اما این علم ریشه در سالهای پیشتر دارد. در سال ۱۸۶۵ دبلیو.اس. جونز نگرانیهای خود را در رابطه با تقلیل منابع ذغالسنگ در کتابی تحت عنوان مسئله ذغالسنگ ابراز داشت. همچنین یکی از شناخته شدهترین تلاشهای اولیه جهت فعالیت در حوزه اقتصاد منابع محدود (از جمله سوختهای فسیلی) توسط هاتلینگ صورت پذیرفت که وی سعی کرد یک روند قیمتی را برای منابع تجدیدناپذیر استنتاج نماید که نتیجه آن قاعدهای است که به قاعده هاتلینگ مشهور است.
تاریخچه اقتصاد انرژی
وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران در همان سالهای شکل گیری موسسه مذکور، با توجه به نیاز خود با دو دانشکده اقتصاد در دانشگاههای تهران و شهید بهشتی وارد مذاکره شدند و نهایتا یک قرارداد همکاری میان دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و شرکت ملی نفت ایران برای برگزاری این دوره منعقد شد. با همکاری و پیگیری دو طرف، شرح درسها به تصویب وزارت علوم و آموزش عالی رسید و اولین دوره کارشناسی ارشد اقتصاد انرژی در سال ۱۳۷۰ دانشجو گرفت.
اما متاسفانه باوجود برگزاری حدود ۱۹ دوره اقتصاد انرژی، این حوزه علمی به یک نهاد علمی در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران (بعنوان دانشکده مادر این رشته در ایران) تبدیل نگردیده است. مثلا کتابخانه دانشکده کماکان فاقد بخش تخصصی اقتصاد انرژی است و منابع غنی در این زمینه است، گروه انرژی در دانشکده تشکیل نشده است، هیات علمی دارای مدرک اقتصادانرژی وجود ندارد و دروس تخصصی خصوصا انرژی ۱و۲ بسیار ضعیف ارائه شده است.
بزرگترین مشکل برای توسعه رشته دانشگاهی اقتصاد انرژی در ایران فقر مدرس است. در اغلب دانشگاههای جهان که در این رشته موفق هستند. اساتیدی وجود دارند که علاوهبر تحصیلات دانشگاهی، مسائل انرژی را خوب میشناسند و بصورت مشاور برای شرکتهای نفتی یا شرکتهای انرژی فعالیت میکنند. ممکن است استادی تخصص اقتصاد انرژی نداشته باشد اما در فعالیت اجرائی و عملی با بکارگیری مدلها، تئوریها و ابزارهای اقتصادی در مباحث انرژی آشنائی پیدا کرده باشد. حتی در دروس غیر تخصصی اقتصادانرژی مثل اقتصاد خرد و کلان نیز مثالها و مصداقهای استادی که آشنائی وثیق با حوزه انرژی دارد بسیار آموزنده است.
با توجه به این مشکلات متاسفانه دانش فارغالتحصیلان رشته اقتصاد انرژی در مباحث تخصصی این حوزه محدود است و در حد انتظار نیست در حالی که متقابلا در ابزارهای اقتصادی نیز به قوت فارغالتحصیلان اقتصاد نظری نیستند و با توجه به انتظار ذهنی که در کارگزاران وجود دارد ممکن است سپردن کار به این فارغالتحصیلان انتظارات را پاسخ ندهد.
حاکم شدن دید و تفکر اقتصادی در بنگاههای بخش انرژی و خصوصا صنعتنفت میتواند موجب گسترش مطالعات و پژوهشهای اقتصادی شود، این مطالعات اساتید را درگیر خواهد نمود و دانش و آشنائی آنها با انرژی را توسعه خواهد داد و بر روی تدریس آنها تاثیر خواهد داشت و البته موسسه مطالعاتبینالمللی انرژی(پژوهشکده اقتصادانرژی) را هم فعال خواهد نمود. بدون حل مشکل مدرس و محتوای مشخص و تعریف شده برای دروس خاص و در اختیار داشتن متون مشخص توسعة رشته خصوصا در سطح دکترا به مصلحت به نظر نمیرسد. همچنین استفاده از اساتید خارجی و اعزام مدرسین به فرصتهای مطالعاتی در حوزه تخصصی اقتصاد انرژی میتواند راهگشا باشد.
ارسال نظر